فونیکس - هدر اخبار
کد مطلب: ۹۴۲۵۳۲

چند روایت از ظلم بی‌ پایان کارفرمایان حوزه نشر به نیروی کار فرهنگی!

چند روایت از ظلم بی‌ پایان کارفرمایان حوزه نشر به نیروی کار فرهنگی!

گزارش‌ها حاکی از آن است که در سال‌های اخیر با رشد معضلات گسترده در حوزه روابط کار، بخش نشر نیز درگیر آسیب‌هایی جدی شده است.

به گزارش تجارت نیوز،

 با گسترش فعالیت‌های اقتصادی و تولیدی در درون شهرها، رفته رفته مشاغلی وارد فضای تجاری شدند که الزاماً داشتن برخورد تجاری و اقتصادی در آن‌ها چندان در شان و جایگاه‌شان نیست. یکی از حوزه‌هایی که مشمول چنین وضعیتی بودند، بخش خدمات فرهنگی و هنری، انتشارات‌ها و حوزه‌های مشابه است. در این زمینه انتشارات‌ها که داعیه‌دار و پرچم‌دار حفظ بخشی از فرهنگ در کشور محسوب می‌شوند، دارای‌ شان و جایگاهی هستند که نباید در درگیری‌های اقتصادی و تجاری، خود و بخشی که نمایندگی می‌کنند را بدنام کنند؛ اما گزارش‌ها حاکی از آن است که در سال‌های اخیر با رشد معضلات گسترده در حوزه روابط کار، بخش نشر نیز درگیر آسیب‌هایی جدی شده است. 

این بازار واقعاً خراب نیست…

یکی از آگهی‌های پر تکرار صفحات مجازی و رسانه‌های کاریابی در پایتخت و حتی برخی شهرهای بزرگ دیگر، آگهی استخدام نیرو در حوزه نشر است. برخی انتشارات‌های بزرگ در ایران که خود صاحب شبکه توزیع و پخش کتاب، فروشگاه و کلیه خدمات نشر هستند، در سال‌های اخیر بسیار از وضعیت نامناسب اقتصادی و تجاری خود می‌گویند اما در عین حال هنوز نیرو جذب کرده و به فعالیت ادامه می‌دهند. 

بسیاری از مدیران انتشارات‌ها وقتی از وضعیت خراب حوزه نشر می‌گویند، از رسیدن تیراژ و شمارگان کارهای نشر شده خود به میزان کمتر از ۳۰۰ نسخه می‌گویند و معتقدند چون کاغذ گران شده و خرید کتاب بسیار کمتر از گذشته است، آسیب جدی در این بخش وارد آمده است. 

این ادعاها درست است اما چطور این انتشارات‌ها و اربابان صنعت نشر با سودهای بالا به کار خود ادامه داده و به جذب نیروی انسانی می‌پردازند؟ این درحالی است که عمده نیروی کار این مجموعه‌ها فارغ التحصیلان رشته‌های علوم انسانی در تهران هستند که با تخصص در بسیاری از حوزه‌ها و فارغ التحصیلی در دانشکده‌های ادبیات، فلسفه، اقتصاد، علوم سیاسی و حقوق، تاریخ و جامعه‌شناسی و روان‌شناسی، به این صنعت وارد شده‌اند. 

با این وجود این بنگاه‌های اقتصادی که بیش از ماهیت و هویت مالی، گویای هویت فرهنگی یک جامعه باید باشند، از نیروی کار نسبتاً فرهیخته خود گاه با شرایطی نامناسب‌تر از یک کارگر ساده فاقد تحصیلات و مهارت بهره‌کشی کرده و در هنگام پاسخگویی، وضعیت خاص اقتصادی را بهانه کرده و گاه از حداقل‌ها نیز دریغ می‌کنند. این درحالی است که نیروهای آنان بر این باور هستند که وضع ارباب نشر در کشور چندان هم بد نیست! 

