چه کسانی قیمت گاز را تعیین میکنند؟
کشور ما علاوه بر اینکه دارای منابع عظیمی از نفت و گاز است، از نظر جغرافیایی نیز از وضعیت مطلوبی دارد. قرارگرفتن ایران بین دریای خزر و خلیجفارس و همچنین دسترسی به آبراههای بینالمللی وضعیت کشور را برای مبادلهی حاملهای انرژی در سطح جهانی مطلوب کرده است. علیرغم تمامی این مزیتها همانطور که بارها شنیدهاید
کشور ما علاوه بر اینکه دارای منابع عظیمی از نفت و گاز است، از نظر جغرافیایی نیز از وضعیت مطلوبی دارد. قرارگرفتن ایران بین دریای خزر و خلیجفارس و همچنین دسترسی به آبراههای بینالمللی وضعیت کشور را برای مبادلهی حاملهای انرژی در سطح جهانی مطلوب کرده است. علیرغم تمامی این مزیتها همانطور که بارها شنیدهاید و حتی بهصورت واضحی آن را در جامعه لمس کردهاید، این منابع عظیم نتوانستند آنطور که باید نقش خود را در راستای پیشرفت و توسعه کشور ایفا کنند. افزایش بیرویه مصرف انرژی در کشورمان بهعنوان یک کالای مصرفی و نه عامل تولید، از مهمترین معضلاتی است که امروزه گریبان گیر آن هستیم.
شوک نفتی و سوختهای جایگزین
کشورهای مختلف در دهههای اخیر علیالخصوص بعد از شوکهای نفتی به سمت وابستگی کمتر به نفت و استفاده از انرژیهایی که درصد کمتری کربن منتشر میکنند، حرکت کردند. چرا که اقتصاد کشورهای وابسته به نفت بعد از شوکهای نفتی لطمه بسیاری خوردند و همین باعث حرکت آنها به سمت عدم وابستگی به نفت شد.
با ارزیابی و پیشبینی بخش تقاضا، میتوان الگوی مصرف انرژی را تصحیح کرد.
آگاهی نسبت به متغیرهای تاثیرگذار بر مصرف حاملهای انرژی و میزان تاثیر هر کدام از این متغیرها، به سیاستگذاران اقتصادی این امکان را میدهد تا برنامهریزی و پیشبینیهای دقیقتری را در زمینه میزان عرضه حاملهای انرژی در سالهای آینده به دست بیاورند، از طرفی با ارزیابی و پیشبینی بخش تقاضا علاوه بر اینکه میتوان الگوی مصرف انرژی را تصحیح کرد، میتوان راهکارهایی برای صرفهجویی در مصرف انرژی نیز ارائه کرد.
داستان متفاوت تقاضای انرژی
ابتداییترین اصول در اقتصاد شاید همان واکنش متقارن مصرفکنندگان به افزایش و یا کاهش قیمتها و درآمد باشد. تنها در مدل دوزنبری با توجه به اثر چرخدندهای، واکنش مصرفکنندگان به افزایش و کاهش قیمتها و درآمد نامتقارن است.
اما در مورد تقاضای انرژی داستان قدری متفاوت است، چراکه بهطور مثال با افزایش قیمت انرژی عوامل ثابت در تابع تقاضا مانند تکنولوژی و سلیقه تغییر میکنند و همین تغییر باعث میشود که حتی اگر قیمت به سطح قبلی خود بازگردد، مقدار تقاضا همان مقدار پیشین نمیشود و تغییر میکند.
با افزایش قیمت سوخت، تحقیق بر تکنولوژیهای نوین توجیه اقتصادی پیدا میکند. اما اگر سوخت ارزان شود، فناوریهای نوین کنار گذاشته نمیشوند.
پس میتوان این را پذیرفت که به دلایل مختلفی چون تغییر سلیقه، تغییر تکنولوژی و تغییر عادات و مواردی اینچنین، عکسالعمل مصرفکنندگان به افزایش یا کاهش قیمت حاملهای انرژی متفاوت خواهد بود. اگر سازوکار تابع تقاضایی به این شکل باشد، میتوان آن را نامتقارن دانست. به دیگر سخن در تابع تقاضای انرژی، افزایش و یا کاهش قیمتها بر تقاضا اثر نامتقارن دارد.
