خبر فوری:

فونیکس - هدر اخبار
کد مطلب: ۳۲۵۱۱۸

موشکافی چالش‌های بازار سرمایه و بررسی ابهامات سهام‌داران

موشکافی چالش‌های بازار سرمایه و بررسی ابهامات سهام‌داران

جذب نقدینگی به بازار سرمایه، حدِ اعتباری گارگزاری‌ها، معاملاتِ مشکوک برخی از سهامداران حقوقی، سودآوری شرکت‌های بورسی ناشی از افزایش نرخ ارز و بسیاری از موارد دیگر، این روزها از جمله دغدغه سهامداران و موضوعات روز بازارهای مالی ایران است. ایسنا در گفت‌وگویی تفصیلی با رئیس سازمان بورس به این موضوعات پرداخته است.

اوایل مرداد ماه سال ۱۳۹۵ بود که محمد فطانت‌فرد از ریاست سازمان بورس استعفا کرد و شاپور محمدی با حکم شورای عالی بورس سکاندار نهاد ناظر بازار سرمایه ایران شد.

به گزارش تجارت‌نیوز، یک‌ماه و نیم پس از ریاست شاپور محمدی در سازمان بورس وی در یک نشست خبری، لیستی از برنامه‌هایی که قصد داشت در طول دوره ریاستش انجام دهد را بیان کرد. از جمله آن برنامه‌ها می‌توان به راه‌اندازی ابزارهای جدید مالی، ورود شرکت‌های رتبه بندی بین‌المللی به ایران، الزام افشایی اطلاعات ماهانه شرکت‌های بورسی، تقویت سامانه معاملاتی، کاهش زمان توقف نمادها و تقویت بازار گردانی نام برد.

او همچنین از مذاکراتی با نهاد نظارتی بازار مالی آلمان (بافین) یاد کرد و گفت سازمان بورس سعی می‌کند تا شرکت‌های بورسی ایران در بورس آلمان هم لیست شوند.

از آن زمان بیش از دو سال می‌گذرد و اقتصاد ایران فراز و نشیب‌های زیادی به خود دیده است. بازار سرمایه ایران نیز به عنوان آینه اقتصاد با این فراز و نشیب‌ها بیش از گذشته دست به گریبان بوده و خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر تحولات زیادی قرار گرفته است. همچنین خروج یک جانبه آمریکا از برجام، معادلات سیاسی و اقتصادی را جا به جا کرده که به نوبه خود در سیاست‌های بازار سرمایه ایران تاثیر گذار بوده است.

با پایان دولت اول حسن روحانی و خداحافظی علی طیب‌نیا از وزارت اقتصاد تعدادی تصور می‌کردند محمدی به عنوان گزینه‌ای برای وزارت اقتصاد به مجلس معرفی شود. حتی چندی پیش بعد از استیضاح مسعود کرباسیان - وزیر وقت وزارت اقتصاد - این موضوع بار دیگر قوت گرفت، اما او در نهایت در سازمان بورس ماندگار شد.

شاپور محمدی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۱ به عنوان نخستین مدیرعامل بورس انرژی ایران معرفی شد اما پس از یک سال و نیم این رکن بازار سرمایه را ترک کرد و به عنوان معاون اقتصادی وزارت امور اقتصادی و دارایی در دولت منصوب شد. او عضو هیات علمی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران است.

ایسنا در گفت‌وگویی تفصیلی با او سعی کرده دغدغه‌ها و مسائل روز بازارهای مالی ایران، مخصوصا بازار سرمایه را به صورت شفاف مطرح کند. آنچه در ادامه می‌خوانید شرح کامل گفت‌وگوی ایسنا با شاپور محمدی - رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار - است.

- از حدود دو سال پیش که به سازمان بورس آمدید، می‌دیدیم که سازمان به ابزارهای جدید مالی توجه دارد. اختیار معاملات به بازار سرمایه آمد و دیدیم که خریدهای اعتباری ساماندهی و در بورس کالا معاملات آتی زعفران آغاز شد. در ماه‌های گذشته هر زمان که پرسیده می‌شد چرا ابزارهای جدید مالی از جمله اختیار معاملات در بازار سرمایه ما عمق کمی دارد می‌گفتید که «درست است عمق اختیار معاملات کم است ولی به جای آن ما بازار آتی سکه‌ای داریم که در سال گذشته ۶۰ هزار میلیارد تومان معامله داشت». همچنین می‌دانیم که در شش ماه اول امسال پنج برابر بازار نقد در بازار آتی، سکه معامله شد.

اکنون هدف پرسیدن چرایی تعطیلی بازار آتی و بازگشت سکه آتی به تابلوی معاملات نیست، بلکه در چند ماه گذشته شاهد افرادی بودیم که به بازارهای رسمی حمله می‌کردند و ظاهرا موفق هم بودند؛ کما اینکه با تلاش آن‌ها بازار آتی به تعطیلی کشیده شد. در این موارد خاص و در مقابل کسانی که سعی دارند به بازارهای رسمی حمله کنند چقدر حاضرید صورت شفاف موضع بگیرد؛ چه موضع رسانه‌ای و چه موضع غیر رسانه‌ای.

وقتی دو بازار، یک بازار غیر شفاف و یک بازار شفاف به طور موازی وجود دارند طبیعتا افرادی که در بازار غیر شفاف منافعی دارند سعی می‌کنند به بازار شفاف ایراد بگیرند یا اگر بخواهند ایراد کمی بگیرند می‌گویند این بازار هم مثل آن یکی است و تفاوت چندانی ندارد. اما بازار شفاف، بازاری است که تابلو دارد. اگر هم نواقص کوچکی داشته باشد آن نقص‌ها بسیار کوچک‌تر از آن عیب‌های بزرگ بازار غیرشفاف است.

طبیعتا همیشه از بازارهای شفاف باید حمایت کنیم و وظیفه ما همین است. رسانه‌ها هم همیشه حمایت کرده‌اند. نقش رسانه‌ها در این حوزه بسیار برجسته است. به طور مشخص در حوزه سکه آتی که اشاره کردید بازارهای مشتقه چه آتی باشند چه سلف و چه سلف موازی استاندارد، چه اختیار خرید چه اختیار فروش، باید قیمت مرجع داشته باشند. طبیعتا بازار آتی سکه قیمت مرجعش را از بیرون می‌گرفت و عده‌ای به نادرست می‌گفتند این بازار آتی بورس کالاست که به بیرون خط و جهت می‌دهد. حتی بورس کالا در مقطعی معاملات را از صبح به بعدازظهر منتقل کرد تا بیان کند که بازار نقد به بازار آتی خط می‌دهد، اما مصالح کشور برای همه ما باید مهم‌تر از هر چیز باشد.

طبیعتا بازارها برای ما بسیار مهم هستند، اما اگر دیدیم که قیمت مرجع از آن بیرون می‌آید و بازاری است که چندان رقابتی نیست و ممکن است به وسیله چند معامله‌گری که امکان دارد خیلی تحت نظارت هم نباشند، قیمت مرجعی در بیایند و آن مبنای قیمت قرارداد آتی قرار گیرد، آن وقت شاید کم کردن اهرم این بازار، گزینه‌ای باشد که مورد توجه بورس کالا قرار گیرد. در واقع این بازار تعطیل نشد و تحت تاثیر حرف آن‌ها نبود. به خاطر این‌که می‌خواهیم کشف قیمت کارا داشته باشیم. می‌خواهیم ابزارها را آنگونه که هست معرفی کنیم، نه به شکلی که فردا ایرادی به آن گرفته شود و بگویند این هم دنباله‌روی همان بازاری است که به آن ایراد داریم.

