فونیکس - هدر اخبار
کد مطلب: ۹۴۲۲۶۸

رئیس‌جمهور بعدی آمریکا چه برنامه‌ای برای جهان آشوب زده دارد؟

رئیس‌جمهور بعدی آمریکا چه برنامه‌ای برای جهان آشوب زده دارد؟

رئیس‌جمهور بعدی آمریکا باید در نخستین ماه‌های حضورش در کاخ سفید تصمیمات مهمی بگیرد.

به گزارش تجارت نیوز،

پس از تمام تحولات سیاسی سه ماه اخیر، رقابت ریاست‌جمهوری ایالات متحده بسیار نزدیک است. با این همه، هر اتفاقی که در نوامبر بیفتد، اوضاع جهان برای فرماندۀ کل قوای بعدی آسان نخواهد بود.

به نوشته هال برندز برای وبگاه بلومبرگ، ونزوئلا، پس از انتخاباتی نمایشی، به سوی اقتدارگرایی تمام و کمال در حرکت است. بخش زیادی از آفریقا درگیر کودتا، تروریسم و آشوب خشونت‌بار است. اوکراین در برابر روسیه در تقلاست؛ خاورمیانه با یک درگیری در چندین جبهه مواجه است. هر لحظه ممکن است آرامش ضعیف موجود در روابط ایالات متحده و چین از بین برود.

از زمان جنگ سرد به این سو جهان هرگز اینقدر چند پاره و خطرناک نبوده است؛ وحشت از جنگ داغ بعدی بین قدرت‌های بزرگ بر همه چیز سایه انداخته است. رئیس‌جمهور بعدی ایالات متحده چه واکنشی خواهد داشت؟

تا کنون، معاون رئیس‌جمهور کامالا هریس خودش را همچون نسخۀ 2 بایدن ارائه داده است. او با این چالش مواجه است که چطور نقاط قوت بایدن -چند جانبه‌گرایی‌اش، حمایتش از متحدان و ارزش‌های دموکراتیک و ثباتش در بحران- را تکرار کند اما نقاط ضعفش را نداشته باشد. ترامپ هم به نوبۀ خود شاید آن طوفان نابودی دیپلماتیکی نباشد که بعضی تحلیل‌گران از آن می‌ترسند. اما در مسائلی مانند اوکراین تا چین، سیاست ایالات متحده را چنان تغییر خواهد داد که شاید دستاوردهایی واقعی داشته باشد -یا آن را به وضعیتی زشت‌تر یا خطرناک‌تر تبدیل کند.

در هر صورت، رئیس‌جمهور بعدی آمریکا مجبور است سریعاً برنامه‌ای تهیه کند: ممکن است در اوایل سال 2025 چندین بحران پیش بیاید که غرایز راهبردی‌شان را بیازماید.

موفقیت بایدن، شکست بایدن

ریاست‌جمهوری جو بایدن در تاریخ به‌عنوان لحظه‌ای ثبت خواهد شد که رقابت قدرت‌های بزرگ در حال تشدید بود و جنگ‌های منطقه‌ای خونینی آغاز شد. بهترین عملکرد بایدن این بود که ایالات متحده را در بلند مدت در موقعیت برتری در آن رقابت‌ها قرار داد و مانع بدتر شدن بحران‌ها شد.

اتحادها و همکاری‌ها قوی‌ترین سلاح ژئوپلیتیک آمریکا هستند چون قدرت‌های چشمگیر ایالات متحده را تقویت می‌کنند. برنامۀ بایدن علیه برهم زنندگان نظم کنونی جهانی، تقویت ائتلاف‌هایی بوده است که می‌توانند آن بازیگرانِ بر هم زنندۀ بازی را سر جای خودشان نگه دارند.

پس از حملۀ روسیه به اوکراین، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) بزرگ‌تر شد و فنلاند و سوئد را هم در برگرفت و این اتحاد خودش را بار دیگر بر دفاع از جبهۀ شرقی‌اش متعهد کرد. در میان تنش‌های فزاینده با چین، بایدن تقریباً تمامی پیمان‌های نظامی اقیانوس‌های هند و آرام را تقویت کرد و در عین حال گروه‌بندی‌هایی را به وجود آورد یا بهبود بخشید -مانند همکاری آکوس با استرالیا و بریتانیا و همچنین کواد که شامل ایالات متحده، استرالیا، هند و ژاپن می‌شود- که کشورهایی را که می‌خواهند قدرت چین را مهار کنند به هم وصل می‌کنند.

