کد مطلب: ۱۵۰۴۷۰

نظریه بازی‌ها، انقلابی در تفکر اقتصادی

نظریه بازی‌ها، انقلابی در تفکر اقتصادی

نظریه بازی‌ها در مورد بازی کلش‌آف‌کلنز یا فیفا 2017 نیست. اما این نظریه به رقابت بین پلی‌استیشن و ایکس‌باکس ربط دارد. وقتی شما با دوستانتان فیفا 2017 بازی می‌کنید، سونی و مایکروسافت هم درگیر یک بازی بزرگ تجاری هستند. در این بازی یک نفر برنده و دیگری بازنده خواهد بود. رقابت شرکت‌های غول‌آسا مثل مرسدس

نظریه بازی‌ها در مورد بازی کلش‌آف‌کلنز یا فیفا 2017 نیست. اما این نظریه به رقابت بین پلی‌استیشن و ایکس‌باکس ربط دارد. وقتی شما با دوستانتان فیفا 2017 بازی می‌کنید، سونی و مایکروسافت هم درگیر یک بازی بزرگ تجاری هستند. در این بازی یک نفر برنده و دیگری بازنده خواهد بود.

رقابت شرکت‌های غول‌آسا مثل مرسدس بنز و بی‌ام‌و گاهی به سطح کودکانه‌ای می‌رسد. در جشن صدسالگی بی‌ام‌و، مرسدس تولد این شرکت را تبریک گفت: «برای 100 سال رقابت متشکریم. 30 سال اول بدون تو حوصله‌سربر بود.» همچنین مرسدس به عنوان کادو تولد، کارمندان بی‌ام‌و را به بازدید از «موزه مرسدس: تاریخ 130 ساله صنعت خودرو» دعوت کرد. بی‌ام‌و تصمیم گرفت جواب مرسدس را بدهد و… بگذریم.

انواع بازارها و نظریه رقابت

آیا تا به حال در تلویزیون تبلیغ سیب، گندم یا لیوان یک‌بارمصرف دیده‌اید؟ چرا با وجود تولید و مصرف بالای گندم، هیچ تولیدکننده‌ای محصول خود را تبلیغ نمی‌کند؟ نظریه بازی‌ها از تشریح همین موضوع آغاز می‌شود: رقابت. در حالت عمومی چهار نوع بازار وجود دارد:

بازار انحصاری

در این بازار فقط یک تولیدکننده وجود دارد. او می‌تواند قیمت را به سادگی بالا و پایین کند. این شرکت‌ها دلیلی برای تبلیغ ندارند. چون قرار نیست با کسی رقابت کنند. هیچ‌وقت شرکت مخابرات برای خطوط تلفن ثابت تبلیغ نمی‌کند.

بازار رقابت کامل

در این بازار تعداد زیادی تولیدکننده، محصولاتی کاملا مشابه تولید می‌کنند. در این بازار هم تبلیغ معنا ندارد. سیب‌های مزرعه کشاورز الف تفاوتی با سیب‌های مزرعه آقای ب ندارد. قیمت مهم‌ترین عامل رقابت در این بازار است.

گوجه‌فرنگی رقابت کامل اقتصاد نظریه بازی‌ها

برای شما مهم نیست که چه شرکتی گوجه‌فرنگی‌ها را تولید می‌کند.

بازار رقابت انحصاری

در این حالت تعداد رقبا زیاد است، اما محصول آن‌ها کاملا شبیه به هم نیست. تولیدکنندگان مبل در این دسته هستند. شما از کسی مبل می‌خرید که محصولش را بپسندید.

بازار انحصار چندجانبه

در این بازار تعداد تولیدکننده‌ها محدود است. این شرکت‌ها بر سر تعداد زیادی مشتری رقابت می‌کنند. شاید نام تولیدکنندگان سیب یا مبل را ندانید، اما می‌توانید تمامی تولیدکنندگان لپ‌تاپ یا خودرو را نام ببرید. همچنین می‌دانید که شرکت‌های سونی، مایکروسافت و نینتندو کنسول بازی می‌سازند.

اپل کنسول بازی ویدیویی پین‌پین پلی‌استیشن ایکس‌باکس

کنسول بازی پین‌پین محصول شرکت اپل، از شکست‌خوردگان دنیای بازی‌های ویدیویی است.

