بدمسکنی؛ معضلی که راهحل یک خطی ندارد
«19 میلیون نفر از جمعیت ایران در وضعیت بدمسکنی هستند». این جمله عباس آخوندی در نشست اندیشه و تمدن ایران شهری، برای برخی توضیح وزیر از یک وضعیت است اما برای عدهای تصویری از زندگی خودشان.
برای آن تعدادی که در این نشست حضور داشتند، این جمله یکی از صدها جمله وزیر است برای بیان دغدغههایش در مسند وزارت و بعد از همایش به آن فکر هم نمیکنند؛ اما برای آن 19 میلیون بدمسکن نوید اقداماتی است که میتواند روند زندگی آنها را تغییر دهد.
واقعیت آن است که کیفیت مسکن پس از پیروزی انقلاب اسلامی بهبود چشمگیری داشته و در سالهای اخیر جهش قابلتوجهی نسبت به گذشته تجربه کرده است بهنحویکه چه در نوع ساخت و چه در متراژ، شاخصهای مسکن بهطور محسوس تغییر کردهاند.
امکانات مسکن بیشتر شده و شاخصها در حال رشد است اما این جهش مثبت، با ایدهآل فاصله عمیقی دارد. و در حال حاضر بسیاری از خانوارها در حاشیه شهرها و در آلونکهای دستساز سر میکنند.
بر اساس آمارهای رسمی در حال حاضر 1100 سکونتگاه غیررسمی و حاشیهنشینی در 110 شهر وجود دارد که برآورد میشود، جمعیت این محلات به 11 میلیون نفر برسد. ساکنان بافتهای فرسوده را نیز باید به این 11 میلیون نفر اضافه کرد تا به جمعیت 19 میلیونی مورد اشاره وزیر رسید که با حادترین مشکلات ازجمله ایمنی و آسیبهای اجتماعی دست به گریبان هستند.
در سالهای اخیر شهرنشینی رشد سریعی داشته و جمعیت شهرنشین در چند دهه گذشته نسبت به سال اول انقلاب 6 برابر شده است. بخشی از افراد از خارج و برخی از روستاها مهاجرت کردهاند که این مسئله سبب پدیده حاشیهنشینی شده است. پدیدهای که بیتوجهی به آن عواقبی دارد و تهیه مسکن برای این افراد هم با اماواگرهای بسیاری همراه است.
پدیده مهاجرت در مقیاس بالا همواره بر تعداد افراد بدمسکن افزوده است و دولتها همیشه برای حل این معضل با چالشهای بسیاری روبهرو بودهاند.
افراد بهصورت غیرقانونی یا غیررسمی در اطراف شهرها به ساختوساز میپردازند که عمدتا بافت مناسبی ندارد و خطرآفرین است. در چنین شرایطی دولت چه باید بکند؟ تهیه مسکن برای آنها به معنای چراغ سبزی برای مهاجرت بیشتر به حاشیه شهرهاست و سروسامان ندادن به این وضعیت نادیده گرفتن یک معضل اجتماعی_ اقتصادی_ فرهنگی.
در وضعیتی که حاکمیت با چنین دوگانه متضادی مواجه است چه رویکردی را باید در پیش بگیرد؟ به نظر میرسد در ابتدا باید حاکمیت این معضل را دیده و این پدیده را به رسمیت بشناسد. و سپس با در نظر گرفتن جمیع جوانب برای ساماندهی وضعیت مسکن آنها وارد عمل شود.
در این راستا باید اصلاحاتی صورت بگیرد که کار آسانی نیست. باید بپذیریم که این معضل راهحل یک خط ندارد. برای بهبود اوضاع در ساختار غیررسمی باید طرح تهیهشده، منابع مالی اختصاص داده شود و ساماندهی بهمرورزمان صورت گیرد.
سیاستهای اقتصادی دولت دوازدهم و در راستای آن سخنان وزیر راه و شهرسازی نویدبخش سروسامان دادن به این معضل است. چرا که در گام اول، سرمایهگذاری در بافت فرسوده بهجای مسکن مهر پیش بینی شده است تا از این گذر سرمایهها به سمت بافت فرسوده داخل شهر و محلات غیر رسمی حاشیه شهرها متمایل شود.
انتظار می رود در پس اجرای این سیاستها با توانمندسازی جوامع، درآمد خانوارها بهمرور رشد پیدا کرده و در کنار تسهیلات دولتی شاهد برچیده شدن این سکونتگاهها باشیم. اما نباید فراموش کرد که مقابله با این معضل پروسهای طولانیمدت و زمانبر است.
در این راستا سخنان آقای آخوندی را به فال نیک گرفته و آن را در راستای یافتن راهحلی برای این معضل قلمداد میکنیم.
نظرات