تاثیرِ فرد صفر در شروع یک جنبش: چه کسی اولین لایک را میزند؟
از تشکیل اولین اجتماعات بشری تاثیرات متقابل انسانها آغاز شد و رفتار و تصمیماتشان تحت تاثیر یکدیگر قرار گرفت. این تاثیر متقابل تا به امروز نیز کِش آمده و هرکدام از ما با درصدی متفاوت تحت تاثیر رفتار اشخاص دیگر هستیم. در بسیاری از تصمیمگیریها ما از نظرات و رفتار دیگران تاثیر میگیریم و این
از تشکیل اولین اجتماعات بشری تاثیرات متقابل انسانها آغاز شد و رفتار و تصمیماتشان تحت تاثیر یکدیگر قرار گرفت. این تاثیر متقابل تا به امروز نیز کِش آمده و هرکدام از ما با درصدی متفاوت تحت تاثیر رفتار اشخاص دیگر هستیم. در بسیاری از تصمیمگیریها ما از نظرات و رفتار دیگران تاثیر میگیریم و این تاثیر تصمیمات ما را متحول میکند. البته همانطور که گفته شد درجه این تاثیرپذیری در بین افراد مختلف متفاوت است. گاهی افراد تماما تحت تاثیر نظرات و رفتار سایرین در موارد مختلف قرار میگیرند. به اصطلاح عامیانه حزب باد هستند، اما گاهی این درجه تاثیرپذیری تقلیل مییابد تا به نقطه صفر یا به بیان دیگر به فرد صفر برسد.
فرد صفر را به کنسرت خود ببرید
من یک قطعه موسیقی منتشر میکنم. پرواضح است که این قطعه نمیتواند تمامی سلیقهها را راضی نگه دارد و بهطورکلی احتمال اینکه دارای نقاط ضعف بسیاری باشد بالاست. ممکن است همین نقاط ضعف باعث شود که در هنگام اجرای این قطعه موسیقی با اقبال خوبی روی صحنه مواجه نشوم.
اما من انسان باهوشی هستم. میدانم که در هر موقعیتی تعدادی از افراد، فردِ صفر هستند. مابقی افرادِ حاضر در سالن میتوانند افراد یک، دو و … باشند. اشخاص یک منتظر عکسالعمل فرد صفر هستند، این اشخاص حتی اگر از قطعه موسیقیایی بنده خوششان نیاید و آن را کاری ناموفق و سطح پایین قلمداد کنند، اما درصورتیکه یک موزیسین (که در اینجا او را فرد صفر در نظر میگیریم) از این قطعه تعریف کند و آن را از نظرِ موسیقیایی کاری قوی بداند تحت تاثیر قرار میگیرند. چه بسا در کنسرت هم بلند شده و کف بزنند.
درصورتیکه یک متخصص (که در اینجا او را فرد صفر در نظر میگیریم) از چیزی تعریف کند، دیگران هم تحت تاثیر قرار میگیرند.
با این تشخیص من در ردیف اول کنسرت خود از دوستان موسیقیدان و نوازنده و بهطورکلی افرادی خبره در این زمینه دعوت میکنم. در این حالت بعد از پایان این قطعه دوستان موسیقیدانِ بنده حتی اگر قطعه نواخته شده فوقالعاده نباشد، بهپاس احترام و مسائل دیگر برمیخیزند و کف میزنند.
چهبسا افرادِ «یک» در کنسرت بنده حضور داشته باشند و منتظرِ تبعیت از افراد صفر (ردیف جلو که همگی افراد سرشناس در زمینه موسیقی هستند) باشند. در نتیجه بلند شده و کف بزنند و این روند ادامه پیدا کرده به ترتیب افراد دو، سه و… به تبعیت از یکدیگر بلند شده و به تشویق بپردازند. نهایتا من میمانم و سالنی مملو از افرادی که برایم کف میزنند. از این نمونهها به کرات در جامعه اتفاق میافتد، اما این شخص صفر کیست؟
در جستوجوی افراد صفر
دو جامعه را تصور کنید که از نظر رفاه و شاخصهای اقتصادی در یک سطح قرار دارند. برای سادهسازی فرض کنید، در هر دو جامعه کارخانهای مشابه وجود دارد که چند ماه است به کارگران حقوقی پرداخت نکرده است. تنها تفاوت میان این دو جامعه وجود فرد صفر در یکی از آنها و عدم وجود چنین فردی در جامعه دیگر است.
منظور از فرد صفر، شخصی است که رفتارش تحت تاثیر سایر افراد جامعه نیست. یعنی او منتظر نمیماند که عدهای به پرداخت نشدن حقوق معوقشان اعتراض کنند تا او هم به تبعیت از آنها دست به اعتراض بزند. به دیگر سخن فرد صفر بهصورت خودجوش دست به اعتراض و اعتصاب و هر اقدامی در راستای رسیدن به حقوق پایمالشده خود میزند.
