پویا محمدی، کارشناس حوزه استارتاپ بررسی میکند:
عمر مفید استارتاپها در ایران و جهان چقدر است؟/ ۸۰ درصد استارتاپهای ایرانی به راند ۳ نمیرسند!
عمر مفید استارتاپهای ایرانی چقدر است؟ این لایفتایم در استارتاپهای دنیا به چند سال میرسد؟ یک استارتاپ چه زمانی باید از ادامه راه انصراف دهد و بپذیرد که با شکست روبهرو شده است؟
عمر مفید استارتاپهای ایرانی چقدر است؟ این لایفتایم در استارتاپهای دنیا به چند سال میرسد؟ یک استارتاپ چه زمانی باید از ادامه راه انصراف دهد و بپذیرد که با شکست روبهرو شده است؟ یک استارتاپ چه زمانی باید قالب یک کمپانی و شرکتی به خود بگیرد و قبول کند پا را فراتر از استارتاپ بودن گذاشته و در مسیر کمپانی شدن قرار دارد؟ پویا محمدی، کارشناس حوزه استارتاپ که ساکن کشور فنلاند و بنیانگذار شرکت طراحی وبسایت بالوین-فنلاند است و از نزدیک در جریان فعالیت استارتاپهای خارجی است و از طرفی با فرهنگ استارتاپی ایرانی به خوبی آشناست، به این سوالات پاسخ میدهد.
20 درصد از استارتاپهای ایرانی به راند ۳ میرسند!
بنیانگذار شرکت Arvo Mobile در فنلاند با اشاره به درصد ناچیز استارتاپهایی که به راند 3 میرسند، صحبتهایش را شروع میکند: 80 درصد استارتاپهای ایرانی به راند سوم نمیرسند و اغلب در مرحله اول یا دوم فیلد میشوند. علتش هم واضح است. در مرحله اول یا سرمایهگذاری بذر با واگذاری 10، 20 درصدی سهام نهایتا 50 میلیون سرمایه جذب میکنند؛ در مرحله بعد درصدها بالاتر میرود و در نهایت در راند سوم علنا فاندر سهام آنچنانی ندارد که به آن دلخوش کرده و راهش را ادامه دهد.
دلایل این موضوع را میتوان در موارد متعدد و متفاوتی بررسی کرد. نبود منتور درست، نبود سرمایهگذار ریسکپذیر در اکوسیستم، عدم ساپورت دولت، نوسانات ارز، انتخاب تیم نادرست و… علل متفاوتی هستند که عمر مفید استارتاپهای ایرانی و خارجی را میسازند.
عمر مفید استارتاپهای خارجی در مقایسه با استارتاپهای ایرانی به مراتب بیشتر است.
بکگراند فعالیت منتورها
بنیانگذار استارتاپ Snatch در فنلاند با اشاره به تفاوت منتورهای خارجی و ایرانی میگوید: نمیتوان گفت منتورهای ایرانی خوب نیستند! شاید عنوان کردن این موضوع که منتورهای ایرانی مناسب آن کسبوکار نیستند، درستتر است. اغلب از منطقهای کپیشده از استارتاپهای خارجی الهام میگیرند و میخواهند از آزمون و خطاهای تستشده در کشورهای خارجی، نتیجهای باب میل ایرانی بگیرند!
وی تصریح میکند: در کل دنیا بکگراند فعالیت منتورها بسیار مهم است. برای منتور شدن در حد جهانی، حداقل پنج استارتاپ ران کرده و به نقطه سربهسر رسیده و یا حتی شکستخورده باید در رزومه منتور و مشاور باشد. از طرفی منتور کشورهای خارجی توسط شتابدهندههای تحت حمایت دولت حقوق دریافت میکنند و در راههای مختلف متخصص هستند.
منتورهایی که آزاد کار میکنند، درصدی دریافت میکنند و در مقابل به شبکه بزرگ سرمایهگذاری که به آن دسترسی دارند، معرفی میکند. در ایران این قضیه فرق دارد و اغلب در نتیجه مشاوره صفر تا 100، پنج تا 10 درصد از سرمایه را طلب میکنند. البته گاهی منتورها فقط در مرحله اول کنار تیم هستند و در ادامه از همکاری دست میکشند.