دلایل عدم تقارن
یکی از دلایل این عدم تقارنها درباره تقاضای انرژی، اجتنابناپذیر بودن پیشرفتهای تکنولوژی است. بهطور مثال در فاصله سالهای 1973 تا 1985 قیمت حاملهای انرژی بسیار بالا رفت، این افزایش نهتنها بر رفتار مصرفکنندگان اثر گذاشت و آنها را به سمت مصرف کمتر انرژی سوق داد، بلکه موجب تحقیق و توسعه فراوان در راستای افزایش کارایی وسایل مصرفکننده انرژی شد.
نمونههای بارز این تحقیق و توسعه در وسایل حملونقل کاملا مشهود است. در ادامه این روند حتی اگر هزینه انرژی مجددا کاهش پیدا کند، افراد وسایلی که کارایی سوخت بیشتری دارند را انتخاب میکنند، لذا این باعث میشود که با کاهش قیمت، تقاضا خیلی افزایش پیدا نکند، به دیگر سخن میتوان گفت که در بلندمدت علاوه بر قیمت و درآمد عوامل دیگری از قبیل ارتقای کارایی در وسایل مصرفی انرژی که درنتیجه استفاده از تکنولوژیهای نوین ایجاد شده است بر روند تقاضای انرژی موثر است و آن را تغییر میدهد.
تقاضا و انتظارات قیمتی
مصرفکنندگان انرژی نوعی آیندهنگری را در تصمیمات خود لحاظ میکنند. آنها تصمیمات خود را تنها با توجه به قیمتهای جاری شکل نمیدهند، بلکه در تصمیمات مصرفی خود انتظارات قیمتی را نیز در نظر میگیرند.
مصرفکنندگان انرژی در تصمیمهای خود انتظارات قیمتی را نیز در نظر میگیرند.
تا سال 1985 تمامی متخصصان امور نفتی بر این عقیده بودند که قیمت نفت افزایش خواهد یافت. لذا مصرفکنندگان قیمتهای جاری را پایین در نظر نمیگرفتند و تصمیماتشان را بر اساس قیمتهای آینده تعدیل میکردند. بهطورکلی اگر مصرفکننده تصمیم مصرفی خود را بر اساس انتظارات قیمتی شکل دهد و انتظار داشته باشد که قیمت در آیندهی نزدیک افزایش مییابد، آنگاه تقاضای انرژی او نسبت به رفتار قبلی مشاهدهشده در زمانی که قیمت افزایش مییابد، متقارن نخواهد بود.
چرخش دنیا حول قیمت حاملهای انرژی
با توجه به ماهیت حاملهای انرژی بحث قیمتگذاری آنها بسیار مهم است. هر کشوری از انرژی استفاده میکند. مقدار و نوع این انرژی متفاوت است، اما چیزی که وجود دارد، این است که زندگی مدرن را بدون وجود انرژی نمیتوان متصور شد. قیمتگذاری هر یک از حاملهای انرژی قاعده و قانون خود را دارد.
ما در این مقاله بهصورت اختصاصی به بررسی قیمتگذاری گاز طبیعی میپردازیم. گاز طبیعی دارای یک بازار جداگانه و انحصاری نیست درنتیجه برای ورود به هر بازاری باید با دیگر سوختهای فسیلی رقابت کند، البته قیمتی که گاز طبیعی در بازار میگیرد، باید به نحوی باشد که منافع تولیدکنندگان را نیز تامین کند.
قیمت گاز میتواند به نفع کشورهای صادرکننده یا واردکننده باشد.
به همین دلیل چندین مکانیسم قیمتگذاری برای گاز طبیعی وجود دارد که بسیار پیچیده و جامع هستند. در ادامه به بررسی اجمالی چند مدل قیمتگذاری گاز طبیعی میپردازیم. سه قاعده کلی برای قیمتگذاری در صنعت گاز توسط براون و یوسل (Brown and Yucel) در سال 2007 معرفی شده است. این قواعد در عین اینکه ساده هستند اما در شرایط معمولی نتایج قابل قبولی میدهند.
