مرز امکانات تولید و این اقتصاد زودرنج
حتی اگر درگیر کسبوکار نباشیم و نخواهیم اصول اقتصادی را برای به دست آوردن درآمد به کار ببندیم، باز هم در رادیو، در مهمانیها یا در تاکسی عباراتی مثل تورم، رشد اقتصادی، رکود، امکانات تولید و دستکم تغییرات قیمت را میشنویم. برای آنکه با اقتصاد درگیر باشیم، لازم نیست در بازار سرمایه فعالیت کنیم یا
حتی اگر درگیر کسبوکار نباشیم و نخواهیم اصول اقتصادی را برای به دست آوردن درآمد به کار ببندیم، باز هم در رادیو، در مهمانیها یا در تاکسی عباراتی مثل تورم، رشد اقتصادی، رکود، امکانات تولید و دستکم تغییرات قیمت را میشنویم. برای آنکه با اقتصاد درگیر باشیم، لازم نیست در بازار سرمایه فعالیت کنیم یا مشاور اقتصادی رئیسجمهور باشیم. هر بار که چیزی میخریم یا میفروشیم، کار میکنیم یا استخدام میکنیم و حتی وقتی هیچ کاری نمیکنیم، بر اقتصاد اثر میگذاریم و از آن تاثیر میگیریم. به نظر میرسد که اقتصاد موجودی است زنده، پویا، رشدکننده و البته بسیار زودرنج.
میخواهیم بدانیم رشد اقتصادی به چه امکاناتی نیاز دارد؟ آیا ثروتمندان یا کشورهای پیشرفته امکانات بیشتری دارند؟ آیا با امکانات موجود هم میتوانیم وضعیت بهتری داشته باشیم؟ برای پاسخ به این سوالها باید اول ببینیم که اقتصاد، این حیوان عظیمالجثه و حساس چطور کار میکند؟
مدلهای اقتصادی
اگر میخواستیم در مورد سازوکار قلب یا موتورهای درونسوز حرف بزنیم، میتوانستیم یک ماکت پلاستیکی از آنها را در دست بگیریم و جزئیاتشان را با دقت بررسی کنیم. شبیهسازیهای کامپیوتری میتواند به ما کمک کند که با کمترین هزینه هر چیزی را آزمایش کنیم. به همین دلیل است که برخلاف موتور اقتصاد، موتورهای درونسوز هر روز بهتر و کاراتر از قبل میشوند.
اما اقتصاد بسیار پیچیده است. هزاران عامل در تعیین فاکتورهای اقتصادی مثل قیمت تاثیر دارند. علاوه بر آن هر کدام از این عوامل هم پیچیده و پیشبینیناپذیر هستند. بدیهی است رفتار مردم بر روی اقتصاد تاثیر میگذارد. اما هیچکس نمیتواند رفتار آنها را پیشبینی کند.
برای مطالعه اقتصاد تنها یک ماکت وجود دارد که آن هم پلاستیکی نیست. دنیای واقعی تنها جایی است که میشود اقتصاد را بررسی کرد. در این شرایط جایی برای آزمونوخطا وجود ندارد.
با این وجود اقتصاددانها سعی میکنند همین تنها نمونه آزمایشی موجود را با روشهای علمی مدلسازی کنند و از سازوکار آن سر در بیاورند.
چرخه اقتصادی: درآمدها و هزینهها
اگر بخواهید کالایی مثل مداد تولید کنید یا یک بنگاه خدماتی مثل آرایشگاه مردانه تاسیس کنید، به چه چیزهایی نیاز خواهید داشت؟ سرمایه، ماشینآلات صنعتی، ساختمان، نیروی کار، مواد اولیه، انرژی و البته دانش. به این نهادهها امکانات تولید میگوییم.
به خاطر مرز امکانات تولید نمیتوانیم هرقدر که میخواهیم تولید را افزایش بدهیم.
شما میخواهید وارد کسبوکار شوید که بتواند پول در بیاورید. برای درآوردن پول باید هزینه کنید تا امکانات تولید را در اختیار بگیرید: اجاره بدهید، دستمزد بپردازید یا بخشی از درآمد خود را به صاحبان سرمایه (مثل بانک) بدهید. ساعتهایی که صرف کار میشود از مهمترین هزینههای شما است.
پولی که به تاکسی میدهید، برای شما هزینه است و برای راننده درآمد.
بعد از آن که پول درآوردید، به بازار میروید و آن را خرج میکنید. غذا و لباس میخرید، به دکتر میروید، خانه میگیرید و سوار تاکسی میشوید.
پولی که به تاکسی میدهید، برای شما هزینه است و برای راننده درآمد. راننده هم باید موهای سرش را اصلاح کند و برای بچههایش مداد بخرد. این یعنی چرخه اقتصاد.
عوامل دیگر در چرخه اقتصاد
طبیعی است که شما بیش از چیزی که هزینه میکنید، درآمد به دست بیاورید. به بیان دیگر اگر سود کسب نکنید، انگیزهای برای ادامه فعالیتهای اقتصادی خود نخواهید داشت و حتی ممکن است کار خود را عوض کنید.
