پول کمتر و آش بیشتر (اصل پنجم علم اقتصاد: رقابت)
وقتی به بازار بینالمللی فکر میکنیم، ممکن است کشورهای زیادی را رقیبی برای ایران بیابیم. این تصور میتواند تا حد زیادی اضطرابآور باشد. کشورهای دیگر همیشه در این بازار جهانی بهتر و بهتر میشوند و بخشی از بازار را در اختیار میگیرند. این احساس که اگر لحظهای غافل بمانیم، رقبا گوی سبقت را از ما
وقتی به بازار بینالمللی فکر میکنیم، ممکن است کشورهای زیادی را رقیبی برای ایران بیابیم. این تصور میتواند تا حد زیادی اضطرابآور باشد. کشورهای دیگر همیشه در این بازار جهانی بهتر و بهتر میشوند و بخشی از بازار را در اختیار میگیرند. این احساس که اگر لحظهای غافل بمانیم، رقبا گوی سبقت را از ما خواهند ربود، بههیچعنوان خوشآیند نیست.
وقتی فکر میکنیم در شغل شخصیمان هم رقبای زیادی داریم، حالمان بدتر میشود. حتی در خانه و بین اعضای خانواده نیز نوعی رقابت وجود دارد. شاید ترجیح دهیم به طور کامل از این بازی خارج شویم و در انزوا نیازهای خود را به تنهایی برآورده کنیم. اما این ایده، از فکر کردن به میلیونها رقیب در سراسر جهان ترسناکتر است. برای خروج از این فکر آزاردهنده آخرین راهحل، و البته تنها راهحل، تجارت است. تجارت میتواند وضع همه را بهتر کند.
رقبای بینالمللی ایران
اگر یک روز در اخبار بشنویم که «اسپانیا در فروش زعفران از ایران پیشی گرفت» ناراحت خواهیم شد.
بسیاری از ایرانیها باور دارند که قالی ایرانی بهترین قالی جهان است. همچنین میدانیم که اقتصاد بسیاری از خانوادههای ایرانی به بافت و فروش فرش بستگی دارد. ما دوست نداریم این بازار را به ترکیه ببازیم.
رقابت ما با قطر، عراق و کویت بر سر سفرههای نفتی جنوب نفسگیر است.
خاویار ایرانی نیز با کشورهایی مثل آذربایجان رقابت دارد. روغن زیتون ایران در مقابل روغن ایتالیایی و زردآلوی ایران در برابر زردآلوی ارمنستان برای تصاحب سهم بیشتری از بازار میجنگند.
آیا بهتر است به جای رقابت با دیگر کشورها، تمام کالاهای مورد نیاز خودمان را خودمان تولید کنیم؟
رقابت در صنعت و تجارت
مهم نیست چه شغلی داشته باشیم. کار ما هر چیزی که باشد با تعدادی رقیب روبهرو خواهیم بود. یک نانوایی ساده با چندین مغازه نانوایی دیگر در اطرافش رقابت میکند. شرکتهای تولید نان صنعتی هم با این نانوایی رقابت میکنند. اگر قیمت برنج کم شود، ممکن است فروشندگان برنج هم به رقیبی برای این نانوا تبدیل شوند.
وقتی شخصی میخواهد وضعیت خودش را بهتر کند، به نوعی به رقابت با خودش میپردازد.
اما تنور رقابت در داخل نانوایی هم داغ است. هر کدام از کارگرهای نانوایی میخواهند جایگاه بهتری داشته باشند و دستمزد خود را افزایش بدهند. حتی وقتی شخصی میخواهد وضعیت خودش را بهتر کند، به نوعی به رقابت با خودش میپردازد.
رقابت خانوادهها
هر خانوار با خانوار دیگر رقابت دارد. یکی از این رقابتها، رقابت بر سر شغل است. در کوتاهمدت تعداد مشاغل موجود در جامعه ثابت است. وقتی برای تصاحب یک موقعیت شغلی به مصاحبه کاری میروید، با خانوادههای دیگری رقابت میکنید که آنها هم به این شغل نیاز دارند.
در مقابل وقتی برای خرید به بازار میروید، کالایی را تهیه میکنید که دیگران هم میخواهند. اگر تعداد خواهندگان بیشتر از تعداد کالاهای موجود باشد، کسی در این رقابت برنده میشود که حاضر باشد قیمت بیشتری بپردازد.
شما با گرفتن یک شغل، درآمد خانوارهای دیگری را کاهش میدهید و با خرید کردن، قیمت را برای آنها زیاد میکنید. اما آدمهای دیگری هستند که همین کار را با شما میکنند.