برخوردهایی عجیب با نیروی کارِ حوزه نشر! 

حوزه نشر دارای انواع فرصت‌های شغلی برای فعالان عرصه نشر و کتاب به ویژه در حوزه‌های علوم انسانی است. از کارشناس فروش کتاب تا ویراستار و صفحه آرا و نمونه خوان، و از مترجم و مصحح و کارشناس نشر تا کارمند عادی هر انتشارات، همگی ذیل مشاغل فضای نشر محسوب می‌شوند. البته علاوه بر این مشاغلی نیز در برخی انتشارات‌ها وجود دارد که اندکی کار در آن‌ها به شکل یدی و غیرفکری نیز دسته‌بندی می‌شود. برخی نشرها دارای شبکه انبارداری گسترده هستند که وجود کارگر انبار را توجیه می‌کند و برخی نیز دارای ابنیه و کافه هستند که حضور نگهبان و کارگران کافه را ضروری می‌سازد. 

به این ترتیب، شبکه قابل توجهی از مشاغل مختلف در حوزه نشر به وجود می‌آیند که عمدتاً متعلق به اقشار تحصیلکرده و اصطلاحاً فرهیخته فرهنگی در حوزه نشر است. اما این نیروها گاه با حداقل‌ها و کمتر از حداقل‌ها معیشت خود را در ازای کار سنگین تامین می‌کنند. برخی از آنان معتقدند خراب بودن بازار کار در حوزه علوم انسانی باعث شده تا با انبوه تقاضای فارغ التحصیلان رشته‌های علوم انسانی در حوزه نشر، دست بالا و برتر در روابط کار با کارفرما باشد؛ زیرا در سایر حوزه‌‎ها، بازار کار کشور کمتر از فارغ التحصیلان علوم انسانی استفاده می‌کند. 

این قدرت یک‌سویه و دست بالای کارفرمایان در حوزه روابط کار حوزه نشر باعث شده تا رفتارها و کنش‌هایی از سمت مدیران نشرها در سال‌های اخیر در رابطه با نیروی کارشان سر بزند که به زعم خود این پرسنل، نه تنها نوعی ظلم به نیروی کار که مخدوش کننده‌شان فرهنگی حوزه نشر نیز محسوب شود. 

در یکی از نمونه‌های اخیر آن، یک فارغ التحصیل دوره دکترای فلسفه که کارمند یکی از انتشارات‌های پر زیرمجموعه و بزرگ کشور است، گفت: اخیراً بنده به پس از حدود یکسال کار به‌عنوان کارشناس نشر و فردی که بطور مرتب و حضوری در دفتر این انتشارات بزرگ کار می‌کردم، به دلیل مجادله بر سر رقم مزد خود به همراه همکار و دوستم اخراج شدیم. 

آقای «پ» می‌افزاید: آن انتشارات که بنده در آنجا به همراه همکارم فعالیت داشتیم، انتشاراتی بسیار ثروتمند است. برای فرار مالیاتی و کاهش هزینه‌ها، ذیل این انتشارات سه نشر دیگر هم راه اندازی شده است. مدیر نشر به دلیل بهره‌مندی از رانتِ کاغذ و انبارکردن کاغذهای دولتی در تعداد قابل توجهی از انبارهای مخفی مسکونی در محدوده خیابان انقلاب و فروش آن در دوره‌های گرانی، سود انبوهی بدست آورده است. اما باوجود همه این موارد، اخیراً این نشر اقدام به تعدیل و اخراج تعدادی از نیروها به دلیل اختلافات مزدی گرفت. حقوق این نشر واقعا پایین و گاه کمتر از قانون کار است. مدیر آن؛ سه فرزند خود را به کار مدیریت نشر گمارده و خود در شمال تهران مشغول کار ساختمانی و ورود به عرصه پرسود ساخت و ساز است! 

