توسعه بدون زنان؛ با یک بال نمیشود پرواز کرد!
زمانی که در یک جامعه تمام تمرکز تنها بر روی یک جنس از فعالین اقتصادی باشد، نتیجه آن بهجز عدم توسعهیافتگی و تنش و نابسامانی نخواهد بود. زنان یک کفه سنگین نیروی فعال اقتصادی هستند که اگر آنها را چون گنجینهای در صندوقچه مرصع گذاشته، در پستو قرار دهیم و درش را قفل بزنیم، قطعا
زمانی که در یک جامعه تمام تمرکز تنها بر روی یک جنس از فعالین اقتصادی باشد، نتیجه آن بهجز عدم توسعهیافتگی و تنش و نابسامانی نخواهد بود. زنان یک کفه سنگین نیروی فعال اقتصادی هستند که اگر آنها را چون گنجینهای در صندوقچه مرصع گذاشته، در پستو قرار دهیم و درش را قفل بزنیم، قطعا یک بال پرواز جامعهمان را برای رشد و توسعه از بین بردهایم. تئوریهای امروز توسعه بر محور توامندسازی زنان استوار شده است و جامعه برای توسعهای همهگیر و همهجانبه نیازمند تعادل جنسیتی در مقوله مدیریت است. مدیران زن و مردی که از بهره هوش اجتماعی EQ بالایی بهرهمند هستند، موتور محرکه رشد و توسعه اقتصاد خواهند بود.
با گاو آمدیم، با انرژی هستهای رفتیم
ایران کشوری در خاورمیانه است که در بسیاری از مسائل همواره پیشگام بوده است. ما جز اولین کشورهایی بودیم که قانون اساسی رسمی داشتیم. جزو نخستینها در آموزشوپرورش نوین، تاسیس دانشگاه، کارخانه و بسیاری از مسائل دیگر بودیم.
زمانی که بسیاری از کشورهای خاورمیانه بدون هیچ پیشرفتی در وضعیت خود دستوپا میزدند، ما گامهای بزرگی برداشتیم. ایران با گاو و خیش قدم به قرن بیستم گذاشت و با کارخانههای فولاد، یکی از بالاترین نرخهای تصادف خودرو و در کمال ناباوری با یک برنامهی هستهای از آن خارج شد.
ایران با گاو و خیش قدم به قرن بیستم گذاشت و با کارخانههای فولاد، یکی از بالاترین نرخهای تصادف خودرو و در کمال ناباوری با یک برنامهی هستهای از آن خارج شد.
در سده بیستم تغییرات بسیار عمیقی در ایران رخ داد. جمعیت ایرانیان در ابتدای این سده کمتر از 12 میلیون نفر بود که نزدیک به شصت درصد آن روستایی ، 25 تا 30 درصد جمعیت ایلاتی و کمتر از پانزده درصد را جمعیت شهری تشکیل میداد. امید به زندگی کمتر از 30 سال و نرخ مرگومیر نوزادان 500 مورد به ازای هر 1000 نفر بود
اما داستان در پایان سده کاملا متفاوت بود، شمار جمعیت به شصتونه میلیون نفر رسید. درصد ایلات و عشایر به کمتر از سه درصد و بخش شهری به بیش از شصتوشش درصد رشد یافت و نرخ مرگومیر نوزادان به 28 هزار نفر کاهش یافت. این روندِ تغییر و تحول چشمگیر در ایران ادامه داشت و ما را به نقطهای که اکنون در آن قرار گرفتهایم، رساند.
توسعه میخواهیم!
در این سیر تاریخی، تحولات مختلفی در تمام جوانب پدید آمد. تا پیش از سال 1360 مصرف ما از ذخایر تجدیدناپذیر در تراز بود. اما در 35 سال گذشته اوضاع به نقطه بحرانی رسیده است. حدود 60 درصد جنگلهایمان نابود و بخش بزرگی از زمینهای کشاورزیمان به کویر تبدیل شدهاند.
روستاهای متروک از آثار منفی رشد بدون توسعه است.
از سویی سالهای سال توسعه را بهاشتباه در کالبد رشد رویت کردیم. جاده ساختیم، سد زدیم، راهآهن ساختیم، کارخانه تاسیس کردیم، برق آوردیم، آموزشوپرورش راه انداختیم، هرقدر که میشد دانشگاه تاسیس کردیم. بعد از تاسیس فکر کردیم که فضا خیلی مردانه شده است. پس درهای دانشگاه را بر روی زنان گشودیم و اکنون نزدیک به هفتاد درصد صندلیها در اختیار زنان است و دقیقا این زنان هستند که موضوع مقاله امروز را شکل دادهاند. زنانی که با درصد بالایی تحصیلات عالیه دارند اما جای خالیشان در بازار کار و عرصه اجتماعی بهشدت محسوس است.
