چرا همهچیز رایگان نیست؟
کسی که پیتزا میفروشد، در مقابل پولی میگیرد که بتواند با آن اجاره خانهاش را بدهد. شاید فکر کنیم که اگر همهچیز مجانی بود، پیتزافروش برای اجاره مسکن به پول نیاز نداشت و میتوانست به مردم غذای رایگان بدهد. چرا دنیا این شکلی نیست؟ دنیایی مهربان که همه میتوانند از منابع زمین بهره ببرند. هزاران تن
کسی که پیتزا میفروشد، در مقابل پولی میگیرد که بتواند با آن اجاره خانهاش را بدهد. شاید فکر کنیم که اگر همهچیز مجانی بود، پیتزافروش برای اجاره مسکن به پول نیاز نداشت و میتوانست به مردم غذای رایگان بدهد. چرا دنیا این شکلی نیست؟ دنیایی مهربان که همه میتوانند از منابع زمین بهره ببرند.
شاید بگوییم اگر یک کالایی مفید مجانی باشد، همه مردم دلشان میخواهد آن را داشته باشند و برای تصاحب آن به رقابت میپردازند. بالاخره یکی از رقبا حاضر میشود برای داشتن این کالا پول پرداخت کند. شخص دیگری که بیشتر به این کالا نیاز دارد پول بیشتری میدهد. کمکم قیمت بالا میرود تا مقدار کالای موجود با تعداد آدمهایی که آن را میخواهند برابر شود. این کالای مفید دیگر مجانی نخواهد بود. با این دیدگاه محال است که در دنیا کالای مجانی پیدا شود. اما آیا این طرز تفکر درست است؟
هزاران تن طلای رایگان
چیزهای زیادی وجود دارند که هیچکس برای استفاده از آنها پولی نمیدهد: تماشای منظره غروب، قدم زدن زیر باران، هوای خنک صبحگاهی، منظره کوه، جنگل و کویر، نشستن در کنار دریا، تماشای آسمان شب، بعدازظهر جمعه در کنار خانواده، احساس عشق، نشستن در پارک، مطالعه در کتابخانههای عمومی و هزاران تجربه لذتبخش و البته رایگان دیگر.
تماشای غروب خورشید یکی از محبوبترین لذتهای رایگان است.
اقتصاددانها به این کالاهای دوستداشتنی توجهی ویژه دارند. این کالاها میتوانند وضع زندگی همه را بهتر کنند و بدون هزینه، یا با هزینهای اندک، لذت را به زندگی میلیاردها انسان هدیه دهند و عمر آنها را معنادار کنند.
حق مالکیت ستارههای آسمان
در مورد هر کالایی میشود دو صفت را مورد بررسی قرار داد.
- اولین سوال این است که آیا میتوانیم مردم را از مصرف یک کالا محروم کنیم؟ در شرایط عادی کسی نمیتواند مردم را از هوای خنک صبحی بهاری محروم کند. اما به سادگی میشود تعداد زیادی از مردم را از داشتن خودرو محروم کرد: همه مردم نمیتوانند رولزرویس سوار شوند.
- سوال دوم این است که آیا برای یک کالا رقابت وجود دارد؟ اگر شما به تماشای تخت جمشید بروید، دیگران هم میتوانند در این لذت با شما شریک شوند. اما وقتی یک پیتزا را میخورید، دیگر هیچکس روی زمین نمیتواند همان پیتزا را بخورد.
آیا میشود مردم را از یک کالای به خصوص محروم کرد؟ آیا مردم برای تصاحب این کالا با هم رقابت میکنند؟
بر اساس محروم پذیر بودن و رقابتی بودن میتوانیم کالاها را به چهار دسته کلی تقسیم کنیم:
کالاهای خصوصی
کالاهایی که میشود مردم را از داشتن آنها محروم کرد و مردم برای داشتن آنها رقابت میکنند، کالاهای خصوصی هستند. در علم اقتصاد بیشتر کالاها خصوصی فرض میشوند. خانه، خودرو، آرد، گوشی تلفن همراه، مسواک، کتوشلوار و یک جلد دیوان حافظ کالاهایی خصوصی هستند.
