لیست تیم ملی و مساله تعارض منافع
تعارض منافع یکی از ریشههای اصلی فساد است.
در سالهای اخیر برای پیشگیری از این زمینهساز فساد، تدابیر بسیاری توسط قانونگذاران در سراسر جهان اندیشیده شده است. در واقع میتوان گفت ریشه بسیاری از فسادهای سیستماتیک در مسئله تعارض منافع خلاصه میشود.
برای روشنتر شدن موضوع، چند مثال ذکر میکنیم:
یک مدیر شعبه بانک در تعارض منافع قرار دارد، زیرا میتواند با دریافت مبلغی از یک وام، آن را در اختیار فردی کم اعتبار قرار دهد و ریسک عدم پرداخت آن وام را به سپردهگذاران یا بانک مرکزی منتقل کند.
از این رو قوانین طوری طراحی میشوند که مدیر بانک شخصه نتواند در خصوص اینکه تسهیلات را به چه کسی واگذار کند، تصمیم گیری کند و تصمیم گیری در خصوص ارائه تسهیلات در دایره اعتبارات و توسط یک نرم افزار جامع مدیریت ریسک انجام میشود.
در برخی دیگر از موارد، مسئله تعارض منافع از این هم پیچیدهتر و حل آن دشوارتر است. به عنوان نمونه، در نظام سلامت همواره پزشکان، دارو فروشان و بسیاری از خدماتدهندگان نظام سلامت در تعارض منافع قرار دارند.
یک پزشک ممکن است از عدم تقارن اطلاعاتی بین او و بیمار از سوء استفاده کند و مایل باشد مثلا برای یک بیماری که با روشهای ساده قابل حل است، بیمار را جراحی کند و از این طریق درآمد بیشتری کسب کند.
یک داروساز ممکن است مایل باشد بیشتر از داروی خود بفروشد. از این رو ممکن است با پزشک تبانی کند تا آن دارو را بیشتر تجویز کند. استفاده از آشنایان و خویشاوندان یا به عبارتی پارتی بازی نیز نوعی دیگر از تعارض منافع است.
اما تعارض منافع چه ارتباطی به جامجهانی و لیست تیم ملی فوتبال دارد؟
بیایید مساله را بدبینانه نگاه کنیم.(متاسفانه برای شناخت تعارضات منافع باید بدبین باشیم و بدترین حالات ممکن را در نظر بگیریم).
طبعا یک بازیکن فوتبال آرزو دارد در جام جهانی بازی کند و این کاملا طبیعی و منطقی به نظر میرسد. بازی در جام جهانی، علاوه بر شهرت میتواند درآمد و زندگی آینده بازیکن فوتبال را تحت تاثیر قرار دهد. لذا بازیکن با دستمزد میلیاردی قطعا انگیزه و توانایی مالی دارد تا وارد یک معامله غیر مستقیم ولی پرسود شود.
حال به انگیزههای یک مربی بپردازیم : اگر فرض کنیم ملاک مربی نتیجهگیری باشد. منطقا باید شایستهترینها را انتخاب کنند.
اما آیا میتوان حالتهایی را در نظر گرفت که انگیزههای مادی بر انگیزههای موفقیت مربی غلبه کند؟ قطعا چنین امری شاید نادر باشد، اما غیرممکن نیست.
خصوصا اگر آن مربی در اواخر عمر ورزشی خود در آن تیم بوده باشد و یا سیستم پاداشدهی به گونهای طراحی نشده باشد که انگیزههای کافی برای نتیجهگیری مربی را حداکثر کند.
اینکه عدهای از لیست تیم ملی فوتبال با لابیگری و پول وارد لیست شده باشند، حداقل با شواهد موجود غیرقابل اثبات است اما نمیتوان احتمال آن را نیز نادیده گرفت وقتی هیچ معیار مشخص و سازگاری در انتخاب باریکنان مشاهده نمیشود.
نه لژیونر موفق بودن معیار مربی بوده است نه موفق بودن در لیگ داخلی. نه نیمکت نشینی و نه در پست های متفاوت بازی کردن هیچ یک از این استدلالها برای انتخاب بازیکنان، سازگاری در تصمیمات آقای کیروش را نشان نمیدهد.
ای کاش جناب کیروش به طور شفاف دلایل و معیارهای آماری برای این تصمیمات ارائه میکردند اما متاسفانه آمارها نشان می دهند در لیست حاضر اثری از شایستهسالاری بر اساس آمار و ارقام مشاهده نمیشود. کلیه استدلال های ایشان نیز با همان انتخاب های خودشان قابل رد است.
البته و صد البته که انتخاب بازیکن حق سرمربی است اما فراموش نکنیم که در شرایط تعارض منافع دو مساله را باید مورد توجه قرار داد: اول تنظیم مکانیزم های انگیزشی بهینه و دوم نظارت دقیق بر انواع لابی ها و روابط مالی مشکوک. کما اینکه یک داور نیز در تصمیمات بازی فوتبال اختیارات کامل دارد اما هرگز حق هیچ گونه ارتباط مالی با ذینفعان فوتبال را ندارد.
البته حتی اگر نظریه بدبینانه ما صحیح باشد، مقصر اصلی سرمربی تیم ملی نبوده بلکه تمامی عوامل محیطی از نحوه قرارداد با ایشان گرفته تا لابیهای گسترده میتواند موجب دامن زدن به این اتفاق بوده باشند.
وقتی قرارداد این سرمربی به گونهای طراحی شد که برای برد در هر بازی دوستانه پاداشهای چند صد میلیونی دریافت میکند، بازی با سیرالئون و امید ازبکستان چرا باید دور از ذهن باشد؟
به تماشای جامجهانی مینشینیم و از تیم ملی کشورمان حمایت میکنیم. اما امیدواریم سالها بعد نشنویم که فلان بازیکن برای حضور در جام جهانی از ابزار پول و لابی استفاده کرده است.
فراموش نکنیم که فساد نتیجه عملکرد یک سیستم است نه یک فرد.
به امید موفقیت تیم ملی ایران.
نظرات