دید منطقی به مهاجرت؛ یک مفهوم ارزشمند اقتصادی
مهاجرت مسئلهای است که در تمامی جوامع، مفهومی بحث برانگیز به حساب میآید. چه در کشورهای درحالتوسعه و چه در کشورهای توسعهیافته، نگرشی منفی نسبت به اثرات اقتصادی مهاجرت وجود دارد؛ اما امروزه، بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که مهاجرت میتواند یکی از تاثیرگذارترین عوامل رشد اقتصادی باشد. در این مقاله سعی داریم نگرشی جدید نسبت
مهاجرت مسئلهای است که در تمامی جوامع، مفهومی بحث برانگیز به حساب میآید. چه در کشورهای درحالتوسعه و چه در کشورهای توسعهیافته، نگرشی منفی نسبت به اثرات اقتصادی مهاجرت وجود دارد؛ اما امروزه، بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که مهاجرت میتواند یکی از تاثیرگذارترین عوامل رشد اقتصادی باشد.
در این مقاله سعی داریم نگرشی جدید نسبت به اثرات اقتصادی مهاجرت مطرح کرده و نشان دهیم که هر دو طرف این مسئله، هم کشور مبدا و هم کشور مقصد، میتوانند از طریق مهاجرت به ملتهای ثروتمندتری تبدیل شوند.
فرصتهای ازدسترفته
بهطور میانگین از هر ده مهاجر، یکی از آنها به قصد فرار از جنگ یا پیگیری قضایی مهاجرت میکند. اما هدف اکثریت مهاجران از این کار، بهبود شرایط مالی و اقتصادی خود است.
مدتهاست که اقتصاددانان (محققان واقعی، نه سلبریتیهای اقتصادی) سعی بر تشویق و ترویج آزادی مهاجرت میان کشورها هستند، چرا که آسان شدن جابهجایی میان کشورهای مختلف، میتواند به ثروتمندتر شدن جهان کمک کند.
رابرت گست (Robert Guest)، یکی از سردبیران مجله اکونومیست، توضیح میدهد که سیاستهای تشویقی مهاجرت ازجمله سادهترین سیاستهایی هستند که دولت میتوانند برای رشد و بهبود اقتصاد خود بهکارگیرند؛ نهتنها اجرای این سیاستها به نسبت سادهتر است، بلکه نتایج آنها نیز با سرعت بالاتری مشاهده میشود.
همچنین وی بیان میکند که اگر خوشبینانه به تحقیقات و بررسیها نگاه کنیم، توانایی کار کردن شهروندان در کشور دلخواهشان میتواند تولید ناخالص دنیا را چیزی بین 50 تا 150 درصد بهطور سالیانه افزایش دهد؛ به عبارت سادهتر، آزاد شدن مهاجرت و کار کردن در هر جای دنیا میتواند GDP کل کشورها را دو برابر کند.
این ارقام و آمار توسط مایکل کلمنز، یک محقق ارشد در مرکز رشد جهانی، بهدستآمده است. وی نتایج تمامی تحقیقات خود را تحت عنوان مقالهای به اسم «اقتصاد و مهاجرت: میلیاردها دلار رهاشده» منتشر کرده و در آن، بسیاری از فرصتهای اقتصادی مهاجرت را مطرح میکند.
برای مثال، برداشتن تمامی محدودیتهای تجاری در سطح جهان میتواند باعث رشد 4 درصدی تولید ناخالص شود؛ درحالیکه حذف تمامی محدودیتهای مهاجرتی، باعث رشد 50 درصدی و 150 درصدی (در صورت برداشتن محدودیتهای جابجایی نیروی کار) خواهد شد.
حتی اگر به ازای هر 20 نفر مشغول به کار در کشورهای فقیر، یک نفر از آنها مشغول به کار در کشورهای ثروتمند شود، اثر مثبت اقتصادی آن برای اقتصاد جهانی بیشتر از حذف محدودیتهای تجاری خواهد بود.
کلمنز همچنین توضیح میدهد که اگر یک کارگر در کشور غنا بتواند در کشورهایی مانند انگلیس یا آمریکا مشغول به کار شود، با رشد بهرهوری 8 برابری روبهرو خواهد شد؛ در نتیجه، صرفا قرار گرفتن در محیطهای کاری پیشرفته میتواند در افزایش بهرهوری نیروهای جهانی موثر باشد، درحالیکه تواناییهای فرد هیچ تغییری نکرده است.
