تصفیه داراییهای سمی با وام بانک جهانی
وزیر راه و شهرسازی طی یادداشتی به تشریح وضعیت کنونی نظام پولی و مالی کشور پرداخت و تنها راه تصفیه داراییهای سمی را ایجاد نهادی از سوی دولت از طریق دریافت از وام بانک جهانی اعلام کرد.
پول سمی نظام پولی و بانکی را با تنگنای سختی روبرو ساخته است. شکست موسسهها و تعاونیهای اعتبار که اخیرا نقل محافل عام و خاص است یک رخنمون از این پدیده است.
به گزارش تجارتنیوز ، پول سمی با آییننامه، شیوهنامه و با صبوری و بردباری درمان نمیشود. این بیماری نیاز به ریشهکنی دارد و گرنه چون سرطان به تمام اقتصاد ایران سرایت خواهد کرد. صاحبان و ذینفعان داراییهای سمی به سادگی از این ثروت بیحساب نمیگذرند.
این فساد بزرگ اگر درمان نشود موجب گسترش فقر خواهد شد و چون موریانه بر پیکر اقتصاد ایران خواهد افتاد و آن را از درون خواهد خورد.
برای شناخت این پدیده باید صحنه و اصلی آن را شناسایی کرد. این صحنه 3 بازیگر اصلی دارد.
بازیگر اول سپردهگذاران خُرد هستند که دارایی محدودشان را در موسسهها سپردهگذاری کرده و اینک به عنوان مالباختگان بازندهٔ اصلی این فساد و کلاهبرداری و یا سوءِمدیریت آنها هستند.
از آنان تحت عنوان قربانیان میتوان نام برد. در کنار آنان افرادی هوشمند و آشنا به سازوکار بازار پولی قرار دارند که از نظر مالی شفافیت لازم را نداشته و در حقیقت یا خود جز موسسان این مؤسسهها بوده و یا با آنان مشترک المنافع هستند.
این افراد سپردههای چند صد میلیونی و گاهی چند ده میلیاردی خود را نزد این موسسهها سپردهگذاری کرده و سودهای 40 تا 84 درصدی دریافت کردهاند. این افراد بیشک تفاوت ریسک سپردهگذاری در یک موسسهٔ کوچک و ناشناخته را با یک بانک معتبر که دهها سال سابقه دارد را میدانند و نمیتوان با آنان چون قربانیان رفتار کرد.
بازیگران دوم سرمایهگذاران، موسسان اصلی و مدیران این موسسهها هستند. از این افراد به هیچ وجه نمیتوان پذیرفت که از آنچه که اتفاق افتادهاست ناآگاه بودهاند و تصادفی این مشکل بهوجود آمدهاست.
بالعکس میتوان قبول کرد که آنان کاملا میدانستهاند در چه فضایی گام بر میدارند، چه میکنند و وارد چه مناسبات اقتصادی خواهند شد.
بازیگر سوم دستگاه پولی کشور به عنوان تنظیمکنندهمقررات پولی و نظارت بر نظام پولی و بانکی کشور است که کفایت نظارت و کنترل آن باید ارزیابی شود.
برای درک صحنه بازی و آشنایی با فرایند شکلگیری داراییهای سمی در موسسههای مالی به تغییر بنیادینی که در سازوکار بازار پولی رخ دادهاست باید دقت کنیم.
سازوکار رابطه سود و سپرده در پیش و پس از 1393 کاملا متفاوت است. پیش از سال 93 میزان نرخ سود سپرده از نرخ تورم کمتر بود، لذا نتیجه سپردهگذاری به زیان سپردهگذار تمام میشد.
توجیه اینکه چرا سپردهگذاران به سپردن منابع خود نزد بانکها ادامه دادهاند این است که هیچ جایگزین کمریسک دیگری در بازار وجود نداشته و اگر از این کار سرباز میزدند زیان بیشتری میکردند.
در آن شرایط، در حالیکه بازنده اصلی سپردهگذار بود، برنده اصلی تسهیلاتگیرنده بود. او با سود کمتر از تورم تسهیلات میگرفت و از مجرای مابهالتفاوت نرخ سود و تورم، سود میکرد.
بعد از سال 93 نرخ رسمی سود سپرده همچنان 18 درصد باقی ماند و بعدها با هزار زور به 15 درصد رسید. در چنین شرایطی، سپردهگذار، سود بیشتری میبرد. این بار سپردهگذار، برنده و تسهیلاتگیرنده بازنده شد.
