خبر مهم:

کد مطلب: ۱۳۸۲۳۵

تصمیم‌گیری بر اساس حاشیه (اصول علم اقتصاد: قسمت سوم)

تصمیم‌گیری بر اساس حاشیه (اصول علم اقتصاد: قسمت سوم)

ما همیشه در حال انتخاب هستیم، حتی وقتی فکر می‌کنیم که انتخابی نکرده‌ایم. اگر در این لحظه مشغول خواندن این نوشته هستید، هزاران هزار کار ممکن دیگر را کنار زده‌اید و این نوشته را بین میلیون‌ها مقاله موجود در اینترنت برگزیده‌اید. هزینه فرصت هر انتخاب، دقیقا برابر است با ارزش گزینه‌های دیگری که از دست

ما همیشه در حال انتخاب هستیم، حتی وقتی فکر می‌کنیم که انتخابی نکرده‌ایم. اگر در این لحظه مشغول خواندن این نوشته هستید، هزاران هزار کار ممکن دیگر را کنار زده‌اید و این نوشته را بین میلیون‌ها مقاله موجود در اینترنت برگزیده‌اید. هزینه فرصت هر انتخاب، دقیقا برابر است با ارزش گزینه‌های دیگری که از دست می‌دهیم. اما این حرف‌ها، نه تنها در تصمیم‌گیری به ما کمک نمی‌کنند، بلکه باعث می‌شوند تا از انتخاب بترسیم و مدام از خود بپرسیم «در این لحظه چه چیزهایی را از دست داده‌ام؟» اما تفکر در مورد سود و زیان در حاشیه ، می‌تواند قدرت تصمیم‌گیری ما را بیشتر کند.

برنامه تفریحی به جنوب مریخ

واقعیت آن است که در هر لحظه با وجود بی‌نهایت گزینه موجود، ما فقط می‌توانیم تعداد محدودی انتخاب داشته باشیم. اگر به مهمانی دعوت شده‌اید، بین «ماندن در خانه و مطالعه کتاب»، یا «خوش‌گذرانی در جمع دوستان»، باید یکی را انتخاب کنید. اما به راحتی می‌توانید گزینه‌های دور از دسترس، مانند سفر به کره مریخ را از فهرست انتخاب‌های خود حذف کنید.

مسئله اینجا است که چرا یک انسان عاقل، باید تنها ماندن در خانه را به خوشی در جمع دوستان ترجیح بدهد؟

کار کردن یا کار نکردن، مسئله این است

سینا و میثم شش ماه تا کنکور فرصت دارند. به هر دوی آن‌ها یک شغل در رستوران پیشنهاد می‌شود. آن‌ها می‌توانند از پایان وقت مدرسه تا ساعت دوازده شب، در رستوران کار کنند و در مقابل حقوق خوبی بگیرند.

سینا فکر می‌کند که با این پول می‌تواند یک کنسول بازی، چند دست لباس خوب، چند سفر تفریحی و یک گوشی نو بخرد. اما میثم ترجیح می‌دهد وقتش را صرف درس خواندن کند.

شش ماه می‌گذرد و سینا به تمام چیزهایی که دلش می‌خواست می‌رسد. میثم اما با همان لباس‌های قدیمی راهی جلسه کنکور می‌شود. سینا در کنکور قبول نمی‌شود. مدت زیادی در همان رستوران کار می‌کند. ماشین نمی‌خرد. خانه‌ای کوچک اجاره می‌کند و زندگی را به سختی می‌گذراند.

اما میثم مهندسی موفق می‌شود. در پنجاه سالگی شرکتی بزرگ تاسیس می‌کند و ماشین خوبی می‌خرد. او همچنین می‌تواند برای پسرش لباس‌هایی خوب، تلفنی فوق‌العاده و کنسول بازی تهیه کند. واضح است که میثم، شخصیت عاقل داستان ما است. شخصیتی که به سود نهایی فکر کرد.