وی تاکید می‌کند: پس از اخراج چندین نفر از نیروها به دلیل برخی اختلافات فنی و مالی، انتشارات نیروی جدید نگرفت. عملاً میزان کار من و همکارم سه برابر شد! در این مدت از مدیران نشر مربوطه بارها به شکل مسالمت‌آمیز خواستیم که یا نیروی جدید بگیرد یا حقوق ما را به دلیل چندبرابر شدن حجم کار، حداقل ۵۰ درصد افزایش دهد! وقتی برای بار دوم پیشنهاد را با درصد ارائه دادیم، با برخوردی شدید مواجه شدیم که اصلا در شان جایی که نام انتشارات فرهنگی و حوزه علوم انسانی را یدک می‌کشد، نیست! یکی از فرزندان مدیر مجموعه با تندی ادعا می‌کند که «ما به شما لطف کردیم که نگهتان داشته‌ایم! شما حتی قرارداد هم ندارید!» وقتی به مدیر مربوطه گفتیم که خود نبستن قرارداد تخلف است و موجبات منت بر نیرو نیست، با برخورد شدید شدید همراه با خشونت فیزیکی از دفتر بیرون شده و به این نحو اخراج شدیم! 

آقای «پ» در پایان خاطرنشان می‌کند: کار علاوه بر اداره کار منطقه، به نیروی انتظامی نیز کشید، اما هرگز فراموش نمی‌کنم که مدیر مربوطه در حین مجادله اظهار می‌کرد که «من انحصار چاپ و پخش و نشر عمومی تهران را دارم، نمی‌گذارم حتی در جای دیگری هم در این شهر کار کنی!» البته روزیِ من دستِ چنین افرادی نیست اما این واقعاً مایه شرم است که چنین افرادی سکان‌دار فرهنگ و کتاب در کشور هستند! 

رقم‌های ناچیز، کار سنگین و فقدان قرارداد...!

البته این تنها این انتشارات نبود که اخیراً از آن گزارش دریافت کردیم. بسیاری از کارکنان قراردادی و غیرقراردادی ویراستار، صفحه آرا و… نیز شرایط مشابه را تجربه کرده‌اند. 

خانم «ط» که بیش از یک دهه پس از فارغ التحصیلی در حوزه ویراستاری و نمونه‌خوانی با چندین انتشارات عمومی مطرح کشور در همکاری بوده است، می‌گوید که قصد دارد باوجود تحصیلات خود در حوزه‌ای نامرتبط فعال شود و باوجود تخصص بالا و مدرک و سابقه خود در این حوزه، دیگر در این بخش از بازار کار نماند. 

وی می‌گوید: ارقام پرداختی در حوزه انتشارات‌ها بسیار پایین است، حساب کنید انتشارات‌هایی که برخلاف هر جنس دیگر مصرفی غیربادوامی در بازار که اتیکت قیمتی ثابت دارند، با برچسب مدام قیمت کتاب چاپ شده خود را براساس تورم بروزرسانی می‌کنند، در حوزه تالیف، ترجمه، ویراستاری و. . هنوز نرخ‌های گذشته را می‌دهند. جدا از آنکه به سلیقه خود در کارها اعمال نظر غیرتخصصی می‌کنند، مبالغ‌شان برای این خدمات حوزه نشر بسیار پایین است. اولاً باوجود نیاز به چندین ویراستار ثابت، اغلب نیرو در این حوزه استخدام نکرده و برای کار هم قرارداد نمی‌بندند. ثانیاً مبلغی که بابت ویراستاری، صفحه آرایی و… می‌دهند، عملاً توهین‌آمیز است. 

