ذهنیت قربانی و نقش آن در کسبوکار
آنچه در کودکی ما میگذارد تاثیر بسیاری زیادی در رفتارها و خصوصیات روانی ما در بزرگسالی دارد. بودن در خانوادهای که دائما از هر چیزی شکایت میکنند، داشتن پدر و مادری که خود مشکلات روانی متعدد همچون افسردگی دارند، همه میتوانند در شخصیت بزرگسالی کودک تاثیر بگذارند. یکی از مشکلاتی که ریشه آن در کودکی
آنچه در کودکی ما میگذارد تاثیر بسیاری زیادی در رفتارها و خصوصیات روانی ما در بزرگسالی دارد. بودن در خانوادهای که دائما از هر چیزی شکایت میکنند، داشتن پدر و مادری که خود مشکلات روانی متعدد همچون افسردگی دارند، همه میتوانند در شخصیت بزرگسالی کودک تاثیر بگذارند. یکی از مشکلاتی که ریشه آن در کودکی است و میتواند شخصیت بزرگسالی فرد را تحت تاثیر قرار دهد، ایجاد ذهنیت قربانی (Victim Mentality) در فرد است.
کسی که گرفتار چنین ذهنیتی است دائما خود را قربانی شرایط میبیند. این ذهنیت قربانی در نهایت باعث میشود که او همواره خود را مقصر بداند و برای خود مسئولیتپذیر نباشد؛ اما چه شرایطی پیش میآید اگر چنین فردی بخواهد کسبوکاری ایجاد کند و یا اینکه مدیریت یک کسبوکار را به عهده بگیرد؟
ذهنیت قربانی در تضاد با کارآفرینی
افرادی که ذهنیت قربانی دارند هرگز نباید کارآفرین شوند؛ اما پیش از اینکه به چرایی این حرف بپردازیم بگذارید توضیح دهیم ذهنیت قربانی دقیقا یعنی چه؟
ذهنیت قربانی چیست؟
ذهنیت قربانی یک اصطلاح روانشناسی است و بهنوعی از ذهنیت اشاره می کند که تمایل دارد حسی از مورد آسیب واقعشدن را برای جلبتوجه و دوری از مسئولیتپذیری برای خود، کسب کند.
کسانی که از داشتن ذهنیت قربانی رنج میبرند همواره این نگاه را دارند که نهتنها زندگی خارج از کنترل آنها است بلکه در تلاش است دائما به آنها آسیب بزند. البته که زندگی همواره در کنترل ما نیست اما آیا واقعا زندگی میخواهد به ما آسیب بزند؟
این اعتقاد ناشی از دائم مقصر دانسته شدن از طرف دیگران، انگشتنما بودن و خانواده یا دوستان ترحمجویی است که با بدبینی، ترس و عصبانیت مانوس شدهاند.
ذهنیت قربانی چگونه شکل میگیرد؟
همانطور که هیچکسی افسرده به دنیا نیامده، هیچکسی هم با یک ذهنیت قربانی متولد نمیشود. مثل افسردگی و بسیاری دیگر از مشکلات روانی، ذهنیت قربانی حاصل شرایط زندگی و اتفاقهایی است که فرد در دوران کودکی تجربه کرده است.
بسیاری از قربانیان ممکن است به طرق گوناگون در دورههای مختلف زندگی قربانی شوند. این قربانی بودن میتواند ناشی از آزار جسمی، جنسی، عاطفی یا سواستفاده روانی باشند.
خودقربانیپندازی میتواند از مشاهده و یادگیری ذهنیت ناسالم قربانی والدین یا یکی از اعضای خانواده حاصل شود.
با اینهمه، اینکه در کودکی چه چیزی رخ میدهد کاملا خارج از کنترل ما است، اما امروز ما بهعنوان افرادی بالغ باید قدرت و مسئولیتپذیری در قبال خودمان و خوشبختیمان را داشته باشیم.
ذهنیت قربانی و ریسک شکست در کسبوکار
همه ما میدانیم که مسیر آغاز و اجرای یک کسبوکار، چیزی غیرقابلپیشبینی است و ریسک شکست در آن زیاد است. خصوصا وقتی اوضاع اقتصادی و سیاسی چندان بر مدار نباشد، این ریسک بیشتر هم میشود. برای کسانی که ذهنیت قربانی دارند، این ترس از شکست، بهتنهایی میتواند نتایجی را پیشبینی که کند خود این ذهنیت باعث آنها میشود.