از این حیث هیچ اشکالی ندارد یک بازار تصحیح‌های ریز ساختاری را تجربه کند. این کار یک تصحیح ریزساختاری است، اما این‌که چه مقدار ادامه خواهد یافت، جواب مشخص است که به محض این‌که بازار نقد بتواند قوام و دوام پیدا کند به ثبات خوبی برسد، این بازار هم می‌تواند یک بازار با اهرم مناسب باشد و به خرید و فروش روزانه شفاف و سریع کمک کند. البته من برمی‌گردم به صحبت اول شما که گفتید ابزارهای جدید مالی مهم هستند. اینقدر باید از این ابزارها داشته باشیم که اگر یکی در مقطعی کم حجم شود خیلی برای ما مهم نباشد. از این بابت ما خوشبختانه تلاش داریم تا دو ماه آینده ابزار مالی جدید آتی سبد سهام را در بورس تهران عملیاتی کنیم. ان‌شاءالله این ابزار روی سهام معامله می‌شود.

خوبی سهام این است که هم قیمت مرجع‌ و هم قیمت آتی‌اش داخل بازار سرمایه تعیین می‌شود. از طرفی تعداد سهم‌ها آنقدر زیاد است که بتوان سبد مناسبی را تشکیل داد. در حال حاضر در بورس و فرابورس ۵۹۴ شرکت داریم که ان‌شاءالله امسال از ۶۰۰ شرکت عبور کند. در نتیجه می‌شود که یک سبد سهام خوب از آن انتخاب و معاملات آتی را روی آن تعریف کرد. قبلا همکاران ما در سازمان بورس و شرکت بورس آتی تک‌سهم را راه‌اندازی کردند، اما روی آن‌ خیلی کار نشد و مورد استقبال قرار نگرفت. امیدواریم معاملات آتی روی سبد سهام بتواند قوی‌تر ظاهر شود. از طرفی تلاش می‌کنیم که با آوردن ابزار مالی و رانت روی معاملات اختیار خرید و فروش تنوع جدیدی صورت گیرد. امیدوارم اختیار خرید و فروش هم بیشتر بتواند معامله شود. اگر وارانت اضافه شود باز ابزارها متنوع‌تر می‌شوند. البته این که ابزار ها را متنوع کنیم یک فرآیندی مستمر است. ما باید بتوانیم ابزارها را آنقدر زیاد کنیم که به همه سلیقه‌ها برسد.

- در سال گذشته و همچنین ماه‌های گذشته شاهد بودیم چند صندوق سرمایه‌گذاری خطرپذیر در فرابورس ایران موافقت اصولی گرفتند اما فقط تعدادی از این صندوق‌ها توانستند پذیره‌نویسی کنند. در عین حال همین تعداد اندک صندوق‌هایی که توانستند پذیره‌نویسی کنند تاکنون فقط پنج تا ۱۰ درصد توانستند تادیه کنند. از زمان گرفتن موافقت اصولی و پذیره‌نویسی تعدادی از این صندوق‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر حدود یک سالی می‌گذرد اما همچنان این‌ها نتوانستند منابع جذب کنند. درحالیکه طبق برنامه ششم توسعه منابع بانکی نباید جذب صندوق‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر شوند و مدیران بانکی و شرکت‌هایی که سهام‌دار عمده‌شان بانکی است نباید مدیر صندوق شود، اما در عین حال دیده شده که به علت اینکه این صندوق‌ها در نهایت نتوانستند منابع لازم را جذب کنند خیلی‌ها چشم به منابع بانکی دارند و برخی می‌خواهند این قانون ششم توسعه را دور بزنند و منابع بانکی را وارد صندوق‌های خطرپذیر کنند. تعدادی از مدیران در بازار پول و حتی برخی از مدیران بازار سرمایه می‌گویند «فقط می‌خواهند مدیر صندوق شوند و قول می‌دهند که به منابع بانکی دست نزنند و هیچ مبلغی از منابع بانکی را وارد صندوق نکنند». آیا این موضوع تناقض نیست؟

برای پاسخ دادن به این سوال خوب است به سیر تاریخی آن هم نگاهی بیندازیم. آن زمان که صندوق‌ها تشکیل شد تعدادی از آن ها، در مقاطعی نرخ‌های بالاتری به مردم قول می‌دادند بعد از همان طریق شعبه‌ها این تخلف صورت می‌گرفت. این صندوق‌ها باعث شد که بانک مرکزی این موضوع را پیگیری کند و قانونی در مجلس مصوب شود که در حد کرسی مدیریتی بانک‌ها نباید در صندوق‌ها باشند و برای کمتر از ۱۵ درصد و کمتر از ۱۰ درصد که یک کرسی مدیریت نگیرند از نظرقانونی منعی وجود ندارد و دور زدن قانون هم نیست، ولی با این حال هر بانکی به ما به عنوان نهاد ناظر بازار سرمایه مراجعه کرده و از ما خواسته که صندوق تاسیس کند، به آنها گفته‌ایم که بروند از بانک مرکزی مجوز بگیرند؛ بنابر این بازار سرمایه حتی یک مجوز هم به بانک نداده است. خیلی‌ها آمدند و گفتند که ما در حد کرسی مدیریتی نمی‌خواهیم بلکه کمتر می‌خواهیم ولی ما باز هم گفتیم نه. علت این بود که می‌خواستیم سیاست پولی محفوظ بماند و نرخ‌ها رعایت شود. ما وظیفه ملی می‌دانیم این هماهنگی را با بانک مرکزی داشته باشیم و به بانک‌ها بگوییم که خود بانک مرکزی را قانع کنند.

متن قانون در حد یک کرسیِ مدیریتی در هیچ صندوقی منع نکرده است، اما راجع به صندوق‌های سرمایه گذاری خطرپذیر مبلغ این‌ها در مقابل مبلغ کل صندوق‌ها بسیار بسیار کم است و اساسا این‌که عددی نیست که منابع بانکی بخواهد در آنها بیاید. مقدار آنها بسیار ناچیز است و تعدادشان خیلی کم است و من فکر نکنم که نگرانی باشد در ضمن ما بدون موافقت بانک مرکزی به هیچ بانکی اجازه نمی‌دهیم که در این صندوق‌ها مشارکت کنند مگر این‌که با بانک مرکزی تفاهم‌ و چارچوبی تعریف کنیم. در آنجا دیگر این گفته تامین شده است، یعنی حتما سازوکاری گذاشته می‌شود که مثلا از مقدار ۵۰ میلیارد تومان از سرمایه صندوق یک عدد کمی بیاید که این عدد برای بازار پول عددی نیست. مثلا پنج میلیارد تومان بیاید. در حال حاضر سرمایه صندوق‌های بازار سرمایه ۱۴۴ هزار میلیارد تومان است. بحث ما الان بحث ۱۴۴ هزار میلیارد تومان نمی‌کنیم بحث ۱۰۰۰ میلیارد تومان هم نکردیم که یک صدوچهل‌وچهارم آن باشد. بحث ۱۰۰ میلیارد تومان را هم نمی‌کنیم. ممکن است این صندوق‌های خطرپذیر با ۲۰ میلیارد تومان، ۱۰ میلیارد یا ۵۰ میلیارد تومان تشکیل شود و از آن مقدار کمی را بانک می‌آورد.

