آیا اسپاتیفای صنعت موسیقی را نابود میکند؟
با دسترسی فعلی اینترنت، منطقی است که استریم کردن موسیقی و گوش دادن به آن از طریق گوشیهای خود را کاری بدیهی بدانیم؛ اما تاریخچه موسیقی نشان میدهد که شکلگیری این تحول از سال 1998 در دست انجام بوده و نتایج آن را تنها چند سال است که بهوضوح مشاهده میکنیم. قطعا شما نیز بیشتر
با دسترسی فعلی اینترنت، منطقی است که استریم کردن موسیقی و گوش دادن به آن از طریق گوشیهای خود را کاری بدیهی بدانیم؛ اما تاریخچه موسیقی نشان میدهد که شکلگیری این تحول از سال 1998 در دست انجام بوده و نتایج آن را تنها چند سال است که بهوضوح مشاهده میکنیم.
قطعا شما نیز بیشتر نیازهای موسیقی خود را از طریق استریم کردن رفع میکنید؛ حال شاید با استفاده از پلتفرمهای مختص این کار مانند اسپاتیفای و اپل موزیک، یا بهصورت غیرمستقیم و اشتراک گذاشتن آنها در پیامرسانهایی مانند تلگرام. اما این تغییرات در نحوه دسترسی، چه تاثیری بر صنعت موسیقی بهطور کل داشته است؟ در ادامه، با بررسی تاریخچه شکلگیری اسپاتیفای، اثرات مثبت و منفی آن را بر صنعت موسیقی شناسایی خواهیم کرد.
نپستر، تورنت، اسپاتیفای
تا قبل از سال 1999، غالب افراد از طریق سیدی و جمعیت کمی نیز از طریق دیسکهای واینل به موسیقی گوش میدادند. در مناطق غیر از ایران، تنها راه کشف موسیقیهای جدید از طریق رادیو و تلویزیون بود و در نتیجه، هنرمندان تازه و کار و بااستعداد معمولا شانس چندانی برای کشف شدن نداشتند. اما با تمامی این اوصاف، از لحاظ مالی، صنعت موسیقی در بهترین حالت خود قرار داشت؛ ارزش کل بازار موسیقی در سال 1999 رقمی حدود 21 میلیارد دلار تخمین زده میشد.
در همین دوران، تازهواردی به این صنعت قدم گذاشت که برای همیشه، نحوه گوش دادن به موسیقی را عوض کرد: نپستر.
شاید ما ایرانیها اصلا با خود نپستر آشنا نباشیم، اما اگر شما حتی یکبار از تورنت برای دریافت فایلی استفاده کرده باشید، قطعا از اثرات آن بهره بردهاید. در سال 1999، برادران فانینگ و شان پارکر، پلتفرمی به نام نپستر را برای اشتراک موسیقی راهاندازی کردند. نپستر از طریق تبادل اطلاعات به صورت همتا به همتا (Peer-to-Peer) به کاربران اجازه میداد تا موسیقیهای خود را بدون پرداخت هرگونه مبلغی به اشتراک بگذارند.
از لحاظ قانونی و پرداخت لایسنس، این نوع سیستم اشتراک موسیقی اصلا قانونی نبود؛ به همین علت، با وجود اینکه نپستر از طرف کاربران خود بهشدت مورد استقبال قرار گرفت، اما با مخالفتهای زیادی از طرف ناشران و هنرمندان رو به رو شد. این قضیه تا جایی پیش رفت که در جولای سال 2001، نپستر تمامی سرویسهای خود را خاموش کرد تا از این طریق بخشی از خسارتهای وارده را جبران کند.
رابط کاربری نپستر
ولی داستان نپستر به اینجا ختم نمیشود. از آنجایی که استفاده از سیستم P2P در آن زمان چندان برای مردم عادی راحت نبود، نپستر باعث شد تا جمع زیادی از کاربران نیز با کاربردهای این سیستم آشنا شوند؛ این اتفاق باعث شد تا سیستمهای اشتراک فایل گسترده شده و استفاده از تورنت رواج پیدا کند.