هراندازه شرایط پیش از 93 برای تسهیلات گیرندگان جذاب بود، در شرایط جدید تمایل آنان برای فعالیتهای اقتصادی کاهش و جز در شرایط اضطراری کسی تمایل به اقدام نداشت. در برابر، فعالیتهای سوداگرانه افزایش یافت. و این یکی از ریشههای تعمیق رکود بود.
نکته مهم آن است که سوداگران در هر دو دوره اقدام به تولید ثروت و پول سمی میکردند و میکنند، البته با دو روش و تکنیک متفاوت.
پیش از 93 از طریق اخذ تسهیلات و پس از آن از طریق سپردهگذاری و یا سهامداری در موسسههای مالی. لذا در دوره پیشین بانکها با پدیده عدم بازپرداخت تسهیلات از سوی دریافتکنندگان تسهیلات مواجه بودند که به عبارتی تا حدود 15 درصد مانده تسهیلات نیز رسید.
و این بار موسسههای مالی با بحران کسری موجودی ناشی ازتعهدهای سنگین به سپردهگذران مواجهاند.
روش شکلگیری داراییهای سمی اینگونه بود که موسسههای مالی در برابر تسهیلات پرداخت شده خود معادل اصل، سود و جریمه را به عنوان درآمد در دفاتر خود ثبت میکردند.
در حالیکه احتمال بازگشت اصلِ آنها هم ضعیف بود. همچنانکه بازپرداخت قابل توجهی صورت نگرفت و بانک مرکزی میزان تسهیلات غیر جاری را معادل 11.2 درصد مانده کل اعلام میکند.
برخی موسسههای مالی با ثبت مبلغ تسهیلات، سود و جریمه آن در طرف داراییها، سود شناسایی و آن را بین سهامدارن توزیع کردند در حالیکه اصلِ تسهیلات مشکوک الوصول بود.
حال اگر دریافت کنندگان تسهیلات غیر مستقیم خودِ سهامداران باشند، آشکاراست که دو بار دارایی واقعی در برابر سود واهی از مؤسسهها خارج شدهاست.
اخیرا بانک مرکزی با اعمال مقررات سختگیرانهتر حسابداری و حسابرسی از ثبت و ضبط این سودها و توزیع آنها جلوگیری میکند و امیدوارم در نهایت گزارش دقیقی از این موضوع ارائه کند.
سوال این است که در این شرایط چه باید کرد؟ پاسخ من روشن است. اگر این پنجه را نشکنیم و از گلوی اقتصاد بر نداریم، بیگمان خفه خواهد شد. گلوی فشردهشده با دارو درمان نمیشود.
بنابراین نهاد تصفیه داراییهای سمی توسط دولت باید تاسیس شود و منابع آن تأمین گردد. ترکیه برای این امر از بانک جهانی وام گرفت.
بقیه کشورهای گرفتارِ این امر یا اقدام به تامین مالی از منابع بینالمللی کردند و یا اولویت تخصیص منابع بودجه عمومی خود را به این موضوع دادند.
در ایران نیز اگر دو سال تمام درآمد صندوق توسعه ملی به این کار اختصاص دادهشود خطا نیست، چون این تنها راه نجات و توسعه اقتصادی ایران است و در برابر تخصیصهای فعلی این صندوق اولویت دارد.
نهاد تصفیه باید به سرعت اقدام به خرید داراییهای سمی موسسههای مالی و اعتباری کند. KAMCO در کره جنوبی در نیمه دوم دهه 1990 میلادی، 15 میلیارد دلار و RCC در ژاپن بین سالهای 2001 تا 2005 بیش از بیست و پنج میلیارد دلار صرف خرید داراییهای سمی بانکها و تصفیه آنها کردند.
بانکها و موسسههایی که امکان پاکسازی مالی و مدیریت و بازگشت به چرخه فعالیت سالم مالی را دارند به فعالیتشان ادامه دهند و ما بقی از چرخه خارج شوند.
افزایش سرمایه چندین برابری بانکهای سالم فوریترین کار دولت است. صرفا در این صورت است که امکان تامین منابع توسعه ملی در کشور فراهم خواهد شد.
حمایت از بخش خصوصی بهمفهوم تامین امکان دسترسی آنها به منابع بانکی است و نه حاتم بخشی و توزیع رانت و یارانه.
منبع: اقتصاد ایران
نظرات