- آن‌طور که وعده داده شده مجموع صندوق‌های سرمایه‌گذاری جسورانه باید به ۱۰۰۰ میلیارد تومان برسد.

درست است، ولی مورد به مورد عددها خیلی ریز هستند. ما چندین بانک در کشور داریم و ممکن است مبلغی که بانک ها می آورند نسبت به پولی که دیگران می آورند اصلا عددی نباشد. مساله به نظر ما حل شده است و الان هماهنگی کامل وجود دارد. البته نکته شما نکته‌ مهمی است و از این بابت باید کنترل وجود داشته باشد و باید دقیق عمل کرد.

خوشبختانه در این مورد بعد از بحث‌هایی که مطرح شد که صندوق‌ها و شعب بانک با هم به مردم قول بازده بالا می‌دادند. خوشبختانه هم ما یک بخشنامه کردیم و بانک مرکزی بخشنامه ما را به شعب بانک‌ها ابلاغ کرد که صندوق‌ها روی پلتفرم‌های خودشان یونیت را صادر و ابطال کنند و بخش زیاد این موضوع را حل کردیم. این‌که آن قانون (قانون برنامه ششم توسعه) هم کمک کرد درست است. اگر ما همیشه افراط و تفریط کنیم ایراد وارد است. اکنون بانک‌ها اصلا نمی‌توانند به صندوق‌ها بیایند. این موضوع را باید در نظام شخص حل کنیم.

- فرض کنید من یک روزنامه‌فروشی دارم و یک نوع روزنامه هم بیشتر نمی‌فروشم که قیمت آن هزار تومان است. ماهی ۱۰ روزنامه می‌فروشم. من یک سایت تاسیس می‌کنم و به مردم می‌گویم که هر روزنامه را به شما به جای هزار تومان ۸۰۰ تومان می‌فروشم و همزمان آن را به درب خانه شما هم می‌آورم. به جز هزینه ایاب و ذهاب در هر فروش روزنامه ۲۰۰ تومان باید هزینه کنم. در نتیجه این کار، فروشِ ماهانه ۱۰ روزنامه من به ۲۰ هزار روزنامه تبدیل می شود طبیعی است که جدا از بحث حمل و نقل هزینه گزافی به من تحمیل می شود، فرض کنید شما سرمایه‌گذارید و به من می گویید من این هزینه ها را می پردازم روی طرح شما سرمایه گذاری می کنم تا پلتفرم ات افزایش یابد. آیا این کار، ایده ای است که بتوان اسمش را دانش بنیان گذاشت؟ آیا سازمان بورس و ارکان بازار سرمایه باید به تامین مالی آن کمک کند؟ می‌دانیم که اگر شما به عنوان سرمایه‌گذار بروید دیگر آن ایده کارا نیست. امروز برخی از شرکت‌ها به این نحو گسترش پیدا کرده‌اند و بر اساس فروش‌شان ارزش‌گذاری می‌کنند. امروز برخی از این دست شرکت‌ها که استارت‌آپی هستند خود را دانش بنیان معرفی می‌کنند. ظاهرا بعضی‌ها هم این موضوع را قبول دارند و می‌گویند آن‌ها دانش بنیان هستند. به نظرشما این ایده‌ای است که به آن دانش بنیان بگوییم؟

این‌که آن کسب و کار چقدر بتواند سخت‌افزار و نرم‌افزار IT محور استفاده کنند قابل بحث است، بعضی از چیزها دانش‌بنیان نیستند، ولی economical skill networks بهره می‌گیرد. شبکه اجتماعی بیش از آنکه سوار بر قدرت اینترنت باشند سوار بر economical skill networks هستند. شبکه خود فی‌نفسه صرفه‌نظر از این‌که روی اینترنت باشد، ارزشمند است. اینکه شما در آن روزنامه که فرمودید چقدر از ابزارها استفاده می‌کنید مهم است. از نظر ما آن چیزی که معاونت علمی و فناوری رییس جمهور دانش‌بنیان می‌داند، دانش‌بنیان است. چون تشخیص آن برعهده آن‌هاست. اما از نظر سوال شما که این را تامین مالی کنیم یا خیر؟ خوشبختانه تامین مالی جمعی برای همین مقاصد است. البته نمی‌گویم این را دقیقا پوشش می‌دهد یا نه. یک محقق می‌گوید من بلد هستم کتابی بنویسم که ۱۰ یا ۵۰ هزار جلد از آن را بخرند. آن ۵۰ هزار جلد را اگر جلدی ۱۰ هزار تومان بفروشیم عددش قابل توجه است. آن محقق می‌گوید من پول ندارم که پنج ماه، دو ماه یا یکسال سرکار نروم یا به عنوان یک استاد دانشگاه پروژه مطالعاتی نگیرم و فقط این کتاب را بنویسم. ما می‌گوییم اشکالی ندارد شما بیایید در پلتفرم فرابورس یا نهادهای مالی که فرابورس قبول کرده بگو من چنین کتابی را می‌خواهم بنویسم تا این کتاب را مردم تامین مالی کنند. اگر فروختید پول را به مردم می‌دهید. در مورد آن نمونه‌ روزنامه که گفتید این اتفاق می‌افتد. اینجا دو مسئله مهم است. نگرانی شما این است که یک چیزی به عنوان دانش‌بنیان به مردم به شکل وارونه‌ای عرضه شود. بله این یک مساله است.

وقتی شفافیت را قبول کردیم، وقتی افشا نسبتا قابل قبول بود تشخیص مردم صحیح است. smart investors ها (سرمایه گذاران هوشمند) در بازار هستند. smart moyey (پول هوشمند) وجود دارد. خود کسانی که این پول ها را سرمایه‌گذاری می کنند، تشخیص خوبی دارند. ممکن است یکی از آن ها اشتباه کند یا تعدادی در یک مقطع کوتاه یک روزه یا دو روزه گول بخورند، اما ما یک قاعده داریم که در بازارهای مالی که بازار سرمایه از همه شفاف‌تر و قوی تر است همه سرمایه‌گذاران در تمام طول زمان اشتباه نمی‌کند. آن اشتباه حتما تصحیح می شود ممکن است یک عده به اشتباه بخرند اما فردا می فروشند. قوت ما باید به شفاف‌سازی‌مان باشد. اگر مرجعی وجود دارد باید استعلام کنیم. یکی می‌گوید من از فلان نهاد دولتی مجوز دارم آن را هم باید استعلام کنیم. راه برای تامین مالی دولتی باز است ولی احتیاط‌ها هم باید رعایت شود.

- در مورد ارزش‌گذاری این شرکت‌ها صحبت نکردید.

