بابت رونق سینما باید به سینماگران آفرین گفت؛ نه دولتمردان
یک کارگردان سینما با اشاره به اینکه فروش بالای فیلمهای سینمایی دستاورد سینماگران است، تأکید کرد: تنها در صورتیکه اکثر فیلمهای سینمایی به فروش نسبتاً خوبی برسند و یک منحنی نرمال در نمودار فروش آثار سینمایی ایجاد شود، میتوان آن را دستاورد دولت دانست.
به گزارش تجارتنیوز، گفتگوی مهرداد فرید (فیلمنامهنویس و کارگردان سینما) را میخوانید:
یکی از مسائلی که در سال گذشته به عنوان یک اتفاق امیدوارکننده درباره آن صحبت شد میزان فروش فیلمها بود. فروش آثار سینمایی در یک سال گذشته را چطور ارزیابی میکنید؟
آمارها از تعداد بلیتهایی که فروخته شده نشاندهنده ارقام خوبی است ولی این دستاورد دولت نیست بلکه بیش از هر چیز دستاورد سینماگران است و باید به آنها دست مریزاد گفت که توانستهاند در چنین شرایط سختی که سختگیریهای بسیار بیشتری برای صدور پروانه ساخت و نمایش فیلمها وجود دارد از پس موانع بر آمدهاند و توانستهاند فیلمهایی را به تولید برسانند که مورد توجه مردم قرار بگیرند. به نظر من در این شرایط باید به سینماگران آفرین گفت و دولت نباید آن را جزو دستاوردهای خودش مطرح کند.
نکته دیگر این است که بخش اعظمی از فروش سینمای ایران در سالی که گذشت مرهون سه یا چهار فیلم است و اینگونه نیست که ما تصور کنیم همه فیلمها یا اکثر فیلمها توانستهاند به فروشی قابل قبول برسند. در واقع اگر سه یا چهار فیلم اول جدول فروش را کنار بگذاریم دیگر آثار وضعیت خوبی ندارند. اگر ما به نقطهای میرسیدیم که این موفقیتها شامل حال اکثر فیلمها میشد میتوانستیم این موفقیتها را به حساب دولت هم بگذاریم.
چرا در صورت فروش اکثریت فیلمها میتوان آن را دستاوردی برای دولت دانست اما در حال حاضر این میزان فروش ارتباطی با دولت و اقداماتش ندارد؟
اگر موفقیت در فروش قاعده بود میشد آن را به حساب دولت گذاشت. مادامی که این موفقیت استثناست آن را باید به حساب خلاقیت سازندگان آن استثناها گذاشت. در صورتیکه اکثر فیلمها مورد اقبال قرار بگیرند و شکست مالی مربوط به اکثریت آثار سینمایی نشود میتوان گفت که دولت برای ارتباط مخاطب با سینما اقداماتی کارساز داشته است. نمودار فروش فیلمها میبایست روی منحنی نرمال باشد. در منحنی نرمال معمولاً سه یا چهار درصد آثار شکستخورده و به همین اندازه هم معمولاً فیلمهای بسیار موفق هستند. مابقی آثار باید وضعیت متوسطی داشته باشند اما در شرایط امروز سینمای ایران فروش فیلمها وضعیت نرمالی ندارند. شاهد هستیم تعداد کمی از آثار توانستهاند هزینههای تولید خود را بدست بیاورند و به سودی متناسب با میزان تورم برسند. و اکثر فیلمها در گیشه شکستخورده هستند.
انگشتشمار بودن فیلمهای موفق و متوسط از یک طرف و انبوه فیلمهای شکست خورده، نشان میدهد که دولت نتوانسته شرایطی مساعد در سینما ایجاد کند و اتفاقاً در این شرایط باید دولت را مواخذه کرد تا پاسخگو باشد.
دولت از چه طریقی میتواند در ایجادِ یک وضعیت نرمال نقش داشته باشد؟
به نظر من هر چقدر دولت دخالت خودش را در پروسه تولید فیلمهای سینمایی کاهش دهد، سینما موفقتر است. منظور من از کنارهگیری دولت به نادیده گرفتن اقتدار و جایگاه آن نیست بلکه معتقدم دولت با کمتر کردن نظارتهای سختگیرانهی پیشینی میتواند تولید و نمایش فیلم در سینما را به سمت یک شرایط بهتر سوق دهد.
انتظار سینماگران این است که دولت پروانه ساخت را حذف کند و به فیلمسازان موفق اعتماد داشته باشد و با تعیین کردن خط قرمزها مسئولیت تولید فیلم را برعهده فیلمسازان قرار دهد. در اینجا فیلمساز است که با درایت خودش و شناختی که نسبت به کشور و مردمش دارد فیلمش را میسازد و بعد برای دریافت پروانه نمایش اقدام میکند.