این نوع اشتراک موسیقی هیچگونه درآمدی برای هنرمندان و ناشران ایجاد نمیکرد، حتی تا سال 1999 نیز حدود 19 میلیارد دلار از 21 میلیارد حجم کل بازار، از طریق فروش سیدی تامین میشد.
در این دوره از تاریخ صنعت موسیقی بود که با رواج دانلود غیرقانونی، درآمد هنرمندان و ناشران این حوزه رو به کاهش رفت؛ این کاهش بهقدری بود که حجم بازار 21 میلیاردی، در طول شانزده سال و در سال 2014، به تنها 7 میلیارد دلار کاهش پیدا کند. بسیاری از تحلیلگران حدس میزدند که این دوره، پایان صنعت موسیقی بهعنوان یک صنعت درآمدزاست. همه این اتفاقات، تا زمانی بود که اسپاتیفای محبوبیت فعلی خود را نداشت و درنتیجه، به تاثیرگذاری نرسیده بود.
نجات صنعت موسیقی
دنیل اک، موسس سرویس اسپاتیفای، خود نیز با استفاده از سرویسهایی مثل نپستر و تورنت با صنعت موسیقی آشنا شد. در یکی از مصاحبات خود، وی بیان میکند در سال 1998 در سوئد و با کمک سوبسیدهای دولت، او به اینترنت 10 مگابیتی دسترسی داشت (چیزی که هنوز بسیاری از ما به آن دسترسی نداریم…). به همین علت، پس از آشنا شدن با نپستر موقعیت خوبی برای بهرهوری از آن سرویس را در اختیار داشت و حجم زیادی از موسیقیهای موردعلاقهاش را از طریق آن پیدا میکرد.
اک بیان میکند که در آن زمان پدر وی چندان موافق استفاده از نپستر نبود، چرا که استفاده از آن را غیرقانونی میدانست. در ادامه، دنیل و پدرش توافق کردند که در صورت دانلود بیش از سه موسیقی از یک آلبوم، دنیل مجبور است که نسخه فیزیکی آلبوم را بخرد.
مدتها بعد از این اتفاقات، دنیل با الهامگیری از نپستر، سرویس اسپاتیفای را در سال 2008 راهاندازی کرد. او قصد داشت تا با این پلتفرم، دردسرها و مشکلات ناشی از دانلود غیرقانونی را برطرف کند؛ به عبارت دیگر اینکه تمامی موسیقیها در تمامی اوقات در دسترس کاربر باشد، انگار که فایلها در حافظه دستگاه ذخیرهشده باشند. اما اجرای این پلتفرم چندان راحت به نظر نمیرسید؛ جدا از مشکلات فنی مربوط به نرمافزار و دسترسی به اینترنت، آنها باید مشکلات مربوط به لایسنس و حق انتشار موسیقی را نیز برطرف میکردند تا تمامی موسیقیها در یک پلتفرم در دسترس قرار بگیرد.
دنیل و تیم وی عقیده داشتند که این کار شدنی است. با توجه به سقوط درآمدهای ناشی از فروش آلبومها، ناشران در به در به دنبال راهی برای کسب درآمد از بازار دانلود غیرقانونی بودند.
در این میان، تحقیق جالبی نیز توسط دو تن از محققان دانشگاههای هاروارد و کانزاس صورت گرفت: طی بررسی تاثیرات دانلود غیرقانونی بر فروش موسیقی، نتایج نشان داد که دانلود غیرقانونی به هیچ عنوان دلیل اصلی کاهش فروش موسیقی نیست.
منطق پشت این نتیجهگیری به انگیزههای خرید مربوط میشد؛ کسانی که موسیقیهای مورد علاقه خود را به صورت غیرقانونی دانلود میکردند، هیچوقت حاضر به پرداخت 15 دلار برای خرید یک آلبوم نبودند و درنتیجه، دسترسی رایگان به موسیقی هیچ تغییری در رفتارهای اقتصادی آنها ایجاد نمیکرد.
اینجا بود که مزیت اصلی اسپاتیفای برای ناشران مشخص شد. این حجم از بازاری که قصد پرداخت پول برای خرید جداگانه آلبوم را نداشتند، حالا میتوانستند تا با گوش دادن به تبلیغات یا پرداخت مبلغ کمی، هم به موسیقی دسترسی بهتری داشته باشند و در این حین حق هنرمندان نیز جبران میشد.