این نیروی با سابقه حوزه‌ی ویراستاری و نمونه‌خوانی گفت: بنده با نشر «...» چندماه قبل ارتباط گرفتم و پیشنهاد ویراستاری و نمونه‌خوانی و حتی تصحیح کامل یک کار سنگین در حوزه علوم انسانی که باید برای ویراستاری اثر ترجمه شده علاوه بر زبان انگلیسی بر حوزه‌هایی از فلسفه و جامعه‌شناسی نیز تسلط داشت، را دریافت کردم. عمده کارهایی که انتشارات‌های عمومی در حوزه علوم انسانی، ادبیات و. . می‌خواهند، به همین نحو سخت و بسیار زمان‌بر است. با این حال این نشر مانند چند نشر دیگر علیرغم ثروت و شهرت بالای خودش، پیشنهاد صفحه‌ای ۸ هزار تومان (صفحه ۳۰۰ کلمه‌ای) را مطرح کرد. به این ترتیب اگر کتابی ۳۰۰ صفحه‌ای را ویراستاری کنم، کمتر از ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان دریافتی خواهم داشت! این درحالی است که در عمل برای رساندن آن کار یک ماه باید تمام وقت خود را بگذارم! 

خانم «ط» می‌افزاید: این ارقام صرف‌نظر از برخورد نادرست و رفتارهایی غیرقابل انتظار از اصحاب فرهنگ و نشر است. گویی در جایگاه کارفرمایی، قرار است همه مانند کلیشه داستان‌های کارفرمای خشن در کارخانه و بقیه مصداق کارگر مظلوم باشند. وضعیت برای کسانی که ترجمه و تالیف می‌کنند نیز بدتر است. عملاً تعداد زیادی از آن‌ها که در حوزه‌های مختلف کار تولید می‌کنند، جیب خود و از دل مایه می‌گذارند! قراردادهای ۱۵ درصد از پشت جلد که گاه برای مولف و مترجم تازه کار به ۱۰ درصد هم می‌رسد! همان ۱۰ درصد ۳۰۰ نسخه از یک کتاب ۵۰۰ هزار تومانی که مبلغی حدود ۱۵ میلیون تومان است، با چندین ماه تاخیر و گاه به‌صورت اقساط پس از چاپ دوم کتاب به صاحب اثر می‌دهند! بعضی از صاحبان اثر که کارهایشان را ویرایش می‌کنیم، بیش از یکسال پای کار خود زحمت کشیدند! 

کتاب‌فروشان و انبارداران و روابط تحکم آمیز! 

آقای «ب» که پس از ۵ سال کار به‌عنوان کارشناس فروش یک انتشارات قدیمی و با سابقه و با مدرک علوم سیاسی از یک دانشگاه دولتی تهران اخیراً به کانادا مهاجرت کرده است، از بخش دیگری از وضعیت صنعت نشر ایران می‌گوید. او بهره‌کشی در این بخش از بازار کار را یکی از شدیدترین انواع بهره‌کشی می‌داند. 

وی می‌گوید: تجربه من از کار نشان داد که کارفرما با وجود آنکه ما برای انبارهای ذخیره و احتکار کاغذ وی هم کار می‌کردیم، عملاً در چند جبهه از ما کار می‌کشید. خود من به این علت با درگیری از آنجا خارج شدم که برای ختم یکی از بستگانم مرخصی ساعتی گرفتم و وقتی دو ساعت دیرتر مراجعه کردم، کارفرما که مدیر این انتشارات سیاسیِ باسابقه و داعیه‌دار فرهنگ و شخصی بنام در عرصه‌ی علوم انسانی است، با بدترین ادبیات که در شان هیچ انسانی  نیست، با من برخورد کرد. برخوردها با سایر نیروهای انبار و کتابفروش هم به همین نحو بود. ما گاهی به دلیل شدت بهره‌کشی شدن توسط کارفرما، از درد کمر و پا رنج می‌بردیم زیرا در روز حداقل ده ساعت سرپا و اغلب باوجود آنکه شغل ما باربری نبود، بار کتاب می‌بردیم!

