کد مطلب: ۲۰۴۸۸۰

پارادوکس انسان‌دوستی در اَبَرپولدارها

پارادوکس انسان‌دوستی در اَبَرپولدارها

اَبَرپولدارها در تلاشند تا جهان را به مکانی بهتر تبدیل کنند. آنها به دلیل ثروت بیش از حدشان قادرند تا حد زیادی، تغییر و تحولات را بر جامعه تحمیل کنند. طرح‌های بزرگ ثروتمندان اگرچه هیجان‌انگیز است اما بعضا نگرانی‌هایی هم ایجاد می‌کند.

الهام میرمحمدی: هیچ اقدامی به اندازه پرتاب موشک به فضا، بلندپروازی ثروتمندان برای تغییر جهان را به اثبات نمی‌رساند. با آزمایش جذابِ پرتاب موشک به فضا که هفته گذشته انجام شد، فالکن هوی (Falcon Heavy) به عنوان قدرتمندترین موشک راهبردی سیاره زمین معرفی شد.

به گزارش تجارت‌نیوز ، به نقل از اکونومیست، این آزمایش همچنین اهداف بی‌نظیر ایلان ماسک (Elon Musk)، خالق آن را به خوبی تصدیق کرد.

وی برای اطمینان از بقای بلندمدت بشر، قصد دارد از یک سو شرایط را برای زندگی انسان بر روی مریخ فراهم کند و از سوی دیگر، استفاده از سوخت‌های فسیلی روی زمین را پایان بدهد.

باید گفت، ایلان ماسک تنها کارآفرین میلیاردری نیست که بلندپروازی‌هایی از این دست، با هدف بهبود آینده بشر در سر دارد.

مارک زاکربرگ (Mark Zuckerberg) موسس شبکه اجتماعی فیس‌بوک نیز در نظر دارد تا پایان قرن، اقداماتی در جهت پیشگیری، درمان و مدیریت تمام بیماری‌ها انجام دهد.

بیل گیتس پس از کسب درآمد هنگفت از مایکروسافت، حالا می‌خواهد بیماری‌هایی نظیر فلج اطفال و مالاریا را به عنوان بخشی از هدف بزرگ‌تر خود برای بهبود سلامت و کاهش فقر در جهان ریشه‌کن کند.

از اهداف اصلی بنیاد خیریه بیل گیتس در جهان، افزایش تندرستی و کاهش تهی‌دستی، و در آمریکا گسترش فرصت‌های آموزشی و دسترسی به تکنولوژی اطلاعات و داده‌هاست.

هر دوی این افراد در میان تعدادی از بشردوستان هستند که بنا را برای ایجاد آموزش‌های جدید گذاشته‌اند. هدف دیگر زاکربرگ این است که کاری کند، کودکان 100 برابر آنچه در حال حاضر آموزش می‌بینند، یاد بگیرند.

هنگامی که فالکن هوی در مرکز فضایی کِنِدی در فلوریدا صعود کرد، یکی از سوالاتی که مطرح می‌شد در رابطه با کسب‌وکار او بود. اما مسئله دیگر به تمایلات او برای نجات بشریت مربوط می‌شود که این‌چنین وی و سایر اَبَرثروتمندانِ پیش از او را بر آن داشته تا به خلق نوآوری بپردازند.

حدود یک قرن پیش، جان دیویس راکفلر (John D. Rockefeller)، اندرو کارنگی (Andrew Carnegie) و هنری فورد (Henry Ford) به ثروت‌های هنگفت رسیدند و پس از آن سازمان‌ها و نهادهای خیریه‌ را با هدف روشن کردن و تعلیم توده مردم و تضمین صلح جهانی پس از مرگشان تاسیس کردند.