اولین نفر نقش مهمی در شروع یک جنبش دارد.
حال فرض کنید در همین جامعه، فردِ یکی هم وجود داشته باشد. فرد یک شخصی است که در صورت اعتراض یک نفر او هم دست به اعتراض میزند. اگر هیچکس اعتراض نکند، او نیز همچنان ساکت میماند. خرمن او تنها نیاز به یک جرقه دارد.
باز تصور کنید که در این جامعه شخص دو هم وجود دارد. یعنی کسی که اگر دو نفر دست به اعتراض بزنند، او هم متاثر شده و اعتراض میکند. حال این را به اعداد بزرگتر و سطح وسیعتر تعمیم دهید. قطعا یک اعتراض بزرگ رخ خواهد داد. تمام کارکنان کارخانه به پرداخت نشدن حقوقشان معترض خواهند شد.
به جامعه دیگر باز میگردیم. در این جامعه شخص صفری وجود ندارد. یعنی شخصی که به صورت خودجوش به وضعیت حقوق پرداختنشده اعتراض کند، در این جامعه و در این کارخانه وجود ندارد. این جامعه از افراد یک، دو و… تشکیل شده است. این افراد برای شروع اعتراض قطعا نیاز به فرد صفر دارند. شخصی که اعتراض کردن و یا نکردن سایرین برایش اهمیت نداشته باشد. او فقط میخواهد اعتراض کند. پرواضح است که در چنین جامعهای تحولی رخ نخواهد داد و وضع به همان منوال ادامه خواهد یافت.
و اینَک اقتصاد رفتاری
سخنانی که تا به اینجا گفته شد، در حیطه اقتصاد رفتاری قرار میگیرد. زمانی که اشخاص طبق اصل عقلایی تصمیم نگرفته و عمل نمیکنند، در حال دور شدن از انسانِ عقلایی اقتصاد کلاسیک هستند. اقتصاد رفتاری میکوشد قدرتِ توضیحی اقتصاد را با فراهم آوردن زیربنای روانشناختی به واقعیت نزدیکتر کند. این مسئله باعث تلفیق اقتصاد و روانشناسی میشود. بارها تکرار کردیم که ابزار کار اقتصاددانان انسانها هستند و چه کسی است که از پیچیدگی انسانها آگاه نباشد؟
برای شناخت انسان قطعا اقتصاد به کمک روانشناسی نیاز دارد. تفکرهای پیشینِ اقتصادی از ملاحظات روانشناختی بیگانه نبودند. برای مثال، آدام اسمیت در نظریه احساسات اخلاقی به تشریح شیوههایی که افراد به منافع دیگران توجه میکنند میپردازد. مثال مشهور قصاب و نانوای آدام اسمیت در ثروت ملل از نشانههای اقتصاد رفتاری در تفکرات ابتدایی اقتصادی است.
زمانی که اشخاص طبق اصل عقلایی تصمیم نگرفته و عمل نمیکنند، در حال دور شدن از انسانِ عقلایی اقتصاد کلاسیک هستند.
کتاب «نظریهی عواطف اخلاقی» در مورد اتکای ارتباطات انسانی بر احساسات سخن میگوید. این کتاب بهطور گستردهای در مورد ایدههایی نظیر اخلاق و احساسات انسانی توضیح میدهد و برایتان جالب خواهد بود که بدانید این کتاب توسط آدام اسمیت شخصی که در ذهن اکثر ما همهچیز را در قاب سود و زیان میبیند نوشته شده است. در این کتاب اسمیت میگوید که انسانها علاقهمند به منافع خود هستند با این حال آنان بهطور طبیعی گرایش به کمک به یکدیگر نیز دارند.
کسی چه میداند؟
همانطور که گفته شد فرد صفر در مواقع مختلف باعث حرکت و تصمیمگیری در اشخاص دیگر میشود. شاید بتوانیم این شخص را موتور محرکه و یا جرقه لازم برای شروع یک اتفاق، حرکت و تصمیم بدانیم.
کسی چه میداند شاید روزی فرد صفر بودن تبدیل به کسبوکاری پرسود شود. برای تاثیر گذاری بر روی افراد مختلف از شخص صفر استفاده کنیم تا به وسیله آنها در تصمیم دیگران تغییر ایجاد کنیم و به منافع خود نزدیک کنیم، افراد صفر را در ردیف اول کنسرتمان، مسابقه ورزشیمان و یا کنفرانسمان بنشانیم. شاید گاهی نشود از صفر شروع کرد اما در اینجا و در این مبحث شاید شروع همهچیز از صفر و از طریق آن باشد.
نظرات