آیا داشتن انتخابهای زیاد، آزادی را از ما میگیرد؟
بر هیچکس پوشیده نیست که در دوران حاضر، بیش از هر زمان دیگری توسط انتخابها و گزینههای مختلف محاصرهشدهایم: هزاران نوع لباس و کفش مختلف، انواع بیمه و حسابهای بانکی و بینهایت از انواع سرگرمیهای هنری. اما این سوال پیش میآید که بیشتر و بیشتر شدن گزینهها لزوما چیز خوبی است؟ اگر اینطور نیست، اثرات
بر هیچکس پوشیده نیست که در دوران حاضر، بیش از هر زمان دیگری توسط انتخابها و گزینههای مختلف محاصرهشدهایم: هزاران نوع لباس و کفش مختلف، انواع بیمه و حسابهای بانکی و بینهایت از انواع سرگرمیهای هنری.
اما این سوال پیش میآید که بیشتر و بیشتر شدن گزینهها لزوما چیز خوبی است؟ اگر اینطور نیست، اثرات جانبی آن بر زندگی ما چه بوده و چه خواهد بود؟ در این مقاله سعی داریم تا به این سوالات پاسخ داده و تعدادی از آزمایشهای انجامشده برای هرکدام از این موارد را بررسی کنیم.
آیا باید به دنبال آزادی بیشتر در انتخاب باشیم؟
همواره عقیده اصلی درزمینهٔ رابطه گزینهها و آزادی (بیشتر در جوامع صنعتی و توسعهیافته) به این صورت بوده است: برای حداکثر کردن مطلوبیت و منفعت شهروندان، باید آزادی شخصی هر فرد را افزایش داد. علت وجود این عقیده نیز منطقی است؛ آزادی برای انسانها ارزشمند، سودآور و مهمتر از همه یک لازمه برای انسان بودن است. اگر هر انسانی توانایی تصمیمگیری آزادانه برای خود را در اختیار داشته باشد، قطعا میتواند بهترین انتخاب را برای حداکثر کردن مطلوبیت خود انجام دهد.
در ادامه این عقیده، نظر بر آن بود که راه افزایش آزادی، افزایش گزینهها و انتخابهاست؛ هر میزان که گزینههای در اختیار افراد بیشتر باشد، آزادی آنها نیز بیشتر خواهد بود و درنتیجه منفعت آنها بیشتر میشود.
اما همانطور که در ادامه توضیح میدهیم، هنگام عبور تعداد گزینهها و انتخابها از یک حد معین، مضرات جانبی ایجاد خواهد شد که نهتنها اثرات مثبت تنوع و آزادی بیشتر در انتخاب را از بین میبرند، بلکه پتانسیل ایجاد آسیبهای بزرگتری را نیز صورت میدهند.
ازدحام انتخاب و اثرات نامطلوب
بهتر است برای درک بهتر این نکته که انتخابهای زیاد چگونه میتوانند باعث کاهش کیفیت زندگی ما بشوند، ابتدا این بخش را با مثالی تقریبا کوچک و بهظاهر کماهمیت شروع کنیم.
انتخاب بیشتر لزوما تعداد متنوع گوشیهای سامسونگ در هنگام خرید گوشی نو نیست، بلکه افزایش کنترل بر روی جنبههای مختلف زندگی نیز میتواند کنترل شما بر روی یک بخش دیگر از زندگی -یعنی ذهن شما- را کاهش دهد.
فرض کنید تصمیم گرفتهاید که روز جمعه را صرف دیدن بازی فوتبال با خانواده خود کنید. هنگام تماشای بازی احتمالا گوشی تلفن خود را به همراه دارید و لپتاپ شما نیز در اتاقتان است. در حین تماشای بازی، مدام از خود میپرسید که: آیا به این پیام جدید باید جواب بدهم؟ آیا پروژه کاریام را امروز شروع کنم یا آن را برای فردا بگذارم؟ و اینکه آیا باید به دوستانم خبر بدهم که فردا ببینمشان یا اینکه به پسفردا موکولش کنم؟
حتی اگر جواب شما بهتمامی سوالات بالا «نه» باشد، تجربه تماشای فوتبال با خانواده در این حالت قطعا متفاوت با حالتی است که هیچکدام از این گزینهها در اختیار شما نبوده است.
هدف از توضیح این مثال، شناسایی نحوه اثرگذاری تعدد انتخابات در زندگی روزمره بود، اما نکاتی که در ادامه بیان میکنیم اثرات مهمتر و سنگینتری از تعدد گزینهها هستند که در آزمایشهای علمی نیز ثابتشدهاند.
-
انرژی موردنیاز و انتقال بار تصمیمگیری
رابطه نسبتا مستقیمی میان تعداد گزینههای فراهم شده برای تصمیمگیرنده و میزان انتقال بار تصمیمگیری وجود دارد؛ بهعبارتدیگر، بعد از تعداد معینی از انتخابات، با رشد تعداد آنها وظیفه شما برای تصمیمگیری بیشتر میشود.