در خاورمیانه، بایدن نتوانست توافق عادی‌سازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل را به نتیجه برساند، توافقی که مدعی بود اتحادی در برابر ایران به وجود می‌آورد -حملۀ هفتم اکتبر حماس به خوبی توانست آن گفت‌وگوها را متوقف کند.

نکتۀ مهم این است که تیم بایدن با تقویت پیوندهای بین اتحادها و همکاری‌ها در مناطق گوناگون باعث ایجاد قدرت‌های جهانی شده است: کشورهای گروه 7  به گونه‌ای با هم کار می‌کنند تا با قدرت اقتصادی چین مواجه شوند یا کشورهای آسیایی مانند کرۀ جنوبی از اوکراین حمایت می‌کنند.

ائتلاف‌سازی دستاورد دیگری هم داشته است: آمادگی برای رقابت در زمینۀ فناوری و اقتصادی. بایدن سرمایه‌گذاری‌هایی در صنایع مهمی مانند نیمه‌هادی‌ها و انرژی‌های پاک را تضمین کرد و در عین حال، محدودیت‌هایی را بر چین وضع کرد: کنترل صادرات، محدودیت‌های سرمایه‌گذاری، تعرفه‌های هدفمند. او برای انجام این کار، چارچوبی به وجود آورد -ترویج نوآوری در آمریکا، محدود کردنش در چین- که به دموکراسی‌ها کمک می‌کند جلو بمانند. و او با استفاده از قدرت دیپلماتیک ایالات متحده، کشورهایی مانند تایوان، هلند و ژاپن را وارد جنگ تراشه‌ای علیه پکن کرد.

سومین موفقیت بایدن در زمینۀ مدیریت بحران بود. به سادگی می‌شود گفت سیاست ایالات متحده در قبال اوکراین دستاوردی نداشته است، مشخصاً به پیروزی اوکراین منجر نشده است. اما مانع شکست اوکراین شده است -نتیجه‌ای که در اوایل سال 2022 افراد اندکی آن را پیش‌بینی می‌کردند- و ائتلاف را کنار هم نگه داشت و هزینه‌های چشمگیری را متوجه مسکو کرد.  در حال حاضر، چشم‌انداز ژئوپلیتیک چندان آرام نیست اما غیاب رهبری بایدن، ممکن بود باعث وضعیت پرتنش‌تری شود.

مشکل بایدن نه در مدیریت رقابت‌ها، بلکه در نداشتن بلندپروازی کافی برای برنده شدن در آن رقابت‌ها بوده است. سیاست تجاری ناامید کنندۀ دولتش -جایگزین کردن چارچوب اقتصادی هند و آرام با همکاری فراآرام که سلفش از آن خارج شد- فضای مانوری را برای چین به وجود آورده است. بودجه‌های دفاعی بایدن هرگز برای جهانی کافی نبوده‌اند که در آن دشمنان ایالات متحده با یکدیگر تبانی می‌کنند و در آنِ واحد در چند منطقه تهدیدها در حال افزایشند. تدریج‌گرایی او در اوکراین -تحویل تدریجی و آهستۀ سیستم‌های تسلیحاتی مانند دفاع هوایی و جنگنده‌های اف 16- خطر افزایش تنش را کاهش داده است اما احتمال پیروزی اوکراین را هم کاهش داده است. و اگر بایدن در چند زمینه کارنامۀ قابل توجهی از خودش به جای گذاشته است، مجموعه‌ای کامل از مشکلات را هم به ارث گذاشته است.

اوکراین، اگرچه به شکل قابل تحسینی می‌جنگد، به آرامی دارد زمین از دست می‌دهد. پکن در دریای چین جنوبی، گاهی با خشونت، فشار می‌آورد؛ کرۀ شمالی زرادخانه‌های هسته‌ای و موشکی‌اش را گسترش می‌دهد. سه سال پس از خروج نامناسب بایدن از افغانستان، خطر احیای تروریسم بین المللی در حال افزایش است. جهانی که روز به روز بیشتر به هم ریخته می‌شود، بر میراث بایدن تأثیری منفی می‌گذارد و این انتخابات را حتی مهم‌تر هم می‌کند.

