نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا، جنگ ثروت یا نبرد مدیریت
هیچکس نمیداند در نهایت چه تیمی جام را بالای سر خواهد برد. موضوع واضح اما رقابت چهار مدیر باشگاه با چهار طرز تفکر متفاوت است.
مسابقات لیگ قهرمانان اروپا رفتهرفته به روزهای پایانی نزدیک میشود. حالا چهار تیم به نیمهنهایی لیگ قهرمانان راه پیدا کردهاند و برای رسیدن به بالاترین درجه افتخار ممکن تلاش میکنند.
دو تیم رئال مادرید و یوونتوس شاید محبوبتر از اتلتیکو و موناکو باشند. اما موناکو و اتلتیکو نیز انگیزه زیادی برای رسیدن به عنوان قهرمانی دارند.
با نزدیک شدن به اولین مسابقه از مرحله نیمهنهایی همه منتظرند تا ببینند کدام تیمها به فینال میرسند. آیا رئال مادرید و یوونتوس به توقع هوادارانشان پاسخ میدهند؟ یا باید از سوی موناکو و اتلتیکو منتظر یک شگفتی باشیم؟
این روزها بحث بررسی فنی این چهار تیم بسیار داغ است. ولی ما میخواهیم نگاهی بیندازیم به سابقه مدیریتی این باشگاهها.
عرصه رقابت ثروتمندان
رئال مادرید ثروتمندترین باشگاه جهان است. این تیم ارزش بازار ی برابر با 764 میلیون دلار دارد. یوونتوس بیش از 450 میلیون دلار میارزد. اتلتیکو با 501 میلیون ششمین باشگاه گرانقیمت جهان است.
موناکو شاید ارزانترین تیم این مرحله باشد؛ فقط 197 میلیون دلار. اما نباید موناکو را نماینده اقشار کمدرآمد دانست. اتفاقا این تیم یکی از مرفهترین مردمان جهان در منطقه اعیانی موناکو را نمایندگی میکند.
واضح است که برای رسیدن به بالاترین درجه افتخار باشگاهی، تنها داشتن پول کافی نیست. تیمهای گرانقیمتی مانند بارسلونا، بایرنمونیخ و منچستر سیتی، که سوم تا پنجمین باشگاه گرانقیمت جهان هستند، ناکامان بزرگ این رقابتها بودهاند. پنجمین تیم در فهرست ثروتمندترین باشگاههای جهان، یعنی چلسی حتی نتوانست جایی در میان 16 تیم برتر پیدا کند.
تیمهای آرسنال، منچستریونایتد و پاری سن ژرمن نیز ارزندهتر از یوونتوس بودند؛ اما نتوانستند به نیمهنهایی لیگ قهرمانان صعود کنند. به نظر میرسد داشتن پول برای موفقیت شرط لازم است، اما هرگز کافی نیست.
ثروتهای ناکارآمد
مجموع ارزش بازار 16 تیمی که از مرحله گروهی بالا آمدند بیش از 6.5 میلیارد دلار است. یعنی بهطور میانگین 407.5 میلیون دلار برای هر تیم.
از این بین تیمهای دورتموند، موناکو و لستر سیتی، با ارزش بازاری کمتر از مقدار میانگین به مرحله یکچهارم نهایی پای گذاشتند.
5 باشگاه موفق دیگر در این مرحله، ارزشی بیش از مقدار میانگین داشتند. اما سه باشگاه آرسنال، منچستر سیتی و پاریسن ژرمن با حذف شدن در همین ابتدای کار، نشان دادند که تنها ثروت نمیتواند ضامن موفقیت باشد.
حذف بارسا و بایرن در مرحله یکچهارم نهایی نیز این نظریه را تقویت کرد. اما شاید مهمترین شاهد بر این مدعا حضور موناکو در جمع چهار تیم برتر اروپایی بود.
آیا نقش مدیریت باشگاهها تا به این اندازه مهم و ارزنده است؟
یوونتوس، ققنوس برمیخیزد!
یوونتوس یکی از دوستداشتنیترین تیمهای حاضر در مرحله نیمهنهایی است. این باشگاه در اوایل هزاره سوم یکی از قدرتهای بیرقیب فوتبال اروپا به حساب میآمد.
آتش نبرد سُنتی رئال مادرید و یوونتوس در سال 98 بالا گرفت. وقتی رئال در فینال یووه را شکست داد و قهرمان اروپا شد. سه سال بعد و با آمدن لیپی تیم متحول شد. هواداران یوونتوس در اوج خوشحالی بودند. بازیکنانی مانند بوفون، ترزگه، ندود و تورام به جمع گورخرها پیوستند تا یووه از همیشه قدرتمندتر شود.