در این مدل ساده فرض کردیم تنها دو عامل تصمیمگیری وجود دارد: بنگاه اقتصادی و خانوار. با این وجود دنیا به همین سادگی نیست. دولت، تجارت بینالملل، اتحادیهها و اصناف و عوامل دیگری هم در چرخه اقتصادی تاثیر میگذارند. به خاطر همین پیچیدگی است که تصمیمهای سنای آمریکا برای آرایشگرهای ایرانی مهم است. در مقابل کسبوکار تولیدکنندههای مداد در آمریکا مستقل از تصمیمهای دولت ایران نیست.
مرز امکانات تولید
شاید نتوانید بین تولید مداد و ارائه خدمات آرایشگری یکی را انتخاب کنید. در نهایت تصمیم میگیرید که هر دو شغل را انتخاب کنید. فرض کنید اگر تمام امکانات خود را به کار ببندید در یک ماه میتوانید موهای 1000 نفر را اصلاح کنید. اما اگر هیچ مویی کوتاه نکنید و فقط به تولید مداد بپردازید، در پایان ماه 3000 مداد میسازید.
شاید تصمیم بگیرید وقت و امکانات تولید خود را بین این دو کالا تقسیم کنید و 2000 مداد بسازید و 700 سر را اصلاح کنید. ترکیبات مختلف تعداد مداد و تعداد اصلاح سر که با بهکارگیری تمام امکانات خود میتوانید به آنها دست پیدا کنید، مرز امکانات تولید شما را مشخص میکند.
ترکیبات مختلف تعداد مداد و تعداد اصلاح سر که با بهکارگیری تمام امکانات خود میتوانید به آنها دست پیدا کنید، مرز امکانات تولید شما را مشخص میکند.
اگر 2000 هزار مداد بسازید و 500 سر را اصلاح کنید، از تمام امکانات تولید خود استفاده نکردهاید. از طرف دیگر ممکن نیست که در یک ماه 3000 هزار مداد تولید کنید و به 2000 هزار نفر خدمات اصلاح سر بدهید. به بیان دقیقتر شما برای این کار امکانات تولید لازم را در اختیار ندارید.
کارآمدی یا ناکارآمدی کسبوکار
اگر بتوانید دقیقا روی مرز امکانات خود قرار بگیرید، کسبوکاری کارآمد دارید. اما در دنیای واقعی رسیدن به این نقطه ممکن نیست. معمولا کارایی کسبوکار ما، با مرز امکانات تولید ما اختلاف چشمگیری دارد.
عوامل زیادی وجود دارد که باعث میشود شما هرگز نتوانید از تمام امکانات تولید خود استفاده کنید. بعد از گذشت مدتی که با فوتوفن کار آشنا شوید، میبینید که تولیدتان افزایش پیدا کرده است. بدون آن که سرمایه خود را افزایش داده باشید یا کارمند جدید استخدام کرده باشید. چطور ممکن است که با امکانات تولید ثابت، تولیدتان زیاد شود؟
یک فروشگاه اگر بخواهد ماژیک بیشتر بفروشد یا باید امکاناتش را گسترش دهد، یا فروش مداد را کم کند.
جواب در کارآمدی است. در ابتدا پایینتر از مرز امکانات کار میکنید. بعد از گذشت مدتی شما یاد میگیرید که چطور تولید را کارآمدتر کنید. اما هنوز تا رسیدن به بهترین شرایط کارآمدی و قرار گرفتن بر مرز امکانات تولید، راه زیادی باقی مانده است.
منحنی مرز امکانات تولید
اگر تمام حالتهای ممکن برای تولید دو کالا را روی یک نمودار بیاوریم، نتیجه یک خط مستقیم نخواهد بود. بلکه به یک منحنی میرسیم که تقعری رو به داخل خواهد داشت. بعد از بررسی و مطالعه متوجه میشوید که اگر 2000 مداد تولید کنید، میتوانید موهای 700 نفر را کوتاه کنید. اما اگر تولید مداد را نصف کنید (1000 مداد) و امکانات اضافه خود را برای آرایشگاه خود به کار ببرید، نمیتوانید مشتریهای خود را دو برابر (1400 نفر) کنید.
دلایل زیادی برای این تقعر وجود دارد. اما مهمترین دلیل این است که کارگرهایی که در تولید مداد تخصص دارند، نمیتوانند مثل یک آرایشگر حرفهای کار کنند. شما ابزارها و امکاناتی دارید که نمیتوانید آنها را برای هر دو صنعت به کار ببرید. قیچی و تیغ اصلاح هم کمکی به تولید مداد نمیکنند.
کار کردن در دو صنعت
آدمهای زیادی هستند که دو یا چند شغل دارند و امکانات خود را برای این کسبوکارها به کار میبندند. این که امکانات یک کسبوکار به درد کار دیگر بخورد یا نه، به سلیقه و امکانات شما بستگی دارد. شاید دوست داشته باشید دو شغل داشته باشید که امکانات یکی به کار دیگری بیاید.
