فونیکس - هدر اخبار
کد مطلب: ۲۸۸۱۰۷

دو کارشناس اقتصادی پاسخ دادند:

رتبه پانزدهم برای اقتصاد ایران چقدر واقعی است؟

رتبه پانزدهم برای اقتصاد ایران چقدر واقعی است؟

به تازگی گزارشی از صندوق بین‌المللی پول منتشر شده مبنی بر اینکه اقتصاد ایران اکنون هجدهمین اقتصاد دنیا بوده که در سه سال بعد این رتبه به پانزدهمین اقتصاد برتر دنیا ارتقا پیدا خواهد کرد.این جایگاه چقدر واقعی است؟

به تازگی گزارشی از صندوق بین‌المللی پول منتشر شده مبنی بر اینکه اقتصاد ایران اکنون هجدهمین اقتصاد دنیا بوده که در سه سال بعد این رتبه به پانزدهمین اقتصاد برتر دنیا ارتقا پیدا خواهد کرد.

به گزارش تجارت‌نیوز، براساس گزارش این صندوق تولید ناخالص داخلی ایران بر اساس شاخص قدرت خرید در سال 2017 بالغ بر 1644 میلیارد دلار بوده و ایران از این نظر در رتبه 18 جهان قرار گرفته است. این گزارش با توجه به اقتصاد نه چندان مناسب این روزهای کشو، موجب تعجب فعالین اقتصاد و حتی تمسخر برخی افراد شد.

رضا عبدالهی، کارشناس مرکز پژوهش‌های مجلس در گفتگو با تجارت‌نیوز می‌گوید: ما در این زمینه می‌توانیم دو معیار داشته باشیم. معیار اول آن است که برابری قدرت خرید را در نظر بگیریم دیگر آنکه اندازه اقتصاد را با حجم دلاری به قیمت ثابت یک سال در نظر بگیریم. براساس معیار دوم رتبه ایران چندان مساعد نیست و به نظرم بالای 30 است. اما در مورد شاخص برابری قدرت خرید همواره مواردی مطرح است. در این شاخص منابع یک کشور را نیز در نظر می‌گیریم. به همین دلیل است که هر چقدر یک کشور مقیاس بزرگتری داشته باشد، رتبه بالاتری خواهد داشت. بنابراین در این شاخص رتبه بالاتر لزوما قدرت برتر اقتصادی نیست.

عبدالهی می‌افزاید: به همین علت است که معمولا براساس این معیار هند در رتبه‌های بالا قرار می‌گیرد. چرا که هند ظرفیت منابع انسانی بالایی دارد. بنابراین این موضوع با برداشتی که عموم جامعه از قدرت اقتصادی دارند متفاوت است. قطعا کشوری مانند ژاپن یا آلمان قدرت اقتصادی بیشتری نسبت به هند دارند. طبیعتا اگر همین شاخص را معیار قرار دهیم، رتبه ما از بسیاری از کشورهایی که فکر می‌کنیم رتبه ما از آنها پایین‌تر است، بهتر می‌شود. در عین حال که اقتصاد قوی‌تری نسبت به ما دارند. اگر بخواهیم به لحاظ رفاهی به قضیه نگاه کنیم، قطعا بهترین شاخص، شاخص درآمد سرانه است که از تقسیم GDP دلاری بر تعداد جمعیت به دست می‌آید.

این کارشناس مرکز پژوهش‌های مجلس می‌گوید: براساس شاخص فوق، رتبه ما به شدت پایین می‌آید و دیگر 15 یا 30 نخواهد بود. بنابراین به طور کل اگر ما شاخص برابری قدرت خرید را کنار بگذاریم و مثلا از شاخص درآمد سرانه استفاده کنیم، قطعا موضوع بسیار متفاوت خواهد بود. هر چند حتی براساس شاخص قدرت برابری خرید نیز با توجه به چشم‌اندازی که در مورد اقتصاد ایران وجود دارد و در پیش رو بودن تحریم‌ها، شاید این پیش‌بینی اتفاق نیفتد. اما خب در همین چند سال اخیر رتبه ما اکثرا زیر 20 بوده است.

عبدالهی می‌افزاید: این شاخص براساس برابری قدرت خرید برای پول‌های مختلف محاسبه می‌شود. در واقع در اینجا یک نوع نرخ تبدیل ریال به دلار وجود دارد. یک راه تبدیل GDP به دلار استفاده از همین نرخ تبدیل است. خوب بر همین اساس اگر دلار را 10 هزار تومان در نظر بگیریم، نرخ تبدیل دلار به ریال یک ده هزارم به تومان یا یک صد هزارم به ریال می‌شود. خوب در یک سال اخیر ارزش پول ملی ما نسبت به دلار تقریبا یک سوم شده است. خوب در اینجا و براساس شاخص فوق، وقتی GDP ما یک سوم سال قبل است، پس باید قدرت خرید ما هم یک سوم سال قبل باشد. اما در عمل اینگونه نیست. یعنی با وجود اینکه ارزش پول ملی یک سوم شده، اما مردم امسال با سه برابر پول سال قبل، می‌توانند سبد بیشتری از کالاها را بخرند که سال قبل می‌توانستند بخرند.