قاعده سرانگشتی 10 به 1:
در این قاعده به شما پیشنهاد میشود که قیمت گاز طبیعی را یکدهم قیمت نفت خام در نظر بگیرید. بهطور مثال اگر قیمت هر بشکه نفت خام WTI برابر 50 دلار باشد، قیمت گاز طبیعی بر اساس این قاعده 5 دلار در هر میلیون واحد گرمایی بریتانیایی (Btu) خواهد بود.
زمانی که قیمتها پایدار هستند این قاعده تقریب خوبی از قیمت گاز میدهد. البته قاعده 10 به یک قیمت گاز را پایینتر از حد واقعی تخمین میزند.
قاعده قیمت در نقطه مصرف :
این قاعده قدری پیچیدهتر است و رقابت بین گاز و دیگر سوختهای فسیلی را در سطح مصرفکننده نهایی اندازهگیری میکند. گاز طبیعی و نفت در نقش خود بهعنوان تولیدکننده گرما با یکدیگر به رقابت میپردازند.
ازآنجاییکه مقدار گرمایی که یک بشکه نفت تولید میکند، برابر 6.287 میلیون واحد گرمایی بریتانیایی (But) است، قاعده قیمت در نقطه مصرف بهصورت زیر خواهد بود:
P HH = 0.1511 * P WTI
در این فرمول P HH قیمت گاز در مرکز توزیع به دلار و به ازای هر میلیون Btu است و P WTI نیز قیمت نفت خام به ازای هر بشکه است. در سال 2007 براون و یوسل این فرمول را بر اساس تفاوت در هزینههای انتقال بهصورت زیر تصحیح کردند:
P HH = -0.5 + 0.1511 * P WTI
در این حالت اگر قیمت هر بشکه نفت خام برابر 60 دلار باشد، طبق این قاعده و فرمول، قیمت گاز برابر 8.66 دلار برای هر میلیون Btu خواهد بود. این قاعده با روند تاریخی تحول قیمت گاز تا سال 2006 سازگارتر بود، اما بعدها مشخص شد که این قاعده نیز بیشتر از حد معمول قیمت گاز را تخمین میزند.
قاعده رگرسیون ساده:
سومین رابطهای که براون و یوسل پیشنهاد دادند، از طریق رگرسیون ساده قیمت وست تگزاس اینترمدیت WTI و قیمت نقدی هنری هاب محاسبه میشود. فرمول این روش به شکل زیر است:
P HH = -0.1104 + 0.1393 * P WTI
البته این فرمول نیز بسیار شبیه فرمول پیشین است و مشکلاتی شبیه به آن را دارد. قابلیت اصلاح در این مدل وجود دارد، اما اصلاح کردن باعث دور شدن این فرمولها از سادگی دلیلی که به خاطر آن ساخته شدند، میشود.
قیمتگذاری گاز: تلاش برای ایجاد رابطه بین خانواده نفت با گاز
همانطور که در ابتدا به آن اشاره شد، ماهیت انرژی قیمتگذاری آن را پیچیده میکند. دو نوع قیمتگذاری که برای معاملات گاز در نظر گرفته میشود؛ یکی قیمتگذاری برابر و دیگری قیمتگذاری بر اساس قیمت خرجدررفته است. در هر دو این روشها تلاش بر این است که میان قیمت گاز با نفت و یا فرآوردههای نفتی رابطهای برقرار شود.
روش قیمتگذاری برابر بیشتر موردحمایت صادرکنندگان است، چراکه هزینهها را بیشتر بر دوش مصرفکنندگان میاندازد. در این قیمتگذاری مصرفکننده باید هزینههای انتقال و دیگر هزینههای زیرساختها را پرداخت کند. در این حالت هزینه فرصت صادرکننده برابر با قیمت تحویل روی عرشه کشتی FOB است.
انتقال گاز قرایندی پرخطر و درنتیجه پر هزینه است.
