ریشه وقوع بحران ارزی به روایت مسعود نیلی
مسعود نیلی در یک گفتوگوی تفصیلی «ماجرای حضور خود در دولت یازدهم و دوازدهم»، «حیطه وظایف او در دو دولت»، «نقاط اشتراک و اختلاف با سیاستگذار» و « نحوه فعالیتش در دولت دوازدهم» را تشریح کرد.
به گزارش تجارتنیوز، مسعود نیلی در یک گفتوگوی تفصیلی با هفتهنامه تجارتفردا «ماجرای حضور خود در دولت یازدهم و دوازدهم»، «حیطه وظایف او در دو دولت»، «نقاط اشتراک و اختلاف با سیاستگذار» و «نحوه فعالیتش در دولت دوازدهم» را تشریح کرد. او پس از ابهامزدایی از موضوعات مطرح شده، به عدم موفقیت در حوزه اقتصاد کلان در دهههای اخیر اشاره کرد و کلید حل آن را ضرورت عمومیسازی جریان اصلی علم اقتصاد دانست.
مسعود نیلی روایتی هم از نوسانات ارزی اخیر دارد که از تفاوت دیدگاهش با دیدگاه رئیس جمهور سخن میگوید. خلاصهای از ناگفتههای مسعود نیلی از استعفایش را در زیر میخوانید:
*راستش در طول دولت یازدهم به دفعات تصمیم به خروج از دولت گرفتم. همسرم همیشه به من توصیه کرد که اگر معتقدی که مشکلات کشور به این اندازه جدی است و حتی مختصری هم می توانی موثر باشی ادامه بده. جمعه ها که گاهی به اتفاق بیرون میرفتیم باب درد دل را باز میکردم و از مسائل و مشکلات میگفتم و معمولا غر می زدم که خسته شدم و میخواهم هر چه زودتر خارج شوم. اما ایشان معتقد بودند اگر امکان کمک وجود دارد، نباید از دولت خارج شد. در این شرایط به شدت احساس فشار میکردم. اما از شما چه پنهان، ایشان در دولت دوازدهم از همان ابتدا به من توصیه میکرد که مشخص است نمیتوانی موثر باشی و بهتر است به کارهای دانشگاهی برگردی.
*تا یک مرحله احساس میکردم که فقط دارم خودم متضرر میشوم، اما از یک زمان به بعد احساس کردم ممکن است وجودم ضرر هم برساند و در نتیجه منجر به یک بازی باخت-باخت شود. هیچ وقت دوست نداشتهام که یک فرد نق زن باشم و نقشم در جلسات بازیگر نقش منفی باشد. ایفای این نقش علاوه بر صدمات فردی، باعث اتلاف وقت جلسات تصمیمگیری و کندی اتخاذ تصمیماتی میشود. نظرات من در حوزه های تخصصیام کاملا مشخص است که دیدگاه من چیست و فکر نمیکنم ابهامی در این زمینه وجود داشته باشد. با جهش نرخ ارز مخالفم و معتقدم نرخ آن باید با تفاوت تورم داخلی و خارجی به صورت هموار و البته با اولویت کاهش تورم تعدیل شود و این نظر هم خیلی شاذ و غریب نیست، چون تبدیل به روح سیاستگذاری در کشور شده است. یعنی تمام برنامههای ما چنین راهبردی دارد. اما هیچ رئیس جمهوری را نمیشناسم که با این جمله موافق باشد.همه روسای دولتی که با آنها کار کردهام هیچ اعتقادی به این راهبرد نداشتهاند و برعکس همه دنبال این بودند که نرخ ارز کاهش پیدا کند یا حداقل اینکه مقدار اسمی آن ثابت بماند.
*نرخ ارز یک متغیر کلیدی در اقتصاد است حالا شما به عنوان یک اقتصاددان توضیح میدهی، خواهش میکنی، تقلا میکنی، التماس میکنی که نرخ ارز نباید سرکوب شود و باید با تورم داخلی و خارجی تعدیل شود اما تا امروز هیچ کدام از روسای دولتهای ما با این نظر همسو نبودهاند.
بدون شک دولت دوازدهم فرصتی دستنیافتنی برای چند اصلاح ساختار بود و تحلیل من این است که شاید بعد از این دولت دیگر، مجال اصلاحات ساختاری در اقتصاد ایران فراهم نشود. چون معتقدم ظرفیت اجتماعی برای اصلاحات اقتصادی به شدت افول کرده است.