این فروشنده سابق کتاب انتشارات‌های عمومی تهران می‌افزاید: حقوق ما به صورت دستی در صف پرداخت می‌شد. برخی کارگران انبار کتاب و انبار کاغذ ما بیمه نبودند. خود ما ۶ ماه بعد از استخدام بیمه شدیم! با وجود اینکه ساعت کار ما ۸ صبح تا ۸ شب بود، اضافه کار با نرخ مصوب اضافه کار در قانون کار پرداخت نمی‌شد! پس از ساعت ۱۶ بعداز ظهر همه باید اضافه کار می‌ایستادند و برخلاف قانون کار، بکارگیری برای اضافه کار هم اجباری بود. با همه این تخلفات، بدترین رفتارها صورت گرفته و به اندازه قانون کار و شاید مقدار ناچیزی بیشتر پرداخت می‌شد. تنها در پایان ماه مبلغی اضافه به نام «پشت پاکتی» آن هم به سلیقه و نظر مدیر نشر به برخی پرسنل که در بهبود کار نقش داشتند، پرداخت می‌شد. بعدها معلوم شد فلسفه پرداخت پشت پاکتی که آن هم به ۱ میلیون تومان نمی‌رسید، گاه انتقال اخبار درون مجموعه به مدیر نشر بوده است! 

آقای «ب» در پایان خاطرنشان می‌کند: البته وضع ما خوب بود، ولی وضعیت کارکنان انتشارات‌های کنکوری و آموزشی بسیار از ما بدتر است. حقوق ویراستار و صفحه آرا و طراح که کار سخت‌تری در این انتشارات‌ها دارند، گاه ۲ میلیون تومان کمتر از قانون کار است. اغلب آنان پس از دو سال با درگیری در ادارات کار درحالی که اخراج شدند، به دنبال حقوق‌شان هستند. حساب کنید یک خانم طراح مسلط به نرم‌افزار دشوار «این‌دیزاین» در سال ۱۴۰۲ برای ۱۰ ساعت کار در روز ۷ میلیون تومان می‌گرفت!

مشکل داریم چون تشکل نداریم!

البته تشکل‌هایی مانند کانون نویسندگان، سرای اهل قلم، انجمن صنفی ویراستاران کشور و کانون‌های مترجمان در ایران وجود دارند که از حقوق این بخش از نیروها صیانت کنند، اما هر کدام از این تشکل‌ها بیشتر در امور فنی و گاه فرهنگی و سیاسی محیط خود غرق شده و از رسیدگی به امور صنفی بازمانده‌اند. 

آقای «س» از کسانی که از حوزه چاپ و نشر خارج شده و دیگر باوجود مدارک فوق لیسانس و دکترای علوم انسانی در حوزه‌های تجاری نامرتبط کار و امرار معاش می‌کنند، می‌گوید: ما حتی یک صنف و تشکل پیگیر هم نداشتیم. برخی تشکل‌ها خود به مدیران نشرها وصل هستند و اعتمادی نیز نداشتیم و تعرفه‌های ترجمه و تعرفه‌های ویراستاری که انجمن‌ها پیشنهاد می‌دادند اغلب نقض می‌شد.

در این رابطه نیما اشرفی (از مترجمان جوان فعال در حوزه نشر)  اخیراً با تنظیم بیانیه سرگشاده و کارزاری با عنوان «فراخوان صیانت از حقوق مترجمان» از فعالان این عرصه خواسته تا از حقوق مترجمین در برابر مدیران نشرها دفاع شود.

به نظر می‌رسد باوجود شرایط اقتصادی و استقبال اندک در حوزه نشر، برخی تنگ‌دستی‌های مدیران و کارفرمایان نشر طبیعی باشد، اما شاغلان این بخش معتقدند قرار نیست آنان با نقض قوانین کار و ظلم پذیری تاوان آن را بدهند و در این زمینه نیازمند تشکل قدرتمند هستند.

منبع : ایلنا

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.