تجارتنیوز گزارش میدهد:
شوخی کاندیداها با اعداد / کاندیداهای انتخابات چه واقعیاتی را به مردم نگفتند؟
بخش مهم وعده های نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری اقتصادی است و بر خلاف سالهای پیشین، ردی از وعدههای سیاسی و فرهنگی به چشم نمیخورد. اما تحلیل محتوای گفتارِ ۷ نامزد انتخابات در مناظرات تلویزیونی، نشان میدهد که آنها نه فقط تمام مشکلات اقتصادی کشور را در نظر نگرفتهاند، که برای مشکلاتِ مورد اشارهشان هم راه حلهایی عجیب و دور از دسترس پیشنهاد می کنند.
به گزارش تجارتنیوز ، آیا رییس جمهور آینده ایران (فارغ از گرایش سیاسی) امکان شکل دادنِ نوعی معجزه اقتصادی در ایران و حل کوتاهمدت مشکلات اقتصادی را دارد؟ این پرسشی است که احتمالا همه ما کم و بیش آن را از خود میپرسیم، اما پاسخهای مان به آن یکسان و مشابه نیستند.
نکته جالب توجه در مورد رقابتهای این دوره از انتخابات ریاست جمهوری این است ک عمده وعدهها، سمت و سویِ اقتصادی دارند. کمتر نامزدی وعده سیاسی یا حتی فرهنگی میدهد و جالبتر اینکه تحلیل محتوای مناظره نخست هم نشان میدهد که اشاره مستقیم به سیاست خارجی کشور و اثر تحریمها (به جز اشاراتی کلی به FATF) جایی در سخنان نامزدها نداشته است.
تحلیل محتوا (Content analysis) روشی است که در علوم اجتماعی و به ویژه در ارتباطات مورد استفاده قرار میگیرد و با بررسی متون (اعم از کتبی یا شفاهی) میتواند محتوایِ مورد نظر ارائهدهنده متون را مورد کنکاش قرار دهد.
مثلا، اینکه کدام نامزد انتخاباتی در جریان مناظرهها بیش از بقیه از کلمه «من» استفاده کرده، میتواند معیاری باشد از خودخواهیِ نامزد یا بیبرنامگی او و یا اعتماد به نفس بیش از حد او. در واقع تفسیر ما است که میتواند به تحلیل متحوا معنا بدهد.
نامزدهای بیبرنامه و طرحهای بیمنبع
اما یک ناظرِ غیرحرفهای هم میتواند به راحتی و بدون استفاده از تکنیکهای تحلیل متحوا، دریابد که نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ایران به چه مواردی اشاره میکنند: افزایش یارانهها، مبارزه با فسادی که همه جا را گرفته، مبارزه با بیکاری، خاصه بخشی در بانکها و معضل مطالبات معوق، وضعیت وخیم اقتصادی ایرانیها، مشکلات مرزنشینان، مشکلات بازار سرمایه، تصویب یا عدم تصویب FATF و موارد دیگر.
اما بعد از پایان یافتن مناظره، میتوان به این هم فکر کرد که چه مواردی اساسا در گفتار نامزدها جایی نداشتند: همهگیری کرونا، معضلات زیست محیطی و در صدر آنها بحران آب، ناتوانی اقتصاد ایران در ایجاد فرصتهای شغلی، حاشیهنشینی دست کم یک نفر از هر چهار نفر ایرانی، افت شدیدِ سطح سواد در میان دانش آموزان دبستانیِ ایران، فرسودگی شبکهها (اعم از شبکه آب، شبکه راهها، شبکه گاز، شبکه برق و…) و شاید مهمتر از همه، قرارگیری ۴۰ میلیون ایرانی زیر خط فقر نسبی و ۲۵ میلیون ایرانی در زیر خط فقر مطلق.
وعدههای بیپشتوانه از کجا میآیند؟
اما همین اشارات کوتاه نامزدها به موضوعات مورد اشاره در بالا هم، پیش از این با وعدههایی از سوی آنها همراه بوده که اجرا شدنشان در وضعیت کنونی ایران با اما و اگر همراه است. به عنوان نمونه، امیر حسین قاضیزاده هاشمی، گفته به جوانان وام فوری ۵۰۰ میلیون تومانی خواهد داد؛ وعده داده که مسکن ۳ دهک پایین جامعه را با اقساط ۳۰ ساله تامین خواهد کرد و ۴٫۵ میلیون واحد مسکونی هم در کشور خواهد ساخت.
او همچنین وعده داده که ظرف ۲ سال، نرخ تورم را به زیر ۵ درصد خواهد رساند؛ به هر ایرانی ماهانه یک بسته ۳۰۰ هزار تومانی غذا خواهد داد و با ایجاد یک مدل حکمرانی شهر-کشوری (این عبارت هم از خودِ او است) ۴۸۵ پایتخت در ایران ایجاد خواهد کرد، به گونهای که هر پایتخت به طور مستقل برای توسعه خود برنامه ریزی کند.