بیل گیتس و دیگران هم که شاهد تاسیس بنیادهای خیریه در گذشته بودند، به راه‌اندازی سازمان‌هایی با هدف هزینه‌کرد ثروت خود در راه نوع‌دوستی پرداختند. آنها در واقع قصد دارند، پیش از آنکه از دنیا بروند، جهان را به مکانی بهتر تبدیل کنند.

بنیاد خیریه بیل‌گیس در حال حاضر، بزرگ‌ترین سازمان خیریه خصوصی در جهان به شمار می‌رود.

اهداف اصلی این بنیاد در جهان، افزایش تندرستی و کاهش تهی‌دستی، و در آمریکا گسترش فرصت‌های آموزشی و دسترسی به تکنولوژی اطلاعات و داده‌هاست.

وارن بافت که در حال حاضر 87 سال دارد، بخش عمده‌ای از ثروت خود را به این بنیاد بخشیده است.

این اَبَرپولدارها با مشاهده و اندازه‌گیری اثرات و نتایج اقداماتشان به خود افتخار می‌کنند. در حقیقت آنها همان اندازه که در کسب‌وکارهایشان موشکافانه برخورد می‌کنند، در فعالیت‌های خیرخواهانه نیز انرژی صرف می‌کنند.

از راکفلر تا ابرثروتمندانِ خیّر امروز

الگوی نسل گذشته ابرثروتمندان برای اقدامات خیرخواهانه به این شکل بود که آنها به کسب ثروت می‌پرداختند و پس از بازنشستگی آن را می‌بخشیدند.

نسل جدید اَبَرپولدارها -میلیاردرهایی چون زاکربرگ- که اغلب در بیستمین یا سی‌امین دهه زندگی خود به ثروت هنگفت می‌رسند، این مدل را تغییر داده‌اند. به این شکل که آنها به طور موازی و هم‌زمان با کسب ثروت، عمل بخشش را انجام می‌دهند.

قدرتِ اَبَرثروتمندان در سرمایه‌گذاری، امکان و توانایی انجام کارهای بزرگ را برایشان فراهم می‌آورد.

ایلان ماسک اما از این هم فراتر رفته است. وی به جای اینکه از درآمد حاصل از کسب‌وکارش برای نوع‌دوستی در مناطق غیرمرتبط استفاده کند، دو شرکت بزرگ را راه‌اندازی کرده است. اولی تسلا، شرکتی که استفاده از انرژی‌های پاک را تشویق و خودروهای الکتریکی تولید می‌کند؛ دومی اسپیس‌اکس (SpaceX) که به تولید راکت‌های فالکن هوی می‌پردازد.

هر دو شرکت کالاها و خدماتی را می‌فروشند که مردم در حال حاضر به آنها نیاز دارند. خودروها و پرتاب ماهواره راهی است برای سرعت بخشیدن به تحقق رویاهای ایلان ماسک.

طرح‌های بزرگ ثروتمندان عمدتا در عین حال که بسیار هیجان‌انگیز است، اما بعضا نگرانی‌هایی هم ایجاد می‌کند.

یکی از گله‌هایی که اغلب در مورد آنها وجود دارد، مسئله پاسخگویی به رای‌دهندگان است.

قدرت آنها در سرمایه‌گذاری، امکان و توانایی انجام کارهای بزرگ را برایشان فراهم می‌آورد. اما اگر آنها به جای ابرقهرمانان فیلم مرد آهنی بیشتر تمایل داشته باشند همچون شخصیت‌ بلوفلد (Blofeld) در فیلم‌های جیمز باند عمل کنند، چه می‌شود؟

ثروت همواره به اَبَرثروتمندان این امکان را می‌دهد تا دسترسی خاصی به سیاستگذاران و مقامات رسمیِ منتخب داشته باشند.

اَبَرثروتمندان اغلب برای همه مشکلات جهان، راه‌حل‌های مبتنی بر تکنولوژی دارند که بعضا می‌تواند خطرناک باشد.

