رنگینکمان چرک؛ تفاوت جرم و فساد، درجهبندی و ریشههای آنها
فساد مانند گردبادی همهچیز را در خود نابود میکند و علاوه بر آثار منفی که بر متغیرهای اقتصادی میگذارد، باعث میشود مردم به علت فساد و بیثباتی، احساسی عمل کنند. زمانی که مردم تصمیمگیریهایی عقلانی نمیکنند، مدلهای اقتصادی نیز فلج میشوند. اگر فساد در یک اقتصاد سیستمی شود، یعنی بهصورت سیستماتیک فساد تولید شود، با
فساد مانند گردبادی همهچیز را در خود نابود میکند و علاوه بر آثار منفی که بر متغیرهای اقتصادی میگذارد، باعث میشود مردم به علت فساد و بیثباتی، احساسی عمل کنند. زمانی که مردم تصمیمگیریهایی عقلانی نمیکنند، مدلهای اقتصادی نیز فلج میشوند. اگر فساد در یک اقتصاد سیستمی شود، یعنی بهصورت سیستماتیک فساد تولید شود، با برداشتن شخصِ فاسدی که در بخشی از سیستم در حال تولید فساد است، نمیتوانیم مسئله را حل کنیم. بلکه در این حالت چیدمان سیستم به شکلی است که بهطور خودکار فساد تولید میشود. درنتیجه مسئله با حذف فیزیکی مهرههای فاسد حل نمیشود.
جرمهایی از همه رنگ
جرم به چهار دسته و یا چهار رنگ تقسیم میشود: سفید ، زرد ، خاکستری و سیاه . در یک تعریف کلی هر عملی که مطابق قانون نبوده و برای آن کیفر تعیین شده است، جرم نام دارد. در این طیف رنگی که برای جرایم تعریف میشود، درجه تاثیر و قدرت جرایم زمانی که از یک سمت آن به سمت دیگرش حرکت میکنیم، تغییر پیدا میکند.
حرکت از جرم سفید به سمت جرم سیاه مانند حرکت در جادهای است که در آن نور کم و کمتر میشود تا نهایتا در انتهای این جاده به ظلمات مطلق میرسیم.
جرایم خاکستری: لطفا از مهشکن استفاده کنید!
جرایم خاکستری مانند دودی خاکستری هستند که در یک جاده حرکت شما را کند میکنند. اما بهطور صددرصد مانع آن نمیشوند. به عبارتی جرایم خاکستری حرکت جامعه را متوقف نمیکنند اما آن را کند و دشوار میکنند: مانند جرایم مالی، اختلاس و جرایمی غیرعمد.
جرایم خاکستری مانند دودی خاکستری هستند که در یک جاده حرکت شما را کند میکنند، اما بهطور صددرصد مانع آن نمیشوند.
زمانی که اختلاس در یک اقتصاد رخ میدهد، حرکت جامعه به سمت اهدافش کند میشود. از یکسو سیستم دچار فساد میشود و ممکن است قبح فساد ریخته شده و دومینووار تعداد اختلاسها افزایش پیدا کند، از سوی دیگر در افکار عمومی نوعی عدم اطمینان نسبت به سیستم شکل میگیرد و تمامی اینها حرکت را دشوار خواهد کرد.
جرایم زرد: یقهای که دیگر سفید نیست
جرایم زرد مخصوص یقهسفیدها است. مانند رشوه، رانتخواری، پولشویی و مجموع فعالیتهای مجرمانهای که مختص مقامات اداری است. درواقع جرم یقهسفیدی جرمی است که شخصِ قابلاحترام و برخوردار از یک موقعیت عالی اجتماعی، به اعتبار حوزه نفوذ خود و اعتماد و اطمینانی که دارد، دست به ارتکاب جرم میزند.
جرایم یقهسفیدها از سوی افراد قابل احترام و بانفوذ سر میزند.
در این دست جرایم بزهکارِ یقهسفید با استفاده از وجه اجتماعی و سیاسی بالایی که دارد، با جعل و قانونی نشان دادن جرمِ خود و ایجاد وجاهت صوری برای آن درآمدهای نامشروعی کسب میکند. تاثیر جرایم زرد کمتر از جرایم سیاه و خاکستری است.
جرم سفید: جرمی که جرم هست و نیست
جرم سفید جرمی است که جرم نیست، درعینحال که جرم بهحساب میآید. به عبارتی از منظر قانونی جرم تلقی نمیشود. بهطور مثال دستگاههای اداری باید اطلاعات کامل و دقیقی به متقاضیان خود بدهند، اما اگر به هر دلیلی این کار را نکنند و در ارائه خدمات خسّت به خرج دهند، درواقع نوعی جرم سفید مرتکب شدهاند.