وقتی ما در مورد GDP صحبت می‌کنیم، در واقع در مورد اندازه اقتصاد صحبت می‌کنیم که با رفاه اقتصادی متفاوت است.

وی ادامه می‌دهد: در واقع مردم با 10 هزار تومان در امسال، سبد بیشتری از کالاها را می‌توانند نسبت به ثلث آن در سال گذشته یعنی 3300 تومان بخرند. قدرت خرید بیشتر به نرخ تورم بستگی دارد تا آنکه به نرخ ارز بستگی داشته باشد. بنابراین باید ببینیم که سبد مصرف‌کننده در داخل چقدر تغییر داشته است نه آنکه نرخ ارز را مبنا قرار دهیم. همین منطق باعث شده تا در دنیا ادبیاتی شکل بگیرد مبنی بر اینکه نرخ برابری ارزها شاید معیار مناسبی برای تبدیل تولیدات کشورها نباشد. معیار درست‌تر شاید این باشد ما یک سبد کالای مشخص را که در میان کشورهای مختلف نیز همگن است، در نظر بگیریم.

وی می‌افزاید: سپس محاسبه کنیم این سبد کالا چند دلار می‌شود و در ایران چند ریال خواهد شد. از این دو سبد همگنی که در دو کشور داریم، می‌توانیم نرخ تبدیلی را برای یک سبد خاص به دست بیاوریم. در اینجا نسبت دقیق‌تری را می‌توانیم برای نسبت ریال به دلار برای برابری قدرت خرید به دست بیاوریم. به هر حال، نباید در اینجا ما دچار یک سوتفاهم شویم. وقتی ما در مورد GDP صحبت می‌کنیم، در واقع در مورد اندازه اقتصاد صحبت می‌کنیم که با رفاه اقتصادی متفاوت است. وقتی ما در مورد رفاه صحبت می‌کنیم، بحثمان فردی است. به نحوی که ما GDP را بر تعداد افراد جامعه تقسیم می‌کنیم. از این طریق درآمد سرانه به دست می‌‎آید. از این جهت ما اصلا رتبه خوبی در رتبه‌بندی‌های جهانی نداریم.

این کارشناس اقتصادی ادامه می‌دهد: اما اندازه اقتصاد تحت تاثیر جمعیت نیز است. بر همین اساس کشورهایی که جمعیت بیشتری دارند، طبییعتا اندازه اقتصاد بزرگتری نیز دارند. به طور کلی کشورهایی که جمعیت و منابع زیادی دارند در صدر قرار می‌گیرند که چین و هند جزء این کشورها هستند. طبعتا هر چقدر جمعیت بیشتر باشد، میزان درآمد و تولید افراد آن کشور هر چقدر کم نیز باشد، باز هم اندازه اقتصاد را زیاد می‌کند.

وی در پایان می‌گوید: با این حال، علاوه بر موارد فوق در مورد این گزارش می‌توان گفت این احتمال وجود دارد که صندوق بین‌المللی پول در گزارش‌های آتی خود برخی موارد مانند بحث‌های تحریمی را نیز دربربگیرد. احتمالا در گزارش ماه اکتبر این موضوع لحاظ خواهد شد. بحث دیگر نیز این است که به احتمال زیاد تورم چند وقت اخیر در این پیش‌بینی لحاظ نشده است.

در روش GDP براساس برابری قدرت خرید، صرفا حجم‌ تولید مقایسه می‌شود.

اما مرتضی نظری، کارشناس اقتصادی در همین زمینه اعتقاد دارد: معمولا GDP (تولید ناخالص داخلی) براساس قدرت خرید با GDP اصلی تفاوت عمده دارد. اگر حالت اول را در نظر بگیریم کشوری مانند چین با فاصله از آمریکا جلوتر است. چون براساس کالاهای مشترک ارزیابی انجام نمی‌شود. چون GDP معمولا اینگونه محاسبه می‌شود که مثلا من به این بخش از اقتصاد شما چه مقدار حاضر هستم پول بدهم.

وی در ادامه می‌گوید: اما در GDP براساس برابری قدرت خرید، براساس سبد کالای همان کشور انجام می‌شود. به همین دلیل در کشوری مانند ایران احتمالا نسبت به آمریکا درآمد کمتر است. همچنین کالاها نیز ارزان‌تر هستند. به همین دلیل، میزان قدرت خرید افراد بیشتر می‌شود و طبیعتا میزان اقتصاد هم بزرگتر می‌شود.

نظری در پایان می‌گوید: بنابراین دروغی در کار نیست و صرفا روش اندازه‌گیری متفاوت است. در این روش منابع انسانی و سایر منابع بر روی اندازه اقتصاد کشورها تاثیرگذار است. اما قاعدتا ارزیابی نمی‌شود که مثلا این منابع انسانی چه کاری انجام می‌دهد. یعنی مهم تولیدات آنهاست. در حالی که ممکن است ارزش کالایی که یک گروه تولید می‌کند در بازار جهانی بسیار بیشتر از بقیه باشد. اما در نهایت در روش GDP براساس برابری قدرت خرید، صرفا حجم‌ تولید مقایسه می‌شود.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.