معیار مهمی به نام ارزش سودآوری داریم که از همه معیارها سرتر است، شما در هر فعالیتی آخرش سود می‌خواهیم خیلی وقت‌ها افراد می‌گویند که ما سهم بازار می‌خواهیم اما سهم بازار برای چیست؟ سهم بازار که فی‌نفسه مهم نیست آخرش سود است. یک عده می‌گویند اثر جایگزین، اما اگر به شما بگویند که شما یک تجهیزات خیلی خوب صنعتی در یک کره دیگر دارید که به آن دسترسی ندارید شما نمی‌توانید سودی به دست آورید.

سودآوری تعیین کننده است و مردم براساس سودآوری خرید می‌کنند. در مقاطعی هم ارزش جایگزینی یا ارزش انحلال یا ارزش دفتری یا فروش به سود این‌ها می‌تواند مبنا باشد. در ادبیات مالی قیمت‌گذاری دات کام‌ها متفاوت است. قیمت‌های شرکت‌های زیان‌ده هم متفاوت است. قیمت‌های شرکت‌های خدماتی با شرکت‌های تولیدی فرق دارد، بنابراین ارزشگذاری شرکت‌های IT و ICT و شرکت‌هایی که برمبنای شبکه کار می‌کنند متفاوت خواهند بود. اما آخرِ آخر یک سرمایه‌گذار از پولش سود می خواهد چون سود است که پول آن شخص را افزایش خواهد داد و انسان برای زندگی کردن به سود و بازده نیاز دارد.

- در سال گذشته دستورالعمل جدید توقف و بازگشایی نمادها اجرا و سبب شد تعداد نمادهای متوقف از ۶۰ تا ۷۰ نماد به حدود ۱۰ تا ۱۵ نماد برسد. علاوه بر این شاهد بودیم که تاخیر در گزارشگری شرکت‌ها تا سه روز کاهش پیدا کرد که این اقدامات، اقدامات خوبی برای بازار بود. اما در جاهایی اهالی بازار سرمایه و سرمایه‌گذاران خرد از نهاد ناظر و به طور مشخص از دبیر شورای عالی بورس که سخنگو و رئیس سازمان هم هست انتظار داشتند که شفاف سازی کند.

به عنوان نمونه طی هفته‌های گذشته چند فرد حقوقی در منفیِ بازار سهم عرضه کردند و باعث شدند تعمدا بازار پایین کشیده شود. صحبت های زیادی در این مورد شد و قرار شد سازمان در این مورد بررسی کند، اما در نهایت مشخص نشد که نتیجه آن بررسی چه شد. به نظر شما جای این طور شفاف‌سازی‌ها در سازمان بورس خالی نیست؟ شفاف سازی که در راستای اطلاع رسانی واقعی باشد و صرفا یک "بررسی می کنیم" نباشد. مثلا می‌تواند اطلاعیه رسمی باشد که اگر واقعا شخص حقوقی ای این کار را انجام نداده زیر سوال نرود و اگر این کار انجام شده قانونا برخورد شود. به نظر شما در بازار سرمایه ما جای اینگونه شفاف سازی‌ها خالی نیست؟

بازار سرمایه که ادعای شفافیت دارد، باید در همه چیز شفاف باشد. راجع به اینکه اشاره کردید که ما گفتیم "بررسی می‌کنیم"، مواردی به اطلاع همکاران‌مان می‌رسد چه از طرف فعالان بازار چه از رصد روزانه خود همکارانمان از این دست موارد آگاه می شویم و رسیدگی می‌کنیم. زمانی است یک شرکت، نهادی یا یک وزارتخانه بنا برتکلیف قانونی که دارد باید بفروشد مثلا ماده ۱۶ قانون رفع موانع تولید اینطور می‌گوید که بانک‌ها باید فعالیت غیر بانکی خود را واگذار کنند.

اگر ظرف مدت سه سال واگذار نکنند، به آن‌ها بیش از ۳۰ درصد مالیات تعلق می‌گیرد و تا بیش از ۵۰ درصد مالیات هم افزایش می‌یابد. به بانک‌ها می‌گوییم که بفروش، می‌گوید الان همه قیمت‌ها پایین و ارزش بازار ضعیف است پس در نتیجه من اگر الان بفروشم ضرر می‌کنم باید صبر کنم و در مقطع مناسبی بفروشم. ما در اینطور مواقع می‌گوییم شما مصلحت خودت را خودت تشخیص می‌دهی و ورودی به این مسئله نداریم.

ولی زمانی قیمت‌ها به جایی می‌رسد که آن‌ها احساس می‌کنند شاید بتوانند بفروشند. ما از یک طرف با این مواجه هستیم که سرمایه‌گذار خرد ممکن است آسیب ببیند و طبیعتا به همین علت سازمان بورس به این نهادها تذکر می‌دهد. نه به این خاطر اینکه قانونا ما می‌توانیم مانع فروش آن‌ها شویم بلکه به لحاظ توصیه‌ای که مصالح بازار را در نظر می‌گیرد. همان زمانی که همه این‌ها فروختند سازمان بورس حتی قبل از اینکه مردم در رسانه‌ها بگویند، به آن هایی که احساس کرد که فروش این‌ها امکان دارد مسئله درست کند و یک سهم را دستکاری کنند، آن‌جاها ورود کرده و تذکر داده‌ایم. البته این هم فقط مربوط به مقطع فعلی نیست قبلا هم بوده است.

سازمان بورس قبل از اینکه کسی را به دادگاه بفرستد تلاش می‌کند که رفتار آن‌ها را اصلاح کند. سازمان به آن‌ها می‌گوید شما این سهم را به این شکل می‌فروشید که ممکن است دستکاری تلقی شود بنابراین به این شکل نفروشید. حتی ممکن است کارگزار آن شخص یا خود شخص معترض شوند و بگویند چرا سازمان بورس به ما تذکر می‌دهد. چون سازمان بورس وظیفه‌اش قبل از برخورد پیشگیری است خیلی از این‌ها را پیشگیری می‌کند تا اصلاح شوند. خیلی از این‌ها ممکن است اصلاح نشوند در نتیجه سازمان بورس با این موارد برخورد می‌کند. ما از تعداد زیادی از پرونده‌ها به علت دستکاری سهم در دادگاه شکایت کردیم چه در موقع بالا بردن قیمت سهم و چه در موقع پایین آوردنش. بالا بردن یک سهم به شکلی که به گفته قانون قیمت‌ها را اقوا یا القا کند، درست نیست ولی این موضوع شواهدی می‌خواهد صرف اینکه یک شرکت حقوقی در قیمتی بالا فروخته نمی‌شود گفت این دستکاری است.

ممکن است زمانی یک نماد خاصی را دستکاری کرده باشند. ما به آن رفتار ایراد می‌گیریم و حتما پیگیری می‌کنیم اما قبل از اینکه در دادگاه رسیدگی شود و رای صادر شود هیچ مقامی حق ندارد که به مردم بگوید راجع به این شخص این شک و گمان‌ها بوده، من رسیدگی کردم نبود یا من رسیدگی کردم در دادگاه است، چراکه امکان دارد دادگاه آن نهاد حقوقی را تبرئه کند ولی شما آمده‌اید آن نهاد حقوقی را به عنوان یک شخصی که در پرونده‌اش در دادگاه است اعلام کردید، ‌ چرا؟ شاید آن شخص حکم برائت بگیرد. برای همین ما هر جا که می‌رسیم برخورد می‌کنیم. ما تعداد زیادی از مدیران را جریمه کردیم، ‌تعدادی از پرونده‌ها را سازمان بورس در دادگاه طرح دعوا کرده است و گفته این مدیران که در شرکت تولیدی باید افشای اطلاعات کنند، اطلاعات را افشا نکرده‌اند.

