فونیکس - هدر اخبار
کد مطلب: ۸۸۸۹۶۲

تجارت‌نیوز گزارش می‌دهد:

فلسفه استقلال بانک مرکزی از دولت‌ها چیست؟

فلسفه استقلال بانک مرکزی از دولت‌ها چیست؟

به طور معمول اکثریت کشورها استقلال بانک مرکزی از دولت را به رسمیت می‌شناسند و دولت حاکم در آن کشور تابع سیاست‌های مالی و پولی بانک مرکزی است.

به گزارش تجارت‌نیوز ، استقلال بانک مرکزی، به میزان استقلال و آزادی بانک مرکزی در اجرای سیاست‌های پولی و مدیریت سیستم مالی اشاره دارد. این یک جنبه کلیدی از بانکداری مدرن است و ریشه در این شناخت دارد که تصمیمات سیاست پولی باید بر اساس منافع اقتصادی اتخاد شوند، نه اینکه تحت تأثیر ملاحظات سیاسی کوتاه‌مدت باشند.

مفهوم استقلال بانک مرکزی در اواخر قرن بیستم مطرح شد، زیرا بسیاری از کشورها با تورم بالا و وضعیت بد معیشتی دست و پنجه نرم می‌کردند بنابراین این موضوع مطرح شد که سیاست پولی باید مستقل از نفوذ سیاسی باشد. ایده اصلی این بود که بانک‌های مرکزی باید آزاد باشند تا تصمیمات سیاست پولی را که به نفع اقتصاد است، اتخاذ کنند.

نقش سیاستی بانک‌های مرکزی

هدف از استقلال بانک مرکزی، افزایش اثربخشی سیاست پولی و تضمین ثبات سیستم مالی است. بانک‌های مرکزی مستقل بهتر می‌توانند وظایف خود را که شامل حفظ ثبات قیمت‌ها، تضمین ثبات سیستم مالی و اجرای سیاست‌های پولی است، انجام دهند. با رهایی از نفوذ سیاسی، بانک‌های مرکزی می‌توانند به جای پاسخ به فشارهای سیاسی کوتاه‌مدت، بر اهداف بلندمدت مانند کنترل تورم و تضمین ثبات تمرکز کنند.

بانک‌های مرکزی، از جمله فدرال رزرو ، بانک کانادا، بانک مرکزی هند و بانک مرکزی آرژانتین، در طول زمان تکامل یافته‌اند. آنها به ترتیب در سال‌های 1914، 1934 و 1935 به عنوان مؤسسات خصوصی شروع به کار کردند. پس از جنگ، کشورهای تازه استقلال‌یافته بانک‌های مرکزی را تأسیس و رابطه آنها با دولت و سازوکار برنامه‌ریزی را مشخص کردند.

مدل‌سازی کلان اقتصادی

مدل‌سازی اقتصاد کلان دهه 1970، از جمله نرخ بیکاری و منحنی فیلیپس منطبق با انتظارات، بر رفتار بانک مرکزی تأثیر گذاشت، زیرا سیاست‌گذاران می‌توانستند به طور موقت نرخ بیکاری را کاهش دهند.

تناقض زمانی نشان‌دهنده یک چرخه تجاری سیاسی است که در آن مقامات منتخب از غافلگیری‌های سیاستی برای تضمین انتخاب مجدد استفاده می‌کنند. سیاست‌گذاران فرصت‌طلب ممکن است کاهش بیکاری کوتاه‌مدت را با نادیده گرفتن تورم بلندمدت و بازده بیکاری لحاظ کنند. این منجر به اجرای سیاست‌های کوتاه‌مدت می‌شود، اما همانطور که در دهه 1970 مشاهده شد، ممکن است اعتبار بانک مرکزی از بین برود.

استقلال بانک مرکزی را می‌توان به روش‌های مختلفی طبقه‌بندی کرد. یک طبقه‌بندی رایج بر اساس میزان استقلال بانک مرکزی است که می‌تواند رسمی یا واقعی باشد. استقلال رسمی به مقررات قانونی اطلاق می‌شود که استقلال بانک مرکزی را تضمین می‌کند، مانند وظایف آن، ساختار سازمانی آن و رویه‌های انتصاب رهبران آن. استقلال واقعی به استقلال عملی اطلاق می‌شود که بانک مرکزی در عمل با در نظر گرفتن عواملی مانند فضای سیاسی و نهادی، ارتباط با دولت و میزان شفافیت و پاسخگویی در عملیات خود از آن برخوردار است.

یکی دیگر از طبقه‌بندی‌های رایج استقلال بانک مرکزی بر اساس میزان عاری بودن بانک مرکزی از کنترل دولت است. این می‌تواند رسمی یا واقعی باشد و استقلال کامل تا کنترل قابل توجه دولت، با چندین سطح میانی مطرح است. بانک خلق چین نمونه‌ای از بانک مرکزی است که تحت کنترل دولت قرار دارد.

استقلال بانک مرکزی که در سال 1990 شهرت یافت، دیدگاه ایده‌آل بانکداری از بانک مرکزی است که به آن اجازه می‌دهد تا ثبات قیمت یا اهداف تورمی را بدون نفوذ سیاسی دنبال کند.

بانک مرکزی مدرن یک نهاد پیچیده با مسئولیت‌هایی است که با سایر وظایف دولت همپوشانی دارد. واکنش به بحران نمی‌تواند کاملا مستقل از تصمیم‌گیری سیاسی باشد. برای حفظ استقلال بانک مرکزی، تمایز روشنی بین عملکردهای سیاست پولی و تامین نقدینگی لازم است.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.