با مثال سادهای میتوان این فرض را توضیح داد: فرض کنید که شما برای یک بیماری به دکتر مراجعه کرده و دکتر برای درمان شما دو راهحل A و B را پیشنهاد میدهد. او توضیح میدهد که راهحل A دارای این ویژگیها و این اثرات جانبی بوده و توضیحات مشابهی را نیز در مورد انتخاب B، در اختیارتان قرار میدهد.
حال طبیعی است که شما از دکتر خود برای انتخاب یکی از این راهحلها، نظر بخواهید. اما معمولا هنگامیکه دکتر انتخاب را به شما واگذار میکند، دلیل وی از این کار این بوده که او در جای پای شما قرار ندارد و نمیتواند بهجای شما تصمیم بگیرد؛ درنتیجه در این حالت بار تصمیمگیری از کسی که دارای اطلاعات لازم و کامل است (دکتر) به کسی که در ازای این تصمیم تحت تاثیر قرار خواهد گرفت و اطلاعاتی ندارد (شما) انتقال پیدا میکند.
تعدد گزینهها و سردرگمی ناشی از آن انرژی زیادی از ما میگیرد
تعدد انتخابات نیز مانند همین مثال عمل میکند. هرگاه شرکتی تعداد انتخابهایی که در اختیار شما قرار میدهد را از حد مشخصی (تاکید بر روی حد مشخص) بیشتر میکند، درواقع در حال انتقال بار تصمیمگیری به شما است. زیرا وی نیازی به تحقیقات بازاری بیشتر در خصوص ویژگیهای بهینه کالا نداشته و بخشی از این تصمیمات را به شما واگذار میکند.
در سال 2000، تحقیقی توسط اینگار و لپر انجام شد که در یک آزمایش، در سوپرمارکتی به هرکدام از افراد یک کوپن 1 دلاری برای خرید مربا داده میشد. در حالت اول آزمایش، بر روی قفسه مرباها تعداد زیاد 24 نوع مربا گذاشتهشده بود و در حالت دوم، تنها 6 نوع مربا بر روی قفسه قرار داشت.
انتظار محققان بر این بود که با افزایش گزینههای انتخابی، انگیزه برای پیدا کردن گزینه متناسب و درنتیجه خرید، بیشتر خواهد شد. اما نتایج آزمایش نشان داد بااینکه در حالت اول افراد بیشتری به قفسه مرباها جذب میشدند، ولی در بحث خرید میزان خرید مربا با کوپن در حالت دوم (تعداد نوع کمتر) 30 درصد بیشتر از حالت اول (تعداد نوع بیشتر) بود.
این آزمایش نهتنها فرضیات قبلی ما را اثبات میکند، بلکه نشان میدهد از آنجایی که انتخاب از میان گزینههای بیشتر انرژی مضاعفی را میطلبد، درصد تصمیمگیری نهایی با رشد تعداد گزینهها کاهش خواهد یافت.
-
هزینه فرصت موهومی
اگر با مفهوم هزینه فرصت آشنا نیستید، هزینه فرصت هزینه ناشی از عدم دریافت سود موقعیتی است که شما به سراغ آن نرفتهاید؛ برای مثال اگر شما قصد سرمایهگذاری داشته و با پول خود یک خودرو خریداری میکنید، هزینه فرصت شما در بحث سرمایهگذاری میتواند آن سود اضافهای باشد که در صورت سرمایهگذاری همان مبلغ در بورس به دست میآوردید.
هزینه فرصت در بحث تعدد انتخاب نیز وجود دارد؛ اگر شما با گزینههای بیشازحد زیادی مواجه شوید، حتی اگر مدتها زمان صرف تصمیمگیری خود کنید، همواره پس از تصمیم خود ناراحتید که میتوانستید انتخاب بهتری انجام دهید؛ حتی اگر بهترین انتخاب ممکن را اتخاذ کرده باشید.
این حس امکان بهتر بودن ناشی از انتظارات است؛ هنگامیکه با تعداد زیادی از گزینهها مواجه میشوید انتظار شما از نتیجه نهایی بالا میرود. این نکته توجیهکننده حرف بسیاری از افراد است که میگویند «قدیما همه چیز بهتر بود»، بااینکه ما بهخوبی میدانیم که امکانات و انتخابهای فعلی، از تلفنهای همراه گرفته تا امکانات تفریحی، همه بهتر شدهاند. دلیل این تفکر، کمتر بودن حجم انتخابها و گزینهها در گذشته است و به همین علت، انتظارات پایینی از نتیجه تصمیمها وجود داشت؛ بهعبارتدیگر، غافلگیر شدن از عملکرد یک انتخاب بسیار بیشتر رخ میداد.