آیا هریس هم کم و بیش همینطور خواهد بود؟

پیش‌بینی سیاست خارجی هریس چالش برانگیز است چون در کارزار کوتاهش چیز خاصی در این زمین نگفته است. اما آنچه طی مناظرۀ 10 سپتامبرش با ترامپ گفته، تا حد زیادی این تصویر را ارائه می‌کند که سیاستش عمدتاً ادامۀ سیاست بایدن خواهد بود.

هریس از بدترین بخش سیاست خارجی بایدن دفاع کرد، خروج آشفته از افغانستان را اولویت‌بندی راهبردی هوشمندانه توصیف کرد. او خواهان حفظ حمایت از اوکراین شد، مبادا پوتین در صورت پیروزی بیشتر فشار بیاورد و به این ترتیب برای رأی دهندگان دارای تبار اروپای شرقی بازی هوشمندانه‌ای کرد.

او سعی کرد در ظاهر موضع میانه‌ای داشته باشد، همانطوری که بایدن کوشید از طریق دیپلماتیک در خاورمیانه عمل کند و از اسرائیل حمایت کرد و در عین حال خواهان آتش بس و نهایتاً راهکار دو کشوری شد. یک بار دیگر هم از روش بایدن استفاده کرد و از ترامپ بابت رفتار دوستانه‌اش با دیکتاتورهای خارجی و گرایش‌های نالیبرالش در داخل انتقاد کرد.

مدیریت کارزار یک چیز است و حکمرانی چیزی دیگر: هریس نهایتاً رد خودش را بر دیپلماسی ایالات متحده خواهد گذاشت. فعلاً اما بین خودش و مردی که می‌خواهد جانشینش شود فاصله‌ای نگذاشته است.

مثال‌های بدتری هم وجود دارد. برای مهار کردن دشمنان ایالات متحده، به سیاستی نیاز است که برای دوستان دموکراتیک ارزش قائل است و این دوستی‌ها را تقویت می‌کند. اگرچه احتمالاً کی‌یف نمی‌تواند منطقه‌ای را که روسیه  دزدیده است آزاد کند، ادامه یافتن حمایت ایالات متحده بسیار مهم است تا پوتین به سادگی برنده نشود.

سیاست رقابت کنترل شده با پکن -سیاستی که شامل ایجاد ائتلاف‌ها، ادامه دادن کنترل صادرات فناوری و فشار آوردن در تنگۀ تایوان و دریای چین جنوبی در صورت ضرورت- به کشورهایی اطمینان خاطر می‌دهد که از یک طرف از قدرت چین می‌ترسند و از طرف دیگر از جدایی اقتصادی از پکن یا افتادن به ورطۀ جنگ. حفظ تأکید بایدن بر ارزش‌های دموکراتیک هم حرکت هوشمندانه‌ای بود چرا که این ارزش‌ها چسب ایدئولوژیکی هستند که آمریکا را کنار متحدانش نگه می‌دارد و این کشور را از دشمنانش متمایز می‌کند -و اجرای این سیاست از طریق فرایندی منظم و سازمان یافته که به خوبی به رئیس‌جمهور کنونی کمک کرده است.

صرفاً حفظ این جنبه‌های مهم راهبرد بایدن کمک شایانی به هریس می‌کند -اما به هیچ وجه کافی نخواهد بود.

در عصر جدید جنگ، برای «سود صلح» چه اتفاقی می‌افتد؟ هیچ نشانی نیست که هریس مسئلۀ دفاع را از بایدن جدی‌تر بگیرد. صحبت‌هایش دربارۀ قدرت نظامی «کشنده»ای بی‌همتا بیشتر شبیه تلاشی برای جذب جمهوری‌خواهان ریگانی سرخورده است تا برنامه‌ای واقعی برای آمادگی برای تهدیدهای تشدید شوندۀ چندگانه. اگر هریس سیاست‌های تجاری بایدن را ادامه دهد، تأثیر ایالات متحده در حاشیۀ اقتصادی اقیانوس هند و آرام را کاهش خواهد داد. اگر رویکرد تدریجی حمایت از اوکراین را ادامه دهد -و حاضر نشود فشار اقتصادی بر روسیه را شدیداً افزایش دهد- ممکن است کی‌یف را به فرسایش تدریجی محکوم کند. به این ترتیب، چالش بنیادین هریس این است که هم برنامۀ بایدن را ادامه دهد و هم از آن فراتر برود.