فرض کنید که دولتی صادرات یک کالا را آزاد کند اما بعد از مدتی برای کنترل بازار، صادرات آن را ممنوع اعلام کند و فعالیت این افراد را متوقف کند. در این حالت درواقع دولت نوعی جرم سفید در مورد کسانی که به صادرات آن محصول میپرداختهاند انجام داده است. جرایم سفید شاید به چشم جرم دیده نشوند، اما باعث بیثباتی در اقتصاد میشوند.
داستانِ یک روز کاملا معمولی
بیاحترامی به مراجعهکننده نیز نوعی جرم سفید است. بهطور مثال فرض کنید شما قصد خرید یک پالتو را دارید. اما به دلیل بودجه نمیتوانید آن را خریداری کنید. حال یک روز از مقابل فروشگاه گذشته و میبینید که آن مغازه تخفیف زده است و پالتویی که میخواستید، با 90 درصد تخفیف به فروش میرسد. شما خوشحال از این قیمت فوقالعاده پالتو را برداشته و به صندوق مراجعه میکنید. اما مسئول صندوق به شما میگوید که اشتباهی رخداده، تنها 10 درصد تخفیف برای این جنس در نظر گرفتهاند و برچسب اشتباهی به آن خورده است.
جرم سفید جرمی است که از منظر قانونی جرم تلقی نمیشود.
شما قطعا شاکی شده و شروع به جر و بحث خواهید کرد. از اینجای داستان به بعد دو اتفاق ممکن است رخ دهد، اتفاق اول این است که فروشنده مجرم نباشد و بهوقت مراجعهکننده احترام گذاشته، این اشتباه را پذیرفته و جنس را با همان 90 درصد تخفیف به او بفروشد. در این حالت شما قطعا باز هم برای خرید به آنجا مراجعه خواهید کرد و اعتمادتان سلب نمیشود. اما اگر فروشنده مجرم باشد و زیر بار نرود و اشتباه خود را نپذیرد، شاید شما هیچ زمان دیگری به آنجا مراجعه نکنید. در این حالت یک جرم سفید رخ داده است.
جرایم سیاه: ظلماتی آشکار
جرایم سیاه تاریکی مطلقی هستند که حرکت شما را متوقف میکنند، مانند قتل، جنگ داخلی، جنگ شهری و سرقت مسلحانه. بیشتر جرایمی که عمدی و آمیخته با خشونت است جرم سیاه بهحساب میآید.
اگر تعداد این جرایم افزایش پیدا کند، تصویر آینده مبهم و تیرهوتار میشود. در این حالت فعالان اقتصادی مانند رانندهای هستند که توانایی دیدن مسیر خود را ندارند. درنتیجه به کنار جاده رفته پارک میکنند تا زمانی که شرایط به سامان شود و دوباره به حرکت خود ادامه دهند.
فساد چیست؟
فساد هر عملی است که از دیدگاه دین، اخلاق یا عرف اجتماعی منع شده است. حال برخی از جرمها فسادند و برخی از فسادها جرم هستند. اما برخی از جرمها فساد نیستند و برخی از فسادها نیز جرم بهحساب نمیآیند. فساد نیز طیف رنگی دارد. فساد سفید فردی است و معمولا بهصورت تصادفی و موردی است. فساد زرد شامل خلاف و ناهنجاری است. فساد زرد برنامهریزیشده نیست اما خلاف است و ناهنجاری محسوب میشود. فساد خاکستری فراتر از سطح فرد و خرد است و بیشتر فساد گروهی یا فساد سازماندهی شده بهحساب میآید.
وقتی از چراغ قرمز رد میشویم، مجرم هستیم اما فاسد نه.
اما فساد سیاه چون ویروسی است که تمام سیستم را در برمیگیرد و حتی با تغییر افراد فاسد نیز از بین نمیرود. در این فساد، نوع چیدمان است که فاسد است. حتی اگر آدمهای سالمی را وارد این چیدمان کنیم، در بلندمدت نمیتوانند در تضاد زندگی کنند و رفتهرفته خود را با چیدمان فاسد تطبیق میدهند. در این حالت کسی که وارد سیستمی آغشته به فساد سیاه میشود یا باید خود را با آن فساد تطبیق دهد و یا از آن خارج شود. حتی با گذاشتن نهادهای نظارتی هم این نوع فساد از بین نمیرود.
جانپیچهای فساد سیاه
کشور درحالتوسعهای که فسادی به رنگ زرد دارد، نظام اداری در آن ناکارآمد است. اما کارها راه میافتد، مجوزها صادر میشود و بعضا رشد هم اتفاق میافتد. فساد خاکستری نظام اداری را درگیر میکند. معمولا در فساد خاکستری منافع حاصل از فساد با هزینههای فساد برابر است. اثر فساد خاکستری بهطور واضح بر اقتصاد مشخص نیست.
