فونیکس - هدر اخبار
کد مطلب: ۹۲۷۸۷۹

از بنکسی تا دیمین هرست؛ منفورترین هنرمندان قرن ۲۱ چه کسانی هستند؟

از بنکسی تا دیمین هرست؛ منفورترین هنرمندان قرن ۲۱ چه کسانی هستند؟

این پنج هنرمند مشهور کسانی هستند که «تبلیغات منفی» را به ابزاری برای شهرت و اعتبار بیشتر تبدیل کرده‌اند. در این مطلب چگونگی همزیستی موفقیت و بدنامی را در مورد این پنج شخصیت مشهور دنیای هنر بررسی می‌کنیم.

به گزارش تجارت نیوز،

آیا هنر «بد» می‌تواند موفق باشد؟ اصلا هنر بد چیست؟ از دنیای هنر اغلب به دلیل نخبه‌گرایی خودخواهانه وعدم ارتباط با واقعیت انتقاد شده است. گاهی اوقات، مردم طرفدار کسی می‌شوند که از سوی منتقدان تحقیر شده و گاهی هم برعکس.

گلهی ممکن است منتقدان منفورترین هنرمند را تحسین کنند و خشم عمومی را برانگیزند. این شاید به این دلیل باشد که در دنیای هنر تعریف خیلی روشن و مشخصی از هنر بد و خوب وجود نداشته باشد. تعاریف هنر سطح بالا و سطح پایین یا هنر خوب و بد بسیار مبهم هستند و این امر گاهی اوقات به جنجالی‌ترین هنرمندان فرصت دستیابی به موفقیت‌های تجاری را می‌دهد.

1. دیمین هرست: منفورترین هنرمند مشهور

دیمین هرست هنرمند معاصر انگلیسی یکی از مشهورترین، موفق‌ترین و در عین حال منفورترین هنرمندان امروزی است. او اغلب به تجاری‌سازی هنر و تأکید بیشتر روی ارزش مالی تا ارزش هنری متهم شده است. موضوعات اصلی هنر هیرست فناپذیری و ناپایداری هستند. با این حال، این هنرمند به دلیل روش‌های بحث‌برانگیزی که برای کشف این مضامین بکار می‌گیرد، موجب خشم دیگران شده است.

معروف‌ترین و شناخته‌شده‌ترین اثر دیمین هرست، «امکان‌ناپذیری فیزیکی مرگ در ذهن یک انسان زنده»، از یک کوسه مرده تشکیل شده که در فرمالدئید درون یک مخزن شیشه‌ای نگهداری می‌شود. بسیاری از منتقدان و بازدیدکنندگان گالری این اثر را نفرت‌انگیز و بی‌معنی می‌دانند. آن‌ها معتقدند هرست به جای بیان هنری باکیفیت، بر ضدارزش تکیه می‌کند. جدا از ویژگی‌های زیبایی‌شناختی مشکوک کار، کوسه هیرست نگرانی‌های فعالان حقوق حیوانات را هم برانگیخته است.

در آغاز، هرست به یک ماهیگیر استرالیایی سفارش یک کوسه داد و ماهیگیر آن را با کشتی به لندن فرستاد. با وجود مقادیر فرمالدئید استفاده شده، کوسه حین نمایش شروع به پوسیدگی کرد و نیاز به جایگزینی داشت. در آغاز، کارکنان گالری پوست کوسه را جدا کردند و پوست آن را روی یک کوسه فلزی کشیدند، اما هیرس از نتیجه راضی نبود و دستور داد حیوان دیگری را بگیرند و بکشند. این نه نخستین بار و نه آخرین باری بود که دیمین هرست از حیوانات مرده برای چیدمان‌های خود استفاده کرد. به طور کلی، طبق تحقیقات مستقل، او در طول دهه‌های زندگی حرفه‌ای‌اش، از صدها موجود مختلف از جمله گاو، اسب، گورخر و پروانه استفاده کرده و آن‌ها را برای نمایش دادن در آثارش کشته است. اشتیاق او به هنر دیجیتال، ارزهای رمزنگاری شده و رمز غیرقابل‌معاوضه (NFT) نیز سبب ایجاد نگرانی کسانی شده که با تجاری‌سازی هنر و احساس شایستگی هنری رو به افول مشکل دارند.

