سوگیری جهان عادلانه؛ چرا مردم قربانی را مقصر میدانند؟
یکی از قوانین سختی که لاجرم برای موفق شدن در زندگی باید بپذیریم این است که جهان عادلانه نیست. جهان هیچوقت عادلانه نبوده و بعید است در آینده نیز عادلانه باشد؛ اما آدمها دچار سوگیری جهان عادلانه (Just World Bias) هستند و در ناخودآگاه خود فکر میکنند جهانی جایی عادلانه است. سوگیری جهان عادلانه باعث
یکی از قوانین سختی که لاجرم برای موفق شدن در زندگی باید بپذیریم این است که جهان عادلانه نیست. جهان هیچوقت عادلانه نبوده و بعید است در آینده نیز عادلانه باشد؛ اما آدمها دچار سوگیری جهان عادلانه (Just World Bias) هستند و در ناخودآگاه خود فکر میکنند جهانی جایی عادلانه است.
سوگیری جهان عادلانه باعث میشود ما بهصورت پیشفرض فکر کنیم که در دنیا بالاخره روزی همه به حقشان میرسند؛ اما شواهد و تاریخ نشان داده است که چنین نمیشود.
سوگیری جهان عادلانه از کجا آغاز شد؟
در دهه 1960 یک تیم پژوهشی به سرپرستی دکتر ملوین لرنر (Melvin J. Lerner) آزمایشی ترتیب دادند تا ببینید آدمها چگونه یکدیگر را قضاوت میکنند.
آنها متوجه الگوهای عجیبی در نحوه قضاوت آدمها شدند. وقتی شرایط همه یکسان بود، کسانی که صرفا بهصورت کاملا تصادفی در یک قرعهکشی برندهشده بودند و پولی به دست آورده بودند، در نگاه بقیه افراد سختکوشتر از کسانی به نظر میآمدند که برنده نشده بودند.
وقتی دو نفر متفاوت که ماشین یکسان دارند و با شرایط یکسانی رانندگی میکنند، دقیقا به یکشکل تصادف کردهاند، آدمها کسی را که ماشینش آسیب بیشتری دیده، بیشتر مقصر میدادند. آنهم وقتی بقیه شرایط برای هر دو یکسان بوده است.
روانشناسان امروز دلیل این نگاه را میدانند. دلیلش این است که آدمها در ذهن خود دنیا را جای عادلانهای میدانند. فکر میکردند هرکسی چیزی را میگیرد که لایقش است. فکر میکنند شما هر آنچه را که کاشتهاید، درو خواهید کرد.
آزمایش سوگیری جهان عادلانه
در ادامه این بررسیها تیم دکتر لرنر آزمایشی را ترتیب دادند. در این آزمایش افراد مورد آزمایش ویدئویی زنده از فردی را میدیدند که تحت آموزش بود و از او سوال میپرسیدند. اگر او سوالی را بهاشتباه پاسخ میداد، یک شوک الکتریکی دریافت میکرد.
در این حالت به گروه اول از افراد مورد آزمایش گفته شد که اگر شوک الکتریکی و مجازاتی که فرد مورد آموزش میگیرد زیادی سخت است، آنها میتوانند درخواست کنند که بهجای شوک به فرد پاداش هم بدهیم.
اما گروه دوم مورد آزمایش چنین گزینهای نداشتند. به آنها گفته شد که این شوک الکتریکی طبیعت غیرقابل تغییر این آزمایش است و شخص دیدهشده در ویدئو با هر پاسخ غلط، شوک الکتریکی دریافت خواهد کرد.
حال اگر شما از هر دو این دو گروه، در مورد شخصت فرد تحت شوک الکتریکی سوال بپرسید، احتمالا نباید انتظار هیچ تفاوتی را داشته باشید؛ زیرا هیچکدام از افراد گروه اول و دوم آن فرد را نمیشناسند و هیچ ایدهای در مورد او ندارند.
به نظر میآید نباید صرفا داشتن یا نداشتن گزینه پاداش بهجای مجازات، در قضاوت افراد نسبت به فرد مورد شکنجه تاثیر بگذارد؛ اما میگذارد.
وقتی در این آزمایش از افراد مورد آزمایش خواستند که درباره شخصیت فرد تحت شکنجه نظری بدهند و او را قضاوت کنند، گروه دوم که گزینهای غیر از شکنجه نداشتند و نمیتوانستند در روند آن دخالتی کنند، نگاه تحقیرآمیزتری به فرد تحتشوک در مقایسه با گروه اول داشتند. افراد گروه دوم میگفتند او خیلی احمق است که جواب سوالها را نمیداند. چرا او اینهمه جواب غلط میدهد.
