نتیجه ائتلاف علیه سلطه دلار
پرسش روز:
ائتلاف کشورها علیه سلطه دلار موفق میشود؟
پاسخ کارشناس:
دلار پس از جنگ جهانی مقبول واقع شد؛ چرا که کشورهای آسیبدیده به بازسازی و سرمایه خارجی نیاز داشتند که این از مازادی که آمریکا در قرن گذشته بهدست آورده و از جنگ آسیب کمتری دیده بود، تامین شد. تقریبا نزدیک به نیمقرن مازاد آمریکا توسط سایر کشورها جذب شد و در نیمقرن اخیر جریان برعکس شده است. مهمترین و اساسیترین نهادی که نقش محوری دلار را تثبیت کرده، اجازه ورود و خروج آزاد سرمایه از آمریکا و تجارت است و همچنان ایالات متحده بر این تعهد نسبتا پایبند باقی مانده بود تا ناترازی سایر دنیا را جذب کند. اما در دو دهه اخیر تحریمهای اقتصادی کشورهای مختلف با اهداف سیاسی با استفاده از حاکمیت دلار و سلطهجویی و مداخلات سیاسی متعدد که منتج به نتایج اقتصادی بر ضد برخی کشورها میشود، توسط آمریکا رقم خورده که موجب اقدامات ائتلافی ضد سلطه دلار شده است؛ گرچه تا مرحله عمل و موفقیت فاصله زیادی دارد.
بنابراین آنچه مسلم است نتیجه آزادی ورود و خروج سرمایه، داشتن بنیه لازم که حداقل طی دو قرن اندوخته شده بود و خسارات جنگ جهانی، تسلط دلار بر تجارت بینالملل است که امروزه آمریکا علیه برخی از کشورها و رقبا استفاده کرده است.اما تسلط دلار چه آثاری داشته و دارد و به نفع کیست؟ به نظر میرسد، ادامه این تسلط حتی به نفع مردم آمریکا نیز نیست؛ چرا که طی نیمقرن گذشته مرتب بر بدهیهای این کشور افزوده شده و سرکوب تقاضا در کشورهای دیگر را جذب و مازاد فراوانی در برخی کشورها ایجاد کرده است. بزرگترین کشورهای دارای مازاد در سهحساب جاری، سرمایه و مالی، چین، آلمان، نروژ، هلند، عربستانسعودی، ژاپن، کویت، قطر، سوئیس، دانمارک، هنگکنگ، کره و سوئد هستند. چین حدود ۲۲ درصد از مازادهای دنیا را دارد و آلمان ۱۲ درصد، نروژ ۱۰ درصد، هلند و عربستان تقریبا ۹ درصد و ژاپن و کویت حدود ۴درصد را به خود اختصاص دادهاند.
بزرگترین کشور دارای کسری آمریکاست که بهتنهایی مجموع مازاد چهار کشور بزرگ اول را جذب کرده است یا به عبارتی بیش از ۵۳ درصد کسری دنیا مربوط به آمریکاست. کشور دوم انگلیس فقط نزدیک به ۷ درصد کسریهای دنیا را به خود اختصاص داده و پس از آن هند، برزیل و فرانسه هستند.دیدگاه مرکانتلیستی در تجارت در بین کشورهای دارای بیشترین مازاد پررنگ است. پذیرش کسری و بدهی بزرگ ایالات متحده به منزله محدود کردن رشد اقتصادی و پذیرش بیکاری ناشی از آن است که اگر آزادی تجارت و جریان سرمایه را محدود کند، به نفع اقتصاد آمریکا و مردم آن کشور خواهد بود. اما قدرت دولت را در دنیا کاهش میدهد که فعلا نسبتا تمایلی به آن ندارد. ولی تا حدودی از این ابزار بدهی و سلطه دلار علیه برخی کشورها استفاده میکند و در آینده ممکن است شدت یابد. از طرفی نگرانی جدی در زمینه کاهش سلطه نیز دارد، از اینرو بیشتر به مدیریت آن میپردازد.
