الفبای سرمایهگذاری در کسبوکارهای کوچک
وقتی میخواهید یک کسبوکار راه بیندازید، یکی از سوالهای مرسوم این است که برای شروع حداقل به چقدر سرمایه نیاز دارید؟ مثلا ممکن است بخواهید یک میوهفروشی باز کنید، یا در بورس سرمایهگذاری کنید. شاید یکی از دوستان خیرخواه شما بگوید در ابتدا با پولی کم شروع کنید. در این صورت حتی اگر تمام پول
وقتی میخواهید یک کسبوکار راه بیندازید، یکی از سوالهای مرسوم این است که برای شروع حداقل به چقدر سرمایه نیاز دارید؟ مثلا ممکن است بخواهید یک میوهفروشی باز کنید، یا در بورس سرمایهگذاری کنید. شاید یکی از دوستان خیرخواه شما بگوید در ابتدا با پولی کم شروع کنید. در این صورت حتی اگر تمام پول خود را از دست بدهید، آنقدرها متضرر نخواهید شد. او میگوید وقتی به چندوچون کار آشنا شدید میتوانید کسبوکار خود را توسعه بدهید. به دلایلی که خواهیم گفت این تصور اشتباه است. وقتی مقیاس کسبوکار شما کوچک باشد، مشکلاتی پیش خواهد آمد که باعث ضرر میشود. یا شاید سودی کسب کنید که تکرارش در ابعاد بزرگ ممکن نباشد. قواعد بازی برای یک بنگاه کوچک قابل تعمیم به کسبوکاری بزرگ نیست.
پرسش اینجا است که وقتی از سرمایهگذاری در کسبوکارهای کوچک حرف میزنیم، این کسبوکار تا چه اندازه میتواند کوچک باشد؟ برای راهاندازی این کسبوکارهای کوچک باید به چه چیزهایی توجه کنیم؟
میانگین هزینه در بلندمدت
یکی از مفاهیم کلیدی در کسبوکار، هزینه میانگین کل در بلندمدت (Long Run Total Average Costs) یا LRTAC است. وقتی یک کسبوکار راه میاندازید، در کوتاهمدت با هزینههایی مواجه میشوید که ممکن است شما را بترساند.
فرض کنید که به تازگی در یک شرکت استخدام شدهاید. در روزهای اول نمیدانید از کدام مسیر به سر کار بروید، خطوط اتوبوس و مترو را نمیشناسید، نمیدانید ارزانترین رستوران کجا است، برای شروع کار به لباس و وسایلی جدید نیاز دارید… اما رفتهرفته با ارزانترین راهها آشنا میشوید.
به خاطر هزینههای میانگین در کوتاهمدت، بیشتر کسبوکارها در ابتدا سودآور نیستند.
وضعیت کسبوکار هم به همین شکل است. اگر برای ساختن یک کارخانه در طول یک سال 100 میلیون تومان هزینه کنید، بعد از ده سال 10 میلیون در سال برای ساخت این کارخانه هزینه کردهاید. به این ترتیب هر چه زمان بگذرد LRTAC کوچکتر میشود. از طرف دیگر مدیران و کارکنان شرکت با گذشت زمان یاد میگیرند که چطور تمام فرایندها را بهینه کنند و بهرهوری را افزایش دهند.
به خاطر هزینههای میانگین در کوتاهمدت، بیشتر کسبوکارها در ابتدا سودآور نیستند. اما وضعیت در آینده تغییر خواهد کرد. افرادی که مدام کسبوکارشان را عوض میکنند، به این نکته توجه ندارند.
حد پایین سودآوری
فرض کنید با اجارهبهای 3 میلیون تومان یک مغازه اجاره کردهاید. ماهی 2 میلیون تومان هم برای قبضها و دستمزدها پرداخت میکنید. دیگر هزینههای شما هم برابر 1 میلیون تومان است.
اگر با فروش هر گوشی تلفن همراه 60 هزار تومان سود کنید، باید حداقل در یک ماه 100 دستگاه تلفن همراه بفروشید تا هزینههای شما جبران شود. فرض کنید در حال حاضر هر ماه 90 دستگاه میفروشید و کسبوکارتان سودآور نیست. شاید در این حالت فکر کنید که پرداخت 1 میلیون برای تبلیغات در شرایط کنونی به صرفه نیست. «کسبوکار زیانده که تبلیغ کردن ندارد.» اما اگر تبلیغ بتواند فروش را دو برابر کند، کسبوکار شما سودآور خواهد شد.
با گذشت زمان متوجه خواهید شد که چه هزینههایی به طور مستقیم فروش را زیاد میکنند و به چه هزینههایی نیاز ندارید.
گذشت زمان باعث بهینه شدن کسبوکار میشود.