با این چارچوب فکری، اسپاتیفای پلتفرم خود را راهاندازی کرد. در ابتدای مسیر، تمامی موسیقیهای پلتفرم به صورت غیرقانونی از سایت Pirate Bay دانلود میشد و در دسترس کاربران قرار میگرفت. سپس با جذب تعداد نسبتا زیادی از کاربران، تیم اسپاتیفای با ناشران وارد مصاحبه شد و از این طریق حق انتشار آلبومهای مختلف را دریافت کرد. پس از این اتفاق، آهنگهای غیرقانونی از روی پلتفرم جمع شده و فعالیت قانونی اسپاتیفای در سراسر دنیا شکل گرفت.
آیا اسپاتیفای صنعت موسیقی را نجات داد؟
شاید قصد دنیل اک نجات صنعت موسیقی نبوده باشد، اما اسپاتیفای قطعا با تثبیت کردن استریمینگ به عنوان یک مدل درآمدی، باعث جان گرفتن دوباره این صنعت شد. از آنجایی که بخشی از درآمدهای این پلتفرم به ناشران موسیقی میرسد، ناشران دوباره قدرت گرفته و فضای مناسبتری برای هنرمندان شکل گرفت. آمارهای فروش نشان میدهند که با افزایش محبوبیت سرویسهایی مانند اسپاتیفای و اپل موزیک، حجم بازار موسیقی از 7 میلیارد سال 2014 به 10 میلیارد دلار در سال 2018 رسید. این رقم همچنان از 21 میلیارد دهه 90 کمتر است، اما در هر حال یک پیشرفت بزرگ به حساب میآید.
اما نجات صنعت موسیقی به همین راحتی نیست. شکلگیری فرهنگ استریمینگ و استفاده کردن از سرویسهای مشابه، اثرات جانبی زیادی نیز ایجاد کرد که در ادامه به آنها میپردازیم.
شاید اولین ایرادی که به این نوع از انتشار موسیقی گرفته میشود، عدمحمایت از هنرمندان نوپا و تازهکار است. اسپاتیفای مبلغی حدود 0.0068 تا 0.008 دلار بابت هر بار گوشداده شدن موسیقی پرداخت میکند که مبلغ بسیار ناچیزی است. البته بررسیهای تعدادی از محققان، این نکته را در خصوص هنرمندان بزرگی مانند اد شیرن تایید نمیکند.
از آنجایی که در چند سال اخیر، قیمتهای فروش هر قطعه موسیقی کاهش پیدا کرده است، مقایسه درآمدهای هنرمندان نشان میدهد که پلتفرمهای استریم موسیقی هیچگونه تغییر درآمدی برای این دسته از هنرمندان را ایجاد نکرده است.
برای مثال، اگر قطعهای مانند «Thinking out loud» را در نظر بگیریم، میتوانیم درآمد از فروش مستقیم آن را با پخش آنلاین مقایسه کنیم. این قطعه چیزی حدود 500 میلیون بار در اسپاتیفای شنیده شد؛ این به معنی درآمد حدود 4.2 میلیون دلاری این قطعه در اسپاتیفای است. حال اگر تعداد 137 بار شنیده شدن را بهعنوان یک فروش قطعه در نظر بگیریم (نرخی که توسط محققان بهعنوان رقم جایگزینی مطرح شد - منبع ) آنگاه فروش کل از طریق فروش مستقیم، چیزی حدود 3 تا 3.6 میلیون دلار میشد.
در نتیجه اسپاتیفای به کمک این هنرمندان درجه اول با مخاطبان زیاد، به رشد خود ادامه خواهد داد. اما هنرمندان کوچکتر یا کسانی که در سبکهایی غیر از پاپ فعالیت میکنند، با درآمدهای بسیار ناچیزی مواجه میشوند.