ممکن است در آخر تابستان بخواهید تولید مداد خود را افزایش بدهید. چون فکر میکنید در با شروع مدرسهها تقاضای زیادی برای نوشتافزار ایجاد خواهد شد. اما پیش از سال نو مردم بیشتر از آن که مداد بخواهند، به آرایشگاه نیاز دارند. امکانات این شغل، به درد دیگری نمیخورد. برای همین تغییر مداوم کسبوکار، برای شما ناکارآمد خواهد بود.
اما این ناکارآمدی آنقدرها هم بد نیست. به خاطر این که در دو صنعت مختلف مشغول به کار هستید، وقتی بازار یکی از کارهای شما بد میشود، وضعیت دیگری خوب میشود. دانشآموزان در اوایل تابستان لوازمالتحریر نمیخرد. اما دانشآموزان زیادی میخواهند به آرایشگاه بروند و خود را برای تعطیلات تابستانی آماده کنند. به خصوص که در فصل مدارس نمیتوانستند موهای خود را به هر شکلی که میخواستند اصلاح کنند.
فروشندهها به تجربه فهمیدهاند که فروش تنها یک نوع کالا به صرفه نیست.
در نهایت این شما هستید که باید تصمیم بگیرید به چه شکل میخواهید کسبوکار خود را متنوع کنید.
سختی کار مطالعات اقتصادی
به همین سادگی نمیشود گفت چه عاملی با چه عوامل دیگری ارتباط دارد. یک مثال معروف برای فهمیدن سختی کار تحلیلهای اقتصادی وجود دارد. در یک کشور خیالی، اقتصاددانها بعد از سالها تحقیق بر روی کشورهای مختلف میفهمند که در کشورهایی که آمار سرطان بالا است، فندک بیشتری خریداری میشود. در کشورهایی که مردم کمتر فندک خریدهاند، سرطان هم کمتر است.
آنها از این نتیجه تعجب میکنند. برای همین از یک تیم پزشکی میخواهند که بر روی ترکیبات سرطانزای گاز فندک کار کنند. تیم پزشکی موفق میشود چنین ترکیباتی را شناسایی کند.
اقتصاددانها نتیجه را به مجلس تحویل میدهند و از آن به بعد خریدوفروش فندک در این کشور ممنوع میشود. واضح است که دلیل سرطان مردم این کشور فندک نبوده است. مردم برای روشن کردن سیگار فندک میخریدند. حالا مردم از کبریت استفاده میکنند. اقتصاددانهای این کشور هم از این که با وجود کنترل خریدوفروش فندک نتوانستند سرطان را کنترل کنند، متعجب میشوند.
نظرات متناقض دانشمندان
شاید فکر کنید این داستان بیش از اندازه احمقانه است. اما باور کنید یا نه، اتفاقهایی شبیه به این در تمام دنیا میافتد. برای نمونه هنوز هم رابطه مصرف غذاهای چرب و بالا رفتن چربی خون بحث میشود. اولین فکری که هر کس میکند این است که برای کنترل کلسترول، باید مصرف غذاهای چرب را محدود کرد.
کشورهای زیادی (مثل بریتانیا) برای سالها رژیمهای کمچرب شامل خوردنیهایی مثل نان، پاستا، سیبزمینی و برنج را به مردم توصیه میکردند. آنها توقع داشتند که با این سیاست هزینههای درمانی ناشی از چاقی کنترل شود.
سیاست کشورها برای بهبود شرایط بهداشتی متفاوت است.
اما برای اولین بار سوئد تبلیغ برای رژیمهای کمچرب را متوقف کرد. آنها به این نتیجه رسیدند که خوردن چربی کمتر نمیتواند کلسترول را کنترل کند. دولت سوئد به طور رسمی رژیم پرچرب و کم کربوهیدرات همراه با تحرک را تبلیغ میکند. سیاست این دو کشور برای بهبود شرایط بهداشتی متفاوت است.
ورزش عمومی و گسترش امکانات تولید کشور
چرا باید رژیم غذایی سالم در اقتصاد به بحث گذاشته شود؟ سلامت عمومی هزینه دارد و دولتها سعی میکنند هزینههای درمانی را کم کنند. هزینه پیشگیری از بیماری و اصلاح سبک زندگی بسیار کمتر از هزینههای درمانی است.
اگر هزینه بهداشت و درمان کاهش یابد، میشود مازاد امکانات تولید را در جای دیگری به کار بست. علاوه بر این که بیماری، چاقی و مرگ امکانات تولید جامعه را کم میکند. مهم نیست صنعت قالب کشور چه چیزی باشد. چه به نفت تکیه کنیم، چه قالی ببافیم یا بزرگترین صادرکننده خودرو در جهان باشیم، در هر صورت به نیروی کار سالم، قدرتمند، تحصیلکرده و منظم نیاز داریم. نیروی کار مهمترین نهاده برای تولید است. برای همین توجه به بهداشت، سلامت عمومی و آموزش برای دولتها بسیار مهم است.
نظرات