مدلی نوین برای کسبوکار: هیچکس کامل نیست!
وقتی به گذشتههای دور نگاه کنیم از دوره غارنشینی که برخی از آنها به انسانهای ناندرتال معروف هستند یاد گرفتیم که سرپناهی برای خود دستوپا کنیم؛ سرپناهها از غار به کلبه تبدیلشده و مراحل تکامل را طی کردند تا به خانههای امروزی با تیرآهن، آجر، سیمان و… رسیدیم. غذاها از خام به پخته تبدیل شدند،
وقتی به گذشتههای دور نگاه کنیم از دوره غارنشینی که برخی از آنها به انسانهای ناندرتال معروف هستند یاد گرفتیم که سرپناهی برای خود دستوپا کنیم؛ سرپناهها از غار به کلبه تبدیلشده و مراحل تکامل را طی کردند تا به خانههای امروزی با تیرآهن، آجر، سیمان و… رسیدیم. غذاها از خام به پخته تبدیل شدند، مرکبها از اسب به ماشین و هواپیما و قطار رسیدند و …
بهراستی! آیا همه اینها کارآفرینی نبودهاند؟! شاید تاریخچه واژه کارآفرینی به قرون ۱۵ و ۱۶ میلادی برگردد (هرچند در ایران بهتازگی با این واژه مانوس شدهاند) اما همانطور که میبینیم انسان اولیهای که در ذهن و فیلمهای خود با وحشی بودن از آنها یاد میکنیم نیز کارآفرین بودهاند. انسانهای اولیه با توجه به زمان خود، نیازهای زیستی را کارآفرینی کردند و طبق هرم مازلو با تکامل بشر، خواست بشر نیز بیشتر شد و حالا نیز باید خودشکوفایی را با مرحله سازگاری با چالشهای زندگی حرفهای امروز پیوند داد.
تفاوت کار درگذشته و امروز
درگذشتههای نهچندان دور، بازارِ کار مانند آسانسور عمل میکرد و پس از آموزش و کسب تجربه، طبقات آسانسور را در سالهای متمادی طی کرده و این آسانسور با بیمه بازنشستگی احساس امنیت شغلی به وجود میآورد. آنقدر که وقتی کسی شغل حکومتی داشت احساس غرور میکرد که آسانسور هیچگاه سقوط نخواهد کرد؛ و در بازنشستگی هنگام پیاده شدن از طبقات فوقانی آسانسور کسبوکار، برای خالی نماندن ظرفیت آسانسور، ظرفیت آسانسور با نیروی جوان جدید در طبقات پایینتر جایگزین میشد. دوره کاری آسانسوری را میتوان دوره «آماده، هدف، آتش» دانست.
و اما بازار کار حال حاضر را بهتر است به شبکههای رایانهای تشبیه کرد که اگر هر رایانهای، ضدویروس نداشته باشد و آپدیت نشود، کارش ساخته است. نیروی کار جدید باید خود را بهروزرسانی کنند و خود را به فناوری جدید روز دنیا تجهیز کنند تا بتوانند قراردادهای کوتاهمدت خود را تمدیدشده ببینند.
دوره کاری قدیم را میتوان دوره «آماده، هدف، آتش» دانست. دوره کاری جدید، دوره «هدف، آتش، هدف، آتش...» است.
درعینحال که فرصتهای شغلی جدید با فناوری جدید بیشتر شده است از طرف دیگر افرادی هستند که با نگرش و منش پدران و مادرانی بزرگ شدهاند که آسانسور سوار بودهاند؛ اما شغلهای آسانسوری با پیشرفت فناوری از میان برداشته و یا میتوان گفت کم شدهاند؛ و این افراد رایانهسواری را دیر آموختهاند، از نسخههای آپدیت قدیمی استفاده میکنند؛ ولی باید بهروز شدن را بیاموزند و حتی گاهی لازم است خودشان به وجود آورنده نسخه جدید آپدیت باشند تا در این دنیای کاری پررقابت بتوانند جای پای خود را محکم کنند. دوره کاری جدید بانام شبکههای رایانهای را نیز میتوان دوره «هدف، آتش، هدف، آتش…» دانست.
