برای موفقیت باید مدرک دکتری داشت؟/ تحصیلکردهترین ملتهای جهان کدامند؟
تنها حدود ۷ درصد از مردم جهان مدرک دانشگاهی دارند و تعداد دارندگان مدرک «دکتری» در رشتههای مختلف، حتی از این هم کمتر است. برآوردها نشان میدهند که تنها یک درصد از جمعیت جهان که در فاصله سنی ۲۵ تا ۶۴ سال قرار دارند، مدرک «دکتری» دارند. (دادهها از مطالعهای در دانشگاه «هاروارد» و آمارهای
تنها حدود ۷ درصد از مردم جهان مدرک دانشگاهی دارند و تعداد دارندگان مدرک «دکتری» در رشتههای مختلف، حتی از این هم کمتر است. برآوردها نشان میدهند که تنها یک درصد از جمعیت جهان که در فاصله سنی ۲۵ تا ۶۴ سال قرار دارند، مدرک «دکتری» دارند. (دادهها از مطالعهای در دانشگاه «هاروارد» و آمارهای مربوط به کشورهای OECD گرفته شدهاند.)
به گزارش تجارتنیوز ، به این ترتیب (و حتی با گشادهدستیِ تمام در برآوردهای آماری)، میتوان گفت که ۹۰ درصد مردم جهان به دانشگاه نرفتهاند و ۹۹ درصد هم مدرک «دکتری» ندارند. اگر انتخاب عمده مردم را انتخابی «عاقلانه» در نظر بگیریم، آیا واقعا میارزد که بهترین سالهای جوانی را پایِ درس و تحصیل، آن هم تا بالاترین مقاطع صرف کنیم؟
از «میرزا» و «لُرد»، تا «دکتر» و «مهندس»
واقعیت این است که بخش عمدهای از حیات اجتماعی انسان، صرفِ تلاش برای بالا رفتن از نردبان اجتماعی (social ladder) میشود. پژوهشهای مختلف این را تایید میکنند که تمایل به «متمایز بودن» در قیاس با سایرین، بسیار فراگیر است و عمده مردم دوست دارند که در مقایسه با سایرین، «فرق داشته باشند.»
«تورستاین وبلن» (Thorstein Veblen) جامعهشناس آمریکایی، حدود یک قرن پیش به «مصرف نمایشی» (یا مصرف متظاهرانه) اشاره کرده بود، مفهومی که منظور از آن این بود که فرد تلاش میکند با مصرف کالاهایی خاص، نشان بدهد که ثروتمندتر (و شاید شایستهتر) از بقیه است.
کشورهای منتخب و نسبت جمعیت دارای مدرک دانشگاهیِ آنها نسبت به کل جمعیت/ منبع: دادههای آماری کشورهای عضو OECD
مثالهای این مفهوم را همه دیدهایم: آخرین مدلهای «ولوو» همانقدر خوب و لوکس هستند که آخرین مدلهای «بنز»، اما ظاهرا سوارِ «بنز» شدن، ثروتمند بودنِ فرد را بیشتر از سوارِ «ولوو» شدن به بقیه نشان میدهد.
کسانی هم گفتهاند که عصر «مصرف نمایشی» حالا به سر آمده، چرا که عمده مردم امروز به کالاهایی دسترسی دارند که در قرون گذشته، فقط ابرثروتمندان به آنها دسترسی داشتند. اوج ماجرا را در یک مثال میتوان دید: معروف است که پادشاه فرانسه، به جایِ قاشق و چنگال طلایی، از قاشق و چنگال آلومینیومی استفاده میکرد، چرا که چند قرن پیش، آلومینیوم فلزی به مراتب کمیابتر از طلا بود. اما امروز فقیرترین افراد هم وقتی مرغ سوخاری میخرند، ظرف و پوشش آلومینیومی آن را به راحتی دور میاندازند، چرا که مصرف آلومینیوم، دیگر نشانهای از ثروت و منزلت اجتماعی نیست.
اما تلاش برای متمایز بودن، صرفا محدود به مصرف هم نیست: «امیرکبیر»، صدراعظم خوشنامِ دوره ناصرالدین شاه قاجار، تلاش کرد القاب اشرافی (مانند «میرزا…»، «…الدوله»، «…السلطنه» و امثال اینها) را از ادبیات درباریِ ایران حذف کند و به همین دلیل با اشراف قاجار سرشاخ شد. (این القاب، تا پایان دوره قاجار، یعنی کمابیش نیم قرن پس از قتل امیر هم همچنان استفاده میشدند.)