در سال 2006 ناگوارترین اتفاق ممکن رخ داد. تیم درگیر یک پرونده فساد مالی شد. جریمه سنگین، کمر باشگاه را شکست. اما بزرگترین جریمه، رفتن به دسته دوم مسابقات ایتالیا بود. زلاتان، کاناوارو و تورام خیلی زود « بانوی پیر » را تنها گذاشتند. یووه افسانهای رو به مرگ بود.
ابرمردی به نام بوفون
وقتی بوفون اعلام کرد که در تیم خواهد ماند، درد هواداران اندکی التیام پیدا کرد. ماندن دلپیرو، ترزگه و پاول ندود نیز باعث شد تا سری B ایتالیا به اندازه سری A جذاب شود.
اما شاید مهمترین اتفاقی که برای یوونتوس افتاد کشف مارکیزیو در تیم جوانان یوونتوس بود. بازیکنی که به خوبی قدر فرصت پیش آمده را میدانست.
یووه خیلی زود به سری A بازگشت، اما سال 2010 بدون جام ماند و سری A را با رتبه ششم به پایان برد. انتقال آلِگْری از میلان به یووه رستاخیزی بزرگ برای یوونتوس بود. آلِگْری در سمت مربی توانست سری A و جام حذفی را فتح کند و برای کامل کردن سهگانه با پیروزی در مقابل رئال مادرید راهی فینال شود. اما در مقابل بارسلونا شکست خورد و از قهرمانی بازماند.
این فصل یوونتوس خیالش از بابت سری A راحت است و میتواند از عنوان قهرمانی در جام حذفی نیز دفاع کند. آیا بالاخره یوونتوس با قهرمانی در اروپا میتواند به جایگاه اصلیش در میان بزرگان فوتبال جهان بازگردد؟
رئال مادرید، جایی که سلطان خیمه زد!
رئال مادرید سلطان بیچون و چرای فوتبال اروپا است. 11 عنوان قهرمانی در مهمترین مسابقات باشگاهی جهان، رکوردی دستنیافتنی است. امروز هم هیچ تیمی به اندازه رئال مادرید شانس قهرمانی ندارد. اما فلورنتینو پرز یکی از مشهورترین و جنجالیترین مدیران باشگاهی فوتبال جهان، حسابش از تمام تیم جدا است.
پرز در اولین سال حضورش در رئال، لوئیز فیگو را از بارسلونا خرید و نشان داد که برای جذب بازیکنهای مورد نظرش هیچ محدودیتی ندارد.
بعد از فیگو نوبت به زیدان، رونالدو، روبرتو کارلوس، دیوید بکهام، کاناوارو و مایکل اوون رسید. کهکشان رئال آنقدر پرستاره بود که هیچکس از قهرمانی این تیم در لیگ قهرمانان اروپا تعجب نکرد.
بحثبرانگیزترین تصمیم پرز در تمام طول دوران مدیریتش اخراج دل بوسکه بود. این مربی در طی چهار سال مسئولیتش در باشگاه رئال مادرید، دو عنوان قهرمانی لالیگا و دو جام لیگ قهرمانان اروپا را به خانه آورده بود.
بعد از دل بوسکه، کارلوس کیروش بر نیمکت رئال نشست. جذب سرخیو راموس، روبینیو و بابتیستا قرار بود تیم را نجات دهد. اما باخت سه بر صفر در الکلاسیکو تیر خلاصی بود بر پیشانی مدیریت پرز.
با رفتن پرز، رئال مادرید دو سال پیاپی با مربیگری کاپلو و شوستر قهرمان اسپانیا شد. اما در کمال تعجب پرز دوباره بازگشت تا یک بار دیگر کهکشانسازی کند.
سلام کریستیانو، خداحافظ ایکر
سیاست پرز تغییر نکرده بود. انتقال کاکا به رئال مادرید رکورد نقل و انتقالات را شکست، خرید کریستیانو رونالدو رکورد را جابجا کرد و قرارداد گرت بیل رقابت برای جذب ستارهها را به سطح جدیدی ارتقا داد.
رونالدو در 92 بازی 100 گل زد و زودتر از هر بازیکن دیگری در رئال صد گُله شد. گل برتری رئال در مقابل بارسلونا در فینال کوپا دل ری را نیز گرت بیل زد تا هواداران از خریدهای پرز خوشحال شوند.
خوزه مورینیو با کسب بیش از 100 امتیاز بالاخره رئال را به قهرمانی اسپانیا رساند. اما قوهای سفید در رقابتهای اروپایی ناکام ماندند. بارسلونا در بهترین وضعیت ممکن بود و همه میگفتند شکوه رئال فقط به سالهای دور باز میگردد.