زمانی که سیستم در منجلاب فساد سیاه فرو میرود، دو تیپ از افراد وارد آن میشوند. یا اینکه این نوع فساد را بهخوبی میشناسند و یا تازهکار هستند. برای افراد میانهدار و کارآفرین ورود به سیستم رانتی که در آن فساد سیاه وجود دارد، امکانپذیر نیست. نابرابری، یکپارچگی قدرت، بزرگی دولت، بیکاری و تورم، عادات تاریخی و نظام اطلاعاتی نامتقارن از اصلیترین ریشههای فساد است. فساد سیاه مانند جانپیچ در داستان هریپاتر است که تا از بین نبردن تکتک آن جانپیچها و تکتک عواملی که باعث فساد شده است، فساد سیاه نیز از بین نخواهد رفت.
برخی جرمها فساد نیستند!
برخی از جرایم فساد هستند و برخی از فسادها هم جرماند. ولی برخی از جرایم فساد نیستند و گروهی از فسادها هم جرم بهحساب نمیآیند. یعنی برخی از اعمال قانونا جرم است ولی عرفا و اخلاقا فساد نیست.
جرایمی مانند دزدی هم جرم هستند و هم فساد.
برای اینکه موضوع روشن شود مثالی میزنم. دزدی هم جرم است و هم فساد. از طرفی زمانی که شما تخلف رانندگی انجام میدهید، مجرم هستید اما از دید عرف عامه فاسد نیستید. چیز دیگری که فساد است ولی جرم نیست رانت جویی است. البته داستان رانت کمی پیجیده است. رانت ممکن است چندین حالت را در بر بگیرد که باید بهصورت مفصل به آن پرداخته شود.
مشکلات کارآفرینان با فساد سیاه
اگر بخواهیم این طیف رنگارنگ فساد را بررسی کنیم، باید بگویم که فساد سفید اساسا به چشم فساد دیده نمیشود. نه نخبگان و نه تودهها آن را فساد نمیدانند. روند باورپذیرترِ فساد، از فساد زرد شروع میشود. این فساد بیشتر در کشورهایی پررنگ است که نظام اداری ناکارآمد و پیچیده دارند. اما هر چه به فساد سیاه نزدیکتر میشویم، اوضاع رو به وخامت میگذارد.
کارآفرینان در فساد سیاه همگی به کنار جاده رفته و منتظر اوضاع بهتر میشوند و یا تبدیل میشوند به مدیران فرصتجو . نمیگوییم فرصتطلب چون ممکن است فاسد نباشند. به دیگر سخن وارد دلالی میشوند، وام میگزند، طلا میخرند و بهطورکلی هرکاری میکنند بهجز کارآفرینی. این در حالی است که رشد اقتصادی محصول کارآفرینان است.
ریشههای فساد
از کمرنگترین ریشه فساد شروع میکنیم و آن نابرابری است. هرگونه نابرابری اجتماعی، اقتصادی و سیاسی فساد میآورد. زمانی که در جامعه نابرابری وجود دارد. افراد میدانند که سیستم نتوانسته از عهده اجرای برابری برآید، درنتیجه به خود این اجازه را میدهند که خودشان فساد کنند و حقشان را بگیرند. طبق مطالعاتی که انجام شده است، مشخص شده که نابرابری فساد را افزایش میدهد. وقتی نابرابریهای قومی، جنسیتی، مذهبی و… وجود دارد، همین نابرابریها انگیزهای برای فساد میشود.
نقص قوانین و ضعف نظام قضایی از مهمترین عوامل ایجاد فساد است.
یکی دیگر از دلایل فساد دولت ناهمگن است. ما برای توسعه به یک دولت یکپارچه نیاز داریم. تمام دولت باید به دنبال یک هدف باشد، نه هر بخش آن اهداف خاص خود را داشته و آن را دنبال کند. بهطور مثال یک بخش دولت به دنبال از بین بردن بیکاری است، بخش دیگر به دنبال مبارزه با قاچاق است، بخشی دیگر تهاجم فرهنگی و… نتیجه این همسو نبودن، میشود دولتی ناهمگن که امکان ایجاد فساد در آن بالا میرود. بزرگ بودن دولت و دولتِ رانتی نیز از دیگر مشکلاتی است که باعث فساد شود.
شیوع فساد
درجه شیوع فساد در جوامع مختلف متنوع و متفاوت است. زمانی که فساد کم و قابلکشف است و میتوان آن را مجازات و نابود کرد اما زمانی که فساد به امری طبیعی تبدیل شده و به شکل قاعدهمند در میآید، احتمال ﻛﺸﻒ ﻓﺴﺎد و ﻣﺠﺎزات ﻣﺠﺮﻣﺎن، ﻛﺎﻫﺶ و انگیزههای دستزدن به فساد افزایش پیدا میکند.
