اقتصاد مواد مخدر؛ یک بازی دو سر باخت
ما ایرانیها از نظر جغرافیایی در موقعیت منحصربهفردی قرار گرفتهایم. موقعیتی که گاهی چنان گریبانمان را سفت میچسبد که آرزو میکنیم که ایکاش منحصربهفرد نبودیم! در زمینه مواد مخدر نیز موقعیت ما منحصربهفرد است. از یکسو در کنارمان کشور دوست و همسایه افغانستان را داریم که بزرگترین تولیدکننده مواد مخدر افیونی جهان است، از سوی
ما ایرانیها از نظر جغرافیایی در موقعیت منحصربهفردی قرار گرفتهایم. موقعیتی که گاهی چنان گریبانمان را سفت میچسبد که آرزو میکنیم که ایکاش منحصربهفرد نبودیم!
در زمینه مواد مخدر نیز موقعیت ما منحصربهفرد است. از یکسو در کنارمان کشور دوست و همسایه افغانستان را داریم که بزرگترین تولیدکننده مواد مخدر افیونی جهان است، از سوی دیگر خیل عظیمی از جمعیت جوان را داریم که به گفته مرکز آمار ایران 12.1 درصدشان هم بیکار هستند.
مشکلات اقتصادی، رکود فراگیر، تورم بالا و مناقشات سیاسی که در کشور وجود دارد نیز خود معضلی است که تا به امروز قدم بزرگی در راستای حل آنها برداشته نشده است. تمام اینها موقعیت ما را در منطقه و دنیا بیشتر از پیش حساس و منحصربهفرد کرده است.
با توجه به اهمیت این موضوع برای ایران و البته وجود تحقیقات گسترده در این زمینه در این مقاله تلاش میکنیم تا اقتصاد مواد مخدر را دقیقتر بررسی کنیم و با بازار آن بیشتر آشنا شویم. در انتها هم به این سوال پاسخ میدهیم که آیا آزادسازی مصرف و تولید مواد مخدر به نفع اقتصاد و مردم یک کشور است یا خیر؟
بازار مواد مخدر چگونه بازاری است؟
بازار مواد مخدر مانند سایر بازارها دارای دو طرف عرضه و تقاضا است. در ایران با توجه به اینکه بعد از انقلاب سیاست ممنوعیت کشت مواد مخدر اعمال شده است، عرضه وابسته به واردات از افغانستان است (البته بهاستثنای مواد مخدر صنعتی و داروهای روانگردان که یا از جاهای دیگر وارد میشوند یا در ایران تولید میشوند).
بعد از اینکه مواد مخدر از افغانستان وارد ایران میشود، عرضهکنندگان در سطح عمدهفروش و خردهفروش و سپس فروشندگان خیابانی این مواد را به تقاضاکنندگان میرسانند. معمولا چیزی که بهعنوان هزینه در نظر گرفته میشود، همان مبالغی است که مصرفکنندگان برای خرید مواد مخدر پرداخت میکنند.
تنها وجه تمایز بازار مواد مخدر با سایر بازارهای موجود در اقتصاد، غیرقانونی بودن تولید، عرضه و مصرف آن است. این مسئله باعث شده است که تنها عرضه و تقاضا شکلدهنده بزرگ و اصلی قیمت در این بازار نباشند، بلکه دولتها و سیاستهایشان نیز نقش بسیار تعیینکننده و مهمی در قیمتها و وضعیت عرضه و تقاضا داشته باشند.
در دنیا مبارزه با مواد مخدر به دو صورت انجام میشود:
- مقابله با عرضه
- کاهش تقاضا
برای مقابله با عرضه دولتها سعی میکنند هزینه زیادی روی نیروهای نظامی خود در مرزها و داخل صرف کنند تا با ورود و توزیع مواد مخدر مبارزه کرده و یا تولید آن را در داخل کشور بهطور کامل نابود سازند.
در سمت تقاضا هم سعی میکنند با اجرای برنامههایی در زمینه پیشگیری، درمان و بازتوانی، با مصرف مواد مخدر مبارزه کنند. هزینههایی که دولت در طرف عرضه و تقاضا برای مبارزه با مواد مخدر میپردازد، هزینههای اقتصادی کشور در زمینه مواد مخدر است.
