کد مطلب: ۱۳۷۰۸۴

خلاقیت، از سراب تا چشمه

خلاقیت، از سراب تا چشمه

بسیاری از مردم خلاقیت را صفتی مثبت می‌دانند. در بیشتر آگهی‌های استخدام، خلاقیت به عنوان یک مهارت شغلی مطرح می‌شود. همه می‌خواهند خلاق باشند و کارمندهایی خلاق را استخدام کنند. اما واقعا خلاقیت چیست؟ آیا خلاقیت چیز خوبی است؟ آیا چیزی به نام خلاقیت وجود دارد؟ مرزهای انعطاف‌پذیر و نامرئی برای خلاقیت تعاریف مختلفی ارائه

بسیاری از مردم خلاقیت را صفتی مثبت می‌دانند. در بیشتر آگهی‌های استخدام، خلاقیت به عنوان یک مهارت شغلی مطرح می‌شود. همه می‌خواهند خلاق باشند و کارمندهایی خلاق را استخدام کنند. اما واقعا خلاقیت چیست؟ آیا خلاقیت چیز خوبی است؟ آیا چیزی به نام خلاقیت وجود دارد؟

مرزهای انعطاف‌پذیر و نامرئی

برای خلاقیت تعاریف مختلفی ارائه کرده‌اند. اما برنامه اصلی خلاقیت این است که در تعریف نگنجد و مرز‌های مقید و صلب را بشکند و تعاریف موجود را به چالش بکشد. شاید بهتر باشد به حس عمومی از خلاقیت بسنده کنیم و سعی نکنیم برای این پرنده بلندپرواز قفس بسازیم.

فیل کاغذی اوریگامی خلاقیت

تقاضای بالا برای کارمندهای خلاق باعث شد که کتاب‌های زیادی در زمینه خلاقیت به رشته تحریر در بیاید. کتاب‌هایی با عنوان «راهنمای عملی خلاقیت» یا چیزی شبیه به این. اما آیا واقعا می‌شود خلاقیت را یاد گرفت؟ آیا نوآوری می‌تواند از الگوهایی پیش‌ساخته پیروی کند؟ شاید نتوانیم به دقت تعریفی برای خلاقیت ارائه دهیم، اما تردید نداریم که خلاقیت نمی‌تواند روشی تکراری و از پیش تعیین‌شده داشته باشد.

خلاقیت در مقابل کارایی

آدم‌های کارا و مولد (Productive) می‌کوشند وظایفشان را بر طبق برنامه‌ریزی پیش ببرند. آن‌ها زمان را مدیریت می‌کنند و از هر لحظه به بهترین شکل بهره می‌برند. فرایند پیشرفت آن‌ها پیوسته و قابل مشاهده است. برای این افراد اجرای عالی یک ایده، مهم‌تر از خلق ایده‌ است.

در مقابل افراد خلاق (Creative) ، از برنامه‌های معین پرهیز می‌کنند. مشخص نیست خلاقیت کی و کجا به سراغ آن‌ها می‌آید. آن‌‌ها زمان‌هایی خلاق دارند و این زمان‌ها از برنامه مشخصی پیروی نمی‌کنند. چهار صبح هر روز، یا جمعه‌ها ساعت 11 صبح. هیچ کس نمی‌داند. فردی خلاق شاید یک ماه خروجی نداشته باشد و خروجی‌اش بعد از یک ماه، به هیچ دردی نخورد.

بیشتر شرکت‌ها به آدم‌هایی مولد و کارا نیاز دارند، نه به کارمندهایی خلاق. خلاقیت زمانی زیاد و فضایی آزاد می‌خواهد. شرایطی که پشت میز شرکت و در ساعت کاری مشخص حاصل نخواهد شد. یک فرد خلاق، حتی اگر بتواند از درجه خلاقیتش کم کند، از حضور در محیطی دارای چهارچوب، عذاب می‌کشد.

به خلاقیت نیازی نداریم

تقریبا هیچ کدام از شرکت‌هایی که برای جذب نیروهای خلاق آگهی داده‌اند، به خلاقیت نیازی ندارند. حتی بعید است که این شرکت‌ها از آدمهای خلاق خوششان بیاید.

کدام رئیس دوست دارد کارمندی که چند روز پیش استخدام شده، ساختار شرکت را به چالش بکشد، برنامه‌هایی جدید پیشنهاد کند و روند برنامه‌ریزی‌شده شرکت را به هم بریزد؟ روندی که شاید حاصل ماه‌ها فکر و مطالعه باشد.