قیمتگذاری بر اساس قیمت خرجدررفته قیمت نسبی یک سوخت را مهمترین عامل برای مصرفکننده در نظر میگیرد. گاز بازار انحصاری ندارد که بتواند در آن قدرت انحصاری خود را اعمال کند، بنابراین باید با دیگر سوختهای فسیلی به رقابت بپردازد. در همین راستا و برای اطمینان از اینکه گاز میتواند در این رقابت شرکت کرده و موفق نیز باشد، باید روش برابری در سطح مصرفکننده نهایی برقرار شود.
در این روش تمامی هزینههای مرتبط با انتقال و استفاده از زیرساختها از قیمت مصرفکننده کم میشود. این روش بهصورت وارونه قیمت سر چاه را تعیین میکند. به همین دلیل به آن قیمتگذاری خرجدررفته گفته میشود. این قیمت برعکس قیمت قبلی مورد حمایت واردکنندگان است.
تضاد در روشهای قیمتگذاری
همانطور که مشخص است، این دو روش نتایج متضادی را به همراه خواهند داشت. پرواضح است که تولیدکننده حداقل قیمتی که برایش مطلوب است، قیمتی است که لااقل هزینه تولید و حملونقل داخلی را پوشش دهد. زیرِ این قیمت او متحمل هزینههای هنگفتی میشود. در قیمتهای پایینتر از این نقطه تولیدکننده یا گاز را میسوزاند و یا آن را دوباره به چاه تزریق میکند. البته درصورتیکه امکان انجام چنین کاری وجود داشته باشد.
هزینه انتقال نفت بسیار ارزانتر از گاز است، بنابراین منطقی است که واردکننده نخواهد گازی که قیمت آن بیشتر از قیمت نفت یا دیگر فرآوردههای نفتی است، خریداری کند.
از طرف دیگر واردکنندگان تمایل ندارند که گازی را خریداری کنند که قیمتش بیشتر از قیمت خرجدررفته (قیمتی که از آن هزینه انتقال و زیرساخت کسر شده است) دیگر سوختهای فسیلی رقیب است. هزینه انتقال نفت بسیار ارزانتر از گاز است، بنابراین منطقی است که واردکننده نخواهد گازی که قیمت آن بیشتر از قیمت FOB نفت یا دیگر فرآوردههای نفتی است خریداری کند.
نقد را بچسبیم!
با توجه به اینکه بازار گاز از یک فعالیت تجاری یکپارچه، به یک صنعت رقابتی در اروپا و آمریکای شمالی تغییر کرده است، بازارهای نقدی نیز برای آن شکل گرفته است. از دهه نود میلادی دو قطب در این صنعت ظاهر شده است؛ مرکز هنری هاب (The henry hub) در آمریکای شمالی و مرکز متعادلسازی ملی NBP یا The national balancing point در بریتانیا.
قیمت در این قطبها بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشود و این باعث میشود که بازار یک نوع ماهیت رقابتی داشته باشد. با توجه به اینکه قیمتگذاری در این بازارها بیشتر معطوف به کوتاهمدت است، بنابراین هر تغییر در عوامل زیربنایی عرضه و تقاضا میتواند قیمتها را تحت تاثیر قرار دهد. با توجه به این شرایط نوسان در این بازارها زیاد است، از طرفی فعالیتهای سفتهبازی نیز به این نوسانات دامن میزنند.
گازِ در حال توسعهها
همانطور که میدانید بهرهبرداری از منابع گاز نیازمند سرمایهگذاری عظیم در زیرساختها است. در کشورهای درحالتوسعه در بسیاری از موارد کمپانیهای خارجی به کشف و استخراج گاز میپردازند.
اما به دلیل نبود بازاری متمرکز برای گاز توسعه میادین آن با مشکل مواجه میشود. اگر گاز همراه با نفت باشد، ارجحیت با استخراج نفت است و گازی که همراه نفت خارج میشود یا سوزانده میشود و یا دوباره به چاه تزریق میشود.
برای اینکه توجیهی در سرمایهگذاری در میادین گازی و تسهیلات و امکانات انتقال وجود داشته باشد، نیازمند گروه بزرگی از مصرفکنندگان با تقاضای کافی هستیم. از طرفی این مصرفکنندگان باید تقاضای موثر داشته باشند. به دیگر سخن قدرت خرید لازم برای این سوخت را داشته باشند.
نظرات