در مورد این کالاها میتوانیم بگوییم: به این کتاب دست نزن! (محروم کردن) اگر میخواهی برای خودت یکی بخر! (رقابت) این کتاب مال من است. (مالکیت خصوصی)
هر گردویی که میخورید، یک نفر را از خوردن آن گردو محروم میکنید. مردم برای خوردن گردو باید با هم رقابت کنند.
کالاهای عمومی
اگر کالایی وجود داشته باشد که نشود کسی را از داشتن آنها محروم کرد و مردم هم برای داشتن آن رقابت نکنند، این کالا عمومی خواهد بود. معمولا فرض میشود که آموزش، خدماتی عمومی است: کسی حق ندارد کودکی را از آموزش محروم کند و آموزش دیدن یک کودک نباید باعث محروم شدن کودکی دیگر شود.
بهترین مثال از کالای عمومی، امنیت است. وقتی به یک کشور حمله خارجی شود، همه از این وضعیت آسیب میبینند، هرچند ممکن است مقدار آسیب متفاوت باشد. در مقابل وقتی کشور امن است، نمیشود کسی را از این امنیت بینالمللی محروم کرد.
هیچکس نمیتواند بگوید «منظره غروب مال من است، برای خودت منظرهای دیگر پیدا کن.»
منابع مشترک
کالاهایی وجود دارد که نمیشود کسی را از داشتن آنها محروم کرد، اما مردم برای داشتن آنها رقابت میکنند. اینها منابع مشترک هستند، اما برای بهرهبرداری از آنها محدودیتهایی وجود دارد.
جای پارک خودرو (در منطقهای که پارک ممنوع نباشد) منبعی مشترک است. نمیشود گفت فقط شما حق ندارید اینجا پارک کنید. با این وجود مردم برای داشتن جای پارک با هم رقابت میکنند.
اگر کسی این منبع مشترک را در اختیار بگیرد میتواند بگوید «این جای پارک مال من است، برای خودت جای پارک دیگری پیدا کن.» هرچند بعد از او کس دیگری همانجا پارک خواهد کرد.
انحصار طبیعی
درست در مقابل منابع مشترک، کالاهایی هستند که میشود مردم را از داشتن آنها محروم کرد، اما تصاحب آنها رقابتی نیست. اشتراک تلفن یکی از این کالاها است. مخابرات میتواند اشتراک شما را قطع کند، اما اگر شما اشتراک جدیدی بگیرید، دیگران را از حق داشتن آن محروم نکردهاید. برای اشتراک تلفن انحصار طبیعی وجود دارد.
خدمات اجتماعی مثل اورژانس، آتشنشانی و پلیس در شرایط عادی در این دسته قرار میگیرند. میتوانند شما را از خدمات آتشنشانی محروم کنند، البته معمولا این کار را نمیکنند. با این وجود وقتی شما به آتشنشانی زنگ میزنید، دیگران را از دسترسی به آتشنشانی محروم نمیکنید.
همیشه همینطور نیست!
یک کالای خصوصی، در شرایط خاص میتواند عمومی یا منبعی مشترک باشد.
یک خیابان خلوت را تصور کنید. هیچکس مجبور نیست برای پارک کردن خودرو پول پرداخت کند. این کالا یک کالای عمومی است. نه کسی را از داشتن آن محروم میکنند و نه مردم برای داشتن جای پارک به رقابت میپردازند. هر کس هر وقت که بخواهد، میتواند ماشینش را هر جا که دوست دارد پارک کند.
فردای آن روز مراسم با اهمیتی در این خیابان برگزار میشود. جای پارک هنوز رایگان است، اما مردم برای بهرهمندی از این منبع مشترک رقابت میکنند.