کدام رئیس دوست دارد که با طرح‌هایی جذاب از سوی کارمندش مواجه بشود، اما این کارمند طرح خود را پیگیری نکند و به جای آن کاری دیگر تحویل بدهد؟

چند شرکت می‌توانند ساعت کاری را به طور کامل آزاد بگذارند و یک ماه غیبت بدون اطلاع کارمند را تحمل کنند؟

آدم‌های خلاق این طور رفتار می‌کنند. شاید این خلاقیت برای کشیدن یک نقاشی در ماه، یا نوشتن یک رمان بعد از سه سال مشکلی ایجاد نکند. اما چه شرکتی حاضر است در مقابل سه سالِ بدون خروجی، حقوق بدهد؟

آیا کارمندی که پیشرفتی محسوس دارد و به طور مداوم کارها را از روی برنامه و منظم تحویل می‌دهد، مطلوب‌تر نیست؟ آیا منظور ما از خلاق، کسی نیست که با ایده‌های جذاب و مداومش همیشه می‌تواند لبخند رضایت را بر لب مشتری‌ها بیاورد؟ به بیان ساده، آیا منظورمان از خلاق، همان «مولد» نیست؟

آدم‌های مولد، باهوش‌ترند

داشتن یک ایده نو و اوریجینال، به تنهایی هیچ ارزشی ندارد. تولید گوشی‌ لمسی، ایده‌ای ناب از سوی شرکت‌های سامسونگ، ال‌جی، هوآوی، موتورولا و ده‌ها شرکت دیگر نبود. یک ایده، چه اوریجینال باشد و چه نه، وقتی ارزش دارد که به خوبی اجرا شود. این طور نیست که افراد مولد، تنها به تولید مداوم یک فرایند تکراری و حوصله‌سربر مشغول باشند. کاری که آن‌ها انجام می‌دهند به هوش بسیار زیادی نیاز دارد.

پرواز فیل‌های صورتی در فضای بین ستاره‌ای

تصور کنید در یک آژانس تبلیغاتی چند کارمند خلاق را استخدام کرده‌ایم. این‌ها، بعد از یک هفته نوشیدن قهوه و گپ زدن، یا راه رفتن در پارک و تماشای مردم در خیابان، با ایده‌هایی مانند این به دفتر شما باز می‌گردند:

1- «یک کودک سوار بر فیل صورتی، در فضا پرواز می‌کند و ستاره‌هایی نرم و آبدار را از شاخه می‌چیند و می‌خورد.»

2- «مردی در کیسه یک کانگورو زندگی می‌کند. با هر پرش این حیوان، زندگی مرد به هم می‌ریزد. او مدام در حال مرتب کردن خانه‌اش است.»

3- «در خیابان بدن آدم‌ها شفاف است. می‌شود قلب، ریه و رگ‌هایشان را دید. همه جا. در پارک. در تاکسی. در شرکت. بعضی‌ها به درون پاکشان افتخار می‌کنند و عده‌ای می‌کوشند تا سیاهی‌های درون خود را پنهان کنند.»

4- «سکوت، و تنها سکوت»

فیل صورتی خلاقیت

این اید‌ه‌ها خلاقانه هستند. اما به هیچ دردی نمی‌خورند. شما نمی‌توانید ایده شماره 4 را به تولیدکننده مواد شوینده یا خودرو بفروشید. چه کسی قرار است این ایده‌های « ناب » را با به یک تبلیغ قابل فروش تبدیل کند؟

فرود آرام یک فیل صورتی

به پرواز درآوردن یک هواپیما کار دشواری نیست. تقریبا هر کسی با اندکی آموزش می‌تواند این کار را انجام بدهد. بعد از آن که هواپیما از زمین بلند شد، پرواز آن قدر ساده است که خلبان هواپیما را در وضعیت اتوپایلوت قرار می‌دهد، روزنامه می‌خواند و یا چرت می‌زند. کار دشوار به زمین نشاندن یک غول آهنی 250 تنی است. یک اشتباه می‌تواند فاجعه بیافریند.

همیشه وضع به همین شکل است. به پرواز درآوردن یک فیل صورتی کار سختی نیست. با ارزش‌ترین قسمت تبدیل کردن آن به یک طرح عملی و قابل فروش است.

