مسکن امید در بنبست
در بهار 1398 و در سالی که با محکم کردن کمربندهای اقتصادی شروع شد، دولت دوازدهم یکی از طرحهای بر زمینمانده خود در زمینه مسکن را کلید زد. طرح «مسکن امید»، که اکنون با افتتاح 324 واحد مسکونی و 63 واحد تجاری در منطقه 18 تهران اجرا میشود، در واقع نسخهای از طرح ضدرکودی دولت
در بهار 1398 و در سالی که با محکم کردن کمربندهای اقتصادی شروع شد، دولت دوازدهم یکی از طرحهای بر زمینمانده خود در زمینه مسکن را کلید زد. طرح «مسکن امید»، که اکنون با افتتاح 324 واحد مسکونی و 63 واحد تجاری در منطقه 18 تهران اجرا میشود، در واقع نسخهای از طرح ضدرکودی دولت روحانی است که زمزمههای آن از ابتدای دوران آغاز به کار او در دولت یازدهم به گوش میرسید و البته مجال کلنگزنی نیافته بود.
بر اساس این طرح، که موسوم به «طرح ملی بازآفرینی شهری» بود، دولت قصد داشت در مشارکت با شهرداریها، انبوهسازان مسکن و البته با بهرهمندی از تسهیلات بانکی، به ساماندهی مسکن برای بیش از 19 میلیون شهروندِ «بدمسکن» کشور بپردازد و بهاینترتیب، قفل رکود در اقتصاد کشور را نیز بشکند.
چهرههای اقتصادی دولت یازدهم معتقد بودند ساخت مسکن، به دلیل قرارگیری در نقطه انتهایی زنجیره، تعداد کثیری از صنایع مادر از قبیل صنعت سیمان، آلومینیوم و تولید کاشی، یکی از اصلیترین کلیدهای شکستن رکود در کشور است. بااینهمه این نخستین باری نیست که دولتها در ایران تصمیم به قمار بر سر حوزه مسکن میگیرند و البته -به احتمال زیاد- شکست را تجربه میکنند.
از «اکباتان» تا «مسکن اجتماعی»
ورود دولت به حوزه تامین مسکن در قالب انبوهسازی در تاریخ ایران دستکم قدمتی 5دههای دارد. در دهه 1350 خورشیدی و به دنبال طرح موضوع ناپایداری شهر تهران در مقابل زلزله، ساخت شهرکهای مسکونی در مناطق حاشیهای پایتخت کلید خورد. شهرکهای مسکونی «اکباتان»، «آپادانا» و «آ.اس.پ»، نمونههایی از این طرحها بودند و حتی اندکی پیش از آن، پروژه هنری-عمرانی «شوشترِ نو» بهمنظور بازآفرینی بافت تاریخی شهر شوشتر در قالبی جدید کلید خورده بود.
این در حالی بود که اجرای اصلاحات ارضی در اوایل دهه 1340 و تحرک جمعیتی که روستاییان را به حاشیه شهرهای کشور آورده بود، نیاز به شکلگیری سکونتگاههای جدید در حاشیه شهرها را سرعت بخشیده بود. الگوی توسعه مرکزگرایانه کشور که موجب تمرکز بخش عمده فرصتهای اقتصادی در تهران و سپس مراکز استانها میشد هم بهنوبه خود بردارِ یکسویه حرکت به سمت حاشیه شهرها را پررنگتر از همیشه کرد. بهعنوان نمونه، تا این زمان، چندین و چند سکونتگاه جدید در حاشیه تهران شکل گرفته بود که از جمله آنها میتوان به پاکدشت، رباطکریم، مارلیک و مهرشهر اشاره کرد.
دولت هاشمی رفسنجانی پروژه «مسکن اجتماعی» را با نگاه به تأمین مسکن برای طبقات فرودست آغاز کرد.
خانهسازی دولتی با پایان جنگ تحمیلی و شتابگیری نرخ رشد جمعیت در اوایل دهه 1360 وارد فاز تازهای شد. در این زمان، دولت هاشمی رفسنجانی پروژه «مسکن اجتماعی» را با نگاه به تامین مسکن برای طبقات فرودست آغاز کرد، پروژهای که البته به مانع همیشگی در موارد اینچنینی برخورد کرد: سنگ بزرگی که نشانه نزدن است. بخشی از آغاز فرآیند جهش قیمتی در بخش مسکن در ابتدای دهه 1370 اما از اجرای چنین طرحی شروع شد، طرحی که در دولت اصلاحات متوقف شد و شاید بخشی از دلیل آرامش نسبی بازار مسکن در این دوره هم به همین دلیل بوده باشد.
