سیاستی که قرار بود فقر را منقرض کند؛ داستان اعتبار خرد
در اوایل دهه 80 میلادی، این سوال از طرف اقتصاددانان مطرح شد که آیا میتوان با قرض دادن مبالغ کمی به فقرا، آنها را از فقر نجات داد؟ اعتبار خرد با این هدف معرفی شد که میتوان با ارائه وامهای کوچک به افراد فقیر (بهخصوص زنهای خانهدار)، فرصتهای کارآفرینی برای آنها ایجاد کرد و بدین
در اوایل دهه 80 میلادی، این سوال از طرف اقتصاددانان مطرح شد که آیا میتوان با قرض دادن مبالغ کمی به فقرا، آنها را از فقر نجات داد؟
اعتبار خرد با این هدف معرفی شد که میتوان با ارائه وامهای کوچک به افراد فقیر (بهخصوص زنهای خانهدار)، فرصتهای کارآفرینی برای آنها ایجاد کرد و بدین ترتیب آنها را از فقر نجات داد. حال پس از اجرایی شدن این سیاست، بسیاری از اقتصاددانان در حال یافتن پاسخی برای این سوال هستند: آیا اعتبارات خرد درنهایت موفق به از بین بردن فقر شدند یا نه؟
جواب این سوال در یک کلمه، یک «نه» با کلی اما و اگر است. در ادامه توضیح میدهیم که چرا اعتبارات خرد و «MicroFinancing» نتوانستند انتظارات جامعه علمی را کاملا برآورده سازند.
چرا اعتبارات خرد شکل گرفت؟
تا 40 سال پیش، افرادی که در فقیرترین مناطق دنیا زندگی میکردند تقریبا هیچ نوع دسترسی به خدمات مالی مانند وام و بیمه نداشتند. در آن زمان، خدماتی مانند وام نیازمند مدارکی برای اثبات توانایی بازپرداخت بودند که طبیعتا در اختیار افراد فقیر قرار نداشت؛ افراد فقیر معمولا ملک یا داراییهای باارزشی در اختیار نداشتند تا بهعنوان بیعانه از آنها بهره ببرند. همچنین به علت دسترسی بسیار کم به خدمات بانکی، هیچگونه گزارشی از فعالیتهای مالی آنها برای تضمین دریافت وام وجود نداشت.
در کنار مشکلات مربوط به خود افراد فقیر، اعطای وام با مبالغ کم به فقرا نیز برای بانکها صرفه اقتصادی نداشت، زیرا در تعدادهای بالا هزینههای اداره سیستم وامدهی از درآمد آن بسیار بیشتر میشد.
درنتیجه، افراد فقیر برای تامین نیازهای مالی خود به دوستان و آشنایان مراجعه میکردند؛ مانند چیزی که امروزه نیز در میان خانوار ایرانی رواج دارد.
حتی امروزه هم قرض دادن میان خانوادهها و صندوقهای خانوادگی رواج دارد
درنهایت برای حل این مشکل، در دهه 70 میلادی اولین نظریههای مربوط به اعتبار خرد شکل گرفت. محمد یونس، اقتصاددان برنده جایزه صلح نوبل، جزو پایهگذاران این سیاست بود و تصمیم گرفت تا آن را در بنگلادش گسترش دهد. همزمان با این اتفاقات، اقتصاددانان دیگری تصمیم داشتند تا این سیاست را در مناطق فقیر دیگری مانند آفریقای جنوبی و مرکزی، بیازمایند.
هدف نهایی و مدل اولیه
تصور اولیه از اعتبارات خرد بدینصورت بود که افراد فقیر درصورتیکه دسترسی به منابع مالی کافی داشته باشند، میتوانند با ایجاد یک کسبوکار، درآمد خود را افزایش داده و درنتیجه از فقر نجات پیدا کنند. محمد یونس، پایهگذار سیاست اعتبار خرد، معتقد است که هر انسانی توانایی کارآفرینی و ایجاد کسبوکار را در وجود خود دارد.
مثالی از اثرات اعتبار خرد میتواند زنی باشد که مشغول ساخت صندلی با چوب بامبو است. وی باید روزانه یک صندلی را به کارفرمای خود تحویل داده تا شغل خود را حفظ کند و در پایان روز مبلغی ناچیزی بهعنوان حقوق دریافت میکند. حال با اعطای یک وام 200 دلاری به این فرد، او میتواند لوازم موردنیاز ساخت صندلی را تهیهکرده و بهطور مستقل، کسبوکار فروش صندلی خود را راهاندازی کند؛ در این شرایط نهتنها درآمد ناشی از فروش صندلی برای او بسیار بیشتر است، بلکه امکان رشد کسبوکار وی میتواند باعث ایجاد منابع درآمدی بزرگتر شده و خانواده او را از فقر نجات دهد.