2. جِف کونز: مبدع  اسباب‌بازی‌ها و حیوانات بادکنکی

هنرمند آمریکایی جف کونز خود را وارث مارسل دوشان و اندی وارهول معرفی می‌کند که اشیاء روزمره را بازآفرینی می‌کند و به خاطر شیوۀ کارش نگرانی‌هایی را در مورد اصالت هنری ایجاد کرده است. او به سبک وارهول، ساخت قطعه‌های هنری خود را به دستیارانش در استودیو محول می‌کند. معروف‌ترین آثار او سگ‌های بادکنکی درخشانی هستند که تضاد بین مادیات محتمل و واقعی، وزن، قیمت و اهمیت را بررسی می‌کنند. به گفته کونز، درگیری او با اسباب‌بازی‌ها و حیوانات بادشده همزمان نمایانگر ساده‌لوحی کودکانه و تمایلات جنسی بزرگسالان، کاوش در جهان و زوایای تاریک روان است.

با این حال، با اینکه میلیون‌ها نفر کونز را دوست دارند، او یکی از منفورترین هنرمندان در سراسر جهان است. او دائماً به خاطر سبک جلف و خودتبلیغی بی‌شرمانه‌اش که گاهی بر تصاویر جنسی متکی بوده است مورد حمله قرار می‌گیرد. در ظاهر، هنر کونز تا سر حد بی‌تفاوتی غیرسیاسی است. بسیاری از منتقدان کونز را متهم کردند که نیازهای مجموعه‌داران و دلالان هنری ثروتمند را برآورده می‌کند، بدون اینکه به پیامدهای سیاسی یا اخلاقی آثارش فکر کند.

3. مارگارت کین: نقاش کودکان چشم درشت

مارگارت کین نقاشی بود که در یک محیط مذهبی محافظه‌کار بزرگ شده بود و در یکی از بزرگترین رسوایی‌های هنری قرن گذشته به شهرت رسید. برای بیش از یک دهه، همسرش والتر کین با نسبت دادن نقاشی‌های مارگارت از کودکان چشم درشت غمگین به خود، نامی برای خود دست و پا کرد. والتر که چیزی از نقاشی نمی‌دانست، ادعا کرد این بچه‌ها را در سفر به اروپای پس از جنگ دیده است. او به مردم از شوکه شدنش از دردها و آسیب‌هایی که به کودکان وارد شده بود، می‌گفت.

والتر به شدت خودمحور بود و خود را بزرگترین نقاش چشم پس از ال گرکو می‌دانست و خود را کنار استادان بزرگ گذشته مانند میکل آنژ و لئوناردو داوینچی در همان دسته قرار می‌داد. در حالی که والتر در حال تبلیغ نقاشی‌هایش و به هدر دادن درآمد هنگفتش در مهمانی‌ها بود، مارگارت در استودیوی خود حبس بود و ۱۶ ساعت در روز برای کشیدن آثار جدید کار می‌کرد. این نقاشی‌ها بسیار موفق بودند و صدها و هزاران نسخه اصلی و چاپی آن‌ها فروخته شد.

مارگارت تنها چند سال پس از جدایی از کین و پس از نقل مکان به هاوایی، شجاعت صحبت کردن پیدا کرد. دادگاه درستی ادعای مارگارت را تایید کرد و شهرت او به عنوان خالق اصلی نقاشی‌های کودکان چشم درشت تثبیت شد. با وجود سروصدای رسانه‌ای پیرامون هر دوی آن‌ها، شهرت هنری آن‌ها میان نهادهای هنری بسیار بحث‌برانگیز باقی ماند. منتقدان هنری آشکارا از این آثار متنفر بودند و آن‌ها را جلف و ترسناک می‌خواندند. آن‌ها نگران افزایش روزافزون مقلدان و مریدان این آثار نیز بودند. کار کین طرفداران زیادی از طبقه متوسط نوظهور آمریکایی، مستقر در حومه شهر، را جذب خود کرده بود. با وجود انتقاد متصدیان هنر، اندی وارهول اظهار داشت هنر کین نمی‌تواند بد باشد اگر افراد زیادی آن را دوست داشته باشند.