اما یک چیز در پرز تغییر کرد. قرار شد بازیکنان رئال برای مدت بیشتری در تیم بمانند و برای همین قراردادهایی طولانیتر بستند. عِرق باشگاه در دل بازیکنانی مانند پپه، راموس و رونالدو شکل گرفت. مودریچ، کروس و خامس آمدند، در مقابل دیماریا، اوزیل و آلونسو تیم را ترک کردند.
این بار توجه پرز به ستارگان آیندهدار جلب شده بود و نه مشهورترین ستارههای کهنسال فوتبال. واران، موراتا و ایسکو به خاطر همین تفکر جدید فرصت پیدا کردند که پیراهن پرافتخارترین باشگاه جهان را بر تن کنند. رئال مادرید با بردن دسیما و اوندسیما بار دیگر به جمع مدعیها بازگشت و همان تیمی شد که هواداران میخواستند. ولی فروختن ایکر کاسیاس، کاپیتان افسانهای رئال، یک بار دیگر طرفداران رئال را در مقابل مدیریت قرار داد.
حالا زیدان در یک قدمی قهرمانی اسپانیا است و فرصت دارد تا در دومین سال کاریاش به عنوان مربی، دومین لیگ قهرمانانش را فتح کند.
اتلتیکو مادرید، الف مثل انتقام
گاهی پیش میآمد که تیمی به غیر از رئال مادرید و بارسلونا در اسپانیا قدرت بگیرد و خیلی زود از فروغ بیفتد. والنسیا، رئال بتیس و سویا از همین دست تیمها بودند. وقتی اتلتیکو نیز کمی جان گرفت همه فکر میکردند همهچیز موقتی است. اما به نظر میرسد که دیگر باید سهقطبی شدن لالیگا را پذیرفت.
اتلتیکو در ابتدای دهه 50 دو بار پیاپی قهرمان اسپانیا شد. اما این درخشش ابدی نبود. دهه پنجاه به خاطرات پیوست و تا سال 2009 دیگر کسی اتلتیکو را جدی نگرفت.
قهرمانی در جام اروپا و راهیابی با لیگ قهرمانان شروعی دوباره و موفقیتی بزرگ برای اتلتیکو بود. رسیدن به فینال کوپا دلری نیز خبر از تغییراتی بزرگ میداد. اما چه کسی مسئول این رستاخیز بود؟ دیگو فورلان؟
فورلان رفت و آگوئرو جایش را گرفت. و آگوئرو به همان میزان موفق بود. وقتی فالکائو جایگزین آگوئرو شد نیز چیزی تغییر نکرد.
نگاهها متوجه نیمکت مربیان اتلتیکو شد. این دیگو سیمئونه بود که باشگاه را متحول کرده بود. آنها موفق شدند چلسی را با نتیجه چهار بر یک شکست بدهند و بعد از 14 سال در مقابل رئال مادرید پیروز شوند. اتلتیکو پا به مرحله جدیدی گذاشته بود. مدیر باشگاه اتلتیکو، که تهیهکننده سینما نیز بود، به خوبی از نقش کارگردان خبر داشت و سیمئونه کارگردانی بود که میتوانست از ستارههایش بازی بگیرد .
یکقدم تا رویا
رسیدن اتلتیکو به فینال لیگ قهرمانان اروپا ماجرا از هر وقت دیگر جدیتر کرد. وقتی بازی از دقیقه 90 گذشت، اتلتیکو یک بر صفر از رئال پیش بود. سیمئونه تنها چند دقیقه با تحقق رویاهایش فاصله داشت. اما وقتی راموس در آخرین لحظههای بازی گل مساوی را زد، رویاهای اتلتیکو نقش بر آب شد. به خاطر نوع بازی سنگینی که سیمئونه به تیم تحمیل کرده بود، بازیکنان اتلتیکو در وقت اضافه خسته بودند. شاید به همین دلیل رئال موفق شد دهمین قهرمانیاش یا همان دسیما را جشن بگیرد.
وقتی اتلتیکو بعد از 18 سال قهرمان لالیگا شد، رقابت با بارسلونا و رئال مادرید شدت گرفت. اما بار دیگر اتلتیکو در فینال اروپا به رئال برخورد کرد و بار دیگر بازی را باخت. حالا این تصمیم مهم بازیکنان اتلتیکو است: آیا این تیم همیشه جام را به رئال میبازد؟ یا امسال بالاخره انتقامش را میگیرد؟
سیمئونه در واقع ادامهدهنده سناریویی است که مورینیو در پورتو ایجاد کرد. وقتی تعداد و کیفیت بازیکنان تیم نمیتواند با بزرگانی مانند رئال و بارسا رقابت کند، هر بازیکن موظف است دو برابر شرایط عادی تلاش کند. مهاجمین در دفاع شرکت کنند و بعد از پس گرفتن توپ خیلی سریع بازی را به زمین حریف منتقل کنند.