ساخت صندلی با بامبو میتواند با سرمایه اندکی صورت بگیرد
مثالی که ذکر شد، یکی از مواردی است که محمد یونس در کتاب خود با نام «بانکدار فقرا» تعریف میکند؛ بعد از دیدار با آن زن ایدهی اعتبارات خرد در ذهن وی شکل گرفت و گرامین بانک (به فارسی بانک روستا) توسط او راهاندازی شد.
مدل کاری بانکهای مختص به اعتبارات خرد و بهخصوص گرامین بانک، به این صورت بود که پس از موافقت با ارائه وام خرد، مراحل بازپرداخت آن بهسرعت اجرا میشد؛ نحوه بازپرداخت بهصورت پرداختهای متعدد در حدود یک سال بود.
ویژگی دوم این نوع اعتبارات ارائه آنها به یک گروه، نه یک شخص، محسوب میشد؛ یعنی تعدادی افراد از خانوادههای جداگانه، بهصورت جمعی یک وام دریافت میکردند. هدف این سیاست بهرهوری از فشار جمعی میان افراد گروه برای تضمین بازپرداخت وام بود. این نوع فشارها لزوما فشار منفی نبودند، بلکه میتوانستند به کمک یکدیگر برای تامین مبلغ بازپرداخت نیز منتهی شوند.
و آخرین ویژگی که باعث میشد تا حجم زیادی از هزینههای ایجاد یک بانک کاهش پیداکند، برگزاری جلسات هفتگی توسط ماموران وام در روستاها بود؛ این کار باعث شد تا نیازی به احداث شعبات بانک در هر روستا وجود نداشته باشد و بسیاری از هزینههای مربوط به بخشهای اداری و سرمایهای حذف شود.
همچنین لازم به ذکر است که درصد زیادی از جامعه هدف برای ارائه وام را زنان تشکیل میدادند. دلیل آن، خوشبختانه یا متاسفانه، این بود که احتمال بازپرداخت وام توسط زنان به علت فشارهای گروهی بسیار بالاتر از مردان بود.
آیا اعتبارات خرد جواب میدهند؟
حال که مفهوم اعتبارات خرد و افق دید آن را بررسی کردیم، باید به سوالی پاسخ دهیم که مدتهاست در رابطه با این سیاست مطرح میشود؛ اینکه درنهایت تاثیر آن بر فقر چگونه بود.
مدتی پس از گسترش اعتبارات خرد، حدود دههی 2000 میلادی، داستانهای مربوط به موفقیتهای این سیاست بسیار زیاد شد؛ زنی که با دریافت یک وام کوچک توانست کسبوکار محلی خود را به یک کسبوکار گسترده تبدیل کند و از فقر نجات پیدا کند و هزاران داستان مشابه که پیام آنها، موثر بودن این سیاست بود.
اما در همین زمان، بدبینیهایی نیز نسبت به اعتبارات خرد شکل گرفت. مسئله اینجا بود که به ازای هر مثال از افراد موفق شده توسط این وامها، داستانهایی وجود داشت مربوط به افرادی که پس از دریافت وام توانایی بازپرداخت آن از درآمد کسبوکار خود نداشته و درنتیجه، دچار یک چرخه بیپایانی از بار سنگین وام شده بودند.
دکتر دین کارلان، پروفسور اقتصاد در دانشگاه ییل آمریکا، مطرح کرد که در آن زمان تحقیقات میدانی مربوط به فقر بسیار نادر بود و استفاده از این متدها برای بررسی اثرات اعتبارات خرد، نتایج بسیار مهمی را مطرح کرد.
محققان برای رخ دادن این دو نوع نتیجه از دریافت وام، عوامل مربوط به اداره کسبوکار را مطرح کردند. این نکته اشاره شد که در داستانهای موفقیت افراد، شاید عواملی غیر از وام خرد موثر بودهاند؛ عواملی مانند زمانبندی مناسب، شرایط بازار و استعداد مدیریت که در اختیار همه قرار ندارد.
علاوه بر این، عاملی که برای توجیه بدتر شدن وضعیت فقرا بهواسطه دریافت وام مطرح شد، عدم توافق با فرضیه دکتر یونس مبنی بر همگانی بودن استعداد اداره و راهاندازی کسبوکار بود. بسیاری از افراد پس از دریافت وام به ایجاد کسبوکارهایی پرداختند که نیازی به آنها وجود نداشت. برای مثال، نفر صدمی که یک فروشگاه صندلی بامبو در یک محله ایجاد میکند با احتمال زیادی ورشکسته خواهد شد.