نقطه اوج داستان مسکن در ایرانِ پساانقلابی اما با دولت محمود احمدینژاد و طرح «مسکن مهر» آغاز شد. ایده محوریِ احمدینژاد بسط «عدالت توزیعی» بود و یکی از وعدههای انتخاباتی او هم این بود که با «حذفِ قیمت زمین» در فرآیند دولتیِ انبوهسازی مسکن، قیمت نهایی مسکن برای اقشار فرودست کاهش مییابد. بااینهمه، این طرح هم نه فقط موفقتر از اسلاف خود نبود، که به یکی از حاشیهسازترین طرحهای دولتی در ایران بدل شد.
خانهسازی در وقت اضافه
واکنش دولت اول حسن روحانی به طرح «مسکن مهر» چندان دوستانه نبود و هرچند آمارها حکایت از آن دارند که بیش از 65 درصد از تمامی پروژههای «مسکن مهر» در کشور در دولت تدبیر و امید تکمیل شده، وزیر راه و شهرسازی وقت در دولت یازدهم، در خلال یک مصاحبه بهصراحت طرح مسکن مهر را «مزخرف» خواند و البته این را هم اضافه کرد که این طرح تکمیل خواهد شد.
اما آیا اساسا ورود دولتها به حوزه ساخت مسکن، از نظر اقتصادی قابل توجیه است؟ موافقان ورود دولت به حوزه ساختوساز میگویند مسکن یکی از اساسیترین نیازهای شهروندان است و به همین دلیل دولتها در قبال آن مسئولیت دارند.
علاوه بر این، از نظر موافقانِ دخالت مستقیم دولت در زمینه ساخت مسکن، دست دولت برای ساختوساز خانههای مسکونی از هر نظر باز است: دولت منابع مالی گستردهای برای تخصیص به بخش مسکن در اختیار دارد و حتی میتواند به منابع بانک برای ورود به این حوزه جهتدهی کند؛ دولت میتواند انجمنهای صنفی و کارفرمایی را برای حضور در این بخش ترغیب کند و البته میتواند جهت تسهیل ساخت مسکن مقرراتگذاری و حتی مقرراتزدایی کند.
علاوه بر این، دولت از طریق شهرداریها به طرحهای توسعه آتی شهرها دسترسی دارد و بنابراین میتواند بهترین نقاط برای ساختوساز را تعیین کند. این تقریبا همان کاری بود که دولت احمدینژاد درزمینه «مسکن مهر» انجام داد و البته قضاوت در مورد خروجی این طرح هنوز هم ادامه دارد. بهاینترتیب، میتوان پرسید آیا اقتصاد در مورد ورود دولتها به حوزه ساختوساز مسکن نظر مخالفی ندارد؟
همهچیز از «مسکن» شروع شد
واقعیت این است که با وجود اشتیاق فراوان دولتها، بانکهای تخصصیِ مسکن و نیز توانایی فنی انبوهسازان، شواهد بسیاری از کشورهای مختلف جهان وجود دارد که نشان میدهد ورود دولتها به حوزه ساخت مسکن، «پالس»های نادرستی به بازار میفرستد که در درازمدت نهفقط حوزه مسکن، که کلیت اقتصاد کشورها را دستخوش آسیب میکند.
بحران مالی 2007-2008 ایالاتمتحده آمریکا که علاوه بر اقتصاد این کشور بسیاری از اقتصادهای جهان را هم دستخوش تاثیر کرد، در واقع ناشی از ترکیدن حباب مسکن بود. سادهسازی دلایل یکی از بزرگترین بحرانهای تاریخ مالی جهان و فروکاستن آن به یک یا دو دلیل تا اندازه زیادی تحریف واقعیت است، اما بسیاری از اقتصاددانان معتقدند عدم توانایی بازپرداخت اقساط وام مسکن از سوی مشتریانِ با اعتبار پایین، محرک شروع این بحران بوده است.
به عبارت سادهتر، جرقه بحران زمانی زده شد که برخی موسسات مالی آمریکایی به مشتریانی با میزان اعتبار مالی کمتر و درنتیجه واجد ریسک مالی بالاتر، وامهایی برای خرید مسکن اعطا کردند و زمانی که این مشتریان نتوانستند اقساط وام خود را پرداخت کنند، موسسات مالی، سهامداران آنها و نیز شرکتهای بیمهکننده این موسسات به شکل زنجیرهای ورشکست شدند.
