او از اولین روزش در فیسبوک گفت: «وقتی وارد طبقه اول ساختمان فیسبوک در پالو آلتو شدم، مطمئن نبودم که در خانه‌ای دانشجویی هستم یا یک استارتاپ. کابل‌ها از سقف آویزان بود، آدم‌ها در حال دویدن بودند و به من گفتند در گوشه‌ای از میز کسی بنشینم. رئیس جدیدم از کنارم گذشت و گفت بعد از ناهار مرا پیدا خواهد کرد. سپس کسی به من لپ‌تاپی داد و شروع به گشت و گذار در وب کردم تا اینکه به من خبر دادند تا 30 دقیقه دیگر، برای جلسه‌ای فوری با مارک زاکربرگ آماده شوم. مارک وارد جلسه شد و گفت: «من همین الان رئیس تو را اخراج کردم، به فیسبوک خوش آمدی. اگر سعی نکنی شرکتم را پشت سرم بفروشی، اینجا حالت خوب خواهد بود.» از این لحظه بود که سرگرمی واقعاً شروع شد. کار کردن در فیسبوک بهترین (و بدترین) اتفاقی بود که برایم رخ داد. من کارمند شماره ۳۰ بودم و ۹ ماه بعد اخراج شدم. برای مدتی طولانی، از اینکه اخراجم کردند ناراحت بودم، اما درس‌هایی که از مارک و فیسبوک یاد گرفتم، به من کمک کرد تا AppSumo را به یک شرکت ۱۰۰ میلیون دلاری در سال تبدیل کنم.» او از 10 نکته‌ای که به‌طور غیرمستقیم از زاکربرگ آموخته است گفت: تمرکز بر رشد مارک زاکربرگ همیشه بر هدف اصلی‌اش، رسیدن به یک میلیارد کاربر، تمرکز داشت. هر ایده‌ای که به رشد کمک نمی‌کرد رد می‌شد. او همیشه می‌گفت: «آیا این به رشد کمک می‌کند یا نه؟» حرکت سریع سرعت و فوریت در فیسبوک بسیار اهمیت داشت. شعار «سریع حرکت کنید و چیزها را بشکنید» نشان‌دهنده این رویکرد بود. مارک می‌گفت: «اگر چیزی را نمی‌شکنید، به اندازه کافی سریع حرکت نمی‌کنید.» استخدام افراد درجه‌یک مارک فقط افرادی را استخدام می‌کرد که درجه‌یک بودند و از کار با آنها لذت ‌می‌برد. تیم پشتیبانی مشتری حتی شامل دکترای هاروارد بود. مارک می‌گفت: «ما فقط بهترین‌ها را استخدام می‌کنیم.» رفتار خوب با کارمندان فیسبوک محیط کاری جذابی ایجاد کرد که شامل مزایای متعددی مثل مسکن یارانه‌ای و خدمات خشکشویی رایگان بود. مارک می‌گفت: «ما باید محیطی ایجاد کنیم که آدم‌ها دوست داشته باشند در آن کار کنند.» پاسخ به نیاز خود مارک زاکربرگ فیسبوک را برای حل مشکلی که خودش با آن مواجه بود ایجاد کرد. نوا کاگان نیز AppSumo را به دلیل علاقه‌اش به محصولات فناوری و معاملات راه‌اندازی کرد. مارک همیشه می‌گفت: «خودخواهانه بسازید، غیر‌خودخواهانه به اشتراک بگذارید.» توجه به جزئیات زاکربرگ به جزئیات کوچک توجه می‌کرد و هیچ چیزی کمتر از کامل را قبول نمی‌کرد. «مارک حتی به یک نقطه جا افتاده در اسناد توجه می‌کرد.» مالکیت تیمی مارک به تیم خود اجازه می‌داد ویژگی‌هایی را پیشنهاد دهند و بدون نیاز به تایید کسی آنها را بسازند. او می‌گفت: «وقتی تیم شما احساس مالکیت کند، همانند یک مالک هم عمل خواهد کرد.» نگاه انسانی به کاربران مارک زاکربرگ همیشه تاکید داشت که کاربران فیسبوک انسان هستند و باید به آنها به چشم انسان نگاه کرد. او می‌گفت: «آنها انسان هستند، نه کاربر.» نگه‌ داشتن افراد مناسب مارک زاکربرگ در نگه‌ داشتن افراد مناسب در تیم بسیار جدی بود و بلافاصله آنهایی را که فیسبوک را عقب نگه می‌داشتند حذف می‌کرد. او می‌گفت: «ما باید افراد مناسب را در تیم نگه داریم.» چشم‌انداز بزرگ: مارک زاکربرگ هدف اتصال تمام دنیا را داشت و این چشم‌انداز بزرگ به تیمش انگیزه می‌داد. او می‌گفت: «هدف ما اتصال کل جهان است.» اخبار حوزه استارتاپ و فناوری اطلاعات را در صفحه استارتاپ تجارت‌نیوز بخوانید.