وقتی میخواهید با هزینه اندک شروع کنید، ممکن است به حد پایین سودآوری یا نقطه سربهسر نرسید. برای مثال در بازار سرمایه اگر 100 هزار تومان سهام بخرید، یا 500 هزار تومان خرید کنید، باید حداقل کارمزد را پرداخت کنید. این کارمزد را 3500 تومان فرض میکنیم. وقتی 100 هزار تومان سهم میخرید، باید 103500 بپردازید. یعنی 3.3 درصد در ضرر هستید. جبران این ضرر ممکن است یک هفته زمان بگیرد. اما با خرید 500 هزار تومانی نزدیک به 0.7 درصد در ضرر هستید، که شاید در یک روز جبران شود.
در کسبوکار هزینههایی وجود دارد که با بزرگ شدن ابعاد تغییر نمیکنند. اگر فروش گوشیهایتان دو برابر شود، اجاره مغازه هنوز 3 میلیون تومان است. اما اگر با امید دو برابر شدن فروش یک مغازه دیگر اجاره کنید، مقیاس حداقل (minimum scale) دو برابر میشود. مقیاس از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر کسبوکارهای کوچک است.
دقیقا به چه چیزهایی میگویند هزینه؟
محاسبه هزینهها همیشه ساده نیست. گاهی فکر میکنید کسبوکاری سودآور دارید، چون درآمد شما از هزینهای که میکنید بیشتر است. اما در نهایت میبینید پولی در حساب شما باقی نمیماند. شاید هزینهها را درست محاسبه نمیکنید.
یک تیم فوتبال در یک مسابقه 5 گل میزند، اما بازی را میبازد. چرا؟ چون در آن بازی 6 گل خورده است. تنها درآوردن پول به معنای سودآوری نیست. مهم است که برای درآوردن این پول چقدر هزینه میکنید.
بیشتر مردم برای محاسبه سودآوری یک کافیشاپ میگویند «یک فنجان قهوه 100 تومان خرج دارد، اما آن را به قیمت 10 هزار تومان میفروشند. پس کافه نزدیک به ده هزار درصد سود دارد.»
شاید فکر کنید اشتباه بودن این محاسبات بدیهی است و هیچکس درگیر این اشتباه نمیشود. اما با همین استدلال طی ده سال گذشته در هر خیابان شهر چند کافه افتتاح شد. اما تعداد کمی از این کافیشاپهای سودآور بودند.
هزینه انبارداری ، تحویل کالا، تبلیغات ، مخارج سرمایهای (مثل خرید میز و صندلی)، هزینه بالاسری (تمام هزینهها به غیر از پول کارگر، مواد اولیه و مخارج مستقیم، مثل پول برق) هم بر روی بهای تمام شده یک فنجان قهوه تاثیر میگذارد. اگر تمام این هزینهها را حساب کنیم میبینیم که حاشیه سود کافیشاپ خیلی کم است.
هزینه تولید یک نسخه از ویندوز برای شرکت مایکروسافت بسیار کم است. اما تبلیغات و پشتیبانی هزینه زیادی دارد که باید بر روی بهای تمام شده هر نسخه از ویندوز حساب شود.
پیشبینی هزینههای متغیر
یکبار دیگر به مثال کافیشاپ باز میگردیم. اگر بخواهید یک کافه تاسیس کنید، میدانید که هر ماه باید مبلغی مشخص را برای اجاره بها پرداخت کنید. اگر هیچ قهوهای نفروشید، یا کافه شما پر از مشتری شود، اجاره تغییر نمیکند. به این نوع از هزینهها، هزینههای ثابت میگویند.
اما هزینههای متغیر به ابعاد فروش شما بستگی دارد. اگر دهبرابر قهوه بفروشید، به ده برابر پودر قهوه نیاز دارید. در این حالت ممکن است قیمت تمام شده هر کیلو قهوه برایتان ارزانتر شود، اما مقدار پولی که برای خرید قهوه پرداخت میکنید بیشتر خواهد بود.
ریسک نوسان قیمت
قیمت بسیاری از ملزومات کسبوکار میتواند متغیر باشد و ممکن است همین موضوع به کسبوکار شما آسیب بزند. شما در مورد قیمت اجاره بهای خود بعد از 10 ماه تردیدی ندارید. حتی با تقریب خوبی میتوانید اجاره سال آینده خود را پیشبینی کنید.
اما آیا از قیمت هر کیلوگرم قهوه در چندماه آینده خبر دارید؟ اگر در مورد قیمت هر کیلوگرم خبر داشته باشید، آیا دقیقا میدانید که در هر ماه به چه مقدار مواد اولیه نیاز دارید؟
در بلند مدت متوجه خواهید شد که هر ماه چقدر قهوه مصرف میکنید. مثلا ممکن است متوجه شوید مصرف قهوه در بهمنماه دو برابر تیرماه است. در این حالت میتوانید مصرف سالانه قهوه خود را تخمین بزنید. از طرف دیگر ممکن است کشف کنید که قیمت قهوه در تیرماه (که مصرف آن کم است) ارزانتر میشود. پس میتوانید تمام قهوه مورد نیاز خود را در این زمان سفارش بدهید.