«مجلس لُردها» یا «مجلس اعیان» (House of Lords) در بریتانیا
اروپاییها هم ماجرای مشابهی داشتند و دارند: بریتانیا، همین امروز و در قرن ۲۱، «مجلس لُردها» دارد که اعضای آن از سویِ ملکه (یا شاه) انتخاب میشوند و در واقع، فرزندان و نوادگان اشراف این کشور هستند. (در اینجا ظاهرا ایرانیها اندکی فضل تقدم دارند!)
لفظهایی مانند «دکتر» و «مهندس» هم همین کارکرد را دارند که اولی از «غرب» وارد فرهنگ ما شده و دومی، خاصِ خود ما است. («مهندس»، در معنای لغوی به معنی فردی است که «هندسه» میداند و اغلب، لقبی برای معماران بوده است.)
درس بخوان تا «هیچکاره» شوی!
با این مقدمه طولانی، میتوانیم وارد اصل موضوع بشویم: «آیا ارزش دارد «دکتری» بخوانیم»؟ ظاهرا پاسخ روشنی وجود ندارد. برآوردهایی هستند که نشان میدهند تحصیل تا سطح «دکتری» واقعا به زحمتش میارزد.
بررسیهای «دفتر آمار اشتغال ایالات متحده آمریکا» (U.S. Bureau of Labor Statistics) در سال ۲۰۱۴ میلادی نشان میدهد که درآمدِ دارندگان مدرک «دکتری» در مقایسه با دارندگان مدرک کارشناسی، در هفته به طور متوسط ۳۰ درصد بالاتر است.
اخذ مدرک «دکتری» نیازمند صرف بین ۳ تا ۷ سال زمان است. آیا میارزد که این میزان از عمرمان را پای درس بگذرانیم؟
اما آیا این میزان افزایش درآمد ارزشش را دارد؟ این بستگی به خودِ فرد دارد. گرفتن مدرک «دکتری» در کشورهای مختلف و در نظامهای آموزشی مختلف، بین ۳ تا ۷ سال زمان میبرد و این سالها، از قضا ممکن است مفیدترین و بهترین سالهای زندگیِ یک شخص باشند. باید دید آیا حاضریم این سالها را پشت میز و در حال درس خواندن صرف کنیم یا نه؟
از طرفی، در برخی از کشورها (مانند آمریکا یا کانادا) منابع مالی متعددی برای گرفتن بورسیه تحصیلی در مقطع «دکتری» وجود دارد و در برخی کشورها (مثلا انگلیس یا ایران) افراد معمولا باید هزینه تحصیلشان در مقطع «دکتری» را هم بپردازند.
«باراک اوباما»، رییسجمهوری اسبق آمریکا، در همان زمانی که به عنوان رییسجمهور در کاخ سفید حضور داشت (یعنی وقتی در دهه پنجم زندگی خود بود) اعلام کرد که او و همسرش به تازگی موفق شدهاند اقساط وام تحصیلیشان را بپردازند. (تخمین زده میشود که میزان بدهیِ دانشجویان به نظام دانشگاهی در آمریکا، در ابعاد «تریلیون دلار» باشد.)
ماجرا اما میتواند ناراحتکنندهتر هم باشد. کسانی که مدرک «دکتری» دارند و در برخی کشورهای خارجی (عمدتا در آمریکا و کانادا) تحصیل کردهاند، با اصطلاح «Overqualification» (که به «مهارت یا تحصیل بیش از میزان لازم» ترجمه شده)، آشنا هستند.
کسانی که در آمریکا یا کانادا «دکتری» میگیرند، به اصطلاح «Overqualification» آشنا هستند: یعنی کسی که برای یک موقعیت شغلی، زیاده از حد درس خوانده است!
مقصود از این عبارت، به بیان خیلی ساده این است: فرد مدرک «دکتری» دارد و قاعدتا انتظار دارد کارفرما به او دستمزد بیشتری بدهد، اما کارفرما میتواند مسئولیت یا عنوان شغلیِ مورد نظر را به فردی با تحصیلات پایینتر (مثلا در حد «کارشناسی ارشد») بدهد که دستمزد کمتری میگیرد، اما کار را به همان خوبی انجام میدهد. (استدلالهای دیگری هم در کارند: مثلا اینکه دارنده مدرک «دکتری»، سرش فقط در کتاب بوده و قابلیت کار گروهیِ کمتری دارد.)