اینک زن!
نیمی از جامعه ایران را زنان تشکیل دادهاند که در طول تاریخِ پرفرازونشیب این دیار بارها و بارها به پستو رانده شدهاند. البته که جریانهای مختلفی سعی در فعال کردن و پررنگ کردن نقش زنان در جامعه داشتهاند. اما اکثر آنها به دلیل مقطعی و آنی بودن موجب شدند که شرایط آنچنانکه باید نباشد.
بسیاری از محدودیتهایی که زنان امروز با آن دست به گریبانند و در برخی موارد باعث عدم حضور موثر آن در عرصه مدنی میشود، نشات گرفته از فرهنگ است.
مسئله زنان ایران مسئلهای تاریخی و فرهنگی است و چیزی که امروز ما شاهد آن هستیم، نتیجه یک بازه زمانی خاص نیست بلکه به درازای تاریخ کهن این سرزمین قدمت دارد. زنان ایرانی در طول تاریخ از طریق مذهب و فرهنگ شکل گرفتهاند و نهایتا چیزی که امروز ما میبینیم ساخته شده است. بسیاری از محدودیتهایی که زنان امروز با آن دست به گریبانند و در برخی موارد باعث عدم حضور موثر آن در عرصه مدنی میشود، نشات گرفته از فرهنگ است.
یکی بود یکی نبود!
من از زمانی که به یاد دارم علاقهمند به هنر و نقاشی بودم. اما در زمان دبیرستان و به اصرار مشاور که بازار کار برای رشته ریاضی فیزیک بهتر است و تو نمرات خوبی در ریاضی و فیزیک داری و بهتر است آن را بخوانی، وارد آن شدم و بعدها به خاطر اینکه خانواده به دلیل استرسها و نگرانیهای ناشی از تحصیل دختری تنها در شهری غریب، اجازه تحصیل در خارج از تهران را به من نمیدادند، رشتههای مهندسی را بوسیده و در گوشهای گذاشتم و بدون شناخت و آگاهی وارد رشتهی اقتصاد شدم.
تنها دلیل من در آن زمان برای خواندن رشتهای که نه شناختی از آن داشتم و نه از آینده شغلیاش آگاه بودم، این بود که همرنگ جماعت شوم و مدرک بگیرم. گویی نرفتن به دانشگاه در ذهن من بهمنزله دور شدن از جمع روشنفکران و افراد موفق بود و تصور این را داشتم که بعد از گرفتن مدرک از یکی از بهترین دانشگاههای تهران شغلی مناسبِ رشتهام خواهم یافت.
دور کردن زنان از محیط کار یعنی هدر دادن منابعی که صرف تحصیل آنها شده است.
باری، برای من هدف ابتدایی از شروع دانشگاه صرفا گرفتن مدرک بود، بدون اینکه بدانم چه چیزی در انتظار من است. داستان من شاید داستان بسیاری از تحصیلکردهها باشد.
هزارتویی پرپیچوخم
البته لازم است ذکر کنم که خوشبختانه بخت با من یار بود و بعد از خواندن دو ترم بهشدت به علم اقتصاد علاقهمند شدم و باعلاقه آن را ادامه دادم. بعد از فارغالتحصیلی بیشترِ همکلاسیهای دخترم یا کنج خانه نشستند و یا برای بیکار نبودن به درس خواندن در مقطع ارشد پرداختند.
بهجرئت میتوانم بگویم که تنها تعداد انگشتشماری توسط بازار کار جذب شدند. البته کسانی که بعد از فراغ از تحصیل خانهنشین شدند، بعضا علاقهمند به کار کردن بودند اما هزاران مشکل بر سر راهشان قرار داشت مشکلاتی چون: هزارتوهای پرپیچوخم استخدام که اکثرا نتیجهبخش نبود، نیاز به سابقه کار برای بسیاری از موقعیتهای شغلی، نداشتن مهارتهای لازم و …موانع اینچنینی را با موانع فرهنگی که از سمت خانواده و جامعه بر دختران تحمیل میشود، جمع کنیم، نتیجه میشود نرخ پایین مشارکت اقتصادی زنان.
حضور صوری زنان
منکر آن نمیتوان شد که در دهههای اخیر نقش زنان در جامعه پررنگتر شده است و بسیاری از کرسیهای دانشگاه را زنان با توانایی بالا به تصاحب خود درآوردهاند. در سالهای پس از انقلاب بین پنج تا شش میلیون زن وارد دانشگاهها شدند، آموزش دیدند و فارغالتحصیل شدند.
