یادداشت اختصاصی سهراب دلانگیزان برای تجارتنیوز:
صندوقهای بازنشستگی نیازمند بسته سیاستی هستند نه یک رفتار معمولی!
سهراب دلانگیزان – دانشیار دانشگاه رازی کرمانشاه در یادداشتی اختصاصی برای تجارتنیوز به این سوال که آیا افزایش سن بازنشستگی میتواند از ورشکستگی صندوقها جلوگیری کند، پاسخ میدهد.
به گزارش تجارتنیوز، بهتازگی نمایندگان مجلس با افزایش سن بازنشستگی موافقت کردهاند. موضوعی که سوالات زیادی را به ذهن متبادر میسازد. اینکه آیا افزایش سن میتواند از ورشکستگی صندوقها جلوگیری کند؟ دیگر اینکه مالک این صندوقها واقعا چه کسانی هستند؟ سرمایه آنها از طرف چه کسانی تامین میشود و چه کسانی حق مدیریت این صندوقها را دارند؟ منابع مالی به چه شکلی باید اداره شود؟ مدلهای شناخته شده اداره این صندوقها در جهان چه مدلهایی هستند؟ چه تجاربی وجود دارد که ما میتوانیم از آنها استفاده کنیم؟ چرا صندوقها در ایران وارد بحران شدهاند؟ و غیره. اینها سوالاتی هستند که سهراب دلانگیزان – دانشیار دانشگاه رازی کرمانشاه در این یادداشت به آنها به صورت خلاصه پاسخ میدهد.
دلانگیزان در این یادداشت میگوید: اگر نگاهی به سن امید به زندگی در ایران طی 50 سال گذشته بیانداریم، میبینیم که حداقل 10 سال به این سن اضافه شده و این یعنی یک بار اضافی بر صندوقهای بازنشستگی. با اینحال ورودی این صندوقها از همان قاعده 50-40 سال قبل پیروی میکند. یعنی مدیران این صندوقها باید از همان ابتدا به این نکته که سن امید به زندگی در حال افزایش است، توجه میکردند. چون صندوقها مثل شرکتهای بیمهای عمل میکنند یعنی قاعدتا وقتی سن امید به زندگی افزایش پیدا میکند، مدل بستن قرارداد با شاغلان جدید باید تغییر کند، نرخ دریافتی بیشتر شود یا پوششها را تغییر بدهند تا ریسک پوشش داده شود. چون افزایش سن امید به زندگی دریافتی را بالا میبرد و ریسک صندوقها را به شدت افزایش میدهد. اما صندوقها در این بخش کار چندانی انجام ندادهاند.
تورم هزینه صندوقها را افزایش داده است
دومین موضوع مربوط به تورم بالای اقتصاد ایران است. تقریبا میتوان گفت در تمام این سالها نرخ تورم نزدیک 20 درصد بوده و بهویژه از سال 97 به بعد، تورم بالای 40 درصد و در بعضی از سالها بیشتر از 50 درصد بوده و همین امر هزینه صندوقهای بازنشستگی را به شدت افزایش داده و در مقابل حقوق بازنشستگی را کاهش و انتظارات آنها را بالا برده است. امری که در نهایت به مشکلات این حوزه دامن زده است.
افزایش جمعیت غیرفعال بحرانی برای صندوقها
بحث افزایش سن سالخوردگی در جامعه، مساله دیگری را به وجود میآورد. وقتی حداقل به دو سال گذشته نگاه میکنیم میبینیم که چیزی حدود 23 میلیون شاغل در کشور داریم و این در حالیست که حجم بزرگی از افرادی که قبلا شاغل بودند حالا بازنشسته شدهاند. در نتیجه، ما افزایش تعداد شاغل نداشتیم که این افزایش حداقل دریافتی این صندوقها را بیشتر کند. طبق قاعده، اگر نسبت چهار به یک یا شش به یک را در نظر بگیریم، یعنی بهازای چهار نفر پرداختکننده یک نفر دریافتکننده وجود دارد. الان در صندوقهای لشکری و کشوری این نسبت کمتر از یک است و در صندوق تامین اجتماعی کمتر از سه است. وقتی تعداد دریافتکننده نسبت به پرداختکننده کاهش پیدا کند، صندوقها با مشکل مواجه میشوند.
