چرا باید اقتصاد را به کرباسیان سپرد؟
سوابق اجرای مسعود کرباسیان کاملا بیانگر تواناییهای اوست که تنها با بررسی عملکرد چهار ساله او در گمرک دولت یازدهم، میتوان به قدرت مدیریت او پیبرد.
علیرضا یوسفلاوی: اقتصاد ایران به دلیل یک دهه تحریم فاصله بسیار زیادی از فضای جهانی گرفت. در دولت یازدهم به لطف اجرای برجام و بهبود سطحی روابط، در برخی از بخشهای اقتصادی شاهد شکوفاییهایی بودیم. اما آن چیزی که واضح است، رکود اقتصادی، بیکاری شدید در بین جوانان و مشکلات معیشتی مردم، نشان دهنده آن است که هنوز با ایدهآل فاصله بسیار داریم.
دولت یازدهم در شرایطی رویکار آمد که کشورمان شرایط منحصر به فردی را تجربه میکرد. تورم بالای 40% همراه با رکود همزمان، عدم ثبات اقتصادی در کشور و تعطیلی و ورشکستگی کسبوکارها تنها بخشی از مشکلاتی بود که با آن دست به گریبان بودیم. مشکلات کشور به حدی بود که به گفته حسن روحانی، بسیاری از اقتصاددانان از قبول پست وزارت اقتصاد سر باز میزدند و عطای وزیر شدن را به لقایش میبخشیدند.
در این شرایط علی طیبنیا که به آقای ضدتورم معروف بود، با بدرقه بالاترین رای اعتماد مجلس راهی وزارتخانه شد. مردی ساده و موقر که از استادی دانشگاه به بالاترین مرجع اقتصادی کشور رسیده بود، توانست طی چهارسال تورم افسارگسیخته را تک رقمی کند، ثبات را به مهمانی بازار نوسانی و غیرقابل پیشبینی کشور بیاورد و با انتصابهای شایستهاش تا حد امکان دستگاههای دیگر اقتصادی را در دست بگیرد. اما همه اینها اقداماتی جهت هموارسازی اقتصاد برای ساختن بنایی منسجم و کارا بود. در حالیکه بسیاری از بخشهای کشور هنوز با مشکلاتی جدی روبهرو است.
اکنون در شرایطی که دولت حسن روحانی نیمی از راه خود را طی کرده است، طیبنیا به دانشگاه برمیگردد و به گفته خود دیگر مسئولتی را قبول نخواهد کرد. سوال این است که چرا پست وزارت اقتصاد در ایران، بیشتر شبیه به کابوسی ترسناک است تا به یک رویا؟
با نگاهی به سابقه اقتصادی کشور در چهل سال گذشته، کاملا واضح است که ایران همواره با مشکلات تکراری در اقتصاد دستوپنجه نرم میکند و فقط در برخی مقاطع شرایط بهتر و یا بدتر شده است. بسیاری از مشکلات بیحد و اندازه اقتصاد ما ریشه در ساختار دارد. بیکاری، تورم و رکود جزء لاینفکی از اقتصاد ما شده که به این راحتیها قصد رها کردن ما را ندارد. همه اینها بیانگر آن است که فضای اقتصادی کشور چیزی فراتر از یک مُسکن اقتصادی و فراتر از یک برجام، نیاز دارد.
سالهای سال است که ساختار سنتی کشور ما با نیازهایمان همخوانی ندارد. جایی که سعی در جذب سرمایه خارجی داریم، توان استفاده از این سرمایه را نداریم و جایی که سیاستهای نظام بانکی کشور یک چیز است، فضای کسبوکارمان چیز دیگری را میطلبد. گویی همهچیز را بر یک خط اما درست در جهت مخالف هم قرار میدهیم.
ساختار بیمارِ بخش اقتصادی کشور بیش از یک اقتصاددان به یک فرد تحولگرا نیاز دارد که بتواند بعد از چهار دهه، دوباره پی را بکند و ستونهای اقتصادی کشور را از نو پایهگذاری کند.