دستبهکار شدن دولت برای خانهدار کردن ایرانیها اما شاید تجربهای حتی تلختر از بحران مالی جهانی بهجا گذاشته باشد، چرا که برخلاف تجربه آمریکا، در ایران این دولت بود که با ورود به حوزه مسکن، بحرانساز شد. اقتصاد ایران هنوز هم اقتصادی تکمحصولی است و با وجود آنکه در سالهای اخیر در کنار دولت، بخش قدرتمند شبهدولتی هم به ساختار اقتصاد ایران اضافه شده، دولت هنوز هم بزرگترین عامل تاثیرگذار بر تحولات اقتصادی ایران است. اما این موضوع چطور به بحران مسکن ربط پیدا میکند؟ برای پاسخ به این پرسش، شاید لازم باشد اندکی بیشتر در مورد طرح «مسکن مهر» بدانیم.
«حباب مهر»: مسکن مهر چه بلایی بر سر اقتصاد ایران آورد؟
پروژه «مسکن مهر» طرحی با ابعاد کمسابقه در اقتصاد ایران بود و تا پیش از آن، کمتر میشد پروژهای دولتی را سراغ گرفت که تمامیت اقتصاد کشور را زیر و زبر کرده باشد. برای اجرای پروژه «مسکن مهر» سرمایه کلانی موردنیاز بود که بهناچار باید از منبعی جدید تأمین میشد. درنتیجه، دولت به بانک مرکزی و بانک مرکزی هم بهنوبه خود به بانک مسکن فشار آورد که منابع مالی موردنیاز برای ساخت حدود 4 میلیون واحد مسکونی را فراهم کند.
نکته اما اینجا بود که بانک مسکن هم منابع کافی برای فراهم کردن این مبلغ را در اختیار نداشت و درنتیجه با فشار دولت، بانک مرکزی اقدام به چاپ حدود 45 هزار میلیارد تومان پول برای تأمین منابع مالی طرح «مسکن مهر» کرد. حجم کل نقدینگی کشور در سال 1384 و در زمان تحویل دولت هشتم به احمدینژاد، حدود 92 هزار میلیارد تومان بود و بهاینترتیب، میتوان نسبت سهمگین میزان پول چاپشده در قیاس با کل پایه پولی کشور را در طول دوره دولت نهم تخمین زد. این اما تمام مشکلی نیست که «مسکن مهر» برای اقتصاد ایران به ارمغان آورده است.
فلسفه سیاسی میتواند متر و معیاری برای تخمین ابعاد اشتباه استراتژیک دولت احمدینژاد در باب ورود مستقیم دولت به حوزه ساخت مسکن به دست دهد. منطقیترین رویکرد در فلسفه سیاسی در باب جایگاه و شیوه عملکرد دولتها در اقتصاد، دفاع از نقش حداقلی دولتها و فروکاستن این نقش به اموری همچون بهداشت و آموزش همگانی و یا تامین امنیت است.
بر این اساس-و بهویژه زمانی که همچون مورد ایران، دولت بزرگترین و تاثیرگذارترین عامل اقتصادی است- هرگونه حضور دولت در مقامی به غیر از تسهیلگری و یا اعمال نظارتهای حاکمیتی، عملا به ایجاد «شکست بازار» و ایجاد خسارتهای گسترده میانجامد.
معضل خانههای خالی
حضور مستقیم دولت ایران در ساخت مسکن به شیوه انبوهسازی در طرح «مسکن مهر»-فارغ از ارتکاب اشتباهات سیاستی نظیر جبرانِ نبود منابع با چاپ پول، جانمایی نامناسب، انتخاب نادرست پیمانکاران و…-این پیام را به عاملان اقتصادی مخابره کرد که بهتر است آنها هم به سر سفره پرسود ساختوساز بیایند. درنتیجه، بسیاری از سرمایههای شخصی هم به بازار مسکن سرازیر شدند و ساختوساز آن اندازه رونق گرفت که به شکلگیری یکی از بزرگترین حبابهای اقتصادی در تاریخ ایران بینجامد.
