چگونه رهبر بهتری شویم؟
دانستن موثرترین سبکهای مدیریتی، تکنیکهای افزایش مشارکت کارکنان، مهارت گوش دادن، نحوه جلب احترام دیگران، پیروزی در رقابت، نحوه درست صحبت کردن، افزایش رضایت مشتریان، چگونگی برخورد با کارمندان و نحوه مدیریت دادهمحور برای اینکه ما را به یک مدیر و رهبر موفق تبدیل کند، ضروری هستند. همه اینها در ارتباط با «دیگرانی» هستند که ما
دانستن موثرترین سبکهای مدیریتی ، تکنیکهای افزایش مشارکت کارکنان ، مهارت گوش دادن ، نحوه جلب احترام دیگران ، پیروزی در رقابت ، نحوه درست صحبت کردن ، افزایش رضایت مشتریان ، چگونگی برخورد با کارمندان و نحوه مدیریت دادهمحور برای اینکه ما را به یک مدیر و رهبر موفق تبدیل کند، ضروری هستند.
همه اینها در ارتباط با «دیگرانی» هستند که ما باید مدیریت کنیم. همه درباره آدمهای خارج از ما هستند. ولی نکته مهم این است که همین تکنیکها و سبکهایی که برای تعامل با دیگران هستند، هنگامیکه درون ما و ذهنیت ما درست نباشند، یا مفید نخواهند بود یا اینکه تاثیر کمی خواهند گذاشت.
مدیریت و رهبری علاوه بر اینکه درباره دیگران باشد، درباره خود ما هم هست؛ و اگر درون ما و ذهن ما آشفته و ناهمگون باشد، مدیریت و رهبری ما هم تحت تاثیر منفی قرار میگیرد.
شما برای اینکه رهبر بهتر و قویتری باشید، اول باید خودتان را رهبری کنید؛ اما چگونه خود را رهبری کنیم؟
یک رهبر خوب ارزشهایش را میشناسد
پیش از همه باید این نکته را در نظر داشته باشید که واقعا چه چیزهایی مهم هستند. برای دانستن این مسئله باید به دنیای درون خود وارد شدید و راهنمای درونی خود را ببینید. راهنمایی که هم به شما انگیزه میدهد و هم مسیر را نشانتان میدهد.
این راهنمای درون به شما کمک میکند که نقاط قوت و ارزشهای اصلی خود را بیابید و کار، زندگی و رهبری خود را با آن تنظیم کنید تا اهداف معنادار و ارزشمند را تعقیب کنید.
این انرژی شما باعث افزایش انگیزه دیگران هم میشود و به آنها کمک میکند که ایشان هم ارزشها و نقاط قوت خود را ببینند.
از تلاش برای اینکه در نظر دیگران خوب به نظر بیایید، پرهیز کنید.
اینکه ما تلاش میکنیم کارهایی انجام دهیم که دوست نداریم یا به آدمی تبدیل شویم که نمیخواهیم، خستهکننده است. بهتر است این انرژی را صرف چیزهایی بکنیم که واقعا دوست داریم.
با این کارها شما میتوانید هرلحظه زندگی خود را تغییر دهید، حتی زمانی که انرژی و انگیزهای ندارید. اینگونه شما رهبر بهتری هم میشوید؛ زیرا همانطور که گفتیم، رهبران خوب پیش از دیگران خود را رهبری میکنند.
بایدها را کنار بگذارید
«من باید فلان باشم»، «من باید فلان شکل رفتار کنم» اینها و کلی از جمله دیگری که ما در درون خود با «باید» شروع میکنیم همه نشانی از این هستند که ما تلاش میکنیم خودمان و رفتارهایمان را به شکل چیزهایی درآوریم که دیگران میخواهند و این یک رفتار سمی است.
به این فکر کنید که شما واقعا چه میخواهید؟ چه چیزی شما را به هیجان میآورد؟ این افکار مهم هستند و باید خودتان را بر پایه این افکار تنظیم کنید.
از تلاش برای اینکه در نظر دیگران خوب به نظر بیایید، پرهیز کنید. از تلاش برای اینکه همهچیز را سر جایش بگذارید یا انجام دهید، دوریکنید. چون عملی نیست. همهچیز را نمیتوان همزمان و همیشه داشت. از اینکه بر پایه نگاه و خواستهای دیگران کاری بکنید، دوریکنید.
بهجای اینها نگاهی به خود بیندازید. ببینید از نظرتان، خود را در چه جایگاهی و چگونه ارزیابی میکنید. اگر از همینجا شروع کنید، میتوانید یاد بگیرید و رشد کنید.
خودتان را بشناسید
ارزشهای اصلی شما چیستاند؟ آیا هدف زندگی خود را یافتهاید؟ اگر یافتهاید چه چیزهایی شما را به آن میرسانند؟ ارزشهایی که در زندگی پای آنها میمانید و احیانا هزینه میدهید، چه هستند؟
اگر ارزشهایتان را هنوز نمیدانید، سعی کنید ارزشها و نقاط قوت و ضعف واقعی خود را بشناسید. پسازآن هر روز و هر ساعت، گامی هرچند کوچک در راستای آنها بردارید و هر روز بیش از گذشته به آنچه میخواهید میتوانید نزدیک شوید.