کارتلهای مواد مخدر
بهجز کارتلهایی که در زمینههای قانونی فعالیت میکنند کارتلهایی نیز در دنیا وجود دارند که در اقتصاد زیرزمینی مشغول به فعالیت هستند. فعالیت این کارتلها مجرمانه بوده و دولتها سعی میکنند به هر طریقی که شده با آنها مقابله کنند.
مکزیک از معروفترین کشورها در زمینه کارتل مواد مخدر است. نزاعها و درگیریهای مسلحانه بین گروههای رقیب قاچاق مواد مخدر و نیروهای امنیتی و کماندوهای ارتش مکزیک از اتفاقات عادی در این کشور است. بهطوریکه در سال 2017 جنگ مواد مخدر در مکزیک باعث کشته شدن بیش از 23 هزار نفر شد.
سینالوآ (Sinaloa Cartel) یکی از بزرگترین کارتلهای مواد مخدر در مکزیک است. سازمانهای اطلاعاتی آمریکا سینالوآ را قدرتمندترین گروه سازمانیافته قاچاق مواد مخدر در جهان معرفی کردهاند.
این کارتل، هر ساله مقدار زیادی کوکایین، ماریجوانا و متامفتامین به آمریکای شمالی صادر میکند. قاچاق مواد مخدر از طریق دریا، هوا و تونلهای زیرزمینی توسط کارتل سینالوآ انجام میشود.
از این دست کارتلها در کشورهای مختلف وجود دارد. بسیاری از کشورها قوانینی برای جلوگیری از تشکیل کارتلها دارند و مصرانه درصدد جلوگیری از به وجود آمدن چنین گروههایی هستند.
با توجه به آنچه گفتیم بررسی روابط میان کارتلهای مواد مخدر بسیار مهم و در نوع خود نیز بسیار پیچیده است. ما در ادامه به این موضوع میپردازیم که این کارتلها چه رابطهای با یکدیگر دارند و چگونه با هم تعامل میکنند.
کارتلهای مواد مخدر چه رابطهای با یکدیگر دارند؟
بهطورکلی رابطه کارتلهایی که در زمینه مواد مخدر فعالیت میکنند از دو حالت خارج نیست: رقابت و تبانی.
رقابت رقبا در این بازار مانند بازارهای دیگر نیست و بهجز سود و زیانهای مالی، زیانهای جانی وحشتناکی نیز در پی دارد. در مکزیک کارتلهای رقیب، خشونتبارترین نوع رقابت را با یکدیگر دارند که هر ساله جان هزاران نفر را میگیرد.
اما در ایالتی مانند السالوادور، کارتلها رقابت را کنار گذاشتهاند. آنها راه تبانی را انتخاب کردهاند. کارتلهای السالوادور محلهها را میان خود تقسیم میکنند و سپس با توافق همه اعضا بهصورت یکپارچه قیمت را بالا میبرند. این کار در نهایت سود همهی اعضا را بالا برده و البته نرخ خشونت را نیز کم میکند.
یکی از دغدغههایی که کارتلهای فعال در حوزه مواد مخدر با آن روبهرو هستند، بحث منابع انسانی است. نرخ آمدوشد نیروی انسانی در این نوع کارتلها بسیار بالا است. بهطور متوسط هر کارتل مواد مخدر بر سر هر معامله یکچهارم نیروهای انسانیاش را از دست میدهد.
در نتیجه حفظ و جذب نیروی انسانی همواره یکی از دغدغهها و مسائل مهم برای این کارتلها است؛ اما خبر خوب برای کارتلها این است که دولتها در دنیا محیط مناسب برای جذب و استخدام نیروی انسانی موردنیاز کارتلهای مواد مخدر را فراهم کردهاند.
اصلیترین منبع جذب نیروی انسانی برای تمام این کارتلها زندانها هستند. بیشتر زندانیان قبل از آزادی و یا بعد از آن به این گروهها میپیوندند و بحث منابع انسانی نیز به میزان بالایی برای کارتلها حل میشود.