در حال حاضر، تخمین زده میشود که تعداد 270 میلیون نفر مهاجر در سراسر دنیا وجود دارد. از طرف دیگر، 750 میلیون نفر از جمعیت جهان در صورت وجود موقعیت، به مهاجرت خواهند پرداخت. دکتر کلمنز عقیده دارد که حتی توسط چنین جمعیتی نیز میتوان اثرات کلان اقتصادی در سطح جهان ایجاد کرد.
محدود کردن نتیجه مثبتی ندارد
در قدم اول، بیشترین نفع حاصل از مهاجرت نصیب خود فرد مهاجر میشود. اگر کسی از ویتنام به کشوری مانند کانادا مهاجرت کرده و به کار مشغول شود، نهتنها به موقعیتهای شغلی بهتری دسترسی خواهد داشت (با فرض تصمیمات عقلایی و هدف اقتصادی از مهاجرت) بلکه به دلیل تفاوتهای قدرت خرید، وی میتواند با هزینه به نسبت کمی به خانواده و دوستان خود در کشور زادگاهش کمک کند.
به این مبلغ بازگشتی به کشور مبدا، حواله (Remittance) گفته میشود. جالب اینجاست که امروزه این حوالهها در حال تبدیلشدن به یکی از منابع مهم درآمدی کشورها هستند. با توجه به دادههای ارائهشده توسط بانک جهانی، حوالههای مهاجران چیزی حدود 10 درصد از تولید ناخالص 30 کشور (کشورهایی مانند فیلیپین) را تشکیل میدهند. همچنین 33 درصد از تولید ناخالص قرقیزستان و 29 درصد از تولید تاجیکستان از حوالههای مهاجران این کشورها تشکیل داده میشود؛ بهعبارتدیگر، یکسوم GDP این دو کشور از مبالغ ارسالشده از دیگر کشورها به دست آمده است.
پیشبینی میشود که تا پایان سال 2020، ارزش ورودی جریانهای مالی حاصل از حوالهها از موارد دیگری مانند سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی نیز عبور کند. اما مزایای مهاجرت تنها به ورود پول به کشور ختم نمیشوند؛ مهاجرت باعث میشود تا تبادلات و قراردادهای تجاری بیشتری نیز میان کشورهای درحالتوسعه و توسعهیافته شکل بگیرد.
این افزایش ارتباطات همچنین باعث انتقال تکنولوژی میان کشورها نیز خواهد شد. مهاجران معمولا تواناییها و مهارتهایی را با خود همراه دارند که در کشور مبدا بهرهوری کاملی از آنها صورت نمیگیرد.
هیچ کشور فقیری در طول تاریخ نتوانسته است با نگهداری اجباری نیروهایش در داخل کشور به توسعه اقتصادی دست پیدا کند.
در این میان برخی نگران فرار مغزها و خالی شدن کشورها از نیروهای متخصص هستند؛ در جواب این نگرانی، مایکل کلمنز و بسیاری از اقتصاددانان دیگر با قاطعیت بیان میکنند که هیچ کشور فقیری در طول تاریخ نتوانسته است با نگهداری اجباری نیروهایش در داخل کشور به توسعه اقتصادی دست پیدا کند.
مهاجرت؛ ابزاری برای برد سیاسی
تا اینجا بررسی کردیم که مهاجرت نهتنها برای خود افراد مهاجر مفید است، بلکه برای کشورهای مبدا نیز منفعت ایجاد میکند؛ اما درباره کشورهای مقصد چطور؟ آیا آنها دچار ضرر شده یا منفعتی کسب خواهند کرد؟
در حال حاضر در اغلب کشورهای توسعهیافته، تصور عموم مردم از ورود مهاجران آسیب دیدن شرایط اقتصادی است؛ آنها تصور دارند که مهاجران موقعیتهای شغلی افراد محلی را تصاحب کرده، باعث کاهش دستمزدها میشوند و بهطورکلی، مزایای اقتصادی شهروندان کشور را به خطر میاندازند.
جیووانی پری، اقتصاددان و یکی از محققان دانشگاه UC Davis، توضیح میدهد که این نوع تفکرات نسبت به ورود مهاجران بدون مطالعات و بررسیهای دقیق توسط افراد شکل میگیرد.