اما نگهداری از این مقدار قهوه هزینه انبارداری را بالا میبرد. برای همین از فروشنده میخواهید که هر ماه مقداری از کالای پیشخرید شده را تحویل بدهد. شما میتوانید بابت پیشخرید قهوه تخفیف بگیرید. به این ترتیب به جای پرداخت هزینه اضافه، تخفیف هم میگیرید.
با این روش موفق خواهید شد ریسک تغییرات قیمت را پوشش دهید و خیال خود را از بابت گران یا ارزان شدن مواد اولیه راحت کنید.
اندازه بازار و مقیاس حداقل
در بعضی از کسبوکارها حد پایین تولید در مقایسه با ابعاد بازار بسیار کوچک است. یعنی شما با تولیدی بسیار کم هم میتوانید به سوددهی برسید. مثلا نان در ایران بازار بزرگی دارد. اما با تولید تعداد کمی نان هم میتوانید سود کسب کنید. در این حالت بنگاههای کوچک زیادی شکل میگیرند و تعداد رقبا افزایش پیدا میکند.
اما اگر حد پایین خیلی زیاد باشد، یعنی برای رسیدن به نقطه سربهسر مجبور شوید تعداد زیادی کالا یا خدمات ارائه کنید، به احتمال زیاد رقبای زیادی نخواهید داشت. برای نمونه تعداد نانواییها کشور را با تعداد اپراتورهای تلفن همراه مقایسه کنید.
پایینتر از نقطه سربهسر، یک نقطه دیگر وجود دارد که به آن نقطه تعطیلی بنگاه میگویند. در این نقطه دیگر نمیشود زیان را تحمل کرد و صرفه در تعطیل کردن کسبوکار است. وقتی یک بنگاه نتواند هزینههای متغیرش را تامین کند، قادر به ادامه حیات نخواهد بود. استدلال بسیار ساده است: اگر نتوانید پودر قهوه بخرید، هیچ راهی وجود ندارد که بتوانید به کار فروش قهوه ادامه بدهید.
فرشفروش اگر نتواند فرش بخرد، محال است بتواند فرش بفروشد.
این که با حداقل چه ابعادی میشود تولیدی سودآور داشت، یا دست کم در بازار باقی ماند، به نوع صنعت بستگی دارد. لازم است بر روی صنعت به اندازه کافی تحقیق کنید و ببینید آیا با توجه به مقدار سرمایهای که دارید میتوانید در میان رقبا دوام بیاورید یا خیر.
هزینه تحقیقات و اطلاعات
یکی از مهمترین هزینهها برای راهاندازی یک کسبوکار هزینه تحقیقات است. وقتی میخواهید پرورش قارچ راه بیندازید، لازم است زمانی را به تحقیق بر روی انواع قارچ، بازار مصرف قارچ، بازارهای جایگزین مثل بازار گوشت، مرغ و سویا و دیگر جوانب تولید قارچ تخصیص دهید.
شاید به چند مزرعه قارچ سر بزنید یا حتی از مزرعههای خارجی بازدید کنید. معمولا مردم هزینه تحقیقات را به حساب نمیآورند. در حالی که این هزینهها میتواند خیلی سنگین باشد.
بعد از آن که تمام مخارج تحقیقات (شامل دستمزد ساعتی خودتان) را پرداخت کردید، فرقی نمیکند که مزرعه شما چقدر بزرگ باشد. هر قدر که ابعاد بزرگتر باشد، هزینه تحقیقات برای شما سبکتر خواهد شد.
به همین دلیل وقتی ابعاد کسبوکار شما بزرگتر باشد، ارزش دارد که وقت و هزینه زیادی را برای تحقیقات صرف کنید. تحقیقات دقیقتر یعنی ریسک کمتر. حتی در این حالت شاید صرف کند که چند محقق با مدرک دکتری استخدام کنید. برای همین وقتی میخواهید با سرمایه کوچک کار خود را آغاز کنید، احتمال این که شکست بخورید بیشتر میشود.