در سالهای اخیر حتی زنان در این زمینه از مردان پیشی گرفتند و صندلیهای بیشتری را از آن خود ساختند. اما نکته این است که پایان دوره تحصیلات عالیه به عبارتی پایان حضور فعال بسیاری از زنان در جامعه است. این تنها علامتی که میتواند بدهد این است که اهداف تحصیل در زنان عواملی دیگری بوده که حضور در بازار کار در پایین جدول اولویتها قرار داشته است. به عبارتی حضور زنان در جامعه تنها بهصورت صوری است.
پایان دوره تحصیلات عالی پایان حضور فعال بسیاری از زنان در جامعه است.
شاید عواملی دیگر چون تشویقهای دولتی و بخشی به تعویق انداختن زمان ازدواج و تورم مدرک و مسائل اینچنینی تاثیر بیشتری بر بانوان برای ادامه تحصیل داشتهاند. چراکه اگر غیرازاین بود هماکنون شاهد این کنجِ خانهنشینان مدرک به دست نبودیم.
توهم توانمندسازی زنان
البته شاید شما خواننده عزیز بر من این خرده را بگیرید که آیا از وضعیت کار با خبر نیستم؟ نرخ بیکاری را نمیدانم؟ اما لازم است بر این مطلب تاکید کنم که من درباره نرخ مشارکت پایین بانوان صحبت میکنم. توجه داشته باشید که نرخ مشارکت به آن بخش از زنانی اشاره دارد که برای فعالیتهای اجتماعی و حضور در عرصههای مختلف به جستوجو و فعالیت پرداختهاند، نه اینکه الزاما شاغل باشند و صرفا برای حضور اجتماعی، اقتصادی و… از خانه بیرون آمدهاند.
در مشارکت اقتصادی زنان روستایی از زنان شهری جلوتر هستند.
امروز 70 درصد صندلیها را ما زنان تصاحب کردهایم و دارای لشکر تحصیلکردهای بالغ بر چهار و نیم میلیون نفر هستیم. زمان، وقت، انرژی و هزینه زیادی هم از طرف ما و هم از طرف دولت انجام شده است که ما در طی دورهای از محیط خانه خارج شده، آموزش ببینیم و تبدیل به نیروی مولد شویم. اما بخش عظیمی از ما دوباره به خانه پدر و مادر یا همسر بازگشتیم.
چه چیزی باعث میشود که تنها 14 درصد از این سیل عظیم زنان تحصیلکرده فعال باشند؟ مگر نه اینکه آنها را به دانشگاه میفرستیم، آموزش میدهیم تا توانمند شده و حضور موثر اجتماعی داشته باشند؟ اما بعضا حتی دنبال شغل هم نمیگردند، علت چیست؟ کجای فعالیت و اقدامات انجامشده در راستای توانمندسازی زنان میلنگد؟
جامعه مدنی و حقوق زنان
یکی از مولفههایی که هر جامعه مدنی باید آن را برای همه شهروندانش فراهم کند، حقوق مساوی است و حقوق زنان قطعا یکی از حقوق مشخصشده در این زمینه است. ازآنجاییکه در فرآیند توسعه نیازمند به همکاری و حضور تمام اقشار و افراد جامعه هستیم، درنتیجه باید زمینه حضور حداکثری را در عرصه اقتصاد فراهم کنیم و در گام اول باید برابری حقوق را در جامعه به وجود آوریم.
به گفته مانوئل هانتينگون، پايه مشاركت سياسي مردم در مفهومي از شهروندي نهفته است كه طي آنهمه شهروندان از حداقل حقوق برابر و مسئوليتهاي مشاركت در حكومت برخوردارند. از طرفي جامعه بايد به خودباوري برسد و متشكل و منسجم شود تا بتواند سهم خود را از توسعه ايفا كند.
در فرآیند توسعه نیازمند به همکاری و حضور تمام اقشار و افراد جامعه هستیم.
درنتیجه برای تحقق این مشارکت همهجانبه نیاز است که زنان و مردان بهصورت برابر به کار و فعالیت بپردازند. مشاركت سياسي و اجتماعي زنان بهعنوان يكي از شاخصهاي جامعه مدني ميتواند زمينه را براي گسترش و تحقق حقوق زنان فراهم کند. بهاینترتیب توسعه سياسي کشورها وابسته به مشاركت زنان در عرصههاي مختلف است. جامعه مدني مدافع حقوق برابر برای كليه شهروندان، عاري از تعصبات و تبعيضات جنسي و مذهبی، نژادي، طبقاتي و فيزيكي اتباع خود است. حضور و مشاركت زنان در جامعه نيازمند وجود ذهنيتي فارغ از جزماندیشی است.