سازمان بورس ناظر ۶۱۰ نهاد مالی و ۵۹۴ شرکت است در نتیجه به ۱۲۰۰ نهاد مالی و شرکت نظارت می‌کند. ممکن است از این ۱۲۰۰ تا ۴۰ یا ۵۰ پرونده تشکیل داده ما در عین حال که به حمایت از حقوق سهامداران وظیفه داریم علیه کسانی که در بازار تخلف کرده‌اند شکایت می‌کنیم اما نباید برای کسانی که صادقانه کار می‌کنند محیط را ناامن کنیم. نباید کسانی که صادق کار می‌کنند فکر کنند حالا تعداد پرونده‌هایی که سازمان از آن‌ها شکایت کرده زیاد شده و نکند من هم که دارم سالم کار می‌کنم به اشتباه به دادگاه ببرند. ما باید آرامش بازار را حفظ کنیم و در عین حال باید با خاطی و متخلف برخورد کنیم. این‌ها یک روش است که سازمان بورس دنبال کرده است.

در این مدتی که رئیس سازمان بورس بوده‌ام افشای تولید و فروش ماهانه شرکت‌ها را اجباری شده است. اگر کسی گفت من تولیدم در ماه اول ۵۰ تا بود، بعد ۱۰۰ تا و بعد ۲۰۰ تا شد. نمی‌تواند در ماه هشتم دبه دربیاورد و بگوید که من تولیدم از خط تولید بیرون نیامد. پس تا جایی که می‌توانیم باید ساز و کار و چارچوب بگذاریم که اصلا نتوانند تخلف کنند. اما اگر کسی از این سیستم در رفت و توانست خلاف کند باید برخورد کنیم. راجع به این مواردی که اخیرا بود که ما رسیدگی کردیم. گزارشی که همکاران‌مان داده‌اند یک تکه‌اش مشخص شد که دستکاری در سهم‌ها نبوده اما یک تکه‌هایی هنوز برای ما مبهم است.

ما به محض اینکه به این برسیم که تخلفی بوده آن‌ها را به دادگاه می‌فرستیم و اگر نتیجه گرفتیم اعلام می‌کنیم. ما سابقا نتیجه گرفتیم که ۲۰ سایت و کانال را ببندیم و این موضوع را اعلام کردیم اما اسم آن‌ها را نگفتیم. ما اعلام نکردیم که فلان شخص با فلان شماره شناسنامه و با فلان سایت تخلف کرده و بسته شده است چون قاضی به ما این جازه را نداده بود اما تعداد سایت‌های بسته شده را اعلام کردیم. ما این مواردی را پیگیری می‌کنیم و اگر مواردی باشد نتیجه‌اش را اعلام می‌کنیم.

- یکسال و نیم است که با توجه به ماده ۲۸ قانون رفع موانع تولید صندوق تثبیت بازار سرمایه راه‌اندازی شده است که این صندوق در صورتی که روند مناسبی را در پیش بگیرد می‌تواند دستاورد خوبی برای بازار سرمایه باشد در کنار این صندوق ما دو صندوق بازارگردانی و صندوق‌های سرمایه‌ گذاری مشترک را داریم. سازمان بورس به عنوان نهاد ناظر و ارکان بازار از جمله بورس و فرابورس مردم را تشویق می‌کند تا به صورت غیرمستقیم در این صندوق‌های سرمایه گذاری مشترک در بورس سرمایه‌گذاری کنند، تا همین چند وقت پیش ۷۰ درصد صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک شامل سپرده‌های بانکی یا اوراق می‌شد، اما در پی ماه‌های گذشته این میزان تا ۵۰ درصد کاهش پیدا کرد.

در عین حال قرار بر این شد که پنج الی ۱۵ درصد این صندوق‌ها در سهام سرمایه‌گذاری کنند، که عمدتا پنج درصد در سهام سرمایه‌گذاری می شد اما در همین شش ماه گذشته که به مردم می‌گفتید "بورس مثبت است و بیایید سرمایه گذاری کنید"، مدیر این صندوق‌ها می‌گفتند "ما در صف خرید هستیم و نمی‌توانیم سهمی بخریم تا بتوانیم از طریق آن واحد سرمایه‌ گذاری صادر کنیم". به نظر شما وقتی مدیر صندوق نمی‌تواند سهمی بخرد و واحد سرمایه‌گذاری صادر کند چرا نهاد ناظر و ارکان بازار سرمایه تبلیغ می‌کنند که مردم به صورت غیر مستقیم در بازار سرمایه گذاری کنند؟ آیا این موضوع برای بازار ما تناقض نیست؟

این اشکال در کشور ما وجود دارد. همین‌که ما می‌گوییم عمق بازار باید افزایش پیدا کند و سهام شناور آزاد باید زیاد شود همین مساله است. یک جایی صف خرید یا فروش به وجود می‌آید، چون تعداد سهام شناور کم است. شما می‌دانید که ما شناوری سهم را از پنج تا ۱۰ درصد شروع می‌کنیم و بعضی‌ها تا ۲۰ درصد می‌رود، اما باید بیشتر شود. البته کشورهای همسایه مثل ترکیه هم مقدار سهام شناورشان همین مقدار است. حالا جاهایی امکان دارد بیشتر یا کمتر هم باشد. صحبت شما هم درست است و ما باید این شناوری را بالا ببریم تا کسی که می‌خواهد سهم بخرد، بتواند بخرد. مطلب بعدی این است که اگر در بازار سرمایه، سرمایه‌گذاری غیرمستقیم صورت گیرد شرکت‌های جدید هم اگر بیایند ممکن است به صندوق‌های به شرکت های موجود نچسبند و از سهام شرکت‌های جدید هم بتوانند خریدهایی انجام دهند. خوشبختانه این کار در سال ۱۳۹۷ خوب انجام شد.

- اگر شرکت‌های فرابورسی را کنار بگذاریم، در سال ۱۳۹۷ تا امروز فقط سه شرکت در بورس عرضه اولیه شدند. چرا اینگونه است؟

البته هنوز چهار ماه به پایان سال ۱۳۹۷ باقی‌مانده و ان‌شاءالله ما از ۶۰۰ شرکت هم خواهیم گذشت. شرکت‌های بزرگی هم آمده است. مثلا پتروشیمی پارس بزرگ است. اگر شرکت‌های بزرگی هم به بازار بیایند کمک می‌کنند که آن امکان برآورده شود. اگر خاطرتان باشد وقتی اعلام شد در صندوق ها باید پنج درصد سهام سرمایه گذاری شود برخی ها اعتراض داشتند در حالی که بحث ما این بود که برای توسعه فرهنگ سهام‌داری و برای این‌که مدیریت حرفه‌ای در صندوق‌ها جا بیفتد باید این اقدام انجام شود.