چرا در دنیای امروز باید مدام در حال جایگزین کردن هدف جدید بود؟
در دنیای پررقابتی زندگی میکنیم که رقابت و رقبا دایما در حال تغییر هستند؛ پس باید با تعیین هدف جدید و آتش بهموقع، مزیت رقابتی ایجاد کرد.
در تدوین مدلی نوین برای کسبوکار، آینده غیرقابلپیشبینی در نظر گرفته میشود؛ باید با به کار بردن استراتژیهای کارآفرینانه و تعیین هدف جدید، محدودیتها را به فرصت و موفقیت حرفهای تبدیل کرد.
کسبوکار امروز شباهتی به گذشته ندارد.
با پیشرفت فناوری روزبهروز باید خود را لحظهبهلحظه بهروزرسانی کرد و با وصل شدن به شبکههای ارتباطی جدید، برای خود هدف جدید تعیین کرد تا فرصتهای ناگهانی به وجود آورد.
با چالشهای چشماندازی کاری بههمریخته امروزی، باید با مدیریت فردی خود و تعیین هدفهای آپدیت شده، خود را به جمع کارآفرینان رساند.
دیگر زمانی که یک شرکت و یا یک کارخانه تاسیس میکردی و سالهای سال فقط ماشین پیکان تولید میکردی به سر آمده است. در دنیای امروز قدمت کارخانهها و شرکتها نشان جوان بودن و پیر بودن آنها نیست بلکه نوآور بودن آنها در هر روز، نشان جوان بودن آنها است، در عین قدمت داشتن.
برای بهروز بودن باید عجله کرد
اگر به اول بودن در یکزمان خاص بسنده کنیم و باگذشت چندین سال به همان اول بودن تنها افتخار کنیم و با خلاقیت و کارآفرینی جدید به اول بودن همیشگی ادامه ندهیم، جز سرزمین مردگان، آیندهای قابل تصور نیست.
اگر باور ندارید بد نیست به شهر دیترویت در ایالت میشیگان اشاره کنیم که زمانی با کارآفرینانی چون هنری فورد و آلفرد استون با پیروی از مدل آسانسور کاری، جز اولینها در جهان بودند اما با گذشت زمان به دلیل اینکه اول بودن در دوران آسانسور آنها را مغرور و ثابت کرده بود، در سال ۲۰۱۳ اعلام ورشکستگی کردند.
علت ورشکستگی دیترویتیها ( Detroit ) چه بود؟
واقعیت این است که مسئولین دیترویت پارانورمال (Paranormal) نبودند! باید همیشه فکر کنیم کسی میخواهد موفقیت را از چنگال ما برباید، همیشه مراقب داشتههای خود با تعیین هدفهای بهروز بود. شاید این کار نوعی شکنجه محسوب شود؛ اما بهتر از این است که کار به نگهداشتن موفقیت با چنگ و دندان بکشد که نهایتا به ورشکستگی برسد. در دیترویت ترفیعها توسط ضوابط جای خود را به ترفیع توسط روابط دادند.
در دیترویت ترفیعها توسط ضوابط جای خود را به ترفیع توسط روابط دادند.
هر کسی از این افسانه موفقیت که اولین بیلیاردر جهان بودهاند به نفع خود استفاده کرد و فراموش کرد که برای بقا کارآفرینی کنند، بلکه هر کسی به این فکر بود که در چپاول از دیگری جا نماند؛ و نهایتا این شهر جز فاسدترین و خطرناکترین شهرها شناخته شد؛ خانهها، کلیساها، کارخانهها و… متروکه شدند و حالا شهری که زمانی گرانترین شهر دنیا بود، ارزانترین بلیتهای هواپیما به آنجا تعلق دارد.