چنین قضاوتی بیشتر در آدمهایی رخ میدهد که اتفاق بدی را میبینند اما نمیتوانند کاری بکنند. به نظر هم میآید آنها در پس ذهن خود دلیلی و منطقی برای توجیه این اتفاق بد میگردند. دلیل و منطقی که توضیح دهد چرا فرد مورد شکنجه سزاوار شکنجه است، او شاید کاری کرده است که استحقاق شکنجه شدن را دارد.
نکته جالب اینجاست که هر چه فرد مورد شکنجه بیشتر درد میکشید و شکنجهاش بدتر میشد، شدت تحقیر از سوی قضاوت کنندگان گروه دوم نیز افزایش مییافت.
منطقی جلوه دادن اتفاقات غیرمنطقی
نظریه دکتر لرنر به روشهای دیگری هم مورد آزمایش قرار گرفته است و نتایج همه بررسیها نشان میدهد که مغز انسان به نحوی ابزارهایی برای توجیه و منطقی جلوه دادن چیزها دارد.
این یک فرآیند غیرارادی است و باعث میشود ما آدمها فکر کنیم جهان در کل عادلانه است و آدمهای اطراف ما به آنچه سزاوارش هستند، میرسند. درحالیکه واقعا اینگونه نیست؛ زیرا اتفاقات بد برای آدمهای خوب و اتفاقات خوب برای آدمهای بد هم میافتد.
به این خطای شناختی، سوگیری جهان عادلانه یا خطای جهان عادلانه (Just World Fallacy) نیز میگویند.
این خطا به این معنی نیست که ذهن ما نمیداند چیزهای غیرعادلانه درجایی از جهان رخ میدهند؛ اما این سوگیری باعث میشود که فکر کنیم چیز بدی برای ما رخ نخواهد داد زیرا ما که کار بدی نمیکنیم.
داشتن این ذهنیت که ما آدمها درجایی زندگی میکنیم که هر اتفاق بد و خوبی میتواند سر هر آدمی بیفتد، ترسناک است.
سوگیری جهان ناعادلانه حاصل یک ذهن ضعیف نیست. بلکه فرآیند ذهنی ناخودآگاهی است که باعث میشود فکر کنیم اگر کسی دارد عذاب میکشد، احتمالا سزاوار این عذاب است و کسی که ثروتمند میشود و پیشرفت میکند هم لابد هوش و ذکاوت و مغز اقتصادی داشته و سزاوارش است.
کارما در جهان ناعادلانه
اعتقاد به جهان عادلانه ریشههای عمیقی در ذهنیت و فرهنگهای انسانی دارد. ضربالمثلی که میگوید «هر چه بکاری آن را درو میکنی» و معادلهای آن در زبان مادری من و دیگر زبانهای دنیا، همه نشانی از وجود این باور در فرهنگهای مختلف هستند. ذهنیتی که به آن کارما (Karma) نیز میگویند.
نظریه دکتر لرنر که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد، میگوید یک جهان عادلانه، جهانی فعال و پیشرونده است؛ یعنی جهانی است که باعث میشود آدمهای فکر کنند کارهایشان به نحو عادلانهای برای جهان تاثیر میگذارد و اگر تلاش کند به نتیجه میرسند؛ زیرا اگر اینگونه فکر نکنند ناامید میشوند و احتمالا بخواهند زندگیشان را پایان دهند.
سوگیری جهان عادلانه بهنوعی اقدام دفاعی ذهن ما در برابر یک جهان آشوبناک است.
اما میدانیم که جهان عادلانه نیست. نتایج حاصل شده از کار لزوما با میزان تلاش ما ارتباط مستقیم ندارند. شانس مسئله مهمی است. آدمها لزوما چیزهایی را که سزاوارش هستند، به دست نمیآورند.
بهطور خلاصه سوگیری جهان عادلانه باعث میشود آدمها با نادیده گرفتن واقعیت آشوبناک، تصادفی و ناعادلانه جهان و فکر کردن به اینکه بالاخره عدالتی در این دنیا وجود دارند، بخشی از بار سنگین هستی را از دوش بردارند و به همین دلیل این سوگیری شناختی یک واکنش دفاعی برای حفظ سلامتی روانی ماست.
بااینهمه داشتن این سوگیری شناختی در ذهن آدمها، به نتایج بدی نیز منجر میشود.
متهم کردن قربانی در جهانی ناعادلانه
ما پیشازاین درباره هزینههای فقیر بودن حرف زدهایم، هزینههایی که فقرا را فقیر نگه میدارند. در کنار اینها همزمان خود فقیر بودن و شرایط زندگی در فقر، فرد را بهجای تفکر بلندمدت در حالت «تلاش برای بقا» نگه میداد و بودن در همین حالت باعث میشود او بیشتر فقیر گردد.
وقتی اینها را در کنار واقعیتهای دیگری از اقتصاد مثل قانون پرایس میگذاریم، میبینیم که علت فقیر ماندن فقرا، لزوما خود آنها نیستند. هزاران عامل در این میان وجود دارند که فقرا را فقیر نگه میدارند.