قرار میشود این مراسم بسیار مهم برای مدتی اجرا شود. حالا خیابان همیشه شلوغ است و رقابت شدیدی برای جای پارک وجود دارد. شهرداری تصمیم میگیرد با گرفتن هزینه، جای پارک را به متقاضیان بفروشد. حالا برخی از مردم از داشتن جای پارک محروم میشوند، با این حال کسانی که حاضرند جای پارک بخرند، برای داشتن بهترین جا با هم رقابت میکنند. این کالا به کالایی خصوصی تبدیل میشود.
در بازار بزرگ پیدا کردن جای پارک دشوار است. با اعمال محدودیت و غیررقابتی کردن میشود برای جای پارک یک انحصار طبیعی ایجاد کرد.
شما یک جای پارک عالی را برای مدت یک سال میخرید. اما مراسم لغو میشود. در این خیابان خلوت رقابتی برای جای پارک وجود ندارد، اما هنوز هم استفاده از حاشیه خیابان مجانی نیست. جای پارک در این حالت انحصار طبیعی دارد.
به همین دلیل تعیین نوع یک کالا به شرایط بستگی دارد. اشتراک اینترنت محروم کردنی و غیررقابتی است. برای همین انحصار طبیعی دارد. اما اگر تعداد مشترکین خیلی زیاد شود، همین کالا، خصوصی به حساب خواهد آمد. در شهرهای بزرگ بیشتر کالاها خصوصی میشوند.
چه عاملی باعث مجانی شدن کالاها میشود؟
به نظر شما کدام عامل باعث میشود یک کالا مجانی باشد؟ آیا قابلیت محروم کردن مردم از یک کالا باعث غیر رایگان شدن آن است، یا رقابت برای تصاحب آن؟
بیشتر مردم فکر میکنند این رقابت است که باعث میشود یک کالا رایگان نباشد. یعنی وقتی افراد زیادی یک کالا را بخواهند، آن چیز دیگر مجانی نخواهد بود. درست مثل ماجرایی که در ابتدای همین مقاله به آن اشاره کردیم. اما موارد زیادی وجود دارد که این نظریه را نقض میکند. در یک روز شلوغ جای پارک رقابتی است، اما این کالا هنوز هم میتواند رایگان باشد. در حالت عادی برای بازدید از تخت جمشید رقابتی وجود ندارد، اما بلیت ورود به این سایتموزه رایگان نیست.
اما اگر بشود عدهای از مردم را از داشتن یک کالا محروم کرد، میشود برای آن قیمت تعیین کرد. امواج رادیو محروم کردنی نیست و همه میتوانند به آن دسترسی داشته باشند. پس امواج رادیو رایگان است. میشود از ورود عدهای به سالن سینما جلوگیری کرد. پس سینما مجانی نیست.
مشکل اصلی کالاهای عمومی
گفتیم که نه میشود کسی را از کالای عمومی محروم کرد و نه رقابتی برای تصاحب آنها وجود دارد. شاید فکر کنیم این ویژگیها باعث میشوند که کالاهای عمومی خوب و دوستداشتنی باشند. کالاهایی رایگان، در اختیار همه.
اما مشکل اساسی کالاهای عمومی این است که چه کسی پول آنها را میپردازد؟ فرض کنید به شما بگویند برای برگزاری نمایشی پول بدهید که میتوانید به رایگان از آن دیدن کنید. عده زیادی از مردم این درخواست را قبول نمیکنند. درنتیجه پول لازم برای این نمایش جمع نمیشود و نمایش به روی صحنه نمیرود. به این شکل عموم مردم از این کالای عمومی محروم خواهند شد.