به اعتقاد من اگر قرار است سینمایی پویا و موفق داشته باشیم باید به این نحو عمل کنیم. من به عنوان کسی که در سال جاری فیلمی را تهیه و آماده نمایش کردم باید بگویم پروسه دریافت پروانه نمایش و پروانه ساخت انرژی ما را بسیار مستهلک کرد درحالیکه این انرژی باید صرف کیفیت فیلم میشد. متقاعد کردن سازمان سینمایی برای دریافت مجوز ساخت فیلم، امروز حدود ۹۰ درصد انرژی فیلمساز را میگیرد و فقط ۱۰ درصد انرژی برای تولید اثر باقی میماند در حالیکه میشود پروانه ساخت را حذف کرد و به پروانه نمایش اکتفا کرد. این روند که از لحظه شکلگیری ایده فیلمساز باید از سازمان سینمایی مجوز بگیرد کار را برای فیلمسازان بسیار سخت کرده است.
در مورد فیلم خودم که امسال برای دریافت پروانه نمایش اقدام کرده بودیم اتفاق عجیبی که رخ داده بود، این بود که اعضای شورای پروانه نمایش فیلم را پسندیده بودند اما به دلیل اینکه بخشهایی از اثر با فیلمنامه مجوزدار متفاوت بود، باید سانسور میشد در حالیکه در آن بخشها ما از خط قرمزها عبور نکرده بودیم. اصرار بر اینکه فیلم باید حتماً با فیلمنامه مطابقت داشته باشد برایم بسیار عجیب بود و این سختگیری را فقط در این دولت دیدهام. این وضعیت باعث میشود که فیلمساز پس از دریافت پروانه ساخت دیگر خلاقیتی در فیلمنامهاش نداشته باشد درحالیکه تولید کننده یک اثر هنری تا لحظه آخر باید بتواند خلاقیتهایی که به ذهنش میرسد را در اثرش ایجاد کند و سازمان سینمایی باید به دانش و فهم سینماگر اعتماد کند.
وضعیت سینمای اجتماعی را که شاید مهمترین مشخصه سینمای ایران در عرصه بینالمللی است، چطور ارزیابی میکنید؟
میزان تولیدات اجتماعی نسبت به گذشته بسیار کمتر شده و دلیل این اتفاق هم مشخصاً سختگیریهای بیش از حد برای دریافت پروانه ساخت و پروانه نمایش است. در شرایط حاضر مثلا اگر بخواهید به موضوعی مثل اعتیاد بپردازید با محدودیتهای بسیاری روبرو هستید. اختلاسهایی که صورت میگیرد، فقری که وجود دارد و... از مسائلی است که اجازه پرداختن صریح و انتقادی به آنها را نمیدهند و در نتیجه اگر فیلمی اجتماعی ساخته شود هم فیلمی ضعیف و الکن است. واقعیتهای بسیاری هستند که امکان پرداختن به آنها وجود ندارد و فیلمساز مجبور است قصههایی را کار کند که اصلاً ارتباطی با امروز جامعه ندارند.
چقدر سینماگران در ضعف سینمای اجتماعی و شکلگیری این وضعیت تأثیرگذار بودهاند؟
وقتی دست و پای یک شناگر را میبندید و از او انتظار دارید که توانایی شنا کردن داشته باشد خب این توقع بیجایی است. این شناگر غرق میشود و در غرق شدنش هیچ تقصیری ندارد. باید اجازه تولید فیلم اجتماعی داده شود و بعد اگر در شرایط ایدهآل سینماگران نتوانستند اثری خوب و با کیفیت تولید کنند میتوان آنها را مورد انتقاد قرار داد.
در یک سال گذشته سینمای رسمی ایران به نوعی از سوی جشنوارههای معتبر دنیا تحریم شده است. این اتفاق چقدر در ضعیفتر شدن سینمای اجتماعی ایران تأثیرگذار بوده است؟
بله متأسفانه فیلمسازان و سینماگران ایرانی از هر دو طرف تحت فشار هستند و این وضعیت باعث میشود که تولیداتشان شکل نرمالی نداشته باشد. البته برای ما فیلمسازان، مسئله مهم دیده شدن فیلممان توسط مردمی است که برای آنها فیلم ساختهایم و موضوعاتی مثل جشنوارههای خارجی که حضور در آنها هم قطعاً اتفاق مهمی است در درجه بعدی اهمیت قرار میگیرد.