از سوی دیگر، هزینه‎کرد این ثروت در یک بنیاد خیریه، اثرات منفی دیگری همچون کاهش مالیات بر درآمد برای این قشر را دارد.

به این ترتیب، آنها از پرداخت مالیاتِ بیشتر معاف می‌شوند و فقرا باید این شکاف را برای جبران هزینه‌های عمومی پُر کنند.

همچنین، اَبَرپولدارهای امروز اغلب خوره تکنولوژی هستند. بنابراین این خطر وجود دارد که آنها برای همه مشکلات جهان، راه‌حل‌های مبتنی بر تکنولوژی داشته باشند که بعضا می‌تواند خطرناک باشد.

این ایده که مشکلات در زمینه بهداشت، آموزش و غیره را می‌توان با فناوری‌های معمول حل کرد، بسیار ساده‌لوحانه است.

به طور کلی، تغییرات و رفع مشکلات در هر حوزه‌ای مستلزم همکاری با دولت و بسیج اجتماعی است.

عموما اَبَرثروتمندان درک درستی از سیاستمداران و قوانین ندارند.

به طور کلی، مزایای حضور میلیاردهای خیّر در مقایسه با تردیدهایی از این دست بیشتر است.

این ابرثروتمندان که برنامه‌هایی برای تغییر جهان در آینده دارند، رویکردهای نوآورانه و مبتنی بر مدارک خود را در کلینیک‌های درمانی و کلاس‌های درسی اجرا می‌کنند؛ یعنی درست جایی که سیاستمدارانِ منتخب اغلب از ریسک کردن می‌ترسند و تمایلی برای صرف اموال عمومی در این آزمایش‌ها ندارند.

میلیاردرها اما به دلیل ثروت بیش از حدشان تلاش می‎کنند تا این تغییرات را بر جامعه تحمیل کنند.

ائتلاف میلیاردرها هم نمی‌تواند مسائل بسیار بزرگ را بدون همکاری‌ دولت‌ها، صنایع بزرگ و رای‌دهندگان حل کند.

اگرچه خیرانِ امروز در مقایسه با نسل‌های گذشته خود بیشتر قابل مشاهده هستند، اما آمار و ارقام نشان می‌دهد که کمتر از یک‌چهارم کل کمک‌های خیریه در آمریکا را تشکیل می‌دهند. این عدد که 2 درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور را شامل می‌شود، برای دهه‌ها در ایالات متحده ثابت مانده است.

بنابراین مهم‌ترین دستاورد میلیاردرهای خیّر این نیست که تغییراتی را ایجاد کنند. بلکه آنها با کشف و آزمایش الگوها و روش‌های متفاوت، دیگران را به پیروی وا می‌دارند.

از آنجا که آنها دسترسی راحتی به سیاست‌گذاران دارند، می‌توانند ایده‌هایی را که به نظرشان کاربردی است تشویق و تصویب کنند.

در سال 2010، بیل‌ گیتس و وارن بافت با ایجاد تعهدنامه‌ای تحت عنوان Giving pledge متعهد شدند که نیمی از اموال خود را صرف امور خیریه کنند و از چند میلیاردر دیگر هم خواستند که در این امر بشردوستانه با آنها همراه شوند.

حتی ائتلاف میلیاردرها هم نمی‌تواند مسائل بسیار بزرگ مثل درمان و پیشگیری بیماری‌های عفونی، ایجاد شرایط زندگی انسان‌ها در مریخ و برنامه‌های مربوط به تغییرات آب‌وهوایی را بدون همکاری‌ دولت‌ها، صنایع بزرگ و رای‌دهندگان حل کند.

بنابراین با پرتاب ماشین تسلا به آسمان در عین حال که بلندپروازی میلیاردرها را جشن می‌گیریم، باید آنها را به عنوان پیشگامانی در جهت تغییر سیاست‌های عمومی که مسیر را برای آیندگان هموار می‌کنند، تحسین کنیم.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.