عموم مردم از یک کالای عمومی استفاده میکنند. اما چه کسی هزینه کالاهای عمومی را میپردازد؟
دفاع از مرزهای کشور یکی از همین کالاهای عمومی است. آیا مردم برای حمایت از این خدمات بسیار مهم پول میدهند؟ آیا مردم حاضرند هزینههای پژوهش بر روی درمان سرطان را بپردازند؟ آیا مردم برای داشتن رادیو و تلویزیون پول پرداخت میکنند؟ آیا این مردم هستند که هزینه برگزاری انتخابات را میدهند؟
جواب تمام این سوالها واضح است: بله! تمام مردم برای داشتن این کالاها پول میدهند. این پول معمولا از مالیات یا فروش منابع عمومی مثل نفت تامین میشود. یعنی تکتک افراد جامعه هزینههای لازم برای بهرهمندی از کالاها و خدمات عمومی را پرداخت میکنند. با این حساب آیا هنوز هم میتوانیم این کالاهای رایگان را مجانی بدانیم؟
مشکل برنامهریزی برای کالاهای عمومی
احداث یک بزرگراه جدید در تهران به نفع همه است. شاید حتی مردم تبریز هم از وجود این بزرگراه در تهران سود ببرند. چرا که بیشتر مشاغل در تهران هستند و دسترسی بهتر میتواند قیمت تقریبا همهچیز را کم کند. با این حال به سختی میشود در مورد توجیه اقتصادی یک طرح نظر داد.
اگر بخواهید یک رستوران جدید احداث کنید به سادگی میتوانید هزینههای احداث این مجموعه را حساب کنید. بعد حساب میکنید که از این رستوران چقدر پول در میآید. اگر سود تاسیس رستوران از هزینههای آن بیشتر باشد، تصمیم خود را اجرایی میکنید.
اما سود حاصل از بزرگراه شهید همت چقدر است؟ اگر قرار نیست کسی برای استفاده از آن پول بدهد، چرا باید عدهای هزینههای لازم برای احداث این بزرگراه را پرداخت کنند؟ آیا میتوانید به اداره مالیات مراجعه کنید و بگویید چون محل کار شما به خانهتان نزدیک است و هرگز نمیخواهید از هیچ بزرگراهی استفاده کنید، از شما مالیات کمتری بگیرند؟
سود حاصل از احداث یک بزرگراه چقدر است؟ چه کسی میتواند بگوید که جان انسان دانهای چند است؟
همین موضوع دولتها را با مشکل مواجه میکند. در مواردی که سود نجات جان آدمها باشد، محاسبات عددی سختتر هم خواهد شد. با چه روشی میشود سود حاصل از نجات جان آدمها را اندازه گیری کرد؟ چه کسی میتواند بگوید که جان انسان دانهای چند است؟
فاجعه منابع مشترک
گفتیم که نمیشود مردم را از منابع مشترک محروم کرد، اما برای بهرهمندی از این منابع رقابت وجود دارد. به بیان دیگر این کالاها کمیاب اما رایگان هستند.
شما میتوانید باک خودروی خود را پر کنید و تمام روز در خیابان گشت بزنید. دود خودروی شما به هوای شهر وارد میشود. کسی نمیتواند جلوی شما را بگیرد. اما شما دارید عدهای را از هوای پاک محروم میکنید. چه انگیزهای وجود دارد که عموم مردم برای داشتن هوایی پاک تلاش کنند؟ در این حالت تکتک افراد جامعه میتوانند بگویند «آیا مشکل با تغییر رفتار یک نفر حل میشود؟ من استفاده نکنم، دیگران استفاده میکنند.»
همین مشکل در مورد مراتع عمومی هم وجود دارد. چرا کشاورزان باید از چرای بیرویه دام جلوگیری کنند؟ به خصوص وقتی فکر میکنند که اگر آنها تعداد دامهایشان را کم کنند، کس دیگری دامهای بیشتری را به چرا میبرد.
رایگان بودن منابع مشترک میتواند فاجعه بیافریند.
