عاملی که مدیریت را مختل میکند
شاید شما هم با مدیرانی که رفتار دوگانه از خود بروز میدهند، برخورد کرده باشید. اغلب اوقات که کارها خوب و مطابق انتظار پیش میرود، کار کردن با آنها لذتبخش است. در این مواقع صبور، متعادل و حمایتگر هستند. همهچیز طبق زمانبندی است و تیم تحتنظر آنها نیز سختکوش و کارآمد به فعالیت مشغولند. اما
شاید شما هم با مدیرانی که رفتار دوگانه از خود بروز میدهند، برخورد کرده باشید. اغلب اوقات که کارها خوب و مطابق انتظار پیش میرود، کار کردن با آنها لذتبخش است. در این مواقع صبور، متعادل و حمایتگر هستند. همهچیز طبق زمانبندی است و تیم تحتنظر آنها نیز سختکوش و کارآمد به فعالیت مشغولند.
اما کافی است کارها خوب پیش نرود. پروژهها از زمانبندی عقب بیفتد. بودجه کم باشد. امور مدیریتی خودشان درست پیش نرود و تحت فشار قرار بگیرند. سبک مدیریت آنها بهناگاه تغییر قابل ملاحظهای میکند. سراسیمه و تندخو میشوند. همکارانشان را پس میزنند و دوست دارند کمترین تماس ممکن را با تیم تحت سرپرستیشان داشته باشند. در بدترین سناریو، بازدهی تیم پایین میآید و کمکم کل واحد در سازمان به این شناخته میشود که نمیتواند تحت فشار کار کند.
اگر از نقطهنظر کارکنانِ اینگونه مدیران به ماجرا بنگریم، اینطور به نظر میرسد که گویی آنها برای دو نفر متفاوت کار میکنند: یک فرد خونسرد، که کار کردن با او لذتبخش است. و فردی مضطرب، غیرقابل تحمل و سختگیر.
این مدیران فکر میکنند مسائل مدیریتی که سر راه آنها قرار میگیرد، بهطور ویژهای غیرمعمول و خارقالعاده هستند. امّا حقیقت این است که مسائل معمولیاند و چالش آنها، ناتوانی در رویارویی با پدیده استرس است. یا اگر دقیقتر بگوییم، ناتوانی در رویارویی کارآمد و موثر با استرس.
تراکم پروندههای باز
دور از ذهن نیست که ناپایداری در مدیریت (یک روز سرد، یک روز گرم؛ یا در این مورد بهخصوص، یک روز خونسرد و روز بعد بیتاب) بذر عدم اطمینان و ناامنی را در ذهن کارکنان میکارد. پدیدهای که سبب میشود کارکنانْ خود را کمتر در کارها درگیر کنند و حتی نگه داشتن آنها درون سازمان، روزبهروز سختتر شود.
حقیقت این است که مدیریت امروزی، به صورت پیشفرض یک نقش پراسترس است. فارغ از استثناها، هر فردی که حتی مدت کوتاهی در کسوت مدیر فعالیت کرده، گواه این حقیقت خواهد بود.
مدیران -در هر سطحی که باشند- بهطور معمول، پروندههای باز بسیاری دارند. پروژههای زیادی که مسئولشان هستند، کارهای فردی که توجه کامل آنها را میطلبد، و ارتباطهایی که باید مراقب باشند که در سمتوسوی صحیحی جلو رود: ارتباط با کارکنانشان، با مدیرانشان (و حتی شاید مدیران مدیرانشان)، با مشتریان، با نمایندههای فروش و دیگران. بدیهی است، وجود این موقعیتها، بالقوه، زمینه وسیعی را برای ناکامی، تعارض و تنش ایجاد میکند.
کوتاهسخن اینکه، مواجهه با موقعیتهای استرسزا، بسیار متداول است. مدیری پیدا نمیکنید که اذعان نکند، اگر نه همیشه، لااقل در مقاطعی، استرسهای بسیار بالایی را از سر گذرانده است. نکته مهم و کلیدی اینجاست که چگونه بتوانیم بر استرس مسلط شویم. ما راهی نداریم جز اینکه آن را تحت کنترل خود بگیریم و نگذاریم بیجهت سلوک مدیریتیمان را تغییر دهد.
راهکارهای شناختهشدهای برای مدیریت استرس وجود دارد، که سعی میکنیم در مجله آیاستارت برخی از مفیدترین آنها را معرفی کنیم. اما خوب است بدانیم، گام اول در همه آنها آگاهی از خود (Self-awareness) است. آگاهی به اینکه استرس، بالقوه میتواند سبب بروز مشکلات و سختیهای دیگری برای ما شود. و این نوعِ پاسخ ما به استرس است، که میزان توفیقمان در مدیریت را رقم خواهد زد.
مدیران کارکشته دوست ندارند از نگاه دیگران، دو فرد متفاوت به نظر برسند. آنها ترجیح میدهند شخصیتی پایدار و تحت کنترل از خود به نمایش بگذارند. وقتی مشکلات به سمتمان یورش میآورند، قویترین واکنش این است که شناخت صادقانهای از موضوعات پیشآمده پیدا کنیم و سپس، گامهای موثری برای تغییر اوضاع برداریم.
نظرات