به حاشیه فکر کن

اگر فقط به گزینه‌های موجود فکر کنیم انتخاب کردن تقریبا غیرممکن خواهد شد. به سختی می‌شود در مورد خرید یک لپ‌تاپ مدرن و گران‌قیمت یا تهیه چندین کالای مورد نیاز دیگر تصمیم گرفت. اما سوال عاقلانه این است که لپ‌تاپ چه منافعی به همراه می‌آورد و در مقابل چه چیزهایی را از ما می‌گیرد؟

در موقع خرید یک کامپیوتر، به خصوص وقتی با پیشنهادات جذاب شرکت‌های تولیدکننده مواجه شده‌اید، دوستتان از شما می‌پرسد «با این لپ‌تاپ چه کار می‌خواهی انجام بدهی؟» دستگاهی قدرتمند برای طراحان گرافیک یا تدوینگرها می‌تواند مفید باشد. اما شاید کاربر عادی به قدرتمندترین مدل موجود در بازار نیازی نداشته باشد. این لپ‌تاپ برای گرافیست، سودهایی حاشیه‌ای دارد.

وقتی یک انتخاب معقول است که سود‌های نهایی از ضررهای نهایی بیشتر باشد.

قدم بعدی چیست؟

کارهای زیادی هست که دوست نداریم انجام دهیم. کارهایی سخت، زمان‌گیر و یا کم‌درآمد. اما سوال اصلی اینجا است که اگر این کار را نکنیم، به جایش چه کار دیگری می‌توانیم بکنیم؟

یک مجله معتبر، در مقابل چاپ مقاله و داستان، هیچ پولی به نویسنده نمی‌دهد. اما نویسنده باید حدود یک ماه وقت بگذارد تا بتواند داستانی جذاب و گیرا بنویسد. چرا باید کسی حاضر شود که بدون دست‌مزد این همه زحمت بکشد؟

وقتی یک انتخاب معقول است که سود‌های نهایی از ضررهای نهایی بیشتر باشد.

در حالت عادی، نوشتن و فرستادن داستان برای این مجله، عاقلانه نیست. اما اگر این مجله، معروف‌ترین نشریه دنیا باشد، سود حاشیه‌ای حاصل از چاپ کردن داستان در این مجله، خیلی بیشتر از پولی است که یک نشریه عادی پرداخت می‌کند. برای همین کار کردن مجانی در این مجله، عاقلانه است.

صندلی خالی اتوبوس

فرض کنید تمام هزینه‌های سفر یک اتوبوس از تهران به شیراز را حساب کرده‌اید.

اتوبوس سفر شیراز تهران

این اتوبوس 41 صندلی دارد که معمولا پر می‌شوند. یعنی سفر، برای هر نفر 36500 تومان هزینه خواهد داشت. با یک بلیت 60 هزار تومانی، شرکت در مقابل هر بلیت 23500 سود می‌کند.

سوال : اتوبوسی آماده حرکت، یک صندلی خالی دارد. مسافری حاضر است برای این صندلی خالی، 20 هزار تومان کرایه پرداخت کند. آیا سوار کردن او سود‌آور است یا زیان‌آور؟

جواب : بدیهی است که پیشنهاد مسافر، از هزینه سفر به ازای هر مسافر کم‌تر است. برای همین به نظر می‌رسد پر کردن این صندلی باعث ضرر بشود. اما یک مسافر، تاثیری بر استهلاک، مصرف سوخت و حقوق خدمه نمی‌گذارد. او تنها هزینه پذیرایی و غذا (9500 تومان برای هر نفر) را بالا می‌برد. هر رقمی بالای 9500 تومان برای پر کردن این صندلی، سودآور است. این مبلغ هزینه حاشیه‌ای این مسافر است. پیشنهاد 20 هزار تومانی او، 11500 تومان سود حاشیه‌ای به همراه دارد.

در تفکر حاشیه‌ای همه خوشحال خواهند بود: مسافری که بلیت ارزان می‌خرد، مسافرینی که به خاطر پر شدن اتوبوس زودتر حرکت می‌کنند و شرکت که 11500 تومان به درآمدش اضافه می‌شود.