ممنوعیت تولید مواد مخدر: تولید شیشه در وسط ناکجاآباد
با توجه به اقتصاد مواد مخدر و تاثیراتی که بر بخشهای مختلف اقتصاد میگذارد، بسیاری از اقتصاددانان مانند گری بکر و میلتون فریدمن معتقد هستند که باید توزیع و تولید مواد مخدر آزاد و مالیات بر آن بسته شود. انتقاد اصلی این اقتصاددانان این است که تجربه نشان داده است که اساسا ممنوعیت استفاده از مواد مخدر منجر به عدممصرف آن نمیشود بلکه تنها مصرف آن را کاهش میدهد.
به دیگر سخن درست است که مصرف و تولید کالایی مانند شیشه غیرقانونی است اما مصرف و تولید آن بهرغم غیرقانونی بودن متوقف نشده است. جلوگیری از مصرف این ماده تنها هزینه مصرف و تولید را برای مصرفکننده و تولیدکننده بالا میبرد.
اعدام، زندان، شلاق و افزایش قیمت باز هم نمیتوانند مصرف شیشه را بهطور کامل متوقف کنند. در نهایت تولیدکننده مجبور میشود مانند دکتر وایت با ون مسافرتی و در وسط ناکجاآباد شیشه تولید کند!
از سوی دیگر بازار مواد مخدر بهطور کلی با خشونت بالا همراه است. به همین دلیل اقتصاددانان لیبرال معتقدند که آزادسازی این کالا نهتنها قیمت آن را کم میکند بلکه جلوی جرم و جنایت را نیز میگیرد.
چگونه با مصرف مواد مخدر مبارزه کنیم؟
یک بادکنک پرباد را در نظر بگیرید، زمانی که شما یکطرف این بادکنک را فشار میدهید، این فشار بهگونهای اثر خود را میگذارد. اگر فشار زیاد باشد آن را میترکاند. اگر هم کم باشد، شکل آن را تغییر میدهد.
سیاستهای یکسویه نیز دقیقا همین کار را با اقتصاد مواد مخدر میکند. فشار یکطرفه بهطرف عرضه و یا تقاضا تنها یا بادکنک را میترکاند یا صرفا شکل آن را عوض میکند.
برای مثال آمریکا برای مبارزه با مواد مخدر تصمیم گرفت سمت عرضه را نشانه رود. به همین منظور کارتلهای مواد مخدر را هدف قرار داد. فعالیتشان را بهخوبی رصد کرد و با جدیت به مبارزه با آنها پرداخت.
اما این کار در بلندمدت تنها باعث جابهجایی کارتلها شد و آنها را از یک مکان جغرافیایی به مکان جغرافیایی دیگری منتقل کرد.
یکی دیگر از سیاستهایی که دولت آمریکا برای مبارزه با عرضه مواد مخدر اجرا کرد، قلعوقمع کردن زمینهای کاشت مواد مخدر بود. دولت در این سیاست تلاش کرد با هر رویکردی که شده است زمینهای کشاورزی را از بین ببرد.
این سیاستِ حمله نیز تنها به کشاورز که سهم بسیار ناچیزی در این چرخه داشت، فشار وارد کرد و عملا نتیجه مثبتی در بازار مواد مخدر از خود بهجای نگذاشت.
شما یک تولیدکننده کوکائین هستید
بیایید بحث را با یک مثال پیش ببریم.
فرض کنید شما یک تولیدکننده کوکائین هستید و برای تولید هر یک کیلو کوکائین نیاز به 1 تن برگ کوک دارید.
حال فرض کنید دولت تصمیم بگیرد زمینهای کشاورزی را توقیف کرده و یا آنها را نابود کند. در این صورت فرض را بر این میگذاریم که بهصورت میانگین قیمت برگ کوک دو برابر شود و از 400 دلار به 800 دلار در هر کیلو افزایش یابد.
بیایید فرض کنیم که شما تمام این هزینه را بر سر مصرفکنندگان ریختهاید و قیمت را از 150000 دلار به 150400 دلار افزایش دادهاید. در واقع با این کار تغییر محسوسی برای مصرفکننده ایجاد نشده است.