شاید شرکت‌هایی مثل آتاری و سگا را هم به یاد بیاورید. این شرکت‌ها از بازندگان دنیای بازی‌های ویدیویی بودند. حتی شرکت اپل هم به این رقابت پا گذاشت و این مسابقه را به رقبایش باخت.

معمای زندانی‌ها

برای تشریح نظریه بازی‌ها به این داستان توجه کنید: برای بازپرسی دو زندانی را به اتاق‌های جداگانه‌ای می‌برند و چهار گزینه را در مقابل هرکدام می‌گذارند:

  1. اگر به گناهت اعتراف نکنی و شریکت هم لب‌ از لب باز نکند، هر دو آزاد خواهید شد.
  2. اگر تو اعتراف کنی و او اعتراف نکند، تو آزاد می‌شوی و او 20 سال حبس می‌شود.
  3. اگر تو اعتراف نکنی و او اعتراف کند، تو 20 سال به زندان می‌روی و او آزاد می‌شود.
  4. اگر هر دو اعتراف کنید، هر کدام از شما 10 سال زندانی خواهید شد.

معقول‌ترین حالت این است که هر دو زندانی اعتراف نکنند و آزاد شوند. اما هر زندانی با خود می‌گوید که چه می‌شود اگر رفیقش اعتراف کند؟ او به خودش می‌گوید بهتر است من همه‌چیز را بگویم. اگر او سکوت کرد، آزاد می‌شوم و اگرنه، هر دو 10 سال به زندان می‌رویم. در این حالت ممکن نیست 20 سال زندانی شوم. بله، این بهترین تصمیم است. مشکل اینجا است که هر دو به همین موضوع فکر می‌کنند و به 10 سال زندان محکوم می‌شوند.

مسابقه باهوش‌ترین باهوش عالم

یک نشریه از مردم خواست که یک عدد بین 0 تا 100 را انتخاب کنند و برای آن‌ها بفرستند. بازی به این شکل است که نشریه از تمام این اعداد میانگین می‌گیرد. بعد میانگین را در عدد 2 ضرب و بر 3 تقسیم می‌کند و تمام رقم‌های اعشاری را کنار می‌گذارد. عدد به‌دست‌آمده، عدد برنده است. تمام کسانی که این عدد را فرستاده باشند، برنده ده هزار دلار می‌شوند. یعنی اگر میانگین 30 باشد، کسی که عدد 20 را فرستاده باشد برنده می‌شود. شما چه عددی را انتخاب می‌کنید؟

مرحله اول فکر: در اولین مرحله فکر می‌کنیم که میانگین اعداد بین صفر تا صد برابر 50 می‌شود. پس 2.3 عدد 50 یعنی عدد 33 برنده خواهد شد.

مرحله دوم فکر: احتمالا گروه زیادی به مرحله اول فکر می‌کنند و بیشتر افراد عدد 33 را می‌فرستند. پس فرستادن عدد 22 عاقلانه است. (دقت کنید که حتی اگر همه عدد 100 را بفرستند، باز هم هیچ عددی بیشتر از 66 برنده نخواهد شد. چون ممکن نیست میانگین از 100 بیشتر باشد. میانگین 0 و 66 برابر 33 است، دو سوم این عدد 22 خواهد بود.)

مرحله سوم: دیگران هم عقل دارند و فکر می‌کنند. آن‌ها عدد 22 را می‌فرستند. من زرنگی می‌کنم و دو سوم 22 یعنی 14 را می‌فرستم.

مرحله هزار: اعداد کم و کم‌تر خواهند شد و به صفر نزدیک می‌شوند. اما همه عدد صفر را نمی‌فرستند. حتی ممکن است عده‌ای عدد 33 یا 22 را انتخاب کنند. عدد برنده برابر با 1 خواهد بود.

مرحله هزار و یکم: همه عدد صفر را می‌فرستند. من هم صفر را می‌فرستم. همه برنده خواهیم شد.

نتیجه نهایی مسابقه

شما حدس می‌زنید که چه عددی برنده مسابقه شد؟

اگر این بازی را در بین دانشجویان اقتصاد انجام دهیم، همه به سادگی عدد صفر را می‌گویند و همه با هم برنده می‌شوند. چون آن‌ها نظریه بازی‌ها را می‌دانند.