سپرده‌گذاری در بانک که مدیریت حرفه‌ای نمی‌خواهد. ممکن است یک شخص معمولی سپرده‌گذاری کند مخصوصا که در کشور ما سپرده‌ها نرخش ثابت و مشخص است. خرید اوراق مقداری حرفه‌ای تر از سپرده است. سهام نیز از اوراق نیز حرفه‌ای‌تر است. آن زمان که سازمان بورس پنج درصد تا ۱۵ درصد را الزامی کرد یک عده اعتراض داشتند. اکنون این پنج تا ۱۵ درصد جا افتاده است. آن ۵۰ درصدی که سازمان بورس به عنوان نصاب سپرده‌ برای صندوق ها گذاشته، ممکن است باز هم پایین‌تر بیاید. چون در دنیا حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد و اکثرا ۳۰ درصد و بعضی جاها کمتر هم است. بیشتر باید اوراق بخرند و سهام هم بیشتر باید خریداری شود ولی اکنون سازمان این را اختیاری و اعلام کرده کف حداقل پنج و سقف ۱۵.

ممکن است سقف را سازمان تصمیم بگیرد که بالا ببرد، ولی ممکن است کف را سازمان فعلا بالا نبرند. دلیلش این است که رضایت مدیران هم برای ما مهم است. ما به عنوان سازمان بورس باید طوری استراتژی‌ها را اجرا کنیم که رضایت‌مندی بالا برود، یعنی یک راه‌حل‌هایی به سازمان بورس دنبال کند که برای کسی نارضایتی رخ ندهد و کسی ناراضی نباشد. درست است که یک عده زیادی ممکن است سود کنند ولی ممکن یک نفر ممکن است ناراضی شود. این توازن در همه سیاست گذاری ها خیلی سخت است. اما باید حداکثر تلاش را کرد که این شکل اتفاق بیافتد. ان‌شاءالله ما این موضوع را با افزایش شناوری و ورود شرکت های جدید بتوانیم جبران کنیم.

- چندی پیش سازمان بورس فعالیت‌های چند کارگزاری را از نظر خرید اعتباری محدود کرد. وقتی این اتفاق رخ داد ذهنیتی ایجاد شد که احتمال دارد در آینده نزدیک سرنوشت چند کارگزاری به سرنوشت برخی از بانک‌ها و موسسات اعتباری بدل شود. علاوه بر این اگر در تعدادی از کارگزاری‌ها ریز شویم متوجه می شویم که به افراد خاصی بیشتر اعتبار می دهند. از دید شما از نظر اعتباراتی که به آن افراد می‌دهد می‌تواند پیگیری‌هایی انجام داد و این‌که آیا ما باید برای چند کارگزاری آینده‌ای شبیه آینده برخی از موسسات مالی و اعتباری را متصور باشیم؟

ضوابط اعطای اعتبار به افراد مشخص است. این ضوابط قبلا تصویب شده است و الان هم تقریبا همان‌هاست. البته یک اصلاحات اندکی اتفاق افتاد. اما بحث حد اعتباری ۴۹ سال بود که در کشور مغفول مانده بود، در حالی که در همین سامانه معاملاتی که ایران ۱۰ - ۱۲ سال عملیاتی کرده حد اعتباری بوده پس حد اعتباری یک مقوله صحیح است و در دنیا هم وجود دارد. در ایران غفلت شده بود ولی خوشبختانه الان جاری و برقرار است.

این‌که می‌گویید کارگزار اعتبار به افراد خاص داده ما حتما پیگیری می‌کنیم. اعتبار دادن به یکسری افراد ممنوع است و نباید به آنها اعتبار داد، اما چون در کشور ما یک عده با کد دیگران معامله می‌کنند و به دلیل این‌که خود شخصی که با کداش معامله می‌شود شاکی نیست و از یک طرف هم ما دسترسی‌هایی که بعضی نهادهای ناظر دنیا دارند، نداریم اثبات کنیم که این شخص با کد فلان فامیل اش که همفامیلی هم نیست کار می‌کند، اما اگر جایی به آن برخورد کنیم حتما با قوت جلویش را می‌گیریم. در مورد این‌که پرسیدید آیا کارگزاری‌ها مساله دارند؟ این را می‌توانم بگویم که سازمان بورس برحسب وظیفه نظارتی‌اش برای این‌که از ریسک فراگیر جلوگیری کند این حد اعتباری را گذاشته است و تجربه نظام بانکی برای ما تجربه ارزشمند است که قبل از این‌که مشکلی پیش بیاید با آن برخورد کرده باشیم. البته بدهی‌هایی که کارگزاری‌ها به بانک‌ها دارند قبلا انباشته شده و برای یک یا دو سال اخیر نیست بلکه مسئله ای هفت - هشت ساله است، اما هرجا که بتوانیم سرعت آن را کم یا احتمالا اصلاح کنیم خوب است.

خوشبختانه این استراتژی صحیح را سازمان دنبال کرده البته افرادی هم رفته‌اند و اعتراضاتی کرده‌اند که چرا سازمان ما را محدود کرده ولی این محدود کردن ما بابت حمایت از حقوق عامه مردم است، چون مردم در بانک‌ها پول گذاشته‌اند اگر یک کارگزاری از بانک پول بگیرد و این پول را برنگرداند پول مردم است. اگر به اعتبار یک کارگزاری خدشه‌ وارد شود اعتبار همه کارگزاری‌ها خدشه دار می‌شود. این صنعت را ما باید صیانت کنیم و به خاطر همین است که ما می‌گوییم این کار درست است و ما خوشبختانه ما الان نگرانی خاصی نداریم، ولی همانگونه که تا الان جلویش را گرفته ایم باید درادامه هم محکم جلوی این را بگیریم، یعنی یک جاهایی که کارگزاری ارزش‌اش دو میلیارد تومان است اما رفته یک بدهی ۱۰ میلیارد تومانی ایجاد کرده آیا باید اجازه داد این بدهی بیشتر شود؟ ما می‌گوییم خیر، چون اگر مشکلی پیش آید نمی‌تواند از عده تعهداتش برآید؛ بنابراین محدودیت اعتباری گذاشته می‌شود.

این محدودیت اعتباری برای خود کارگزاری‌ها هم مفید است، چون یک جاهایی ممکن است وارد بازی پانزی شوند و در آن بازی غرق شوند و به صورت شرکت‌های هرمی بدهی‌شان زیاد شود. خوشبختانه الان کارگزاری‌های ما این مشکل را ندارند، ولی به خاطر همین جلوگیری‌هایی بود که در این حدود دو سال رخ داده است. ما از ابتدای سال ۱۳۹۶ حد اعتباری را فعال کردیم و الان یک سال و هشت ماه است که حد اعتباری فعال است و این حد اعتباری که فعال شده جلوی خیلی از بدهکاری‌ها گرفته و این سازوکار مفیدی است امیدواریم که رسانه‌ها هم همچنان از این سیاست حمایت کند. این سیاست درستی است و خوشبختانه ما نگرانی فعلا نداریم.