4. ریچارد سرا: مینیمالیستی که دست‌کم گرفته شده

مینیمالیسم، با وجود ماهیت ساده و قابل‌درکش، یکی از بحث‌انگیزترین جنبش‌های هنری در تاریخ هنر باقی مانده است. ریچارد سرا، مجسمه‌ساز آمریکایی، چارچوب مفهومی مینیمالیسم را با ایده آثار مکان‌بنیاد ترکیب کرد و رابطه بین مکان و اثر هنری قرار داده‌شده در آن را بررسی کرد. منبع الهام اصلی مجسمه‌سازی او آثار هنرمند رومانیایی کنستانتین برانکوزی و جنبش ایتالیایی آرتِه پوُوِرا بود که به جای مواد سنتی و گران‌قیمت بر مواد یافت‌شده‌ی ارزان‌قیمت متمرکز بود. سرا یکی از مهم‌ترین هنرمندان آمریکایی قرن گذشته است، اما از همه تجربه‌های هنری او استقبال نشد.

معروف‌ترین و جنجالی‌ترین اثر سرا وسط میدان فدرال شهر نیویورک قرار گرفت. سال ۱۹۸۱، سرا یک قطعه منحنی و کج به نام Tilted Arc (قوس کج) ساخت تا در میدان یک منطقه تجاری قرار گیرد. این اثر هشت سال آنجا ماند. هدف این مجسمه، بازآفرینی شیوه‌های تعامل مردم با فضا و تغییر الگوهای روزمره آن‌ها بود. با این حال، کارمندان اداری اشتیاق چندانی به این کار نشان ندادند.

این پانل ۱۲۰ فوتی از جنس فولاد پوشیده از زنگ، مسیرهای پیاده‌روی معمولی که ساکنان محلی از آن استفاده می‌کردند خراب کرد و آن‌ها را وادار به پیاده‌روی مسافت‌های بیشتری کرد. بسیاری از مردم معتقد بودند این اثر با مسدود کردن دید خیابان‌ها و ساختمان‌های اطراف، فضا را از نظر زیبایی‌شناختی هم خراب کرده است. پس از هشت سال مبارزه قانونی، مجسمه برداشته شد و در انبار هنرمند قرار گرفت. سرا که از این نتیجه ناراضی بود، اظهار داشت که هرگز این اثر را به نمایش نخواهد گذاشت زیرا فقط برای فدرال پلازا ساخته شده بود.

5. بنکسی: مشهورترین شورشی دنیای هنر

بنکسی نیازی به معرفی ندارد. او یکی از مشهورترین هنرمندان قرن و مطمئناً مشهورترین هنرمند خیابانی است. با این حال، او از همان روزهای ابتدایی کارش هم محبوب و هم منفور بود. یکی از ویژگی‌های کلیدی شخصیت بنکسی ناشناس بودن نسبی اوست. او هرگز در انظار عمومی ظاهر نمی‌شود و گروهی از نمایندگان به امور او رسیدگی میکنند. با این حال، سال‌هاست در مورد هویت واقعی او شایعاتی منتشر شده و مصاحبه‌های اخیراً فاش‌شده برخی از آن‌ها را ثابت کرده است. مردم حدس زدند شخصیت واقعی او یکی از چهره‌های مشهور یا یکی از هنرمندان کمتر شناخته‌شده بریتانیایی است.

آثار بنکسی در مکان‌های مختلفی در سراسر جهان یافت می‌شوند. آثار هنر خیابانی او معمولاً با رویدادهای سیاسی جاری از سراسر جهان ارتباط دارند. به گفته این هنرمند، او می‌خواهد پیام‌های ضدسرمایه‌داری و ساختارشکن را منتشر کند. او همچنین می‌خواهد از تعصب و ریاکاری دنیای هنر و نخبگان انتقاد کند. با این حال، پشت نمای سرکش این آثار، بسیاری از منتقدان میل نه چندان پیچیده او برای پذیرفته شدن از سوی همان نهادی را می‌بینند که بنکسی مسخره‌شان می‌کند. هنر بنکسی در حراجی‌ها به قیمت بالا به فروش می‌رسد، بنابراین هیچ فرقی نمی‌کند چون مانند باقی هنرمندان معاصر در خدمت همان سیستم تجاری است و از آن سود می‌برد. بنابراین، شورش به ظاهر بنیادشکن او هیچ جایگزین واقعی ارائه نمی‌کند. در عوض، به همان سیستمی سوخت‌رسانی می‌کند که قصد از بین بردن آن را دارد.

منبع : فرادید

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.