به نظر میرسد چارهای ندارید جز این که با افراد دیگر جامعه بر سر دستمزد بیشتر و قیمتهای کمتر مبارزه کنید.
چطور رقابت وضع هر خانواده را بهتر میکند؟
اگر با این نگاه به جامعه نگاه کنیم، به همه بدبین خواهیم شد و نمیتوانیم از زندگی لذت ببریم. هر کس که در کشور زندگی میکند یا قربانی شما است یا شما را قربانی کرده است.
اما واقعیت غیر از این است. در واقع تمام آدمهای آن بیرون، باعث شدهاند که شما زندگی بهتری داشته باشید! آنها با شما رقابت میکنند، اما این رقابت باعث میشود که درآمد شما افزایش پیدا کند و قیمتها کم شود.
اگر رقابتی وجود نداشت شما مجبور بودید لباس، خوراک، پوشاک، مسکن و تمام نیازهای خود را خودتان مهیا کنید. شاید هیچوقتی برایتان نمیماند که خودتان به تهیه خبر، داستان، نمایش رادیویی و خودرو بپردازید. اما همین که متوجه میشوید دیگران میتوانند نان را بهتر و ارزانتر از شما تولید کنند، این کار را به آنها میسپارید و خودتان به کارهای دیگر، مثل تولید خبر مشغول میشوید. حالا شما و خانواده نانوا میتوانید نان بخورید و روزنامه بخوانید.
اگر رقابتی وجود نداشت شما مجبور بودید همهچیز را خودتان تولید کنید.
وقتی عده دیگری به سمت مشاغل دیگر میروند و در آن کار تخصص پیدا میکنند، کالاهایی متنوع با قیمتهای ارزان در اختیار شما قرار میگیرد. با این همه وقت آزاد که پیدا میکنید میتوانید بیشتر کار کنید و زندگی بهتری داشته باشید. همه این اتفاقهای خوب به خاطر رقابت است که رخ میدهد.
مرغ یا چلومرغ؟
فرض کنید در یک روستای دورافتاده زندگی میکنید. تنها یک خانواده دیگر به غیر از شما در این روستا زندگی میکند.
شما تمام وقت خود را صرف پرورش مرغ میکنید و به این ترتیب غذای مورد نیاز خود را به دست میآوردید. هر روز مجبورید مرغ بخورید. یک روز مرغ آبپز، یک روز جوجهکباب و روز دیگر فیله سرخشده مرغ. البته اگر روغن داشته باشید.
همسایه شما هم برنج میکارد و هر روز برنج را به روشهای مختلف میپزد و میخورد.
بعد از مدتی شما هوس برنج میکنید و او هم بدش نمیآید مقداری مرغ کنار بشقاب برنجش داشته باشد. به این ترتیب تصمیم میگیرید مقداری از مرغ خود را با اندکی برنج عوض میکنید.
هر دو از این وضعیت راضی هستید. اما ناگهان همسایه شما خواسته عجیبی را مطرح میکند. او از شما میخواهد که در مقابل هر کیلو برنج، سه کیلو مرغ به او بدهید. چون هزینه تولید برنج برای او زیاد است.
شما روشهای تولید برنج را بررسی میکنید و میبینید با هزینه بسیار کمتر میتوانید خودتان برنج بکارید. اما او به سختی میتواند مرغ تولید کند. چه کار میکنید؟ بخشی از وقت خود را صرف تولید برنج میکنید یا معامله غیرمنصفانه همسایه را میپذیرید؟
در نظر گرفتن جمیع امکانات
فرض کنید شما میتوانید در هفته 40 کیلو مرغ تولید میکنید یا تمام وقت را به کشت برنج بگذرانید 5 کیلو برنج به دست بیاورید. همسایه شما موفق میشود در هفته 2 کیلو مرغ تولید کند یا 4 کیلو برنج. اگر بخواهید نیمی از زمان خود را به تولید هر دو کالا اختصاص دهید شما 20 کیلو مرغ خواهید داشت و 2.5 کیلو برنج. همسایه شما نیز با این برنامهریزی به یک کیلو مرغ و 2 کیلو برنج در هفته میرسد.
مقدار تولیدی که میتوانید داشته باشید به امکانات تولید شما بستگی دارد. شما به خاطر داشتن تراکتور، موتور برق، پمپ آب و دانش بهتر، میتوانید بیشتر از همسایه خود تولید کنید.