- تقریبا دو سال پیش بود که عبدالناصر همتی دوباره به بیمه مرکزی بازگشت و رییس این نهاد ناظر شد. از اولین نشست خبری‌اش درباره تشکیل کمیته ثبات بازارهای مالی صحبت و اعلام کرد که می‌خواهد با همکاری بانک مرکزی، بیمه مرکزی و سازمان بورس کمیته ثبات بازارهای مالی را تشکیل دهد. این موضوع ظاهرا اینقدر در ذهن ایشان مهم بود که هم در نشست خبری اول‌ و هم در دیگر کنفرانس‌های مطبوعاتی شان این موضوع را بیان کرد و چندی پس از آن اعلام کرد که که با شما نیز در این باره مذاکره کرده‌اند. همچنین رییس فعلی بیمه مرکزی نیز در افتتاحیه نمایشگاه بورس اعلام کرد که یکی از برنامه‌هایش تشکیل کمیته ثبات بازارهای مالی است.

در زمان‌های گذشته که همتی در این مورد صحبت می‌کرد تصورات این بود که نهاد ناظر بازار پول که همان بانک مرکزی باشد چندان با این ایده موافق نیست. آیا آقای همتی سابقا در این مورد با شما صحبت کرده‌اند؟ امروز که ایشان در مقام رییس کل بانک مرکزی هستند شما با ایشان صحبتی داشته‌اید؟ آیا اگر با توجه به این‌که ایشان امروز در بانک مرکزی هستند امروز این اتفاق به زودی خواهد افتاد؟ اگر این کمیته قرار است تشکیل شود جزو آن کمیته‌هایی خواهد شد که فقط تشکیل می‌شود و هیچ اتفاق خاصی نمی‌افتد یا نه یا قرار است بر بازارهای مالی تاثیرگذار باشد؟

سابقه کمیته ثبات بازارهای مالی در کشورهای دیگر هم بوده است. در این کمیته در مورد ریسک سیستماتیک و ریسک فراگیر بحث می‌شود. آقای همتی قبلا راجع به این موضوع با بنده صحبت کردند من هم گفتم که ما آمادگی داریم و حداقل چیزی که ما می‌توانیم با آن هماهنگ کنیم نرخ‌ها است. نرخ سود بانکی اگر بخواهد تغییر کند و روی بازار سرمایه فشار بیاورد، طبیعتا ما دوست داریم آنجا بگوییم که بازار سرمایه را هم در نظر بگیرید. اگر جایی قرار است ما ورقه‌ای منتشر کنیم که به سپرده‌ها فشار بیاورد، قطعا ما باید بازار پول را در نظر داشته باشیم.

اگر بیمه مرکزی و شرکت های بیمه بخواهند بیمه عمر بفروشند که به این دو بازار دیگر فشار بیاید، طبیعی است که نیاز به هماهنگی وجود دارد. ما هم هر روزی که دوستان اراده کنند همراهشان هستیم و حتما کمک می‌کنیم که نرخ‌های تامین مالی در کشور پایین بیاید. البته الان موسسات و بانک‌هایی هستند که الان شرایط خاصی دارند و بانک مرکزی از لحاظ سیاست‌گذاری پولی در حال حاضر زمان را برای این کار مناسب نمی‌داند، اما اگر روزی بانک مرکزی بیاید و بگوید انتشار اوراق، سپرده‌های بانکی، بیمه عمر و سایر محصولات بیمه با هم هماهنگ شوند ما قطعا با آن موافقیم چون یک سیاست هماهنگ است و به همه کمک می کند. راجع این آمادگی داریم و مفید هم است. این‌که شما سوال کردید که آیا این کمیته مثل کمیته‌های دیگر خواهد بود باید بگویم خیر، چون بازار سرمایه، بازار پول و بازار بیمه چون آخرش با منابع مالی کار دارند حسابگر است و حساب شده عمل می‌کند و اکثر کمیته‌هاشان به نتیجه ختم می‌شود و امیدواریم که این هم به نتیجه برسد.

- طی ماه‌های گذشته مالیات بر نقل و انتقال سهام و حق تقدم از ۰.۵ درصد به یک دهم درصد کاهش پیدا کرد. علاوه بر این مالیات افزایش سرمایه شرکت‌های بورسی به صفر رسید. یکی از اهداف این اقدامات این بود که معاملات الگوریتم در بازار سهام ما رواج پیدا کند، چرا که این معاملات باعث می‌شود زمان توجه به شایعات کاهش یابد و معاملات تحت تاثیر شایعات قرار نگیرد، چون در این معاملات انسان‌ها نیستند که معامله می‌کنند بلکه معاملات بر اساس الگوریتم‌ها انجام می شود. می‌دانیم که در حال حاضر معاملات الگوریتمی در بازار سرمایه ایران شروع شده اما فراگیر نشده ما در چه زمانی باید شاهد معاملات الگوریتمی در بازار سرمایه ایران به صورت فراگیر باشیم؟

بحث مالیات را ما از قبل هم دنبال می‌کردیم الان خوشبختانه ستاد هماهنگی اقتصادی که سران سه قوه برای آن تصمیم می‌گیرند و در آن حضور دارند این مصوبه خوب را داد که نرخ مالیات از نیم درصد به یک دهم درصد کاهش یافت. این یعنی اگر شما دوبار بخواهید معامله انجام دهید ۰.۸ درصد کمتر معاملات پرداخت خواهید کرد، اما اگر تعداد معاملات شما پنج بار شود مالیات دولت کم نخواهد شد، چون بعضا استدلال می‌شود که این مالیات کم می‌شود. می‌گوییم اگر شخصی که یکبار معامله می‌کرد پنج بار معامله کند، پنج تا یک دهم مالیات پرداخت خواهد شد و این همان نیم درصدی خواهد بود که از قبل می‌پرداخت. این اتفاق به کمک بازار سرمایه می‌آید و به صورت بلند مدت تاثیر کاهنده روی مالیات دولت نخواهد داشت. معاملات الگوریتم به چند چیز وابسته است اول این‌که دانش افراد چقدر در برنامه‌نویسی قوی است.

طبیعتا یکسری از افرادی که کامپیوتر، ریاضیات، فیزیک، اقتصاد یا مدیریت مالی خوانده‌اند، علاقه دارند این الگوریتم‌ها را توسعه دهند. زمانی این بحث‌ها مطرح بود اما عملیاتی نشد، اما در سال‌های اخیر این موضوع عملیاتی شد. امسال در لیگ ستارگان بورس ما اعلام کردیم که سال بعد برای الگوریتم‌ها مسابقه خواهیم گذاشت. در یک دوره آقای فلاح و همکارانمان زحمت کشیدند و ۱۰ الی ۱۵ دانشگاه در این رویداد شرکت کردند، اما امسال ۳۵ تیم بودند که البته بعضا دیده می‌شد که در برخی دانشگاه‌ها دو تیم وجود دارند. گفتیم سال بعد هم تیم‌های دانشجویی و هم الگوریتم ها باید مسابقه دهند. این دو مسابقه جداست. این اتفاق برای فرهنگ‌سازی است. این نیم درصد که به یک دهم درصد تبدیل شده است الگوریتم‌ها را از توجیه اقتصادی برخوردار خواهد کرد. آقای فلاح به من گفت سال بعد صبر نمی‌کنم و امسال یک مسابقه الگوریتمی می‌گذارم. هم فرهنگ سازی می‌کنیم و هم هزینه‌های معاملاتی را کاهش می‌دهیم. از پارسال شروع کردیم و هزینه‌های معاملاتی را پایین آوردیم.