زیرا طرفین تمایل به گزارش کردن خلاف و فساد یکدیگر را ندارند. هربرت ورلین میگوید که فساد اتفاقی مانند دادن کارت زرد و قرمز به بازیکنان فوتبال برای جریمه آنها است. اما فساد نظاممند ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﺧﺸﻮﻧﺖ در ﺑﺎزي ﻓﻮﺗﺒﺎل اﺳﺖ. بهطوریکه شاید ادامه روند، دیگر بازی را به بازی فوتبال مانند نکند و ماهیت بازی را تغییر دهد و از آن چیزی شبیه به کشتیکج بسازد.
دولت در چنگال سودجویان
فساد اداری بر سیاستهای دولت خدشه وارد میکند و آنها را به سمتی سوق میدهد که دیگر برای منافع و اهداف اکثریت نیستند و منابع ملی برای منفعت اقلیت تلف میشود. ازآنجاکه ﻓﺴﺎد، ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻠﻲ را از ﻫﺪف ﺧﻮد ﻣﻨﺤﺮف میﺳﺎزد اﻳﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ نمیتوانند ﻛﻤﻚ ﭼﻨﺪاﻧﻲ ﺑﻪ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدي ﻛﺸﻮر ﻛﻨﻨﺪ و هنگامیکه دوﻟﺖ، اﻳﻦ ﻋﺎﻣﻞ اﺻﻠﻲ اﻗﺘﺼﺎد، در ﭼﻨﮕﺎل ﺷﺒﻜﻪﻫﺎي ﺳﻮدﺟﻮﻳﺎن ﻣﻲاﻓﺘﺪ، اﻳﻦ ﻣﺸﻜﻞ ﺑﻪ ﻣﺸﻜﻠﻲ اﺳﺎﺳﻲ ﺑﺪل میشود. فساد اداری مانع از رشد رقابت سالم در اقتصاد میشود و تلاشهایی که در راستای کاهش فقر و تبعیض اجتماعی و ضریب جینی و نظایر اینها گرفته میشود را خنثی میکند.
سرانجام تلخِ کشور با فساد
زمانی که فساد تا مغز استخوان سیستمی رسوخ کرده است. باعث میشود که انگیزهها در آن سیستم تضعیف شوند. از طرفی نهادهای موجود در اقتصاد را تضعیف میکند و بهنوعی سرمایه خفته در نهادها را از بین میبرد. فساد اداری اثربخشی و مشروعیت دولتها را روزبهروز کاهش میدهد و نتیجه آن به خطر افتادن امنیت و ثبات جامعه میشود و اخلاقیات و دموکراسی کمرنگ و کمرنگتر میشود.
فساد اداری اثربخشی و مشروعیت دولتها را روزبهروز کاهش میدهد و امنیت ملی را به خطر میاندازد.
فساد در همه زمینهها نابسامانی ایجاد میکند، هزینه معاملات را افزایش میدهد و کشور را در ورطه نااطمنیانی میاندازد. بهطوریکه سرمایهها از کشور گریزان میشوند و شاید انتهای داستان فساد در یک جامعه ﺗﻀﻌﻴﻒ اﻋﺘﻘﺎد ﻣﺮدم ﺑﻪ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ و اراده ﺳﻴﺎﺳﻲ دوﻟﺖ ﺑﺮاي ﺟﻠﻮﮔﻴﺮي از فساد و ﻗﻄﻊ اﻣﻴﺪ ﻣﺮدم ﺑﻪ آﻳﻨﺪهاي بهتر باشد.
راههای برونرفت
همانطور که ابتدای این مقاله به آن اشاره شد، فساد سیستماتیک با تغییر یک فرد بهبود پیدا نمیکند و لازم است که چیدمان تغییر داده شود. نظام اداری و ساختار آن باید اصلاح شود. باید بر ثروت و مصرف و سطح زندگی کارمندان دولت نظارت دقیق شود تا از رشوه و دستمزدهای بیش از مورد جلوگیری شود. از طرفی نیاز به سیستمی دقیق و کارا برای فرآیند استخدام است که از فساد استخدامی و رانتجویی جلوگیری شود.
یکی دیگر از مسائلی که میتواند برای مبارزه با فساد مفید باشد مطبوعات هستند. اینکه مطبوعات بتوانند آزادانه و با ارائه گزارش و افشاگری فساد اداری را برای عوام بیان کنند بسیار مهم است. با اقداماتی نظیر ارتقا سیستم مالی و حسابرسی، اجرای سیستمهای مدیریت کیفیت، حذف مجوزها، امتیازها و رانتهای دولتی، دسترسی عموم به اطلاعات دولتی، نظاممند کردن سیستمهای مالی و حسابرسی، شفافسازی و اطلاعرسانی و مواردی اینچنینی میتواند جلوی فساد را گرفت.
نظرات