از سوی دیگر با توجه به اینکه کشش قیمتی تقاضا در مواد مخدر پایین است، مصرفکننده با چنین تغییرات جزئی مصرفش را تغییر نمیدهد. منظور از پایین بودن کشش قیمتی تقاضای مصرفکننده مواد مخدر این است که تغییرات قیمت این کالا تاثیر بسیار کمی بر تغییر میزان مصرف مصرفکننده دارد.
بفرمایید ماریجوانای قانونی
ماریجوانا یکی از محبوبترین و پرمصرفترین مواد مخدر در دنیا است. در آمریکا درآمد سالانه صنعت تولید ماریجوانا، 40 میلیارد دلار است که از این 40 میلیارد دلار تنها 7 میلیارد دلار آن قانونی و سهم دولت آمریکا است.
حال فرض کنید دولت بخواهد استفاده و تولید ماریجوانا را قانونی اعلام کند. در این حالت دولت تبدیل به رقیب کارتلهای این صنعت میشود. فکر میکنید این کار چه تاثیراتی بر صنعت ماریجوانا میگذارد؟
بعد از قانونی اعلام کردن تولید و مصرف این ماده مخدر دولت از یکسو سود حاصل از رقابت در این صنعت را به دست میآورد و از سوی دیگر با مالیاتی که بر محصول میبندد منبع درآمدی جدیدی برای خود ایجاد میکند.
البته این کار مزایایی هم برای مصرفکننده دارد. بهطور قطع پیش از قانونی اعلام کردن مصرف این ماده مخدر، مصرفکنندگان مجبور بودند از هر کس و از هر جا جنس موردنیازشان را تهیه کنند که در این حالت نظارت بر کیفیت جنس دریافتی بسیار پایین بود.
اما وقتی دولت وارد این قضیه میشود میتواند کنترل کند که جنس بد به مصرفکننده داده نشود و بر شبکه توزیع نظارت کند. به این فکر کنید که وارد هر کافهای که میشوید ماریجوانای قانونی با دزهای مختلف نشئگی جلویتان قرار دهند.
وسوسهکننده نیست؟
آزادسازی مصرف ماریجوانا با مردم چه کرد؟
همان طور که قانونی شدن الکل لایت باعث شد بسیاری از کسانی که تا پیش از آن از مصرف الکل سر باز میزدند وسوسه شده و بهخاطر شرایط خاص و بهظاهر مناسب، آن را مصرف کنند، ماریجوانای قانونی نیز باعث شد کسانی که دوست نداشتند چیزی دود کنند، نشئه شوند و از واقعیت فاصله بگیرند و برای یکبار هم که شده آن را مصرف کنند.
آمارها نشان میدهد که بعد از آزادسازی مصرف ماریجوانا، مصرف بهصورت تصاعدی افزایشیافته و در ایالتی مانند کلورادو، این افزایش در مصرف غیرطبّی آن بوده است؛ بنابراین، تجربه نشان داده است که اگر هدف از ممنوعیت کاهش مصرف ماریجوانا بوده است، سیاست آزادسازی کاملا شکستخورده است.
اینکه ممنوعیت استفاده از مواد مخدر برای اقتصاد بهتر است و یا آزادسازی کامل آن همچنان محل مناقشه و بحث است. هرکدام از سیاستهای یاد شده باعث ایجاد رانت و سود برای گروههای خاصی میشود.
همان طور که جلوتر نیز گفتم آزادسازی ماریجوانا تنها باعث افزایش مصرف آن و البته رانت اقتصادی این کالا شد و حتی کسانی که تا پیش از آزادسازی مخالف این سیاست بودند به دلیل رانت به وجود آمده، شروع به تبلیغ مصرف ماریجوانا کردند.
اما ممنوعیت مصرف نیز چالشهای خود را دارد. چالشهایی که بعضا به وقایع وحشتناک و جنابتهای بزرگ در کشورهایی مانند مکزیک منجر میشود.
به نظر میرسد تا زمانی که این کالا دستخوش بازیهای سیاسی و رانتهای اقتصادی است اتخاذ سیاستی درست در مورد مصرف و تولید آن همچنان پیچیده و مبهم خواهد بود.
نظرات