وقتی مسیر زندگیتان را مشخص یا انتخاب کردید یا آن را ساختید، باید مسئولیت آن را نیز به عهده بگیرید.
در کنار اینها باید راهی پیدا کنید که کاری را که برای رهبری یا مدیریت انجام میدهید، در راستای همین اهداف ارزشها تنظیم کنید.
اگر کار شما در راستای این دو نیست، نگاهی عمیقتر به مسئله بیندازید. شاید واقعا شما نمیخواهید رهبر باشید. شاید لازم است کار خود یا شرکت خود را عوض کنید.
مسئولیت را بپذیرید
شما باید مسئولیت دنیایی را که میسازید بپذیرید؛ زیرا دنیا شما با انتخابهایتان شکل میگیرند. آدمها عموما دو گزینه در زندگی دارند. اینکه کناری بایستند و بنشینند که زندگی و آدمهای دیگر اتفاقها را برایشان رقم بزنند و به شانس تکیه کنند. یا اینکه سکان زندگیشان را دستشان بگیرند و خود آن را هدایت کنند.
البته چنین چیزی برای همه ممکن نیست. ممکن است ما آدمها نتوانیم کنترلی روی شرایط خود داشته باشیم که این دقیقا همان چیزی که باعث میشود آدمها در تله فقر بمانند.
اما وقتی شما مدیر یا رهبر هستید، شما میتوانید کنترل چیزهایی زیادی را دست بگیرید. لااقل میتوانید جانبداریهای شناختی ذهن خود را کنار بزنید و ذهنتان متناسب با هدف خود تنظیم کنید. با این کار میتوانید تا حدی مسیر زندگی خود را مشخص کنید یا آن را بسازید.
وقتی مسیر زندگیتان را مشخص یا انتخاب کردید یا آن را ساختید، باید مسئولیت آن را نیز به عهده بگیرید.
کیستی خود را بپذیرید
وقتی ارزشهای خود را شناختید، هدف خود را یافتید، با چیستی و کیستی خود نیز آشنا میشوید. چیستی ما شامل همه نکات مثبت و منفی و نقاط ضعف و قوت است که خود ما بهتر از هر کسی دیگری به آنها واقف هستیم.
پذیرش خودمان بسیار مهم است؛ زیرا باعث میشود خود را از قید راضی کردن دیگران و «باید»هایی که در ابتدا گفتیم، خلاص کنیم و بتوانیم مسیر خودمان را بپیماییم.
وقتی خود را نپذیرید و با خود فعلی خود راحت نباشید، همیشه درگیری درونی خواهید داشت.
همچنین این پذیرش باعث میشود هنگامیکه نکتهای منفی در خود یافتیم، آن را راحتتر اصلاح کنیم؛ زیرا اولین گام برای حل مشکل، پذیرش وجود مشکل است.
وقتی خود را نپذیرید و با خود فعلی خود راحت نباشید، همیشه درگیری درونی خواهید داشت. این درگیری درونی در نهایت خود را در رفتارها و شخصیت شما بروز میدهد و نمیگذارد که رهبر بهتری شوید.
با آغوش باز چالشها را بپذیرید
وقتی سنگی بر سر راه ما سبز میشود، ما انسانها معمولا از سختیهای راه و مسیرهای سختی که زندگی پیمودهام ناله میکنیم. به نظر شما بهتر نیست بهجای این نالهها و گلهها، اینگونه فکر کنیم که هر چالشی یک فرصت برای یادگیری بیشتر است؟
در هر چالشی میتوانیم چیزهای جدید را بیاموزیم. این چیز جدید میتواند درباره موضوعی که روی آن کار میکنید و یا درباره خودتان باشد؛ یعنی این چالشها ابزاری برای شناخت بهتر شما است.
پس بهجای ناله و غر، هنگام مواجهه با مشکلات به این فکر کنید که چه درسهایی از آن میتوانید بیاموزید. این مسیری بهسوی موفقیت است.
عقاید محدودکننده و آنهایی که دیگر سودی ندارند را کنار بگذارید
وقتی زندگی ایدهآل و یا شغل ایدهآل خود را تجسم میکنید، چه افکار آزاردهندهای به سراغتان میآیند؟ یعنی چه موانع ذهنی یا اعتقادی در این مسیر شما را آزار میدهند و باعث میشوند که از این زندگی و شغل ایدهآل دور بمانید؟
این افکار و عقاید دقیقا همانهایی هستند که باید از شرشان خلاص شوید؛ زیرا انرژی شما را میگیرند و بدتر همه اینکه شما در منطقه امن خودتان گیر میاندازند و نمیگذارند از آن خارج شوید. اگر تا امروز همواره با این افکار درگیر بودهاید، کافی است. رهایشان کنید و سکان زندگیتان را به دست بگیرید.
نظرات