آبجیت بنرجی، برنده نوبل اقتصاد 2019، پس از بررسیهای مربوط به اعتبارات خرد دریافت که معمولا افرادی که بهشدت فقیرند در کسبوکار نیز بهطور ذاتی ضعیفاند. اما در کنار این نتیجه، او بیان میکند که اگر وامهای بلاعوض و کمکهای مالی بدون بازپرداخت به افراد فقیر ارائه شود میتوان درآمد فقرا را میزان زیادی افزایش داد. با در نظر گرفتن این دو نتیجه بنرجی بیان میکند که شاید ویژگیهای اعتبارات خرد چندان برای راهاندازی کسبوکار توسط فقرا مناسب نیستند.
یکی از این ویژگیهای نامناسب، میتواند اجبار به شروع بازپرداخت وام از همان ابتدای دریافت آن باشد. تحقیقات نشان دادهاند هنگامیکه فرد مجبور به پرداخت وام از همان ابتدای شروع کسبوکار خود شود، وی هیچ شانسی برای به تعویق انداختن حتی یک پرداخت را نیز نخواهد داشت. برای ایجاد یک مدل کسبوکار موفق، فرد نیاز به آزمونوخطا داشته تا بتواند مشکلات و پتانسیلهای آن را پیدا کند؛ اما اگر وی از همان ابتدا مجبور به پرداخت مبلغی شود، فرصتی برای حداکثر سازی سود برای او وجود ندارد.
کاهش فقر یا بهبود کیفیت زندگی؟
با نتایجی که مطرح کردیم، طبیعی است که برداشت منطقی از اعتبارات خرد، شکست باشد؛ بههرحال، اعتبارات خرد باهدف از بین بردن فقر رواج پیدا کرد و نتایج آن حتی در مواردی نشاندهنده بدتر شدن وضع فقرا بود.
اما میانگین نتایج تمامی تحقیقات، اثرات این سیاست را کاملا بد نمیداند. اولازهمه، هیچ مدرکی دال بر اینکه اعطای وامهای خرد رابطه مستقیمی با بدتر شدن وضع افراد دارد پیدا نشد؛ برای مثال اعطای وام لزوما فرد را به تله بازپرداخت وام و بدتر شدن اوضاع وی نمیاندازد.
شاید اعتبارات خرد در هدف خود یعنی از بین بردن فقر موفق نبودند، اما تعدادی از مشاهدات نتایج جالب دیگری را نشان داد.
در برخی از موارد (تاکید بر «برخی»)، افرادی که وام خرد دریافت میکردند از آن در زمینههای بهره بردند که مغایر با قوانین وضعشده برای استفاده از وام بود. برای مثال پس از دریافت وام، بهجای خرج آن برای راهاندازی یک کسبوکار جدید، از آن برای خرید یک یخچال سالم یا پرداخت هزینههای مربوط به درمان استفاده میکردند. این نوع استفادهها باعث میشدند تا افراد فقیری که قبلا هیچگونه دسترسی به امکانات مالی نداشتند بتوانند در هنگام بروز حوادث پیشبینینشده، از نابودی کامل سرمایهها و داراییهای خود جلوگیری کنند.
دسترسی به خدمات مالی برای فقرا قطعا بر کیفیت زندگی آنها تاثیرگذار است
در ادامهی این بحث، دکتر کارلان توضیح میدهد که شاید ارائه وام با مبلغ کم به فقرا لزوما آنها را از فقر خارج نمیکند؛ اما بههرحال کیفیت زندگی آنها بهبود پیدا میکند. وقتی گزینههای پیش رو برای فقرا در بحث مالی ایجاد میشود، فقرا توانایی انتخاب بهترین راهحل برای خود را پیدا خواهند کرد.
تنها با یک راهحل فقر از بین نمیرود
شاید یکی از مواردی که باعث شد تا اعتبارات خرد یک موفقیت کامل محسوب نشوند، انتظارات اشتباه بود. از اوایل دهه 80 میلادی تا سال 2000، همگان انتظار داشتند که توسط این سیاست، فقر به سمت ریشهکن شدن خواهد رفت. اما همانطور که اقتصاددانان امروزه بیان میکنند هیچ راهحلی وجود ندارد که یکتنه فقر را از بین ببرد.
درصورتیکه اگر پیشفرضهای خود را از نتایج اعتبارات خرد خارج کنیم، متوجه میشویم که شاید مسیر رشد کسبوکارها برای فقرا آنگونه که باید پیش نرفت، اما بااینحال بسیاری از افراد توانستند زندگی خود را بهبود ببخشند؛ و از شر بسیاری از بحرانهای اقتصادی درامان بمانند.
بهطورکلی اعتبارات خرد را میتوان قدمی بزرگ در جهت ارائه خدمات مالی و بانکی به فقرا محسوب کرد؛ علاوه بر این نتیجه، سیاستهای اعتبارات خرد هنوز به پایان راه نرسیدهاند و با بهبود آنها میتوان انتظار موفقیتهای بیشتری نیز داشت.
نظرات