محمدی اضافه میکند: اغلب منتورهای خارجی در حوزه کسبوکاری که کار نکردهاند، وارد نمیشوند. مثلا درحوزه فینتک، منتوری متخصص این حوزه به شما معرفی میشود و محال است منتوری فعال در حوزه هوش مصنوعی در این مورد مشاوره بدهد. البه شاید اسنثنائا نیاز باشد به مدت کوتاه از دانش منتور دیگری در بخشی از کار استفاده کرد.
حمایت پروپاقرص دولتهای خارجی از استارتاپها
محمدی ادامه میدهد: مسئله مهمی که عمر استارتاپهای خارحی را مثبت میکند و در نهایت زمینه موفقیتش را میچیند، حمایت همهجانبه دولت از استارتاپهاست. دولتهای خارجی و سازمانهایی مثل تکس در فنلاند ایدههای خوب را تا 150 هزار یورو ساپورت میکنند و بانکها در مقابل ایده خوب وامهایی با کمترین درصد پرداخت میکنند.
وی در ادامه بیان میکند: حتی مراکزی برای حمایت از کارآفرینان وجود دارد و تا 35 هزار یورو وام پرداخت میکنند و فقط در مقابل 20 درصد از پول از کارآفرین ضمانت رسمی طلب میکنند. این کمکهای مالی باعث ران و حرکت روبه رشد استارتاپها میشود.
محمدی اضافه میکند: در ایران این بحث کاملا متفاوت است و سرمایهگذارها اغلب جزو بخش خصوصی هستند و به فکر منافع خودشان. این سرمایهگذارها به شدت سنتی هستند. اغلب بازاری هستند و با کمترین دانش استارتاپی وارد این حوزه میشوند. یا به صورت شخصی یا از طریق شتابدهندهها وارد سرمایهگذاری در اکوسیستم استارتاپی میشود.
اغلب این سرمایهگذارها به فکر منافع خود هستند و اولین سوالی که از استارتاپها میپرسند این است: چه زمانی پول را به همراه سودش پس میدهید؟ زمانی هم که با این جواب که «زمان مشخصی برای بازگشت سرمایه تعیین نشده است» مواجه میشوند، میگویند: به جای این ریسک میروم به سراغ سود 17 درصدی بانک!
وی ادامه میدهد: صادقانه بگویم که اکثر شتابدهندههای ایرانی متکی به اینگونه سرمایهگذاران هستند و بالطبع بیشتر به فکر بیزینس هستند تا ران کردن استارتاپها!این فعال و کارشناس حوزه استارتاپها تصریح میکند: مورد دیگری که استارتاپها با آن درگیرند عبارت از این است: با قانون ارگانی خاصی روبهرو نیستند و برای گرفتن مجوز به هزاران مرجع و مجوز نیازمندند. در ایران نیز همانند کل دنیا باید قوانین استارتاپی خاصی برای شروع و ادامه فعالیت استارتاپها وجود داشته باشد و استارتاپها بدانند سروکارشان با کدام ارگانها و قوانین است و برای ادامه حرکت دچار مشکل نشوند.
تیم خوب
محمدی با اشاره به خودبزرگبینی برخی استارتاپها و ایدههایشان ادامه میدهد: البته تمام مشکلاتی که مربوط به حوزه سرمایهگذارهایی که عنوان کردیم دلیل نمیشود استارتاپهایی که موفق نشدهاند، شکستشان را با عنوان پیدا نکردن سرمایهگذار توجیه نکنند.
وی ادامه میهد: استارتاپها باید واقعا ایده جذاب و بکری داشته باشند و مهمتر از همه با تولید محصول MVP یا همان کمترین محصول نهایی با سرمایهگذاری اولیه شخصی و جذب مشتری در گام دوم باید سراغ جذب سرمایه بروند. مثلا با جذب 10 مشتری برای محصول نهایی و تولیدی و POC سراغ سرمایهگذار بروند و عنوان کنند با این مجموعه و تیم با این مقدار تولید به جذب این تعداد مشتری رسیدهایم.