دیترویتها همهجا هستند
در حال حاضر سیلیکون ولی (Silicon Valley) در ایالت کالیفرنیا جای دیترویت کارآفرین گذشته را گرفته است و شرکتهای کارآفرینی چون اپل، اینتل، زیمنس، گوگل، یاهو و… در این دره معروف قرار دارند. این کارآفرینان قرن ۲۱ باید حواسشان باشد که به سرنوشت دیترویت دچار نشوند.
دیترویت که زمانی مهد نوآوری بود، حالا بزرگترین شهر ورشکسته جهان است.
سرنوشتی که نتیجه غرور ناشی از موفقیت، عدم شناخت و عدم ورود به رقابتها، عدم استفاده از فرصتهای دارای ریسک و نیز عدم وفق دادن با تغییرات پیوسته بود.
نسخه بتای دایمی چیست؟
بیشتر مواقع تغییرات از ما جلو میزنند، در حال حاضر برنامههای استراتژیک ۵ساله و ۳ساله به درد نمیخورند و ۵ سال و ۳ سال در دنیای پررقابت امروز یک عمر کاری محسوب میشوند. باید همواره خود را در وضعیت آزمودن و تعیین هدف مداوم قرار داد و این نوع رفتار در دنیای کار حرفهای امروز «نسخه بتای دایمی» نام دارد. راستی! جایگاه برنامهریزی بلندمدت در این نسخه بهروز آمده کجاست؟
که این نسخه بتا به نرمافزارها و دیگر فناوریهای روز دنیا نیز سرایت کرده است.
شرکتهای مبتنی بر فناوری در ابتدای راه، بر روی نرمافزارهای خود برچسب « در وضعیت بتا » میزنند که همه بدانند که این نرمافزار احتیاج به یک سری تغییرات دارد. باید یاد گرفت که وضعیت کاری خود را همواره در وضعیت بتای دایمی قرار داد. بدین شکل میتوان پذیرفت که هیچوقت کامل نیستیم و همیشه باید به دنبال پیشرفت بود. باید آموخت هیچگاه تکاملی وجود ندارد. همواره باید یاد گرفت. همواره باید با تغییرات، تغییر کرد.
یک کارآفرین هیچگاه از کلمه «پایان یافت» استفاده نمیکند. زمانی که کار خود را کامل دانستید و دیگر احتیاجی به تغییر ندیدید، بدانید که بهزودی به سرزمین مردگان خواهید پیوست و به مردهای متحرک تبدیل خواهید شد.
برای بهروز بودن و آینده کاری خود برنامهریزی کنیم
همانطور که قبلا نیز اشاره شد باید همواره در حال بهروز رسانی خود باشیم؛ هر روزمان باید با دیروز متفاوت باشد؛ و چتر نجاتمان، در عین تغییر دادن هدف، همواره بالا بماند و سقوط نکند. درست است که علاقه در انجام کاری مهم بوده و در موفقیت نیز تاثیرگذار است اما شرط کافی نیست؛ بلکه باید با الزامات که هدف است، نیز همراستا باشد.
ممکن است علاقه فردی ما به حوزهای برگردد که بازار کار در آن رونقی نداشته باشد؛ پس باید حواس خود را جمع کرده و موارد لازم و کافی را کنار هم بچینیم و تنها به لازم بودن و یا کافی بودن بسنده نکنیم و همه جوانب را بسنجیم. در عین سازگاری با محیط کسبوکار باید بهقدری با دیگران متفاوت باشیم که مزیت رقابی نیز ایجاد شود، دوره همرنگ جماعت بودن گذشته است.
سه قطعه از پازلی که مزیت رقابتی ایجاد میکنند
در بازار، مزیت رقابتی خود را میتوان بهوسیله سه پازل داراییهای خود ، علایق خود و وضعیت بازار توسعه داد و حفظ کرد.
باید بیاموزیم که روی خود سرمایهگذاری کرده و با چیدمان درست سه پازل در زمان و فرصت مناسب، مزیت رقابتی نسبت به دیگر رقبا ایجاد کرد.