اما باز باید یادآوری کنیم که قضیه به این سادگی نیست. یکی از هنرمندان نسبتا محبوب این حوزه، از تجربیات خود در صنعت موسیقی و همچنین اسپاتیفای در مجله فوربز صحبت کرده است. او در طی این مقاله توضیح میدهد که حتی باوجود سهم بسیار کم هنرمندان از درآمد کلی و مشکلات مربوط به ضبط و اجرای آلبوم، همچنان بخش زیادی از موفقیت خود را به پلتفرم اسپاتیفای مدیون است.
همانگونه که موسس این پلتفرم (دنیل اک) بیان میکند، در دسترس بودن اسپاتیفای و ارزان بودن آن باعث میشود تا زمینهای برای شناخته شدن هنرمندان ایجاد شود. بسیاری از موسیقیدانها و خوانندگان مطرح، در صورت عدم وجود چنین پلتفرمی، هیچگاه به موفقیت و شهرت فعلی خود نمیرسیدند؛ درنتیجه، حداقل از لحاظ مالی نباید به این راحتی در مورد این پلتفرم قضاوت کنیم.
اما اینگونه پلتفرمهای مبتنی بر هوش مصنوعی، اثر جانبی دیگری نیز دارند که جنبهی هنری موسیقی را بهشدت تهدید میکند.
تغییر سلیقه موسیقی؛ خوب یا بد؟
یکی دیگر از اثرات جانبی اسپاتیفای و پلتفرمهای شبیه به آن، تاثیرات هوش مصنوعی بر سلیقه کاربران آن است. اگر دقت کرده باشید، سیستم پرداختی اسپاتیفای بهگونهای است که تفاوتی میان گوشداده شدن یک قطعه 10 دقیقهای و 2 دقیقهای وجود ندارد. اولین آسیبی که از این ناحیه وارد میشود، بر روی هنرمندان سبکهای کلاسیک و جاز است؛ چرا که آلبومهای آنها زمان طولانیتری در ازای قطعههای کمتر دارد. به همین علت، این دسته از هنرمندان درآمد بسیار کمتری به دست میآورند؛ حتی اگر ساختههای آنها برای مدت طولانیتری شنیده شود.
درنتیجه، تمرکز حجم زیادی از ناشران به سمت قطعات کوتاهتر پاپ جذب میشود که در همان ثانیه اول، شنونده را جذب کند. بسیاری از تصمیمات هنری مهم در جهت موفق شدن نادیده گرفته شده و هدف تنها به تعداد شنیده شدن تبدیل میشود، نه کیفیت آن.
علاوه بر این، پلیلیستهای (فهرستی از آهنگها) اسپاتیفای همه از آهنگهای مشابه تشکیل میشود تا روند گوش دادن آن توسط شنونده متوقف نشود. به همین دلیل، بهتر است تا این الگوریتم سلیقه شما را تنها در یک محدوده ثابت نگه داشته و از این طریق، ساعات استفاده از پلتفرم را افزایش دهد.
پلیلیستها شما را تشویق میکنند تا تنها به موسیقیهای مشابه گوش کنید
شاید از نظر عامه این نکته مشکل بزرگی به نظر نیاید؛ اما اکثر هنرمندان (مانند تام یورک، خواننده گروه ریدیوهد) نسبت به این جنبههای اسپاتیفای انتقادات شدیدی دارند. فارغ از خوب یا بد بودن این اتفاق، باید قبول کنیم که این تغییر در نحوه ایجاد موسیقی قطعا تاثیرات بسیار قدرتمندی در آینده خواهد داشت.
قضاوت نهایی
در آخر، مشخص است که سرویسهای اینچنینی در سالهای پیشرو نیز وجود خواهند داشت؛ استفاده از این سیستمها تنها به موسیقی نیز محدود نمیشود، امروزه نتفلیکس و هولو نیز در حال ایجاد تغییرات اساسی در هنر سینما و تلویزیون هستند. شاید با تحولاتی که در آینده این صنعت شکل خواهد گرفت، با تغییرات غیر قابل پیشبینی در نحوه گوش دادن به موسیقی رو به رو شویم.
اسپاتیفای توانست صنعت موسیقی را دوباره به مسیر رشد بازگرداند؛ و شاید اسپاتیفای صنعت موسیقی را از نابود شدن نجات داد، اما لزوما آن را به سمت دلخواه نیز هدایت نکرد.
نظرات