محمدی در ادامه بیان میکند: در این صورت سرمایهگذار با دودوتا چهارتا به نتیجه میرسد. قطعا زمانی که این ایده با محصول mvp ده مشتری را جذب کرده قطعا توانایی جذب 100 مشتری با سرمایهگذاری بیشتر را دارد. این مدل از بیزینس نوعی اثبات محصول نام دارد و باعث جذب سرمایهگذار میشود. در این مورد تیمسازی درست و داشتن یک تیم مهمترین بخش را تعیین میکند. اغلب اشتباه استارتاپهای ایران همین است. منتطرند! دست روی دست گذاشته و منتطرند سرمایهگذار ایدهشان را تایید کند و سپس سراغ انتخاب تیم و ساخت محصول بروند. در حالی که هیچ سرمایهگذاری صرفا روی ایده ریسک نمیکند.
وی همچنین اظهار میکند: متاسفانه معنی و مفهوم استارتاپ در ایران بد جا افتاده است. از همان ابتدا دنبال سرمایهگذارند. اغلبشان از ایده خود کاملا مطمئن هستند و در صورتی که کسی ریسک سرمایهگذاری را به عهده نمیگیرد، فکر میکنند ظلم را در حقشان تمام کردهاند. در حالی که در وهله اول سرمایهگذار روی تیم و میران موفقیتی که تیمتان به همره دارند، ریسک میکند تا ایده شما! استارتاپ باید از اول راه و در بیزینسپلن خود استراتژی خروج در نظر بگیرد.
یعنی زمانی که استارتاپ به حدی که رسید بفروشید یا زمانی که به ضرر رسید یا کلا منحل کنید یا بفروشید. این موردی است که استارتاپهای ایرانی از آن فاکتور میگیرند، در حالی که در جهان حرف اول را میزند. یکی دیگر از موارد مشکلدار در ایران انحصارطلبی برخی استارتاپهاست. شرکتهای بزرگ با محصولات ضعیفتر وارد میدان میشوند و در کار شرکتهای کوچکتر اختلال ایجاد میکنند و در مواردی دولت را با خود همراه میکنند. این باعث از بین رفتن استارتاپهای کوچکتر با توانایی بزرگتر است که واقعا باید به آن توجه کرد.
نوسانات ارزی و عمر کوتاه استارتاپها
محمدی نوسانات ارزی را هم در عمر استارتاپهای ایرانی دخیل میداند و میگوید: جابهجایی قیمت ارز در کوتاهی عمر استارتاپها بیتاثیر نیست. برای مثال استارتاپها برنامهریزی میکنند که برای شش ماه آینده طبق فلان فاکتور و فلان قیمت و موارد دیگر به 500 میلیون تومان پول نیازمندیم. اما با بالا و پایین شدن قیمت ارز و دلار و… پلن مالی آنها درست از آب در نمیآید و حتی گاهی همین بالا و پایین شدن قیمتها باعث میشود استارتاپ به فروشی که باید دست پیدا نکند و به همین راحتی به هدف نمیرسند.
وی ادامه میدهد: حتی برای استفاده از تبلیغات گوگلی که بر اساس ارز خارجی است با مشکلاتی روبهرو میشوند. همین دلایل مسبب کند شدن حرکت استارتاپهاست. در این میان استارتاپ باید تلاش کند جایگاه خودش را پیدا کند.
محمدی در پایان خاطرنشان میکند: به نظر من استارتاپ بین سه تا پنج سال به یک ثبات کلی میرسد و بعد از طی کردن این تایم زمانی، دیگر نامش استارتاپ نیست و تبدیل به شرکت میشود. این قانون کل دنیاست. اما در ایران متاسفانه حتی استارتاپ بعد از هفت سال لنگ هزینههایش است و دنبال جذب سرمایه. زمانی که یک استارتاپ در سه سال به نتیجهای که باید نرسید، باید ترمز کنند و مسیر و رویهاش را تعویض کرده یا کلا بیخیال این موضوع شود.
نظرات