مردم کدام کشورها بیشتر درس میخوانند؟
با همه اینها، ظاهرا درس خواندن تا مقاطع بالا و گرفتن مدارک دانشگاهی در سطح «کارشناسی ارشد» و «دکتری» هنوز هم برای بسیاری از افراد در کشورهای مختلف جذابیت دارد. برای مهاجران، تحصیل در مقاطع بالا در کشورهای مقصد، راهی برای بالا رفتن از «نردبان اجتماعی» هم هست.
نشریه معروف «نیویورک تایمز» در سال ۲۰۱۷ میلادی در گزارشی به همین موضوع پرداخته بود و ضمن ابراز نگرانی از اینکه «تحصیل در مقاطع تحصیلات تکمیلی در میان آمریکاییها در حال محو شدن است»، نوشته بود در رشتههای علوم، رایانه و ریاضیات، حدود ۵۵ درصد از دانشجویانی که در آمریکا تحصیل میکنند، خارجی هستند.
جدایِ از این اما نسبتِ دارندگانِ تحصیلات دانشگاهی در مقایسه با کل جمعیت، در برخی کشورهای توسعهیافته جهان بسیار بالا است و این نشان میدهد که ظاهرا بخش اعظم جمعیت، به هر دلیل ترجیح دادهاند تحصیلات تکمیلی داشته باشند.
آمار کشورهای عضو OECD نشان میدهد که کاناداییها از این نظر در صدر هستند. حدود ۵۶٫۳ درصد از جمعیت «کانادا» تحصیلات دانشگاهی دارند که به عبارتی به معنای یک نفر از هر دو نفر است. (آمار مربوط به سال ۲۰۱۸ میلادی است.)
اما حتی با وجود آنکه کانادا کشوری مهاجرپذیر است، میتوان نام کشورهایی را در این فهرست پیدا کرد که سیاستهای مهاجرپذیریِ گستردهای هم ندارند. مثلا، جایگاه دوم از آنِ «ژاپن» است که حدود ۵۰٫۵ درصد از جمعیت آن در سال ۲۰۱۸ میلادی تحصیلات دانشگاهی داشتهاند. این کشور «اساسا» مهاجرپذیری ندارد.
رتبه سوم به «رژیم صهیونیستی» اختصاص دارد که ۴۹٫۹ درصد از جمعیتش در سال ۲۰۱۸ میلادی تحصیلات دانشگاهی داشتهاند. نام کشورهایی مانند «کرهجنوبی»، «بریتانیا»، «آمریکا»، «استرالیا»، «فنلاند» و «نروژ» هم در ردههای بعدی این فهرست قرار دارد.
«کانادا» نخستین کشور با بیشترین میزان جمعیت تحصیلکرده در سطح دانشگاهی در جهان است.
در ایران، آمار رسمی و قابل اتکایی در این زمینه وجود ندارد و نسبت های مختلفی برای تخمین جمعیت دارنده مدرک دانشگاهی اعلام شده است. با این همه، محمد فرهادی، وزیر وقت علوم، تحقیقات و فناوری، در سال ۱۳۹۵، در نشست تخصصی جمعیت و منابع سیزدهمین مجمع جهانی علم و فناوری در شهر کیوتو در ژاپن، گفته بود که در ایران ۱۱ میلیون نفر مدرک دانشگاه دارند و ۵ میلیون نفر هم در دانشگاه در حال تحصیل هستند.
معمولا هر سال حدود یک میلیون نفر از دانشگاههای ایران فارغالتحصیل میشوند و اگر این نسبت در بالاترین سطح خود در طول ۵ سال گذشته هم برقرار بوده باشد، از زمانی که وزیر وقت علوم، تحقیقات و فناوری این اعداد را اعلام کرده، تا امروز حدود ۵ میلیون نفر دیگر هم از دانشگاههای ایران فارغ التحصیل شدهاند.
حتی با این احتساب، ایران امروز باید حدود ۱۶ میلیون نفر دارنده مدرک دانشگاهی داشته باشد که حدود ۱۸ درصد از جمعیت کشور را تشکیل میدهد. از این نظر، ایران اندکی عقبتر از برخی کشورهای در حال توسعه (همچون ترکیه یا چین) قرار میگیرد، اما در مجموع جزو کشورهایی با بیشترین میزان جمعیت دارنده مدرک دانشگاهی هم هست.
نظرات