ترامپ به همه چیز گند نخواهد زد

البته، ترامپ مشکلی با حمله به میراث بایدن ندارد. او ادعا می‌کند که رهبری «ضعیف» بایدن به دشمنان جسارت داد، متحدان آمریکا را لوس کرد و حتی همه‌مان را در مسیر حرکت به سوی «جنگ جهانی سوم» قرار می‌دهد. ترامپ به روشنی خواهان اصلاح همۀ این چیزها شده است و کاری کند که جهان بار دیگر به ایالات متحده احترام بگذارد و از آن بترسد. اگر انتخاب شود، تغییرات ممکن است چقدر بزرگ باشند؟

سناریوی زیر همه چیز زدن بعید است. احتمالاً ترامپ از ناتو خارج نشود چون در این صورت دیگر ناتویی ندارد که از آن گلایه کند. (همچنین این کارش به معنی به راه انداختن حمام خونی سیاسی با جمهوری‌خواهان بین المللی‌گرای سنا است.) اما ترامپ می‌تواند در حوزه‌های بسیاری تأثیر خودش را باقی بگذارد.

احتمالاً اتحادهای ایالات متحده را نابود نکند اما با درخواست سطوح بالاتری از هزینه‌های دفاعی -3 درصد از تولید ناخالص داخلی را گفته است- آنها را تحت فشار خواهد گذاشت و تهدید خواهد کرد که حمایت ایالات متحده از کشورهایی را که از این سطح عقب بمانند متوقف کند. مانند دورۀ اولش، ممکن است از تعرفه و دیگر ابزارهای اقتصادی علیه متحدان و همینطور دشمنانش استفاده کند -شاید به عنوان بخشی از تلاشی بزرگ‌تر برای ساخت دیوارهای محافظت‌گرایانه‌ای که ترامپ از قدیم وعده داده بود «رفاه و قدرت فراوان»ی با خودشان خواهند آورد.

در زمینۀ اوکراین، ترامپ تنها کسی نیست که دنبال پایان بخشیدن به جنگ است. آنچه ممکن است او را از هریس و بایدن متفاوت کند، تمایلش به فشار آوردن به هر دو طرف است -شاید با تهدید اوکراین به قطع کمک‌ها و روسیه به تحریم‌های سخت‌تر- در صورت حاضر نشدن پای میز مذاکره و اساساً درخواست از کی‌یف برای پذیرفتن توافقی باشد که بخش‌های بزرگی از سرزمینش را به روسیه می‌دهد.

در خاورمیانه، ترامپ به جهت‌های متفاوتی کشیده خواهد شد. او که منتقد قدیمی «جنگ‌های بی‌پایان» بود شاید صبر چندانی برای یک درگیری بی‌پایان علیه حوثی‌ها نداشته باشد (اینکه سخت‌تر به آنان حمله خواهد کرد یا عقب خواهد نشست، بعداً معلوم می‌شود). در همین حال، ترامپ -که منتقد توافق دموکرات‌ها با ایران بود- ممکن است کارزار تحریم‌های «فشار حداکثری» را برگرداند که هدفش آزار تهران است.

رویکرد ترامپ به چین هم می‌تواند ترکیبی پیچیده باشد. برای رئیس‌جمهور سابق، امنیت اقتصادی، امنیت ملی است. پس انتظار دولت ترامپی را داشته باشید که به دنبال سیاست‌های فناوری و تجاری سخت‌تری مانند تعرفه‌های 60 درصدی مطرح شده باشد، چه در مقام پیش‌درآمدی به بعضی مذاکرات با پکن (ترجیح ترامپ) یا حرکت به سوی جدایی اقتصادی بزرگ‌تر (ترجیح بعضی از مشاوران احتمالی اصلی‌اش).

آنچه مسئله را پیچیده می‌کند این است که ممکن است ترامپ تعهد کمتری به محافظت از تایوان داشته باشد که آن را  رقیبی اقتصادی تعبیر می‌کند یا در میان صخره‌های دریای چین جنوبی با چین زورآزمایی کند. و در زمینۀ تمامی این مسائل، خود سیاست ایالات متحده ممکن است اندکی به هم ریخته باشد، در حالی که رئیس‌جمهوری به خصوصی -ادارۀ دولتی مستعد درگیری- تصمیمات را حین پرواز می‌گیرد و اعلام می‌کند.

