آقای وزیر، دیدید مبینا نعمت زاده حق داشت؟
از همان روزی که مبینا نعمت زاده، درخواستش را از رئیس جمهور مطرح کرد، جنجالها علیه این بانوی جوان ورزشکار به بی رحمانه ترین شکل آغاز شد.
مبینا در سن جوانی و صرفا به عنوان یک قهرمان فقط یک درخواست مطرح کرد و بابت درخواست رد شده اش، کلی هزینه داد. هرچند هدف این نوشته، دفاع از مبینا نیست. نقد شرایطی است که باعث طرح چنین انتظاراتی می شود.
هنوز چند صباحی از ماجرای درخواست مبینا، انبوه هجمه ها علیه این درخواست و رد شدن آن نگذشته است که قهرمانان احتمالی المپیک دانش آموزی، وعده استخدام از دولت و وزیر آموزش پرورش میگیرند. پس می توان گفت مبینا حق داشت و حق دارد که در چنین آشفته بازاری، حداقل، درخواستش را مطرح کند و با پاسخ تند و هجمه ها مواجه نشود. آن هم وقتی که خواسته اش رد شده است.
حکایت مبینا نعمت زاده بعد از بازگشت از المپیک، حال گیری اساسی را حتما برای این دختر جوان ایرانی رقم زد و او باید هزینه چند برابری به خاطر یک درخواست مطرح پرداخت میکرد.
از همان روزی که مبینا درخواستش را مطرح کرد، و بی رحمانهترین هجمهها علیه او آغاز شد، من نتوانستم با طوفان هجمه ها، نسبتی برقرار کنم.
درخواستی غیرمنطقی که معقول بود!
درخواست مبینا از زاویه نگاه شخصی ام، منطقی نبود، اما وقتی خود را در جایگاه و سن و سال مبینا قرار می دادم، طرح چنین خواسته ای را غیرمعقول هم نمی دیدم.
در جامعهای که خرید مدرک، خرید صندلی دانشگاه، مدرک جعلی و غیر معتبر، دانشگاه پولی و غیره و غیره، تبدیل به موضوعی عادی و اعتبار آفرین شده و در شرایطی که سند شایستگیهای انسانی برای رسیدن به درجات بالاتر در هر عرصه مرتبط و غیرمرتبط، صرفا در مدرک گرفتن و آقا و خانم دکتر شدنها خلاصه میشود، و در جامعهای که قهرمانها همچون سکانس آغازین فیلم اصغر فرهادی، به زحمت از پلههای نیمه کاره بالا میروند و با رسیدن به بام ساختمان، به راحتی و ظرف چندثانیه، با آسان بَر به پایین کشیده میشوند، چرا مبینا نگران آینده اش نباشد؟ که اگر نباشد، در اشتباهش است. چرا در پی استفاده از فرصتی نباشد که در آغاز جوانی اش و با تحمل سختی های بسیار، برایش مهیا شده است. آنها که هر لحظه با رانتهای متعدد، در پی کسب جایگاههای دیگران هستند، چه بسا فردا عرصه را بر او نیز تنگ کنند.
امروز او قهرمان است و در همین قهرمانی اش، با طرح یک درخواست، هر چند غیر معمول، این قدر مورد هجمه قرار میگیرد و به جای همه آنها که تخلفات گونه گون در همین حوزه یا حوزه های دیگر داشتند، حرف میشنود. پس طبیعی است از آیندهای که در آن، ورزش حرفهای اش پایان میگیرد، و از آیندهای که دیگر در اوج نیست، بیشتر هراسناک باشد. در چنان روزگاری چگونه خواهد توانست در فراموشخانههای مدیران و افکار عمومی، زندگی مناسب و متناسبی داشته باشد؟
اصلا همه اینها به کنار، در جامعهای که هنوز چند ماه از ماجرای درخواست مبینا و هجمهها علیه او نمیگذرد، وزیر آموزش و پرورش دولت پزشکیان، وعده ورود به دانشگاه و استخدام به قهرمانان احتمالی مسابقات ورزشی المپیک دانشآموزی ۲۰۲۴ بحرین میدهد چرا مبینا نباید چیزی از این روند نیاموخته باشد؟
تا مرحله ورود به دانشگاه و رشته تربیت بدنی، جای توجیه قانونی دارد. اما ورود به دانشگاه فرهنگیان به منزله استخدام در رشته دبیری نیز است و چرا درباره این دانش آموزان چنین وعدهای از سوی آقای وزیر داده شود؟
چرا آقای وزیر از مرحله ورود به دانشگاه سخن می گوید، اما نمی گوید که این ورود، به منزله و به معنای استخدام چاست و از همان روز اول دانشگاه، حقوق ماهانه نیز به دانشجو پرداخت می شود.
هدف چنین نوشته ای، نه مقایسه است و نه دفاع از کسی و یا تخریب کسی. طرح معضلی اجتماعی است که در آشفته بازارش، هر نوع جنسی پیدا شدنی است. اگر عادت و تمکین به قانون داشتیم و سیستم، اعتماد آور بود، طبیعتاً نه وعدهای فراتر از قانون را برمیتابیدیم و نه طرح انتظارات عجیب و غریب را.
نظرات