*یادم هست در نشست شورای اقتصاد در آبان ماه سال 1367 زمانی که اولین گزارش برنامه اول را ارائه میکردم، وقتی به نرخ ارز رسید، نحست وزیر محترم گفتند شما باز هم میخواهید درباره نرخ ارز همان حرفها را بزنید؟ گفتم طبیعتا بله. من دارم درباره متغیرهای کلان صحبت میکنم که یکی از آنها ارز است. ایشان گفتند: من از جلسه خارج میشوم و آقای زنجانی جلسه را اداره کنند. هر وقت تمام شد من برمیگردم. شبیه به این ادبیات را من میتوانم از دولتهای بعدی هم برای شما بگویم که فقط بحث را طولانی میکند.
*بدون شک دولت دوازدهم فرصتی دستنیافتنی برای چند اصلاح ساختار بود و تحلیل من این است که شاید بعد از این دولت دیگر، مجال اصلاحات ساختاری در اقتصاد ایران فراهم نشود. چون معتقدم ظرفیت اجتماعی برای اصلاحات اقتصادی به شدت افول کرده است. مردم می گویند چند دهه است این شعارها تکرار میشود و در نهایت به نتیجه هم نرسیده است. در نتیجه وقتی شما احساس میکنید در یک بزنگاه تاریخی قرار گرفتهاید و اگر بتوانید حتی در یکی از پیچهای خطرناک نقش موثری ایفا کنید تا این اتوبوسگذاری بهتر و مطمئنتر از یک پیج داشته باشد، به نظر من باید خیلی آدم بی وجدانی باشم که بخواهم به راننده بگویم نگه دار تا من پیاده شوم. این را با خودم نتوانستم کنار بیایم. تا رسیدیم به دولت دوازدهم و بعد از اینکه پیشنهاد وزارت اقتصاد را نپذیرفتم رئیس جمهور محترم گفتند شما باید در دولت حضور داشته باشید و موضوع دستیار رئیسجمهور در امور اقتصادی مطرح شد.
*دستیار ویژه رئیسجمهور هم برای من ترم جدیدی بود که وقتی پیشنهادش مطرح شد، با دوستان زیادی مشورت کردم؛ جمعبندی نهایی خودم این بود که بپذیرم و شش ماه بعد درباره ماندن و نماندن تصمیم بگیرم. البته استعفای من بعد از پذیرش مسوولیت به شش ماه هم نرسید و تقریبا از شهریور ۱۳۹۶ یعنی پس از یک ماه به این نتیجه رسیدم که قادر به ادامه فعالیت نیستم و بنابراین پس از طی یک فرآیند دوماهه، در ۱۴ آبان ۱۳۹۶ استعفایم را تقدیم کردم.
مسعود نیلی از اختلاف نظرش با رئیس جمهور در حوزه ارز سخن گفته است.
*در یکی از نشستها به آقای دکتر روحانی گفتم اجازه بدهید مسئولیتهایم را واگذار کنم و البته بدون سمت در خدمت دولت هستم و هر جایی لازم بود دریغ نخواهم کرد. گفتند نه و به این شکل همکاری درست نیست. بعد آقای جهانگیری از طرف آقای رئیس جمهور و البته همراه با نظر خودشان، با من صحبت کردند که شرایط کشور حساس است و نباید کنار بکشید.
نظرم این بود که سرکوب نرخ ارز باعث جهش آن میشود؛ قاعدتا آقای روحانی چنین نظری نداشتند. این یکی از موارد مهم تفاوت نگاه بود.