ترامپ به درستی می‌گوید آمریکا معمولاً خودش را گرفتار برزخی خاورمیانه‌ای می‌یابد و درگیری‌های پرشماری را جلو می‌برد اما در هیچ کدام از آنها دست بالاتر را به دست نمی‌آورد. ایالات متحده نیاز دارد راهبرد اوکراینش را تغییر دهد چرا که در حال حاضر، کی‌یف قطعاً در مسیر بردن نیست. برای نمونه، اگر ترامپ بکوشد نفت روسیه را از بازار خارج کند -رویکردی که بعضی جمهوری‌خواهان نزدیک به ترامپ از آن صحبت می‌کنند- ممکن است اهرم‌های مذاکره‌ای را به وجود بیاورد که اوکراین و غرب شدیداً به آن نیاز دارند.

ترامپ در این زمینه هم درست می‌گوید که متحدان ایالات متحده در تمامی مناطق باید تلاش بیشتری در زمینۀ دفاع داشته باشند و رسیدن به چنین چیزی نیازمند فشاری بیشتر از جانب آمریکاست. اگر موفق شد متحدان ناتو را به استاندارد 3 درصد برساند، در حالی که همچنین -همانطور که وعده داد- بودجۀ نظامی آمریکا را دوباره عالی کند، ممکن است امنیت جهان آزاد را تقویت کند.

آیا متحدان آمریکا سهم منصفانه‌ای می‌پردازند؟

یا شاید، دستور کار ترامپ -اگر به شکل بی‌پروای او انجام شود- آشوب جهانی را تشدید کند. اگر ترامپ اوکراین را مجبور کند بر اساس شرایط نامناسبی صلح کند، شاید اشغال زمین توسط مسکو توجیه شود و صحنه را برای جنگی دیگر در تاریخی بعدتر فراهم کند. درگیری اقتصادی بیشتر با چین، با تعهد راهبردی کمتر به دوستان ایالات متحده، ممکن است ترکیبی انفجاری به وجود بیاورد. تهدید به رها کردن متحدان ایالات متحده ممکن است تأثیر برعکسی داشته باشد و باعث بحران اعتماد به نفس در جهان دموکراتیک شود.

کارزار تحریم‌های خصمانه قطعاً به ایران آسیب خواهند زد -اما این مسئله می‌تواند، مانند دورۀ اول ترامپ، به تنش‌زایی خطرناک و واکنش تهران منجر شود. و اگر ترامپِ تعرفه دوست شکافی اقتصادی بین ایالات متحده و کشورهای جهان آزاد به وجود بیاورد، اتحاد لازم برای مواجهه با دشمنان مشترک تضعیف خواهد شد. به ویژه، اگر ترامپ اقدامات دورۀ اولش را احیا کند -درگیری با متحدان، نزدیکی با دیکتاتورها، بدگویی از نظم بین المللیِ ساختۀ واشنگتن- تردیدهای بیشتری دربارۀ نقش جهانی آمریکا به وجود خواهد آورد.

ویژگی ترامپ در دیپلماسی و همینطور سیاست داخلی، تخریب خلاق است. این کار باعث می‌شود جهان دموکرات در زمانی که کمترین توان را برای مدیریت ماجرا دارد، با خطر شکاف و بی‌ثباتی مواجه شود.

رئیس‌جمهور بعدی آمریکا باید در نخستین ماه‌های حضورش در کاخ سفید تصمیمات مهمی بگیرد -از جمله دربارۀ اینکه چه تغییری در سیاست آمریکا نسبت به اوکراین به وجود بیاورد، چگونه با چالش حوثی‌ها و آزادی دریاها مواجه شود و چگونه با بحران سیاسی ونزوئلایی برخورد کند که بدون شک بحران مهاجرت منطقه را تشدید خواهد کرد. بی‌تردید، دولت جدید با چالش‌هایی مواجه خواهد شد که کسی پیش‌بینی‌شان نمی‌کند. نیاز به اتخاذ تصمیمات درست منتظر آماده‌سازی اسناد راهبردی دقیق نمی‌ماند. تمامی این دلایل می‌گویند هریس و ترامپ احتمالا پیش از وارد شدن فشارهای دردناک ریاست‌جمهوری بر آنها، دیدگاه‌هایشان را بهبود بخشند و سیاست‌هایشان -و شاید ارتباط بهتر با رأی دهندگان- را شکل دهند.

منبع : اکوایران

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.