دامان زنان و توسعه
فرآیند توسعه پیچیدگیهای خود را دارد. همانطور که در مقالات پیشین نیز به آن اشاره شد، رشد را نباید با توسعه اشتباه بگیریم. توسعه از کودکی شروع میشود و شاید یکی از موثرترین انسانها در این پروسه مادران باشند. مادران هستند که میتوانند کودکانی توسعهیافته، تربیت کنند. مادران میتوانند فرزندانشان را صبور، اهل گفتوگو، خلاق، دارای روحیه نقدشوندگی بار بیاورند.
اگر زنان بلوغ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نداشته باشند، نمیتوانند فرزندانی بالغ تربیت کنند.
این کودکان در آینده میتوانند توسعه را برای کشور به همراه داشته باشند. با توجه به مشکلاتی که نظام آموزشی ما دارد و حرکت آن به سمت EQ محور شدن سالها زمان نیاز دارد، مادران میتوانند نقش مهمی در این روند داشته باشند. پس مسئله اصلی در فرآیند توسعه در ایران این بوده است که ما نیروی انسانی توسعهخواه بهاندازه لازم و کافی در اختیار نداشتهایم.
در این برهه مهم تاریخی است که ما نیازمند حضور فعال زنان هستیم. ما نیازمند زنان توانمند هستیم که علاوه بر اینکه بتوانند بهصورت موثر در بازار کار و جامعه حضور داشته باشند، باید بتوانند در آینده فرزندانی توسعهگرا تربیت کنند.
زنان در جامعهای مردانه
تا به اینجا تاکید بر این بود که ما با حذف زنان قطعا نمیتوانیم به توسعه دست پیدا کنیم. این مهم تنها با حضور فعال آنها در عرصه اجتماعی حاصل میشود. عوامل متعددی مانع بر سر راه زنان کشور برای حضور در بازار کار میشود. این عوامل از اجازه ندادن همسر برای کار کردن خارج از خانه شروع شده و به عدم باور توانمندیهای زنان ختم میشود.
در این طیف وسیع هزاران هزار عامل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی بر زنان تاثیر گذاشته و فشار میآورند که نهایتا یکجا انرژی جسمی و روحی یک زن را تمام میکنند. او از مبارزه خسته شده و ترجیح میدهد، خانهنشین شود. حالآنکه تا به این نقطه برسد هزاران هزار استرس و هزینه را به خانوادهاش و خودش تحمیل کرده است، استرس مشکلات اجتماعی، هزینههای دانشگاه و شهریه، سختیهای دوران دانشجویی و… حاصل تمامی این تلاشها شده است، فعالیت تنها 14 درصد.
حاصل تمامی تلاشها، هزینهها و زحمتهای زنان ختم میشود به، فعالیت تنها 14 درصد جمعیت بانوان.
شاید این یکی از مهمترین مسائل توسعه در ایران باشد. ما برای توسعه به هر دو بالِ نیروی فعال در جامعه نیازمندیم. حالآنکه یکی از بالها تنها از 14 درصدِ توان خود میتواند استفاده کند. با جامعهای که اقتصادش مردانه است، تمام قوانینش مردانه است، مدیریتش مردانه است، مسیر توسعه دشوار میشود.
البته تمام مشکلات از بیرون نیست. متاسفانه خود زنان ایرانی در بسیاری از موارد تفکر مرد محور دارند و همین باعث میشود که در بسیاری از مسائل مانند گرفتن مهریههای سنگین، اولویت قرار دادن ازدواج با مردان ثروتمند، انداختن تمامی هزینههای زندگی و هزینههای شخصیشان بر گردن مرد و بسیاری از مثالهای اینچنین، نهایتا از خودشان تصویری وابسته ساخته و خود را تبدیل به جنس دوم کردهاند.
چه کنیم؟
اما در آخر این مقاله تنها چیزی که میتوانم اضافه کنم این است که نباید منتظر بود که کسی تمام مشکلات زنان را بهیکباره حل کند. بلکه این خود ما هستیم که با از بین بردن تابوهای بیمورد و بالا بردن توانمندیهایی که لازمه توسعه است، میتوانیم به روند آن در کشورمان کمک کنیم و از خودمان چیزی فراتر از تحصیلکردهای مدرک به دست باقی بگدازیم.
باید شروع به گفتوگو کنیم، یکدیگر را نقد کنیم، با یکدیگر تعامل کنیم، جسارت ریسک کردن داشته باشیم و باور کنیم که ما جنس ضعیف نیستیم. جنسی هستیم که بدون حضور ما توسعه تنها میتواند رویایی شیرین برای کشور باشد که هیچگاه محقق نخواهد شد.
نظرات