آیا راهی وجود دارد که هر دوی شما مرغ و برنج بیشتری بخورید؟
تجارت و دیگر هیچ
بعد از مدتی راهحلی عالی به ذهن شما میرسد. به سراغ همسایه میروید و از او میخواهید تولید مرغ را متوقف کند و تمام وقت خود را به تولید برنج بگذراند. در این صورت او چهار کیلوگرم برنج تولید خواهد کرد. بعد میپذیرید که یک کیلو از برنجش را به شما بدهد و سه کیلو مرغ بگیرد. در این صورت او به جای 1 کیلو مرغ و 2 کیلو برنج، 3 کیلو مرغ و 3 کیلو برنج خواهد داشت.
اما چرا شما باید تصمیمی بگیرید که وضع همسایه شما را بهتر میکند؟ آیا این مبادله برای شما هم نفع دارد؟
بله!
شما میتوانید یا 40 کیلو مرغ تولید کنید و یا 5 کیلو برنج. یعنی تولید هر کیلو برنج از شما به اندازه تولید 8 کیلو مرغ وقت میگیرد. اگر به جای بیست کیلو مرغ، بیست و چهار کیلو تولید کنید و سه کیلو از آن را به همسایه بدهید، 21 کیلو مرغ خواهید داشت. برای تولید 4 کیلو اضافه مرغ، نیم کیلو کمتر برنج تولید میکنید. اما در مقابل 1 کیلو برنج میگیرید.
یعنی بعد از معاملهای که در ابتدا غیرمنصفانه بود، حالا 1 کیلو مرغ بیشتر و نیم کیلو برنج بیشتر خواهید داشت.
هم وضع شما بهتر شده است، هم وضع همسایه!
تخصص و مزیت نسبی
دیدیم که حتی اگر بهتر از همسایه خیالی خود برنج بکارید، باز هم خرید برنج از او به نفع هر دوی شما است. همچنین اگر به او کمک کنید تا بتواند بهتر و راحتتر برنج تولید کند، مثلا تراکتور خود را به او قرض بدهید، باز هم هر دو از منافع این مهربانی بهرهمند خواهد شد.
بعد از مدتی شما در تولید مرغ متخصص میشوید. بخشی از تولید خود را به شهرهای دیگر میفرستید و با پول به دست آمده وسایلی میخرید که وضع روستا را بهتر میکند.
خانواده جدیدی به روستای شما میآید. این خانواده دوست دارد خودش مرغ، کاهو و برنج بکارد که به مبادله با شما نیازی نداشته باشد.
شما به همراه همسایه قدیمی خود به منزل او میروید. از او میخواهید تمرکزش را بر تولید کاهو بگذارد و خیالش راحت باشد که میتواند مرغ و برنج را از شما بگیرد. متاسفانه سالها طول میکشد که این همسایه جدید حرف شما را باور کند. او در این مدت فکر میکند شما قصد دارید او را فریب بدهید. اما یک روز خودش به در خانه شما خواهد آمد، مقداری کاهو به شما خواهد داد و از شما مرغ دریافت خواهد کرد. روزی که او به منافع تجارت پی ببرد.
مزیت نسبی چیست؟
از آنجایی که تولید مرغ برای شما سادهتر از تولید برنج است، شما در تولید مرغ مزیت نسبی دارید. مزیت نسبی همسایه قدیمی شما در تولید برنج است. توجه کنید که هیچکس نمیتواند در تولید هر دو کالا مزیت نسبی داشته باشد.
به همین دلیل است که ما وقت خود را بر روی زمینه تخصصی خود میگذاریم و ترجیح میدهیم کارهای دیگر را به بقیه افراد جامعه بسپاریم.
شاید مدیر شرکت بتواند بهتر از منشی به تلفنها جواب بدهد. اما او در همین زمان میتواند کارهای باارزشتری بکند. به بیان دقیقتر هزینه فرصت جواب دادن به تلفن برای مدیر زیاد است.
دنیا به عنوان یک دهکده بزرگ
وضعیت جهان هم به همین شکل است. اگر تولید خودرو را به ژاپن و آلمان بسپاریم و ما به تولید فرش و زعفران و خاویار بپردازیم، هر دو در نهایت از منافع این تجارت خوشحال میشویم.
بعد از تجارت ژاپنیها و آلمانیها میتوانند از خاویار و زعفران لذت ببرند و ما تویوتا و بنز سوار شویم. مردم کالیفرنیا به قالیهای ایرانیشان بنازند و ما به گوشیهای اپل خود. ارمنیها پسته رفسنجان بخورند و ما زردآلوهای ارمنی. چینیها از نفت ایران استفاده کنند و ما از توان بینظیر آنها در ساختوساز.
بله، بعد از تجارت همه جهان میتواند از هر کالایی بیشتر مصرف کند. اما درست مثل همسایه جدید روستای خیالی، قرنها زمان لازم است که همه به منافع بده-بستان پی ببرند.
نظرات