باید شرایطی فراهم باشد که ما فیلمسازها بتوانیم ارتباط خوبی با مردم خودمان برقرار کنیم و این ارتباط خوب زمانی میسر میشود که دولتمردانمان کمترین دخالت را در پروسه تولید داشته باشند. استقبال جشنوارههای خارجی از آثار ایرانی در اولویتهای بعدی ما قرار میگیرد. قطعاً حضور در جشنوارههای خارجی و موفقیت فیلمهای ایرانی در این رویدادها میتواند مسئلهای مهم باشد اما ما پیش از هر چیز باید مسائل سینمای خودمان را در داخل کشور حل کنیم. ما باید بتوانیم در فضایی مطلوب فیلمهای خودمان را برای مردم خودمان تولید کنیم و بعد به حضور فیلمهامان در عرصههای جهانی فکر کنیم.
در یک سال گذشته ظهور فیلمهای زیرزمینی بیش از همیشه بوده، به نظر شما چرا تولیدات زیرزمینی در این یک سال رواج پیدا کرده و آیا این جریان میتواند برای سینمای رسمی کشور خطرآفرین باشد؟
وقتی جلوی جریان آب یک رودخانه را بگیرید، بالاخره آب جمع شده مسیری را برای ادامه حرکتش پیدا میکند و مطمئناً امکان ندارد که آب تا ابد پشت آن سد بماند. فیلمهایی که به صورت زیرزمینی ساخته میشوند همان مسیری است که سینماگران پیدا کردهاند. از طرف دیگر به دلیل تحولات تکنولوژیک، تولید آسان شده است. تجهیزات با کیفیت با کمترین قیمت در دسترس جوانان قرار گرفته است. از آنجا که جوانان موانع سنتی که برای کار کردنشان وجود دارد را نمیپذیرند و حتی عواقب کارشان را هم به جان میخرند، مسیرشان را پیش میروند و فیلم تولید میکنند و سادهلوحانه است که ما تصور کنیم امکان جلوگیری از این تولیدات وجود دارد.
۲۰ سال پیش وقتی میخواستیم اثری تولید کنیم به دوربینهای گرانقیمتی نیاز داشتیم که مواد اولیهشان هم نگاتیو بود و این دوربینها هم در دسترس همه نبود اما امروز با یک گوشی هوشمند میتوان بهترین کیفیت تصویر را داشت و با تجهیزاتی بسیار ارزان میتوان به بهترین کیفیت صدا رسید و در صورتیکه شما ایده و خلاقیت کافی داشته باشید میتوانید اثری سینمایی خلق کنید که تمام دنیا آن را ببینند.
در دسترس بودن تجهیزات و همچنین توانایی جوانان در استفاده از تجهیزات روز دنیا، شرایطی را فراهم آورده که امکان جلوگیری از این نوع فیلمسازی وجود ندارد و چارهای جز تغییر سیاستگذاری باقی نمانده است. مدیریت فرهنگی باید به موضوع فرهنگ و هنر متناسب با دوره تمدنی جدید نگاه کند. طبق اخباری که دنبال میکنم به نظر میرسد حتی کنترل اینترنت با انواع و اقسام فیلترها هم دیگر امکانپذیر نیست و به زودی اینترنتی با سرعت بسیار بالا توسط برخی کمپانیهای جهانی در اختیار مردم جهان قرار میگیرد. در این شرایط باید پذیرفت که مردم ایران در کنار سایر ملل وارد دوره تمدنی جدیدی میشوند که سازوکارش نسبت به گذشته بسیار متفاوت است و محدود کردن هنر دیگر امکانپذیر نیست.
اگر این نگاه و روند مدیریت فرهنگی ادامهدار باشد به نظر شما چه آیندهای را میتوان برای سینمای ایران متصور بود؟
باید این نگاه تغییر کند و اگر این تغییر خودخواسته صورت نگیرد مدیریت فرهنگی کشور وادار به تغییر میشود. امکان مقاومت در برابر این تغییرات وجود ندارد و نمونههای زیادی را میتوان مثال زد که ابتدا در مقابل آن ایستادگی شد اما در ادامه مسوولان وادار به پذیرش شدند. در حال حاضر نگاه سنتی به مدیریت فرهنگی نمیتواند نتیجهبخش باشد و هر چه زودتر این تغییر نگاه ایجاد شود به نفع کشور است.
همین الآن در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی شاهد تولید محتواهایی هستیم که مخاطبان بسیاری دارند و استقبال از این محتواها نشان میدهد که مردم آنها را دوست دارند و برایشان جذاب است ولی دولتمردان اصلاً متوجه نیستند و گمان میکنند مثل گذشته میتوانند با بگیر و ببند بر محتواها نظارت کنند.
نظرات