از این نظر بازی کردن در هیچ تیمی به سختی بازی در اتلتیکو نیست. حالا اتلتیکو فصل را رویایی شروع میکند. اما ذخیره لازم برای پایان فصل را در اختیار ندارد. شاید به همین دلیل به سادگی به نیمهنهایی لیگ قهرمانان میرسد اما دستش از جام کوتاه میماند. آیا این فصل کلکسیون سیمئونه به عنوان یکی از باهوشترین مربیان جهان کامل خواهد شد؟ یا قهرمانی اروپا به ذخایری بیشتر نیاز دارد؟
موناکو، ثروتمندان صبور
این اولین بار نیست که ثروتمندان جذب فوتبال میشوند. منچستر سیتی و پاری سن ژرمن را باید قربانی هوسهای همین ثروتمندها دانست. موناکو نیز زمینبازی پولدارها است. تیمی که به اندازه کافی پول دارد، اما از هواداری تماشاچیان پرشور بیبهره است.
فرمول فوتبال برای پولدارها آسان است. نویر در درون دروازه، رونالدو ، زلاتان و مسی در خط حمله و تمامی بازیکنان معروف جهان بین آنها.
اما سیتی و پیاسجی ناکارآمدی فرمول پولدارها را ثابت کردند و نشان دادند که ساختن یک تیم قدرتمند صبر زیادی میخواهد.
چهار سال است که موناکو به لیگ دسته اول فرانسه وارد شده و نشستن در صدر جدول برایش موفقیتی بزرگ است. اما ثروتمندانی که هیچچیز از فوتبال نمیدانند میگویند «اگر رونالدو و مسی نمیآیند، سوارز را جذب کنید، ما پولش را میدهیم!»
بار دیگر موناکو
مسیر مدیریت موناکو دقیقا برعکس است. برخلاف روش پیاسجی، موناکو شروع کرد به فروختن ستارههایش. کاراسکو به اتلتیکو رفت و فالکائو به منچستر. جدا شدن خامس رودریگز، بهترین گلزن جام جهانی، باشگاه میلیونرهای موناکو را حسابی آشفته کرد.
وادیم واسلیف در پاسخ به فروش ستارههای تیم گفت «چاره دیگری نداریم. دوست دارید دوباره به دسته دوم سقوط کنیم؟»
دیمیتری ریبولوف، مالک روسی باشگاه هنوز خواستار تغییر بود، اما تغییرات آرام، نه مثل پیاسجی و سیتی سریع و عجولانه.
تصمیم نهایی اتخاذ شد. قرار شد موناکو به آکادمیاش بیشتر از بازار خرید توجه کند. ستارههایی مثل جرمین و امباپه با همین تفکر کشف شدند. ستارههایی که شاید خیلی زود موناکو را به مقصد اسپانیا ترک کنند. اما مدیریت موناکو فرمول جدیدی را برای کنترل ثروت پیدا کردهاست. توجه به امکانات درونی ، که درست در تضاد با روش مدیریتی پرز، یعنی نگاه به موقعیتهای بیرونی است.
سخن آخر
هیچکس نمیداند در نهایت چه اتفاقی خواهد افتاد و چه تیمی جام را بالای سر خواهد برد. موضوع واضح اما رقابت چهار مدیر باشگاه با چهار طرز تفکر متفاوت است.
انریکه کارزو مدیر باشگاه اتلتیکو با تولید فیلم سینمایی «دراکولا: سهبعدی» نشان داد که استعدادی در سینما ندارد. اما سناریوی مدیریتش در اتلتیکو فقط یک پایان خوشِ درستوحسابی کم دارد. قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا.
پرز با ستارگانش خوشحال است و هواداران رئال دارند کمکم به حضور آزاردهنده او عادت میکنند. به خصوص که میتوانند زینالدین زیدان را به اندازه کافی دوست داشته باشند و به ماندن ستارههای درخشان تیم، مثل کریستیانو رونالدو امید ببندند.
آندرا آنیلی در سمت دیگر در تلاش است تا نام از بین رفته یوونتوس را یکبار دیگر احیا کند. پروژهای زمان بر که با صبر کافی در شرف تحقق است.
دیمیتری ریبولوفلف در سمت مدیر باشگاه موناکو شاید سختترین راه را در مقابل خودش ببیند. او بیشتر سهام موناکو را در اختیار دارد. اما در صورت ناکامی به سختی میتواند به دیگر سهامداران باشگاه پاسخ بدهد. به خصوص اگر در پایان فصل امباپه راهی مادرید بشود.
باید منتظر نشست و دید اندیشه مدیریتی کدام مدیر میتواند تیمش را به هدف نهایی برساند. پرز، ریبولوفلف، آنیلی یا کارزو؟
نظرات