در واقعیت، تحقیقات نشان میدهند که مهاجران بهجای غصب موقعیتهای شغلی دیگران، در کنار آنها و بهصورت تکمیلی به کار مشغول میشوند؛ یعنی این مهاجران درنهایت در کنار آنها مشغول به کار شده و یا اینکه دیگر کارکنان را مدیریت میکنند.
تحقیقات پروفسور پری همچنین نشان میدهد هنگامیکه مهاجران وارد کشور شده و به مشاغل مهارت پایینی مانند نظافت و کارگری مشغول میشوند، افراد محلی به شغلهای پردرآمدتر و پیشرفتهتر ارتقا پیدا میکنند.
شاید برای شما این سوال پیش بیاید که اثرات ورود مهاجران با مهارت چگونه است؟ در این زمینه، حتی نفع بیشتری نسبت به حالت قبل برای کشورهای مقصد وجود دارد، چرا که مهاجران سطح بالا تاثیر بسیار بزرگی بر نوآوری در این کشورها را دارند؛ این اثرات مهاجران را میتوان در رشد تعداد ثبت پتنتها و نوآوریهای پژوهشی و آموزشی نیز مشاهده کرد.
آمارهای بسیار جالبی نیز مربوط به این اثرات وجود دارد: رقمی حدود 45 درصد از 500 شرکت برتر لیست فورچن (Fortune 500) توسط مهاجران یا فرزندان آنها ایجاد شدهاند. برای مثال، شرکت اپل توسط استیو جابز، فرزند یک مهاجر سوریهای تاسیس شد.
اما باوجود اثبات شدن فواید مهاجرت، هنوز بسیاری از کشورها سعی بر جلوگیری از آن دارند. همانطور که در کشورهایی مانند آمریکا و انگلیس مشاهده میشود، ورود مهاجران به این مناطق با دشواریها و موانع زیادی همراه است.
دلیل این اتفاق، وزن سیاسی بحث مهاجرت است، چرا که بسیاری از رای دهندگان مخالف ورود مهاجران به کشورشان هستند؛ بهطورکلی در سالهای گذشته، نامزدهای انتخاباتی که با ورود مهاجران مخالف هستند نتایج بهتری در انتخابات کسب میکنند.
مهاجرت قطعا موضوع تاثیرگذاری است و باید بااحتیاط در مورد آن تصمیمگیری کرد؛ اما درعینحال، این تصور از مهاجرت نیز با دادهها تطابق ندارد.
در سال 2018، تحقیقی انجام شد که در آن از شهروندان چندین کشور، تصور آنها از سهم مهاجران از جمعیت کشور پرسیده شد. بهطور میانگین، شهروندان همه کشورها تصور تعداد بسیار بیشتری از مهاجران نسبت به تعداد واقعی داشتند. برای مثال، در آمریکا مردم بهطور میانگین، سهم مهاجران از جمعیت را چیزی حدود 35 درصد تخمین میزدند؛ درحالیکه سهم واقعی مهاجران از جمعیت کشور تنها 13 درصد بود.
در آزمایش دیگری مشخص شد که تصور مردم این کشورها از نرخ بیکاری مهاجران نیز با واقعیت اختلاف دارد: در آمریکا، شهروندان بهطور میانگین فرض داشتند که نرخ بیکاری مهاجران حدود 28 درصد است، درحالیکه تنها 3.5 درصد از مهاجران بیکار بودند. همچنین جالب است بدانید که نرخ بیکاری افراد بومی در آمریکا 4 درصد است؛ یعنی نرخ بیکاری مهاجران از شهروندان آمریکایی کمتر بوده است!
درنهایت، این تفکرات مردمی هستند که به شکلگیری سیاستهای ضد مهاجرتی کمک میکنند. به همین دلیل، در آینده نزدیک نمیتوان انتظار باز شدن درهای همه کشورها به مهاجران را داشت. اما همانطور که در این مقاله ذکر کردیم، مهاجرت حتی در مقیاسهای کوچک نیز میتواند اثرگذار باشد، و در طی زمان شاید شهروندان کشورها بتوانند از پتانسیلهای این پدیده اقتصادی بهره ببرند.
نظرات