*اگر بخواهم منصفانه نظر بدهم در یک سال گذشته شرایط کشور به گونهای پیش رفته که جایگاه دولت از یک نهاد سیاستگذار به نهاد اجرایی منفعل تنزل یافته است. دولت در کشور ما معادل دولت در کشورهای دیگر نیست. در کشور ما مولفههای اصلی امور جدا جدا مدیریت میشود و جایی هم نیست که بشود جزایر مختلف را به هم وصل کرد. همین تشکیل شورای هماهنگی اقتصادی سه قوه، بیانگر آن است که نظام حکمرانی اقتصادی ما اشکال دارد. بنابراین هم ملالتهای مربوط به اینکه دولت نمیتواند هماهنگی با بیرون برقرار کند و در داخل دولت هم هماهنگیهای لازم برای اصلاحات اقتصادی وجود ندارد مسائلی بود که باعث میشد حس خوبی برای ادامه کار نداشته باشم. اما همواره به این هم فکر میکردم که در اولین شب خروج از دولت چطوری می توانم بخوابم؟
*رفته رفته مساله ارز هم در کشور مهم و اثرگذار شد. نظرم این بود که سرکوب نرخ ارز باعث جهش آن میشود؛ قاعدتا آقای روحانی چنین نظری نداشتند. این یکی از موارد مهم تفاوت نگاه بود. البته این موضوع در بیرون از دولت هم مورد اختلاف است. همان اختلاف که در محافل درباره نرخ ارز وجود دارد، درون دولت هم وجود دارد. از ابتدای دولت یازدهم آقای روحانی نظرشان این بود که نرخ ارز اگر کاهش پیدا نمیکند حداقل افزایش پیدا نکند. خیلی هم در این زمینه مصر بودند. استدلال من این بود که نظام دونرخی ارز معنیاش این است که شما میخواهید اما نمیتوانید یعنی عدد بالا. اگر میشد روی نرخ ارز آزاد کنترل کامل اعمال کرد که اصلا نظام ارزی دونرخی نمیشد.
*سیاستمداران به طور طبیعی، جایگاهشان به این سمت میکشد که نه تنها ارز با تورم افزایش پیدا نکند بلکه عامل تعدیل تورم هم باشد. آنها فکر میکنند ما سیاست را نمیفهمیم و فقط روی موضوعات دانشگاهی اصرار میکنیم. در ادبیات سیاستمداران، واژه دانشگاهی به معنی غیرقابل اجرا یا در بهترین حالت یک سویه دیدن مساله تلقی میشود. اینها البته ادبیات واحد اکثر سیاستمداران ماست. ملاحظه میکنید که این تفاوتها جدی است.
*در آن مقاله معروف که خیلی درباره آن بدفهمی وجود دارد، مگر چه چیزی نوشتم؟ نوشتم هرچه نرخ را سرکوب کنید و نگذارید با تورم داخلی و خارجی تعدیل شود، مستعد جهش خواهد بود که همین اتفاق هم افتاد. البته این نکته مهم را هم لازم است در اینجا اشاره کنم پدیدهای که ظرف چند ماه اخیر در بازار ارز کشورمان مشاهده میکنیم، پدیدهای کاملا جدید (از نظر اقتصاد ایران) و تجربه نشده است. منتها در کشور ما اصلا هیچ کس سوال ندارد بلکه همه پیشاپیش پاسخ هم دارند. هیچ کس سوال نمیکند چرا نرخ ارز در سطحی فراتر از مقادیری که معمولا محاسبه میشود قرار گرفته است؟ به این ترتیب در 14 آبان 96 به رئیس جمهور محترم نامه نوشتم و صحبتم این بود که دولت دوازدهم مظمئنا با چالشهای جدی مواجه خواهد بود که میطلبد دولت تیم هماهنگتر باشد و در نتیجه گفتم در حوزههایی با شما هماهنگی دارم. مثل اینکه بخش خصوصی باید بنگاهداری کند، اینکه باید با دنیا تعامل داشته باشیم، اینکه تورم کاهش پیدا کند. اینها مسائلی است که همسویی وجود دارد. به مواردی هم اشاره کردم که شان اداری من به گونهای نیست که نظر من شرط باشد و قطعا نظر جنابعالی ملاک است. همین طور اشاره کردم که معتقدم نظرات من اشتباه نیست و میدانم چه پیامدهایی خواهد داشت، بنابراین ترجیح میدهم که من نباشم. ایشان به تامه اول من پاسخ ندادند. بعدها از ابشان پرسیدم نظرتان درباره نامه چه بود که گفتند نمیشود که شما در دولت نباشید.
*روز ۲۲ آبان ماه رئیس جمهور متن محبتآمیزی نوشتند و تاکید داشتند که قلبا موافق این استعفا نیستند اما در نهایت به دلیل خواست من، استعفا را پذیرفتند.
نظرات