بیشترین نفع اقتصادی ناشی از سلطه دلار را در ۵۰ سال اخیر کشورهای دارای مازاد بردهاند که نام آنها ذکر شد و بیشک آنها با دیدگاههای مرکانتلیستی خروج سرمایه را محدود کرده و معتقد به آزادی جریان دوسویه سرمایه یا کالاها و جریان مالی نیستند. بنابراین آنها در عمل نمیتوانند نقش آمریکا و دلار را بازی کنند؛ مگر اینکه در اقتصاد خود، سیستم توزیع درآمد و جریان تجارت و سرمایه، تجدید نظر اساسی کنند. ممکن است در نیمقرن آتی چین پس از اندوخته مازاد قابل ملاحظه و پیشرفتهای اقتصادی، مانند قرن ۱۹ آمریکا، به این فکر بیفتد که پول خود را نیز بر جهان مسلط کند؛ اما تغییرات زیاد و بینظیری لازم بوده و نیاز به اتفاقات مهم و تعیینکننده است. پایان سلطه دلار میتواند برای مردم کشورهای دارای مازاد (نه دولت آنها) هم خوب باشد؛ چرا که شاهد سرکوب تقاضا نخواهند بود و رفاه بالاتری برای آنها در پی خواهد داشت.
دولتهایی که در پی مسائل و اختلافات سیاسی، مورد زورگویی آمریکا قرار گرفتهاند نیز نفس راحتی میکشند؛ بهخصوص ایران که با تحریمهای مختلف طی چهار دهه قبل نتوانسته است از مازاد برخوردار شود و حتی واردات را نیز سرکوب کرده تا بتواند احتیاجات ارزی را تامین کند که به قیمت کاهش جدی رفاه تمام شده است. اما همانطور که گفته شد در عمل فعلا نشدنی است و قدرت تغییر در دست اقتصادهای قدرتمند و دارای مازاد است که تمایل چندانی برای آن ندارند. ائتلاف کشورها نهایتا میتواند فقط به واسطه خلاقیت ارتباطات در خارج از سیستم کنونی تجارت جهانی و جریانات مالی و سرمایه، فشار نسبی را کاهش دهد؛ اما نمیتواند جایگزین مناسب پیدا کند چرا که صاحبان تکنولوژی، علم و سرمایههای انسانی در بستر موجود به تجارت میپردازند و تجارت خارج از این سیستم برای کشورهایی که خواهان پایان سلطه دلار هستند، نوعی خودتحریمی محسوب میشود و میتواند اثرات زیانباری برای آینده این کشورها در پی داشته باشد.
بنابراین در عمل کشورهایی در ائتلاف میمانند که سالها از سلطه دلار و بهواسطه آن زورگویی آمریکا به رنج آمده، فرصتهای زیادی از دست داده و مازادی نیندوخته باشند و از طرف دیگر خواهان چشم بستن به روی ورود پیشرفتهای تکنولوژی دنیا، مزایای تجارت و نتایج حاصل از علم و در نتیجه چشم بستن به روی پیشرفت، رشد اقتصادی و توسعه باشند که این خودتحریمی آثار زیانبارتری نسبت به آثار فشارهای وارده حاصل از سلطه دلار دارد. بنابراین به لحاظ عقلانی، در عمل کشورهای معدودی وارد این ائتلاف میشوند که نتیجه عملی برای به زانو درآوردن دلار هم در پی نخواهد داشت و بیشتر به اقتصاد خود ضربه میزنند. حتی رئیسجمهور برخی کشورها مثل برزیل که خود یکی از بزرگترین دارندگان اوراق خزانهداری آمریکاست، در حرف به دنبال پایان دادن به سلطه دلار است. پس اگر این کشورها به جای چنین ائتلافی، با بهکاربستن دیپلماسی قوی، تحول سیاسی و بازی موثر جهانی سعی کنند از سیستم تجارت فعلی استفاده کنند، در عرصه اقتصاد موفقتر عمل خواهند کرد.
منبع: دنیای اقتصاد
نظرات