محسن رضایی هم گفته که برنامه دارد به ۴۰ میلیون ایرانی ماهانه ۴۵۰ هزار تومان یارانه بدهد یا به عبارت سادهتر، یارانه پرداختی به نیمی از جمعیت کشور را ناگهان ۱۰ برابر کند. او البته گفته که مبلغ مورد نیاز برای طرح خود را از طریق صرفه جویی در واردات نهادههای دامی و نیز یارانه پنهان انرژی به دهکهای درآمدی بالا تامین خواهد کرد و از این طریق، ۸ میلیارد دلار کنار میگذارد.
اما آیا این وعده ها شدنی هستند؟ یک حساب و کتاب ساده می تواند موضوع را روشن کند. نخست اینکه هیچ بانکی در کشور وام ۳۰ ساله پرداخت نمیکند و بالاترین مدت زمان بازپرداخت وام، ۱۲ سال بوده و آن هم مربوط به تسهیلات خرید مسکن است که با ترهین سند ملک نزد بانک، پشتوانهای برای تسهیلات اعطایی ایجاد میکند.
وعده اعطای وام ۵۰۰ میلیون تومانی به جوانان هم بر همین قیاس، نجومی به حساب می آید. بانک ها همین حالا هم در اعطای وام ۱۰۰ میلیون تومانی ازدواج به زوج های جوانی که بسیاری از آنها توانایی بازپرداخت اقساط وام را ندارند، این دست و آن دست می کنند و عجیب است که شبکه بانکی کشور چگونه می خواهد ۵ برابر شدن تسهیلات اعطایی را (تنها در این بخش) هضم کند.
بسته غذای ۳۰۰ هزار تومانی به هر ایرانی در هر ماه هم یک محاسبه ساده نیاز دارد. ایران ۸۴ میلیون نفر جمعیت دارد و این یعنی دولت آقای قاضی زاده هاشمی باید ماهانه حدود ۲۸ هزار میلیارد تومان تنها برای همین یک طرح هزینه کند.
با نرخ دلار ۲۳ هزار تومانی، این یعنی هزینه ماهانه ۱٫۲ میلیارد دلاری و سالانه حدود ۱۴٫۵ میلیارد دلاری. نکته این است که دولت ایران در سال ۱۳۹۹، تنها ۱٫۲ میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است و تا تحریمها برطرف نشوند، بعید است که این عدد به شکل قابل توجهی افزایش پیدا کند.
وعده ۴۸۵ پایتخت خودمختار برای ایران هم اساساً نه فقط ناممکن، که بینهایت خطرناک است. این طرح نیازمند تغییر قانون اساسی کشور است، چرا که اختیارات مجلس، استانداری ها، هیئت دولت و سایر نهادهای عمومی کشور را زیر سوال می برد. می توان پرسید آیا نایب رئیس پیشین مجلس و نماینده چهار دوره آن، این بدیهیات را نمیداند؟
یارانه ۴۵۰ هزار تومانی: بخشیدن از کیسه خلیفه
اما مشکل طرح های محسن رضایی، دبیر کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام کجا است؟ رضایی گفته میخواهد ۴ میلیارد دلار از محل واردات نهاده های دامی کنار بگذارد و با این مبلغ، نیمی از یارانه ۴۵۰ هزار تومانی مورد نیاز برای نیمی از جمعیت کشور را تامین کند.
میتوان از دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام پرسید که ایران چگونه میتواند یک شبه، یک ساله و حتی ۴ ساله به جایی برسد که از واردات ۴ میلیارد دلار نهاده دامی، به تولید ۴ میلیارد دلاری نهاده دامی برسد؟ آیا تولید ۴ میلیارد دلار نهاده دامی (کمابیش معادل ۹۲ هزار میلیارد تومان) بدون سرمایه گذاری ممکن است؟ مبلغ مورد نیاز برای آن سرمایهگذاری چگونه تامین میشود؟!
از طرف دیگر، حذف یارانه انرژی ثروتمندان، بدون حذفِ یارانه انرژی فرودستان، یعنی سیاست «تبعیض قیمتی». این یعنی فرضا از ثروتمندان به ازای مصرف هر کیلووات-ساعت برق، به جای ۲ هزار تومان، مثلا ۵ هزار تومان دریافت شود. اما مشکل اینجا است که چگونه می خواهیم این تبعیض قیمتی را اعمال کنیم؟ از کجا می فهمیم که چه کسی چقدر ثروتمند است که مشمول این طرح شود؟
به این ترتیب، ظاهرا وعده هایی داده می شود که منبع مالی برای اجرا ندارند. در اقتصاد مشهور است که «نهار مجانی» وجود ندارد. می توان اضافه کرد که اگر جایی به شما «نهار مجانی» دادند، باید مطمئن باشید که شام را ۲ برابر گران تر با شما حساب خواهند کرد.
نظرات