مشکل اینجا است که بیشتر این افراد احتمالا ارزیابی شما را نمیپذیرند و در نتیجه کمک کردن به آنها بسیار سخت میشود.
همه ما احتمالا کسی را میشناسیم که دائما قربانی بوده است. مشکل اینجا است که بیشتر این افراد احتمالا ارزیابی شما را نمیپذیرند و در نتیجه کمک کردن به آنها بسیار سخت میشود. آنها خود را آنگونه که دیگران آنها را میبینند، نمیبینند و بسیاری از آنها واقعیت دنیا در قبول نمیکنند.
اگر ارزیابی شما این است که جهان آنگونه که این افراد میپندارند منفی و سخت نیست، آنها این ارزیابی را قبول نخواهند کرد و نگاهشان را تغییر نخواهند. تا زمانی هم که چنین نگاهی وجود دارد، کمک کردن به آنها و بهبود شرایطشان هم برای خود و هم برای کسانی که میخواهند به آنها کمک کنند سخت میشود.
نشانگرهایی زیادی را میتوان در فرآیند فکری چنین شخصی یافت. برخی از این نشانهها چنین هستند:
وقتی چیزی درست پیش نمیرود، من در درون خود را مقصر میبینم
قربانیها در هر شکستی در مسیر کسبوکار طوری رفتار میکنند که انگار فاجعهای رخداده است. در نتیجه آنها با هر شکست دچار استرس بسیار زیادی میشوند. آنها در این شرایط ذهنشان بیشتر درگیر گذشتهها و مشکلات است تا موفقیت.
یک ذهنیت نجاتیافته (Survivor Mentality) باور دارد چیزهای بد فقط یک نابهنجاری هستند که میتوانند رفع شوند. سختترین حالت برای آنها این است چنین چیزهایی چالشهایی هستند که البته میتوان بر آنها فایق آمد.
در حقیقت آنها چالشها را با دید مثبتی میبینند و هنگامیکه موفق میشوند احساس رضایت میکنند.
وقتی با خود حرف میزنم مکالمه مثبتی ندارم
پیشگویی درباره نتیجه هر تصمیمی میتواند روی حالوحوصله، رفتار و میزان شادی شما تاثیر بگذارد. اگر این پیشگوییها با نگاه منفیگرایانه انجام شوند و تصویری سیاه ایجاد کنند، شاید باعث ایجاد یا تقویت ذهنیت قربانی شوند.
اگر شما دائما منفیباف هستید، نخواهید توانست واقعیت را ببینید. در نتیجه کلی تصمیم بد خواهید گرفت که در نهایت به شما ثابت میکند که یک قربانی هستید.
وجود جانبداری تاییدی هم باعث میشود ذهن شما دائما دنبال نشانههایی بگردد که ثابت کند شما یک قربانی هستید.
از آنسو کسانی که چنین ذهنیتی ندارند یا ذهنیت نجاتیافتگان را دارند اتفاقهای گوناگون را مثبت میبینند. آنها در لحظه یا در آینده زندگی میکنند و بهندرت در اشتباههای گذشته فرو میروند. آنها به خود و زندگی ایمان دارند.
وقتی دیگران مرا نقد میکنند تا عمیقترین بخشهای روانم آسیب میبینند
نظرات و نقدهای منفی میتوانند یک قربانی را ویران کنند. یک رفتار تهاجمی نسبت به شما که از جانب شخصی انجام میشود، چیزهای منفی زیادی در مورد فرد انجام دهنده آن رفتار نشان میدهد؛ یعنی درواقع مشکل از اوست و نه شما.
اما اگر شما یک ذهنیت منفی داشته باشید، هر رفتار یا توهینی را به خود میگیرید، آن را باور میکنید و به این میرسید که شما واقعا قربانی هستید.
یک ذهنیت نجاتیافته همواره میایستد، مقاومت میکند و با این رفتارهای تهاجمی و گاه توهینآمیز مبارزه میکند. معمولا هم در نهایت تقصیر را متوجه کسی میکند که چنین رفتاری انجام داده است.