حواشی انتخابات آمریکا

نزدیک به نیمی از مردم آمریکا در انتخابات این کشور شرکت نمی‌کنند. بیشتر آن‌ها به نحوه برگزاری انتخابات، فهرست نامزدها و عملکرد نظام سیاسی کشور اعتراض دارند. آیا تصمیم آن‌ها عاقلانه است؟

برای جواب دادن به این سوال، باید هزینه‌ها و سودهای حاشیه‌ای شرکت کردن یا نکردن در انتخابات را مشخص کنیم.

سود و هزینه شرکت نکردن در انتخابات چیست؟ طبیعی است که کسی در مقابل رای دادن به مردم پول نمی‌دهد. شرکت کردن در انتخابات، نیم ساعت از روز تعطیل را می‌گیرد و تقریبا هزینه‌ای در پی ندارد. اما آیا هیچ سود و هزینه‌ای در حاشیه انتخابات نیست؟

کسانی که در انتخابات آمریکا شرکت نکردند، امید داشتند که بتوانند تغییری در روند دموکراتیک این کشور به وجود بیاورند. اما از سال 1868 تا به امروز، شکل انتخابات آمریکا تغییری نکرده و شرکت نکردن در انتخابات تاثیری بر نحوه برگزاری انتخابات نگذاشته است. به بیان دیگر شرکت نکردن در انتخابات سودی ندارد.

منافع حاشیه‌ای انتخابات

در مقابل اگر مردم آمریکا در سال 2000، ال‌گور را به جای بوش انتخاب کرده بودند، شاید جنگ عراق و افغانستان شروع نمی‌شد. این جنگ‌ها 3 هزار میلیارد دلار برای مردم آمریکا هزینه مستقیم و غیرمستقیم داشتند. پولی که می‌شد برای آموزش، درمان، بیمه، یا زیرساخت هزینه کرد. به ازای هر اسکناس یک دلاری که آمریکا بیشتر برای مسائل نظامی خرج کند، یک دلار از سرمایه‌گذاری بر روی بیمه و بازنشستگی همگانی کاسته خواهد شد. این فقط بخشی از ضرری است که بوش برای آمریکا ایجاد کرد.

اگر شرکت کردن در انتخابات هیچ سودی نداشته باشد، جلوگیری از یک ضرر 3 تریلیون دلاری (10 هزار دلار برای هر نفر)، کار بزرگی است. این هزینه، هزینه حاشیه‌ای عدم شرکت در انتخابات است.

هیچ آدم عاقلی حاضر نیست 10 هزار دلار از پولش را جایی سرمایه‌گذاری کند، که می‌داند برگشتی نخواهد داشت. برای همین است که می‌گوییم، «آدم عاقل، به حاشیه (سود نهایی) فکر می‌کند.» این جمله، اصل سوم علم اقتصاد است.

تصمیم‌های خاکستری

در زندگی واقعی بیشتر تصمیم‌ها سفید و سیاه نیستند. همیشه نمی‌توان گفت کاری صددرصد سودآور است و در مقابل کار دیگری صددرصد ضرر دارد. معمولا ما با انتخاب‌هایی خاکستری مواجه هستیم.

دانشجوها بهتر از هر قشر دیگری معنای تصمیم خاکستری را در ک می‌کنند. حاضر شدن سر کلاس و درس خواندن کار خوبی است. اما کار کردن به صورت پاره‌وقت هم کار بدی نیست. یک دانشجو موظف است بین کلاس و کار یکی را انتخاب کند. هر دو گزینه خوبی‌ها و بدی‌هایی دارند. در این مواقع، عاقلانه‌ترین تصمیم، فکر کردن به هزینه‌ها و سودهایی است که در حاشیه هر کدام از انتخاب‌ها وجود دارد. به بیان دیگر پرسش اساسی اینجا است که تصمیم‌های ما چقدر خاکستری هستند؟ این تصمیم‌ها در آینده سفید‌تر خواهند شد یا سیاه‌تر؟ آیا سود امروز به ضرر آینده می‌ارزد؟

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.