قاعدتا وظیفه دولت این بوده که استخدام و اشتغال را گسترش بدهد اما به دلایلی از جمله تحریمها یا سوءمدیریت نتوانسته این کار را انجام دهد و در نتیجه این بحران باعث شده تعداد شاغلان ثابت بماند و از طرف دیگر هم با تغییر تعاریف، تعداد جمعیت فعال نیز تقریبا ثابت مانده و یا حتی کاهش یافته تا نرخ بیکاری کم شود اما جمعیت غیرفعال که بار اضافی بر صندوقهاست در حال افزایش است که بحران دیگری است.
مدیر صندوق باید شایسته باشد
دیگر اینکه، مدیران این صندوقها باید از مدیران شایسته اقتصادی انتخاب شوند که متاسفانه این اتفاق هم نیفتاده است و دولتها بر اساس رفتارهای حمایتگرانه سیاسی و از بین افراد مورد حمایت و علاقه خودشان دست به انتخاب میزنند که این هم باز ظلمی به صندوقهای بازنشستگی است.
رفتار پوپولیستی مجلسیها با صندوقهای بازنشستگی
نمایندگان مجلس هم بر اساس روشهای پوپولیستی سعی کردهاند قوانینی را به این صندوقها تحمیل کنند که همین موضوع هم بار اضافی به آنها تحمیل کرده است. برای مثال، قانونی که به موجب آن دختران افراد بازنشسته تا پایان عمر مستمریبگیر میشوند، باعث خواهد شد بخش قابل توجهی از جامعه فعال به جمعیت غیرفعال تبدیل شوند که این هم بار اضافی است.
صندوقها در تمام دنیا از ارزش بالایی برخوردارند و همانطور که باشگاههای فوتبال برای تیم خود از بازیکنان حرفهای استفاده میکنند تا افتخار بیافرینند، برای اداره صندوقها هم قاعدتا باید بهترین مدیران بهکار گرفته شوند.
اثر تحریم چیست؟
بحرانهای بینالمللی و تحریمها هم وضعیت صندوقها را تحت تاثیر قرار دادهاند. در واقع بخش عمدهای از کارخانجات در تملک این صندوقها از شرایط تحریمی تاثیر پذیرفتهاند و اوضاعشان برهمریخته است و موجب شده اینها درآمد نداشته باشند.
کسری بودجه بار صندوقها را افزایش میدهد
همچنین ردیفهای جبران هزینه صندوقها در بودجه دیده میشود و دولت هر سال ارقام بزرگ و بزرگتری را بهعنوان زیان انباشته در ردیفهای خودش میبیند، از اینها باید مالیات بیشتری بستاند که این بحثش متفاوت است یا دولت باید از اموال خودش بپردازد یا اوراق مالی بفروشد که کسری بودجه در تمام اینها وجود دارد. این کسری بودجه نه تنها فشار تورمی را بالا میبرد، بلکه خسارتبار است و بار صندوقهای بازنشستگی را در آینده افزایش میدهد چون بار بدهی جمعیت آینده بالا میرود.
راهکار حل مشکلات چیست؟
برای حل این مشکلات، هرچند افزایش سن بازنشستگی یا اضافه شدن پنج سال به عمر دوران کار میتواند موثر باشد اما اثر دائمی ندارد. اگر همین روشها ادامه داشته باشند، خروجی صندوقها مدیریت نشود، قواعد اضافی مازاد که ظالمانه بر این صندوقها تحمیل شده کنار گذاشته نشوند، قاعدتا این پنج سال هم باز جبران میشود و در نهایت دوباره این صندوقها وارد بحران میشوند. بنابراین لازم است بارهای اضافی که در طول تمام سالهای گذشته به این صندوقها تحمیل شده برداشته شوند، مدل درست برای اداره آنها در نظر گرفته شود، سرمایه مناسبی برای زایش و بارآوری صندوقها در اختیار آنها گذاشته شود، مدیران قوی و شایسته انتخاب شوند تا در نهایت یک چارچوب چندبعدی ایجاد شود. در واقع ما برای اداره این صندوقها به یک بسته سیاستی کامل نیاز داریم نه یک رفتار معمولی.
نظرات