اما اگر استاد همین دانشکده را به میان مردم عادی ببریم، او عدد صفر را انتخاب نمی‌کند. چون می‌داند بیشتر مردم از نظریه بازی‌ها خبر ندارند. او فکر می‌کند که مردم بین 33 و 22 درگیر خواهند شد. او عدد 14 را انتخاب می‌کند.

اگر این بازی را در بین دانشجویان اقتصاد انجام دهیم، همه به سادگی برنده می‌شوند. چون آن‌ها نظریه بازی‌ها را می‌دانند.

در دنیای واقعی میانگین اعداد انتخاب‌شده 21.6 است و عدد 14 برنده این مسابقه. اما به غیر از 22، در نقاط 33، 1 و صفر هم پیک‌هایی دیده می‌شود.

تمام فروشگاه‌های شهر

شاید توجه کرده باشید که در یک خیابان، مغازه‌های شبیه به هم در کنار هم باز می‌شوند. در یک خیابان (مثل خیابان انقلاب) صدها کتاب‌فروشی یافت می‌شود، در حالی که پیدا کردن یک کتاب‌فروشی در خیابان مفتح کار سختی است.

آیا این کار معقول است؟ بهترین حالت این است که در هر خیابان از تهران یک کتاب‌فروشی وجود داشته باشد. به این ترتیب هر کس به سادگی می‌تواند با اندکی پیاده‌روی کتاب بخرد. نظریه بازی‌ها این پدیده را توضیح می‌دهد.

نقطه تعادل نش، وقتی حریف تسلیم می‌شود

در یک خیابان دو نفر یک خوراکی شبیه به هم می‌فروشند. طول خیابان 800 متر است. اگر این دو فروشنده با فاصله 200 متر از ابتدا و انتهای خیابان بایستند، هر کدام می‌توانند 400 متر از خیابان را در اختیار بگیرند و هر مشتری می‌تواند با حداکثر 200 متر پیاده‌روی به یکی از آن دو برسد.

اما یکی از فروشنده‌ها که بدجنس‌تر است، مغازه خود را 100 متر جابجا می‌کند که 50 متر از سهم رقیبش را بگیرد. حالا او 450 متر از خیابان را در اختیار دارد و تنها 350 متر برای رقیب باقی می‌ماند.

روز بعد فروشنده دیگر که ناراحت شده است، جای مغازه‌اش را عوض می‌کند تا سهم خود را بیشتر کند.

فروشنده بدجنس که متوجه کار رقیبش می‌شود درست به کنار او می‌آید. حالا هر دو بار دیگر 400 متر از خیابان را دارند. درست مثل ابتدای بازی. اما فروش‌ آن‌ها کمتر شده است. چون مردم باید راه بیشتری بروند تا به فروشگاه برسند. اما هیچ‌کدام از آن‌ها حاضر نیست به نقطه اول برود تا فروشی برابر با رقیب و بیشتر از الان داشته باشد. چون آن‌ها به همدیگر اعتماد ندارند. در این نقطه هیچ‌کدام نمی‌توانند برای بیشتر شدن سهم خود از جایشان تکان بخورند.

قروشگاه تعادل نش نظریه بازی‌ها اقتصاد خرد

قیمت‌گذاری در تعادل نش

فرض کنید شما صاحب یک مغازه قنادی هستید و هر ماه 20 میلیون تومان فروش دارید. یک قنادی دیگر در کنار مغازه شما باز می‌شود و فروش شما به 10 میلیون تومان می‌رسد. شما قیمت را کم می‌کنید و 75 درصد بازار را در اختیار می‌گیرید. حالا 13 میلیون تومان برای شما است و 5 میلیون برای رقیب. (جمع کل کم‌تر از 20 است، چون حاشیه سود خود را کم کرده‌اید.)

اما رقیب هم متوجه ماجرا می‌شود و قیمت‌ها را کم می‌کند. حالا هر کس 8 میلیون تومان در ماه کاسبی می‌کند. شما از این که درآمدتان کم شده است ناراحتید. اما رقیب باز هم قیمت را کم می‌کند. درآمد شما خیلی کم می‌شود، مگر شما هم قیمت را کم کنید. کم‌تر از رقیبتان. بالاخره به یک نقطه می‌رسید که ارزان‌تر از آن ضرر خواهید کرد و حتی پول اجاره مغازه و اجناستان در نمی‌آید. این نقطه، نقطه تعادل نش است. نقطه‌ای که درآمد هر دوی شما بسیار کم، اما برابر است.