یک ذهنیت نجاتیافته سریعا با یک نگاه مثبت این بار منفی را از خود برمیدارد. او مرزهایی دور افراد منفی و سمی میکشد و به هر قیمتی از آنها دوری میکند.
من به سرنوشت باور دارم حتی اگر غیرمنصفانه باشد
اگر شما به سرنوشت باور داشته باشید، خود را برای تمام چیزهای بدی که در کسبوکارتان اتفاق افتاده مسئول و مقصر خواهید دید. یک قربانی چنین احساس میکند که او در یک دام نامنصفانه گیر افتاده است و به نظرش هیچ راه فراری از آن وجود ندارد.
یک ذهنیت نجاتیافته باور دارد که میتوانند چیزها را تغییر دهد و نمیگذارد هر اتفاقی برای او بیافتد. او رخدادهای تصادفی در زندگی را بهعنوان فرصت میبیند و نه یک مکافات غیرمنصفانه.
در نگاه او سرنوشت چیزی است که او میتواند تغییر دهد. البته به این معنی نیست که فکر کنیم ما میتوانیم تمامی مسیر زندگیمان را بهدلخواه طی کنیم. زندگی خواسته یا ناخواسته ما در شرایطی قرار میدهد که تمام کنترلمان روی نتایج را از دست میدهیم.
اما بااینهمه یک ذهنیت نجاتیافته و مثبتنگر تا جایی که میتواند تلاش میکند در چنین شرایطی که نتایج کمتر منفی باشند یا اینکه نتایجی ایجاد شوند که بتوان اثرات منفی آنها را لااقل تا حدی جبران کرد.
خدا به دلیل خاصی مجازات میکند
باور مذهبی میتواند تاثیرهای منفی یا مثبتی در زندگی شما داشته باشد. اگر باور دارید خدایی وجود دارد که مسئول همهچیز است، خیلی راحت خواهید پذیرفت که درد و بدبختیهای شما مکافات اشتباهاتی هستند که انجام دادهاید.
از آنجایی ما دقیقا نمیدانیم در کجا اشتباه کردهایم، چنین نگاهی یک حس مبهم ایجاد میکند. این حس مبهم باعث میشود روی درست یا غلط بودن کاری که الان انجام میدهیم شک کنیم. چنین شکی اعتمادبهنفس درونی ما را میکشد.
از آنسو مقصر دانستن دائمی خود همراه با این اعتمادبهنفس ضعیف، عملا باعث میشود در زندگی کار مثبتی برای خود نکنیم. یا اینکه فردی منفعل باشیم که منتظر مرگش است.
اما یک ذهن نجاتیافته داستان را به نحو متفاوتی میبیند. او از رابطه شخصی خود با خدای خود لذت میبرد. چنین لذتی ناشی از این است که او باور دارد خدا، او و شرایطش را میفهمد و میداند. در نتیجه یک حس قدردانی در زندگی خود مییابد. او از خدای خود کمک میخواهد و بر او تکیه میکند.
آیا یک ذهن قربانی دارید؟
بهشخصه وقتی به خود نگاه میکنم کمابیش ردپای چنین احساسی و نگاهی را در خود مییابم. ردپایی از منفینگری در زندگی؛ اما میدانم که چنین نگاهی با اینکه گاهی وقتها هوشمندانه به نظر میآید، در نهایت بسیار انرژیبر و انگیزهبر است.
داشتن یک ذهن قربانی بههیچوجه و در هیچ شرایطی چیز خوبی نیست. چنین ذهنیتی هنگامیکه به فضای کسبوکار و کارآفرینی وارد میشود، نابودکننده است.
اگر شما هم دوست دارید یک کارآفرین باشید، به یاد بیاورید که لازم نیست یک قربانی باشید.
به خود بنگرید. جلو آینه بایستید و خود را برانداز کنید. واقعا تنها آدمی که میتواند به شما حس قربانی بودن یا حس نجاتیافته بودن بدهد، شما هستید. چنین ذهنیتی باعث خواهد شد که زود تسلیم شوید. اگر زود تسلیم شوید، کسبوکار شما پیش از آنکه پا بگیرد، سقوط میکند.
نظرات