عاملی به نام زمان
زمان از مهمترین عوامل موثر در کسبوکار است. فرض کنید یک گاو میتواند به مدت 10 سال شیر بدهد. این گاو در هر سال 1000 کیلوگرم شیر میدهد و هر کیلو شیر 1000 تومان قیمت دارد. اگر چقدر برای این گاو پول بدهید ارزنده است؟
ممکن است به سرعت بگویید هر مبلغی کمتر از 10 میلیون تومان ارزنده است. اما این نوع محاسبه درست نیست. سال دیگر شیر کیلویی 1000 تومان نیست و قیمتش افزایش پیدا میکند. با تورم بیست درصد قیمت شیر در ده سال به شکل زیر میشود:
یعنی سال دهم شما از دوشیدن این گاو به جای 1 میلیون، 5 میلیون و 158 هزار تومان دریافت خواهید کرد.
ارزش کنونی و تنزیل
اما اگر تمام اعداد بالا در هزار کیلوگرم ضرب کرده و با هم جمع کنید، باز هم در محاسبه قیمت گاو اشتباه کردهاید. شما قرار است پنج ملیون تومان آخر را ده سال دیگر تحویل بگیرید. اگر امروز معادل این پنج میلیون تومان را پرداخت کنید ضرر کردهاید. مثلا میتوانید پول خود را در بانک بگذارید و سالی 15 درصد بهره دریافت کنید. برای همین باید قیمت شیر را در «یک به علاوه تورم» ضرب و بر «یک به علاوه بهره بانکی» تقسیم کنید. به این ترتیب قیمت تنزیل یافته شیر در آینده به شکل زیر میشود:
تعداد سال (نرخ بهره + 1 /نرخ تورم + 1) * قیمت روز = قیمت تنزیلیافته
به این ترتیب قیمت امروز شیر به شکل زیر به دست خواهد آمد.
همان طور که میبینید در حالی که ده سال دیگر شیر کیلویی 5158 تومان است، اما ارزش کنونی این محصول بیشتر از 1460 تومان نیست. چون در این مثال نرخ بهره بانکی از تورم کوچکتر بود (نرخ بهره منفی) ارزش کنونی صعودی شد. اما اگر نرخ بهره از تورم بیشتر باشد، ارزش گاو از 10 میلیون تومان کمتر میشود.
استهلاک، یک هزینه واقعی
یکبار دیگر به مثال گاو برمیگردیم. فرض کنید شما بعد از پنج سال تصمیم میگیرید که گاو خود را بفروشید. طبیعی است که این گاو میتواند تنها 5 سال دیگر شیر بدهد. برای همین قیمتش ارزانتر میشود. اما یک موضوع دیگر هم وجود دارد. آیا گاو شما در آخرین سال عمرش هنوز میتواند 1000 کیلو شیر بدهد؟
وقتی سن گاو بالاتر میرود، شیرش هم کم میشود. فرض کنید هر سال ده درصد از مقدار شیردهی حیوان کم شود، حتی اگر قیمت تنزیل یافته شیر سال به سال زیاد شود (قیمت امروز ضرب در 1.043) اما مقدار شیری که شما دریافت میکنید هر سال کم و کمتر خواهد شد (ضرب در 0.9) با در نظر گرفتن این نکته، حتی با بهره بانکی بزرگتر از تورم، ارزش گاو برابر 7 میلیون 643 هزار تومان میشود، نه 10 میلیون. پس اگر امروز گاو را 7 میلیون تومان بخرید، بعد از 10 سال 643 هزار تومان سود خواهید کرد.
در هر کارخانهای قیمت دستگاهها سال به سال کم میشود، تا روزی که دیگر هیچکس به هیچقیمتی حاضر به خریدن دستگاههای کهنه نباشد. درست است که شما بابت استهلاک پولی پرداخت نمیکنید، اما استهلاک یک هزینه واقعی است و باید در هزینهها منظور شود. اگر بجای خرید دستگاه پول خود را در بانک گذاشته بودید، دستکم امروز اصل پول شما حفظ شده بود. پس اگر در این مدت به اندازه کافی تولید نکنید (شیر ندوشید) نمیتوانید از پس هزینه استهلاک بر بیایید. البته قیمت شیر در حال حاضر 1000 تومان نیست. اما موضوع بحث ما هم اصول سرمایهگذاری است نه مبانی گاوداری.
آری شود، ولیک به خون جگر شود
سود از آن کسانی است که صبر میکنند. از این شاخه به آن شاخه پریدن و زود ناامید شدن نمیتواند کسی را به ثروت برساند. طبیعی است که هیچ کس دوست ندارد ضرر کند. اما انسان عاقل ضرری موقتی را به جان میخرد تا سود پایدار به دست بیاورد.
اگر کار را در ابعادی بسیار کوچک شروع کنید، با تمام قواعد کسبوکار در ابعاد بزرگ آشنا نخواهید شد. کسی که تمام دوستانش دستپخت او را ستایش میکنند، ممکن است نتواند در اداره یک رستوران زنجیرهای موفق عمل کند. شاید فکر کنید که «ثروت از علم بهتر است». اما به دست آوردن ثروت بدون علم کار سادهای نیست.
نظرات