تعداد ماهیهای موجود در دریا، یوزپلنگ ایرانی، جنگلهای هیرکانی شمال کشور، آب تصفیهشده و ترافیک شهری از دیگر منابع مشترک هستند که برای بهرهمند شدن از آنها رقابت وجود دارد. این منابع شبیه یک حساب بانکی مشترک هستند که هر کس دوست دارد مقدار بیشتری از آنها پول برداشت کند.
راهی برای خروج از بحران
یک راه موثر وضع عوارض برای تصاحب این منابع مشترک است. ممکن است تعداد محدودی جواز صید ماهی به فروش گذاشته شود، پول آب را به شکل تصاعدی محاسبه کنند، طرح ترافیک را بفروشند و از خودروهای آلوده مالیات اضافه بگیرند. به این شکل منابع عمومی به کالاهایی خصوصی تبدیل میشوند.
البته در مواردی خصوصی کردن این کالاهای عمومی دردسرآفرین است. مردم فکر میکنند چون برای مصرف آب پول میدهند، پس مجازند هرقدر که میخواهند آب مصرف کنند. از طرفی آببهای ارزان نمیتواند عاملی بازدارنده برای مصرف بیرویه باشد. گران کردن آببها هم ممکن نیست. به اصطلاح نیروهای بازار در ساماندهی تولید و مصرف ناتوان هستند. در این وضعیت اگر آب کمیاب باشد، بحران بیآبی اجتنابناپذیر است.
بخش خصوصی، دوای بیشتر دردهای اقتصادی
معمولا وظیفه تامین و حفاظت از کالاها و منابع عمومی بر عهده دولت است. اما اگر دولت بخواهد برای حفاظت از منابع عمومی به مردم فشار بیاورد، در جامعه نارضایتی به وجود میآید و مردم فکر میکنند که دولت آنها را از حقوق طبیعیشان محروم کرده است.
اما اگر یک منبع مشترک مالکی خصوصی داشته باشد، مشکل تامین هزینهها و نگهداری از این منبع حل میشود. در این حالت مالک یک منبع با هدف کسب سود از منبع عمومی دفاع میکند و مبلغی را برای توسعه دادن آن در نظر میگیرد.
مردم به امید کسب سود از اموال خصوصی خود محافظت میکنند.
شکار بیرویه دلیل انقراض کرگدنها بود. اما در هر روز 55 میلیون قطعه مرغ و خروس کشته میشود. آیا هرگز شنیدهاید که مرغ به خاطر مصرف بیرویه با خطر انقراض مواجه است؟ مالکین خصوصی مرغها میتوانند مردم را از خوردن مرغ محروم کنند. مردم هم برای خوردن مرغ با هم رقابت میکنند. به همین دلیل این مالکان از منبع خصوصی خود حفاظت میکنند. با این رویکرد در برخی از کشورها مثل زیمبابوه حیوانات رو به انقراض را خصوصی میکنند. در موارد زیادی این کار تاثیر مثبت داشته است.
و سالهای سال به خوبی و خوشی دیگر هیچچیز مجانی نبود
از نظر اقتصاددانها هیچ چیز مجانی نیست. حتی وقتی به تماشای غروب مینشینید، به اندازه پولی که میتوانستید در این مدت به دست بیاورید، هزینه میپردازید. برای همین است که هر روز به تماشای غروب خورشید در سواحل مالدیو نمینشینیم. به این هزینه، هزینه فرصت میگویند.
به همین دلیل بیشتر کالاها، کالاهای جهان خصوصی هستند و برای در اختیار گرفتن آنها باید پول بپردازیم. اگر همهچیز مجانی بود، خیلی زود منابع و کالاهای عمومی ته میکشیدند و هیچکس برای احیای آنها زحمتی نمیکشید. شاید به همین خاطر است که میگویند: «رایگان، گرانترین قیمت ممکن است.»
شاید این دیدگاه بتواند به شما کمک کند که دفعه بعدی با رضایت بیشتری پول خریدهایتان را پرداخت کنید.
نظرات