فردی که بتواند نقش «لی کوآنیو» سنگاپوری را برای ایران بازی کند. فردی که بتواند بین بخشهای مختلف اقتصادی ارتباط برقرار کند تا این کشتی به گل نشسته بعد از مدتها تکانی بخورد. در این برهه از زمان وزارت اقتصاد چیزی فراتر از یک اقتصاددان و به یک جراح اقتصادی نیاز دارد.
بدون شک یکی از غیر قابل پیشبینیترین گزینههای مطرح شده در کابینه پیشنهادی دولت دوازدهم، معرفی مسعود کرباسیان به عنوان گزینه احتمالی وزارت اقتصاد بود. تا پیش از آن نام محمود نهاوندیان و محمدباقر نوبخت برای تصدیگری پست وزارت اقتصاد مطرح شده بود که از این بین با توجه به سوابق اجرایی، شانس نهاوندیان برای رسیدن به صندلی وزارت بیشتر بود. اما با معرفی کرباسیان به عنوان وزیر اقتصاد در دولت دوازدهم، توجه ویژه حسن روحانی به اصلاح ساختار اقتصادی کشور کاملا نمایان است.
کرباسیان یک تکنوکرات بیحرف و حدیث و از جمله شخصیتهایی است که سالها در سطوح مختلف اقتصادی کشور حضوری فعال داشته و فارغ از رنگ و بو و جهتگیریهای سیاسی، فعالیت کرده است.
برای اولین بار است شخصی که هیچیک از مدارک تحصیلی او اقتصاد نیست برای تصدیگری پست اقتصاد انتخاب شده است که از دید بسیاری، این موضوع نکتهای منفی است. به اعتقاد برخی دیگر از کارشناسان با توجه به اولویتهای بخش اقتصادی ما که بانک مرکزی، سازمان برنامه و بودجه، اداره امور مالیانی و سازمان بورس اوراق بهادار است، استفاده از یک برنامهریز و یک مدیری قوی در راس وزارت اقتصاد، به عنوان تعیین کننده سیاستها و هماهنگ کننده این دستگاهها، به مراتبتر مهمتر است تا یک اقتصاددان.
سوابق اجرای مسعود کرباسیان کاملا بیانگر تواناییهای اوست که تنها با بررسی عملکرد چهار ساله او در گمرک دولت یازدهم، میتوان به قدرت مدیریت او پیبرد.
گمرکی که قرار بود با یک برنامه 10 ساله صاحب طرح جامع گمرکی شود و به سمت الکترونیکی شدن حرکت کند، در کمتر از چهار سال صاحب این طرح شد. الکترونیکی شدن گمرک که بسیاری از روسای قبل از او در انجامش ناتوان بودند، هزینه و زمان صادرات و واردات را تا حدی پایین آورد که دیگر هیچ قلمی در صف گمرک فاسد نشود.
علاوه بر اینها کرباسیان اهل مطالعه است که همچین خصلتی در بین مدیران کلان کشور امری نادر است. وی که در 8 سال قبل از دولت یازدهم پست اجرایی خاصی نداشت، در این مدت بیش از 8 جلد کتاب تالیف و ترجمه کرده است که مشهورترین آنها دو مجموعه کتاب در خصوص جهانی شدن است که وی از استیگلیتز و بهاگواتی -مشهورترین اقتصاددانان این حوزه در جهان- ترجمه کرده است.
او نشان داده که اهل تحول است و علاوه بر دانش، تجربه خوبی نیز در سطح کلان کشور دارد. کرباسیان میتواند امید داشتن یک وزیری مدیر و توانا که تکانی به این اقتصاد به گل نشسته بدهد را در دلها زنده کند تا با جراحی اقتصاد کشور، این بیماری چهل ساله را التیام بخشد.
نظرات