می‌توانید قیمت را به شرایط اول برگردانید و با همین تعداد مشتری نفری 10 میلیون تومان کاسب شوید. اما این کار را نمی‌کنید. چون می‌دانید روزگار برای رقیب هم سخت است. می‌خواهید به بازی ادامه دهید تا او سراغ کار دیگری برود و بجای ماهی 10 میلیون، ماهی 20 میلیون کسب کنید. درست مثل قبل. مشکل اینجا است که رقیب شما هم در همین فکر است.

رقابت نظریه بازی‌ها قیمت تعادل جان نش

پرچم‌دار قیمت

در شیرینی فروشی شما روزگار به سختی می‌گذرد و هر بازیکن منتظر است تا دیگری بازی را ببازد. در همین زمان بازیکن سومی وارد بازی می‌شود و یک مغازه قنادی در کنار شما باز می‌کند. رفته‌رفته تعداد مغازه‌ها بیشتر می‌شود. خیابان شما به مرکز قنادی‌های تهران تبدیل می‌شود. به خاطر این تعداد مغازه، تعداد مشتری‌ها بیشتر می‌شود. اما درآمدتان خیلی کم‌تر از قبل است.

هر دوی شما بازنده بازی‌ای هستید که خودتان آن را شروع کرده بودید.

در این هنگام چیزی قاعده بازی را به هم می‌زند. یک فروشگاه بسیار بزرگ نان و شیرینی در آن خیابان افتتاح می‌شود و 90 درصد بازار را در اختیار می‌گیرد. شما و همسایه بدجنستان نمی‌توانید با کم کردن قیمت این رقیب قدرتمند را به بازی بگیرید. به خاطر تولید انبوه، قیمت‌های فروشگاه بیش از اندازه ارزان است. شما و همسایه‌تان مجبور می‌شوید مغازه را تعطیل کنید و به دنبال یک کاسبی دیگر بروید. هر دوی شما بازنده بازی‌ای هستید که خودتان آن را شروع کرده بودید.

یک داستان به شدت اخلاقی

یک داستان قدیمی در مورد سه شاهزاده ایرانی و سه شاهزاده چینی وجود دارد که نظریه بازی‌ها را به بهترین شکل بیان می‌کند.

شاه ایران به همراه سه پسرش به چین می‌رود تا دخترهای شاه چین را برای پسرهایش خواستگاری کند. پادشاه چین دستور می‌دهد که شاهزاده‌های ایرانی یکی‌یکی به اتاق بروند و سه دختر را ببینند و همسر خود را انتخاب کنند. اما شرط می‌کند که اگر دو پسر، از یک دختر خوششان بیاید، به هیچ‌کدامشان دختر نمی‌دهد.

پسر اول وارد اتاق می‌شود و به سرعت می‌فهمد که یکی از دختران چینی از بقیه زیباتر است. با خودش فکر می‌کند که حتما برادران دیگر هم از همین دختر خوششان خواهد آمد. دختر کوچک‌تر اما از زیبایی بهره‌ای نبرده بود. برای همین او دختر وسط را انتخاب می‌کند.

نوبت به پسر دوم می‌رسد. او به اتاق می‌رود و دخترها را می‌بیند. با خودش فکر می‌کند که برادرم حتما زیباترین دختر را انتخاب کرده است. دختر سوم هم زیبا نیست. پس بهتر است من دختر وسط را انتخاب کنم که سرم بی‌کلاه نماند.

دست آخر پسر سوم به اتاق می‌رود. اما تا چشمش به دختر اول می‌افتد، یک دل نه صد دل عاشق او می‌شود. برای او فرقی نمی‌کند که با کسی دیگر ازدواج کند، یا به خاطر انتخاب برادرها از ازدواج با عشقش محروم شود. برای همین در نهایت شهامت از دختر اول خواستگاری می‌کند.

نتیجه واضح است: دختر اول و پسر سوم سال‌های سال به خوبی و خوشی زندگی کردند. از سرنوشت دو پسر دیگر اطلاعی در دست نداریم.

و اما نتیجه اخلاقی این داستان

بر اساس نظریه بازی‌ها راه پیروزی در بازی، وخیم‌تر کردن مداوم مسابقه نیست. بلکه درست مانند شاهزاده عاشق داستان کهن، لازم است نیازهای خود را بشناسیم و بدون وحشت از تصمیم رقبا، کاری را انجام دهیم که باور داریم درست است.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.