سه پازل گفته شده دایما در حال تغییر هستند، پس باید مرتبا پازل را به همریخت و از نو چید.
داراییهای خود
هر شخصی ۲ نوع دارایی دارد: نرم و سخت.
داراییهای نرم ؛ اثرگذاران ظاهرا ناملموس هستند که به موفقیت شما کمک میکنند:
- دانش و اطلاعات مغزی شما
- ارتباطات حرفهای و اعتمادی که میان طرفین است
- مهارتهای که کسب کردهاید
- برند شخصی و خوشنامی شما
- نقاط قوت شما
داراییهای سخت ؛ با توجه به این نوع داراییها با اطمینان خاطر بیشتری کارهایی را انجام میدهند که نیاز به ریسک مالی دارند:
- پول نقد داخل کیف پول شما
- پولی که داخل حساب بانکی خود دارید
- سهامی که دارید
- داراییهای فیزیکی مثل لپتاپ، میز کار و…
محاسبه داراییهای نرم بسیار دشوارتر از داراییهای سخت است؛ زیرا شما دقیقا میدانید چقدر پول داخل حساب شخصی دارید، چه داراییهای فیزیکی دارید که به درد حرفه و کارتان میخورد؛ اما ممکن است در مورد مهارت خود در حرفهای اشتباه کنید. مثلا یا خود را در آن کار دستکم بگیرید و یا خود بزرگبینی داشته باشید؛ که در صورت اول به دلیل دستکم گرفتن خود ممکن است در حرفه موردنظر گام برندارید و در صورت دوم به دلیل خود بزرگبینی و وارد شدن به حرفه و مشورت نگرفتن، آسیب حرفهای (مالی و…) ببینید؛ که در هر ۲ صورت بازنده هستید.
ارزش و علایق خود
همانطور که قبلا گفته شد این قطعه از پازل نیز دائما در حال تغییر است. ممکن است ارزشی که چند سال پیش برای ما اولویت بوده در حال حاضر به اولویت چندم تغییر رتبه داده باشد و یا حتی به ضد ارزش تبدیلشده باشد.
سیلیکون ولی میتواند به سرنوشت دیترویت دچار شود.
علایق ما با گذر زمان و نشست و برخاستها تغییر میکنند و روحیاتمان نیز تاثیر گرفته از تغییرات ارزشی و علایق ما میباشند. در مورد تغییرات ارزشها و علایق خود باید عدم قطعیت را بپذیریم و هنگام کارآفرینی به علایق و مخصوصا ارزشهای خود توجه داشته باشیم که کار را نیمه رها نکنیم.
واقعیتهای بازار
درست است که کارآفرینان رویاپرداز هستند اما باید به دنیای واقعی همنظر داشته باشند که چه محصولی مورد توجه و ترغیب عام قرار میگیرد و اگر حتی محصولی دارای بهترین کیفیت و … باشد اما مورد استقبال قرار نگیرد سودی حاصل نمیشود. پس واقعنگری یکی از خصوصیتهای کارآفرینان موفق است.
چیدن پازل چه زمانی به اتمام میرسد؟
برای چسباندن این قطعات به هم نیز باید پشت سر هم این قطعات را به هم بریزید و بهروزرسانی کنید. ممکن است امروز کم کردن هزینه مزیت رقابتی باشد و فردا بالا بردن کیفیت محصول یا بالعکس؛ واقعیت بازار اینکه به علت سرما مردم بخاری بخواهند و شما نیز سازنده بخاری باشید اما به خاطر شیک بودن کالا، آن را بهصورت شومینه بسازید که بسیار هزینهبر است و مصرف گاز بالایی دارد.
تقاضا برای اینگونه کالاها کمتر است. باید واقعنگر بود. با توجه به زمان و مکان باید پازلها را به همریخت و از نو ساخت. هیچگاه ساختن این پازل به اتمام نمیرسد. شاید پازل برای امروز ما حل شده باشد؛ ولی برای فردا، پازل حل شدهای وجود ندارد و باید همهچیز را از نو شروع کرد.
نظرات