عباس آخوندی، وزیر پیشین راه و شهرسازی در جایی گفته بود تنها در فاصله سالهای 1389 تا 1392 (یعنی در زمانی که پروژههای مسکن مهر همچنان در دست ساخت بودند) تنها در تهران حدود 3 میلیون واحد مسکونی جدید ایجاد شده و به عبارت سادهتر، در زمانی کمتر از سه سال، ظرفیت جمعیتپذیری پایتخت بیش از 30 درصد افزایش پیدا کرده است.
آسیب تاریخی طرح «مسکن مهر» اما آنجا بروز کرد که این ظرفیت و ظرفیت جمعیتپذیری مشابه در سایر نقاط شهری کشور اساسا خالی باقی ماند.
آسیب تاریخی طرح «مسکن مهر» اما آنجا بروز کرد که این ظرفیت و ظرفیت جمعیتپذیری مشابه در سایر نقاط شهری کشور اساسا خالی باقی ماند. برآوردها نشان میدهند ایران سالانه به حدود یک میلیون واحد مسکونی-کمابیش به اندازه تعداد خانوارهایی که هر سال به جامعه ایران اضافه میشود- نیاز دارد و این در حالی است که در سال 1396، بیش از 2.6 میلیون واحد مسکونی مازاد بر نیاز در اقتصاد ایران وجود داشت که تنها 470 هزار واحد از آن در تهران واقع شده بود.
از سوی دیگر، انجماد سرمایه بانکها در حوزه مسکن که در قالب سرمایهگذاری مستقیم و نیز افزایش تعداد شعب بانکی نمودار شده بود، به بروز بحران بانکی از ابتدای دهه 1390 به اینسو نیز ختم شد. این بحران بانکی اما وجه دیگری هم داشت و آن اینکه با عدم بازگشت تسهیلات اعطایی بانکها در حوزه املاک و مستغلات، که بهنوبه خود ناشی از رکود در بازار مسکن بود، بانکها با حجم گستردهای از مطالبات معوق بانکی روبهرو شدند.
برآوردها نشان میدهد که میزان مطالبات معوق بانکها اکنون دستکم حدود 100 هزار میلیارد تومان است و بخش بزرگی از این مطالبات، ناشی از رکود در بخش مسکن است. بهاینترتیب، با سرمایهگذاری نابجا در بازار مسکن، اقتصاد ایران به همان چاهی افتاد که اقتصاد آمریکا و جهان در بحران مالی دهه گذشته افتاده بود.
امیدی به «مسکن امید» نیست
دولت روحانی با پروژه مسکن امید عملاً نشان داده که نمیخواهد از تجربیات شکستخورده پیشین در مورد ورود دولت به حوزه ساخت مسکن درس بگیرد. «مسکن امید» قرار بود «ساخت سالانه ۱۰۰ هزار واحد مسکونی» را همزمان با «افزایش سرانههای خدماتی» در دستور کار قرار دهد تا تجربه تلخ شهرکسازی در بیابانهای بدون مدرسه و بیمارستان که در طرح «مسکن مهر» شکل گرفته بود، دیگر تجربه نشود. علاوه بر این، در حالی که گفته میشد اجرای این طرح با ترغیب انبوهسازان برای ورود به حوزه بازآفرینی بافتهای فرسوده همراه است، به دلیل ناهمخوانیِ افزایش هزینههای ساختوساز و میزان رشد قیمت مسکن در مناطق جنوبی تهران، انبوهسازان انگیزهای برای ساخت مسکن در این مناطق نخواهند داشت.
از سوی دیگر، متراژ پروژه افتتاحشده نشان میدهد طراحان «مسکن امید» توجهی به تقاضای بازار در شهرهایی مانند تهران نداشتهاند. تمامی بررسیها نشان از آن دارند که بیشترین تقاضای مسکن در تهران متوجه واحدهای مسکونی با متراژ 70 تا 80 مترمربع است و به همین دلیل عمده 470 هزار واحد مسکونیِ فاقد متقاضی در تهران، واحدهای بزرگ متراژی هستند که عمدتا هم در مناطق بالاتر شهری واقع شدهاند.
فارغ از این، میتوان حدس زد طرح «مسکن امید» نه فقط نمیتواند به هدف اصلی خود یعنی رکودزدایی از کلیت اقتصاد دست یابد، که عملا با قربانی کردنِ بخشی از تسهیلات ارزشمند بانکی در شرایط کنونی بهپای کالایی که دیگر از دسترس خرید عمده دهکهای درآمدی کشور خارج شده، مصداق دیگری بر تجربه شکستخورده ورود مستقیم دولتها به حوزه ساختوساز مسکن خواهد بود.
نظرات