اینگار و لپر (2006) در آزمایش دیگری این فرضیه را بررسی کردند. در این آزمایش، دو حالت از انتخاب بر روی شرکتکنندگان بررسی شد. در یک حالت، شرکتکنندگان باید از میان 30 نوع شکلات یک گزینه را برای استفاده انتخاب میکردند و در حالت دیگر، تنها 6 نوع شکلات برای انتخاب وجود داشت. در بحث فرایند تصمیمگیری، کسانی که با 30 نوع شکلات مواجه بودند لذت بیشتری از پروسه انتخاب را گزارش کردند. اما در بحث مطلوبیت و لذت بردن از شکلات انتخابشده، کسانی که با 30 نوع از شکلات مواجه بودند رضایت کمتری نسبت به گروه دیگر از انتخاب خود نشان دادند.
درنتیجه، تعداد گزینههای بیشتر نهتنها انرژی بیشتری برای انتخاب کردن میطلبد، بلکه درنهایت باعث حس رضایت کمتری نیز خواهد شد.
موارد دیگری از اثرات جانبی فراوانی گزینهها یا Choice Overload
در اینجا بهطور خلاصه به اثرات دیگر ناشی از تعدد گزینهها اشاره میکنیم:
-
مسئولیت انتخاب و نارضایتی
یکی دیگر از عواملی که با تعدد گزینهها، موجب نارضایتی میشود بحث مسئولیت است. وقتی شما از میان 4 برنامه بیمه بازنشستگی، یک گزینه را انتخاب میکنید، در صورت نارضایتی از فواید آن، مسئولیت این نارضایتی را بر سیستم بیمه و فراهمکنندگان انتخابها میدانید.
اما اگر در همین حالت، شما میتوانستید از میان 100 گزینه برنامه بازنشستگی، یکی را برگزینید، در صورت نارضایتی از انتخاب، شما خود را مسئول نارضایتی میدانید زیرا فکر میکنید که میتوانستید با تحقیق بیشتر، مطلوبیت بیشتری به دست آورید؛ حتی اگر آن 96 گزینه اضافه توانایی ایجاد مطلوبیت بیشتری نسبت به حالت قبل نداشته باشند.
-
ترس از اتلاف وقت در تصمیمگیری و چرخه بیپایان
وقتی شما با حجم زیادی از انتخابها برای یک مسئله به نسبت کماهمیت مواجه میشوید، دوست ندارید که وقت زیادی را برای آن تلف کنید. برای مثال، فرض کنید که در آخر هفته میخواهید یک فیلم را از میان هزاران گزینه پیشرو انتخاب کنید، شام خود را حاضر کرده و منتظرید تا بهمحض شروع فیلم غذا بخورید.
برای همه ما پیش آمده که ساعتها برای پیدا کردن یک فیلم مناسب وقت بگذاریم
در این حال شما دوست ندارید که وقت زیادی صرف انتخاب فیلم کنید، زیرا اگر مدت زیادی وقت تلف شود هم غذایتان سرد شده و هم اینکه وقت باارزش آخر هفته را به هدر دادهاید. اما خود این فشاری که برای هدر ندادن وقت بر روی خود اعمال کردهاید باعث افزایش نگرانی در شما شده و برای تصمیمگیری دچار سردرگمی خواهید شد. درنتیجه پس از گذشت نیم ساعت، هنوز فیلمی را انتخاب نکرده، شامتان سرد شده و از این موضوع عصبانی میشوید.
تحقیقات نشان میدهند که ترس از اتلاف وقت بر روی تصمیمات کماهمیت و با گزینههای متعدد، خود باعث کاهش عملکرد تصمیمگیری شده و در آخر سبب اتلاف وقت بیشتر خواهد شد.
تعادل پرتو در گسترش انتخابهای مردم جهان
ثابت شد که تعدد انتخابها بهصورت بیشازحد، نهتنها چیز خوبی نیست، بلکه میتواند آزادی حقیقی ما یعنی داشتن آرامش ذهنی، تمرکز و توجه به عوامل مهمتر را کاهش دهد.
اما چه میشود اگر بتوانیم بخشی از انتخابهای خود در اختیار دیگران قرار دهیم؟ بری شوارتز (یکی از محققان اصلی این موضوع که مطرح کننده بسیاری از نکات ذکرشده است) بیان میکند که اگر بتوانیم این فراوانی گزینهها مانند انتخابهای لباس متعدد یا امکانات غذایی را به افراد نیازمند منتقل کنیم، میشود در کنار بهبود کیفیت زندگی خود با کاهش گزینهها، کیفیت زندگی افراد نیازمند را نیز بهبود دهیم. این بهبود میانگین، تعادل پرتو نام دارد که در آن، منافع هر دو گروه موردنظر (در اینجا نیازمندان و ثروتمندان) با تغییراتی به حداکثر خواهد رسید.
شاید ما نیز بتوانیم در زندگی روزمره خود با مقداری کمک به افراد نیازمندتر از خودمان، علاوه بر بهبود زندگی آنها، شرایط خود را نیز بهتر کنیم.
نظرات