اما در تصور عموم آدمها و حتی خود فقرا، یک اشتباه ذهنی وجود دارد و بهجای اینکه سیستم یا حتی اتفاقات تصادفی را عامل فقر ببیند، دلیل فقیر ماندن فقرا را خود فرد فقیر معرفی میکند.
در نتیجه خیلیها فکر میکنند فقرا تنبل هستند، دوست ندارند کار کنند و تن به کار نمیدهند. تازه برخی دیگر بیشتر جلو میروند با تحقیر آنها، فقرا احمق و نادان هم مینامند.
چون در ذهنشان این مسئله هست که هرکسی که کار کند، بهاندازه کارش درآمد خواهد داشت.
پس اگر خود این فرد کار کند، در آینده فقیر نخواهد بود؛ اما لااقل حقیقت زندگی در ایران نشان داده است که چنین چیزی درست نیست.
متهم کردن قربانیان
وقتی کسی بهاشتباه در خودرو یا خانه خود را قفل یا دزدگیرش را فعال نمیکند و ماشینش دزدیده میشود، عموم آدمها با شنیدن این اتفاق خیلی سریع انگشت اتهام را بهسوی صاحب ماشین یا خانه نشانه میروند و او را به سهلانگاری و بیخردی متهم میکنند.
عموم آدمها تقصیر را گردن قربانی میاندازند. انگار که دزد ماشین هیچ تقصیری نداشته است. درصورتیکه تنها مقصر این قضیه دزدها هستند و به خاطر همین مقصران اصلی است که کلی سیستم امنیتی در ماشینها نصبشده است.
وقتی زنی مورد تعرض یا تجاوز جنسی قرار میگیرد، خیلیها در همان ابتدا انگشت اتهام را دوباره به سمت قربانی میگیرند. از او ایراد میگیرند که لباس نامناسبی پوشیده است و باعث شده کسی به او تعرض کند. یا به او میگویند که از مسیر بدی حرکت کرده یا حرکات نامناسبی انجام داده یا اینکه دیروقت از خانه بیرون رفته است.
دوباره همه در این اتفاق فراموش میکنند که متهم اصلی نه این زن، بلکه فرد متجاوز است. این مسئله علیرغم این نکته است که همین کسانی که قربانی را متهم میکنند، خود بارها با چشم خود دیدهاند که کسی که میخواهد تجاوز یا تعرض کند، برایش اهمیتی ندارد که قربانی چه لباسی پوشیده یا چهکاری انجام میدهد.
یا فرض کنید فردی به دلیل مشکلاتی به قتل میرسد. ناگهان همه آدمها قاتل را فراموش میکنند و خود قربانی را متهم میکنند؛ مثلا میگویند او نباید با فلانیها ارتباط میداشت. او نباید دیروقت به فلان جا میرفت. او نباید فلان کار را میکرد.
ما در زبان ترکی حتی ضربالمثلی در این مورد داریم که میگوید «مقصر مقتول است»!
یکی از دلایلی که سوگیری جهان عادلانه در ذهن انسانها و در نتیجه متهم کردن قربانیان اینقدر قوی است این مسئله است که آدمها با عادلانه و منطقی فرض کردن جهان، به خود تلقین میکنند که اگر جای خاصی نروند یا کار خاصی نکنند یا در ساعت خاصی از خانه بیرون نیایند، آنها قربانی اتفاقات مشابه نخواهند بود؛ اما میدانیم که هر مسئلهای در هرجایی میتواند برای هرکسی رخ دهد.
سوگیری جهان عادلانه در بین مردم دنیا
نکته آخر هم اینکه همه آدمها در همهجای به یک اندازه دچار سوگیری جهان عادلانه نیستند. سطح اعتقادات دینی، وضعیت اقتصادی و آزادی، رابطه مستقیمی با میزان باور به سوگیری جهان عادلانه در بین مردم دارد.
در کشورهایی که بهطور کل وضعیت اقتصادی و رقابتی مناسب است و فرصت رشد برای همه وجود دارد و در نتیجه افراد میتوانند با تلاش به سطحی از پیشرفت برسند، سوگیری جهان عادلانه قویتر است؛ زیرا در آن جوامع ارتباط مستقیم بین میزان تلاش و میزان موفقیت بیشتر دیده میشود. نه که همواره چنین باشد؛ اما تعداد مواردی که بر وجود این ارتباط مستقیم صحه میگذارند بیشتر از کشورهایی است که وضعیت اقتصادی بدی دارند.
در کشورهایی هم که در کل وضعیت اقتصادی خوب نیست یا جنگ وجود دارد، آدمها با مثالهای بیشتری از نبود عدالت در جهان روبهرو میشوند و به همین دلیل هم کمتر جهان را عادلانه میبینند.
نظرات