فرض کنید می‌خواهیم برای یک فروشگاه آنلاین تبلیغ درست کنیم. کالاها در سطح شهر پخش شده‌اند. از یک فروشگاه می‌توانید لپ‌تاپ بخرید، برای خرید کیف باید به فروشگاهی دیگر مراجعه کنید. اگر به دسته‌های بازی یا نمایشگر نیاز داشته باشید، باید به آن سوی شهر بروید. کالاها درست مانند ستاره‌ها پراکنده هستند. یک فروشگاه دیجیتال شما را سوار بر فیل صورتی‌اش می‌کند و در این فضای بین ستاره‌ای به پرواز در می‌آورد.

کارمند مولد با استفاده از این فیل صورتی، یک کمپین تبلیغاتی درست می‌کند: بنرها، تبلیغات ویدیویی، عروسک‌های هدیه و کارت ویزیت‌های متفاوت. او در یک برنامه منظم، تمام این ایده‌های فوق‌العاده را به مرحله اجرا می‌رساند. در نهایت مشتری «خلاقیت» این کارمند مولد را ستایش خواهد کرد.

ایده‌ اوریجینال وجود خارجی ندارد

در بیشتر تعاریف، از اصالت و اوریجینال بودن ایده‌های خلاق حرف می‌زنند. اما آیا هیچ ایده اوریجینالی در جهان وجود دارد؟ کسی تردید ندارد که پابلو پیکاسو، هنری فورد و استیو جابز خلاق بودند.

پابلو پیکاسو می‌گوید: «هنرمند بد کار دیگران را کپی می‌کند، هنرمند خوب کار دیگران را می‌دزدد.» در آثار او به وضوح می‌شود رد هنر دیگر هنرمندان، حتی مردمان بدوی آفریقا را دید. پیکاسو هرگز سعی نکرد منابع الهامش را پنهان کند.

پابلو پیکاسو کپی کردن آثار

هنری فورد فروتنانه می‌گوید: «من چیز جدیدی اختراع نکردم. من فقط اختراع‌هایی را در کنار هم قرار دادم که برای هر کدام قرن‌ها زحمت کشیده بودند.» فورد -مخترع اتومبیل- در سال 1908 محصولی را اختراع کرد، که در سال 1885 کارل بنز آن را ساخته بود.

فورد تی اولین خودرو اختراغ خلافیت

اختراع فورد به جای 3 چرخ، چهار چرخ داشت، موتورش در قسمت جلو بود و چراغ داشت! آیا این تغییرات باعث می‌شود که هنری فورد را مخترع خودرو بدانیم؟

اختراع ماشین کارل بنز خلاقیت

وقتی استیو جابز در سال 2007 با افتخار از اختراع و ثبت فناوری لمس چندگانه صحبت می‌کرد، بیش از دو دهه از اختراع این فناوری گذشته بود. پیش از شرکت اپل، آدم‌هایی مثل بیل باکستون برای رساندن این حسگرها به هزاره سوم زحمت زیادی کشیده بودند.

فیل نر می‌خواهد و مرد کهن

معمولا توماس ادیسون را به عنوان مخترع لامپ (حتی در مواردی مخترع برق) می‌دانند. گویی ادیسون در زیرزمین خانه‌اش موفق شد اولین جریان الکتریکی را از سیم عبور دهد و اولین چراغ برقی جهان را روشن کند. در این داستان هیچ‌کس به همکاران ادیسون اشاره نمی‌کند. همکارانی که بیش از 3000 طرح متفاوت را بررسی کردند و در نهایت موفق شدند طرح‌های خلاقانه الساندرو ولتا، جوزف سوان و دیگران را به طرحی کارامد، قابل استفاده و قابل فروش تبدیل کنند.

فیل نر می خواهد و مرد کهن خلاقیت

ایده‌ها همه‌ جا هستند. هیچ‌کس به تنهایی یک ایده خلاقانه را از ابتدا تا انتها توسعه نمی‌دهد. فریب خلاقیت همین‌جا است. لازم نیست کاهلی‌ها را با برچسب خلاقیت توجیه کنیم. نیازی نیست بکوشیم تا منابع الهام خود را پنهان کنیم. در جستجوی اصالت، نیازی نیست خود را از منابع فراوان الهام محروم کنیم. می‌توانیم مثل هنری فورد، ادیسون و پیکاسو از زحمات تمام کسانی که برای ایده‌های موفق ما تلاش کردند قدردانی کنیم و این منابع را در اختیار ذهن‌های کارا و مولد فردا نیز قرار بدهیم.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.

  • ehsan

    بسیار بسیار زیبا و عالی

  • مانی

    متنِ خواندنی ای بود. سپاس بیکران از نویسنده ی خوش ذوق و خلاقِ این نوشته.

  • Mehdi

    very impressive