پارسال کارمزد سازمان بورس را به نحوی کم کردیم که درآمد خود ما خیلی کم شد. گفتیم که کارگزاران مقداری کارمزدشان را پایین بیاورند. آنها هم همین کار را کردند. در نتیجه ما در کارمزدها کاهشی داشتیم. الان مالیات هم کاهش پیدا کرد. این موضوع در واقع این یک برنامه است. وقتی که برای بازارگردان‌ها هم کارمزد کارگزاران را تخفیف می‌دهیم تا یک اندازه‌ای زیاد است. کسی که می‌خواهد معاملات الگوریتمی را برای بازارگردانی انجام دهد در حال حاضر هزینه‌های معاملاتی‌اش در مجموع دو دهم درصد است. در حالی که یک زمانی این رقم ۱.۵۵ درصد در یک خرید و فروش بود، یعنی هزینه ها یک هفتم می‌شود. یعنی اگر هفت معامله با یک الگوریتم انجام دهیم، کارمزد و در کل هزینه معاملاتی را می‌دهیم که سه سال پیش برای یک معامله وجود داشت این یعنی یک قدم عملی برای جا افتادن معاملات الگوریتمی ومعاملات با فرکانس بالا (High Frequency Trading) هم معاملات الگوریتمی و هم HFT هر دو مهم هستند، چون کارایی بازار را افزایش می‌دهند. چون در آن زمان این طور نیست اگر یک شخص حقوقی فروخت الگوریتم هم بفروشد، خیر، الگوریتم کار خودش را می‌کند.

اکنون خیلی وقت‌ها امکان دارد سرمایه‌گذاران چون بازار ما آنقدرها پیشرفته نیست از روی یکدیگر معاملات را انجام می‌دهند. با هم هماهنگ می‌کنند و نظر همدیگر را می‌پرسند. البته خوب است نمی گویم بد است ولی اگر یک جایی کسی بخواهد با نیت بد پرتفوی خراب خودش را به دیگران القاء کند که خوب است، چه؟ اما اگر الگوریتم وجود داشته باشد الگوریتم در کسری از ثانیه معامله می‌کند و فرصت نظر پرسیدن ندارد و علاوه بر این الگوریتم‌ها با هم فرق می‌کنند. هر کس با یک قاعده خاص الگوریتم خرید و فروش می‌کند ما فقط ۱۵۰ تا قاعده تحلیل تکنیکالی داریم. حالا اگر (Statistical Arbitrage) را به این اضافه کنیم خیلی زیاد است. ممکن است ۲۰۰ قاعده وجود داشته باشد و در ۲۰۰ تا قاعده، دیگر تقلب از سوی هم، شایعه، خرید و فروش سیگنال و گول زدن معنا ندارد ما تلاشمان این است که فرهنگ‌سازی این موضوع را انجام دهیم و از آنجایی که هزینه معاملاتی هم پایین آمده بستر IT هم باید تلاش کنیم بیشتر و قوی‌تر شود و انشالله که بیشتر رونق بگیرد.

- بارها این جمله را از شما شنیده‌ایم که «یک تابلوی خوب بورسی تابلویی است که سودآوری شرکت‌های بورسی را نشان می‌دهد» زمانی است که سودآوری شرکت ناشی از افزایش تولید و افزایش به کارگیری افراد و کاهش سطح بیکاری در جامعه است، اما یک زمانی افزایش سودآوری شرکت‌ها ناشی از تضعیف ارزش پول ملی و ارزش جایگزینی است. آیا یک تابلوی بورسی که سودآوری شرکت‌ها را نشان می‌دهد اما سودآوری ناشی از این مسائلی است که عرض کردم باز هم از نظر شما این تابلو یک تابلوی خوب بورسی است؟

اگر ما سودآوری را به کوتاه‌مدت و بلندمدت تقسیم کنیم، طبیعی است که این نوع سودآوری را هم تابلو باید نشان می‌دهد. سودآوری که ناشی از افزایش نرخ ارز یا ناشی از افزایش ارزش جایگزین باشد یا حتی سودآوری باشد که یک عده ادعا کنند موقتا این سودآوری به وجود آمده است. تابلو این را هم باید نشان دهد، اما تابلو باید به مدیران شرکت این راهنمایی را منتقل کند که سود آوری در بلندمدت ناشی از بهره‌وری و تکنولوژی است. پس تابلو باید به مدیر شرکت بگوید باید بهره‌وری‌اش را بالا ببرد و باید نوآوری تکنولوژیک داشته باشد.

در دنیا شرکت‌هایی که مهم، ماندگار و پایدار هستند دائم بهره‌وری‌اش را بالا می‌برد و نوآوری تکنولوژیک دارد. شرکت‌های ما هم از این قاعده مستثنی نیستند. بنابراین شرکت‌های بورسی باید سودآوری‌شان را از بهره‌وری و نوآوری بگیرند و آنها باید منشااش باشند. اما یک جاهایی هم مدیریت خود منشا کسب سود است. مثلا شما مواد اولیه را از یک کشور می‌خرید و نیروی انسانی را از کشور دیگر می‌آورید یک چیزی هم خودتان دارید این‌ها را با هم ترکیب می‌کنید و این هنر مدیریت‌ است و سود را بالا می‌برد. ممکن است یکی بگوید که بهره‌وری بالا رفته ما می‌گوییم نه، این مقداری متفاوت از بهره‌وری مرسوم نیروی کار است و ناشی از مدیریت است.

اگر کسی بپرسد که آیا شما نوآوری تکنولوژیکی داشتید؟ ما می‌گوییم خیر، نوآوری تکنولوژیک وجود نداشته. این سود هم یک نوع سود خوب است. آن جاهایی مثل هنگ کنگ که روی صادرات مجدد کار می‌کنند (و امارات هم زمانی این طور بود) این‌ها یک نوع سودآوری دارند و ما نمی‌توانیم آن را نفی کنیم. از این بابت به نظرم خوب است که هم سودآوری کوتاه مدت را نشان داد که ناشی از ارزش جایگزینی و تطبیق قیمت محصولات با سودآوری شرکت است، اما مهم‌تر این است که در بلندمدت به سمت بهره‌وری و نوآوری و مدیریت برود.

این مساله می‌تواند سود ماندگاری را به شرکت‌های بورسی‌مان بیاورد. نه تنها برای کشور و بازار سرمایه ما مهم است بلکه برای ما مهم است و خوب است که همه به این موضوع توجه کنند. خوب است که مدیران ما توجه کنند که ۲۰ سال آینده کشور ما در گرو بهره‌وری و نوآوری است و رشد ما در آنجاست، چون افزایش موقت که زمانی اتفاق می‌افتد به قول شما چیزی نیست، چرا که قیمت مواد اولیه هم از طرفی افزایش پیدا می‌کند و این‌ها در بلند مدت همدیگر را جبران می‌کنند، اما اگر از بهره‌وری و نوآوری بود سود واقعی است هم حلالِ حلال است و هم ماندگار و پایدار است. هم چیزی است که می‌توانیم به آن افتخار کنیم و در دنیا هم می‌توانیم حرف‌مان را بزنیم، چون سودی که ناشی از نوآوری و بهره‌وری است نه فقط در بازارهای یک کشور بلکه در دنیا حرف می‌زند. از این جهت هم امیدوارم کشور ما به آن جهت حرکت کند.

منبع: ایسنا

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.