سرمشق جهانی برای مبارزه با «فرار مغزها»/ آیا «یارانه» جلوی خروج نخبگان را میگیرد؟
موضوع مهاجرت نخبگان از ایران، این روزها بسیار داغ شده است. علت البته مشخص است: شواهد متعدد نشان میدهند که خروج ایرانیها از کشور به قصد ادامه تحصیل یا سرمایهگذاری در کشورهای دیگر، شتابی کمسابقه گرفته است. به گزارش تجارتنیوز، «فرار مغزها» (یا brain drain، که اصطلاحِ رسمیتر آن Human capital flight است) البته پدیدهای
موضوع مهاجرت نخبگان از ایران، این روزها بسیار داغ شده است. علت البته مشخص است: شواهد متعدد نشان میدهند که خروج ایرانیها از کشور به قصد ادامه تحصیل یا سرمایهگذاری در کشورهای دیگر، شتابی کمسابقه گرفته است.
به گزارش تجارتنیوز، «فرار مغزها» (یا brain drain، که اصطلاحِ رسمیتر آن Human capital flight است) البته پدیدهای جهانی است و از قضا، تصورات راجع به اینکه ایران بالاترین نرخ «فرار مغزها» در دنیا را دارد، کاملا نادرست است. (واضح است که مفهوم «مغزها» یا «نخبگان» را میشود بسیار «باز» در نظر گرفت تا علاوه بر نخبگان علمی، گروههایی مانند بازرگانان، نیروی کار ماهر و مواردی از این دست را هم در بر بگیرد.)
همین چند روز پیش بود که احسان قاضیزاده هاشمی، نماینده مجلس شورای اسلامی، با اشاره به سیل خروج نخبگان از ایران، آماری تکاندهنده در این زمینه ارائه کرد. او گفت: «متاسفانه طی سه سال گذشته، حدود ۴ هزار نفر پزشک و حدود ۳۰۰ هزار نفر از جمعیت دانشگاهی که مدارک آنها فوق لیسانس و دکترا بوده، از کشور مهاجرت کردهاند.»
«علیرضا فیروزجا»، استادبزرگ شطرنج با اصالت ایرانی است که اکنون با پرچم «فرانسه» مسابقه میدهد.
با این همه، آمارهایی از این دست، حتی متنوعتر و تکاندهندهتر هم هستند. در فروردین ماه ۱۴۰۰، خبرگزاری ایلنا، از قول «حمیدرضا عزیزی»، دبیر شورای عالی نظام پرستاری کشور گزارش داد که مطابق آمارهایی که در سال ۱۳۹۹ منتشر شدهاند، هر ماه بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ پرستار از ایران مهاجرت کردهاند.
این در حالی است که یک هفته پیش از آن، «آرمین زارعیان»، رئیس هیئتمدیره نظام پرستاری تهران گفته بود که از آغاز همهگیری کرونا در کشور، هر ماه حدود ۵۰۰ پرستار از ایران به کشورهایی مانند کانادا، سوئد و برخی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس مهاجرت کردهاند.
حتی اگر آمار حداقلی را هم در نظر بگیریم (مهاجرت حدود ۱۰۰ پرستار در هفته)، این یعنی تا این لحظه، چندین هزار پرستار از ایران مهاجرت کردهاند. کسانی که دستی بر آتشِ «کلانروندها» (Mega trends) دارند، میدانند که کشورهای مختلف در جهان، اکنون برای استخدام پرستاران سر و دست میشکنند، چرا که با افزایش طول عمر انسانها و پیرتر شدن جوامع، نیاز به پرستاران بسیار افزایش پیدا کرده است. برای ایران اما مهاجرت پرستاران تنها «مشتی نمونه خروار» است.
مالیات بر نخبگی و خروج!
با این همه، ظاهرا آش آنقدر شور شده که نسخههای رادیکال برای جلوگیری از خروج نخبگان هم پیشنهاد میشوند. به عنوان نمونه، «روزنامه ایران»، ارگان رسمی دولت، به تازگی در یادداشتی پیشنهاد داده که از نخبگانِ مهاجر، «مالیاتی سنگین» گرفته شود.
نویسنده این یادداشت، مینویسد: «نخبگانی که قبلا از سهم مناسبی در کشور برخوردار شدهاند، مانند پزشکان متخصص معتبر، در صورتی که تمایل جدی برای مهاجرت دارند، باید مالیات سنگینی بابت استفاده از امکانات کشور در طی سالهای رشد و اعتباریابی خود پرداخت کنند.»
در ادامه این یادداشت هم میخوانیم: «اعضای هیئتعلمی مراکزی که ارتباط وثیقی با نخبگان دارند باید در ازای معرفی نخبگان به مراکز کاری داخلی و همکاری در تثبیت جایگاه متناسب نخبگان، از مشوقهای جدی برخوردار باشند و بر عکس، در صورت «بیتفاوتی محسوس و معنادار» در این باره، چه رسد به «همکاری نامتعارف» برای انتقال نخبگان به خارج از کشور، هزینههایی پرداخت کنند.»
نظام دانشگاهی ایران نمیتواند نخبگان را حتی برای تحصیل در مقاطع بالاتر تشویق کند، چه برسد به آنکه جلوی خروج آنها از کشور را بگیرد.
پیامِ این پیشنهاد روشن است: اگر میخواهید از کشور خارج شوید، باید هزینهای را که کشور برای شما کرده، پیشاپیش و در قالب پول به خزانه برگردانید! این اما در حالی است که این اتفاق، عملا همین حالا هم (دستکم در مورد دانشجویان و اگر نه در مورد سرمایهگذاران و بازرگانان) رخ میدهد.
دانشجویان دانشگاههای دولتیِ متقاضیِ مهاجرت، باید با پرداخت مبالغی مدرک خود را «آزاد کنند» و دانشجویان دانشگاههای آزاد و غیرانتفاعی هم که عملا خودشان به خرج خودشان تحصیل کردهاند و در واقع به کسی بدهکار نیستند. به عبارت دیگر، به نظر میرسد این پیشنهادِ ارگان رسانهایِ دولت سیزدهم، در واقع عمدتا باید در کشورهایی کاربرد داشته باشد که تحصیل در مقاطع گوناگون، به شکلی سراسری رایگان باشد و نه در ایران.
شرق اروپا، کانون مهاجرت نخبگان
با این همه، معضل مهاجرت نخبگانِ علمی و اقتصادی، تنها مختص ایران نیست و دامن بسیاری از کشورهای مشابه را هم گرفته است: گزارشهای متعددی وجود دارند که نشان میدهند کشورهایی مانند هند، پاکستان و ترکیه هم نگرانیهایی مشابهِ نگرانیهای ایران در زمینه مهاجرت نخبگان دارند.
اما کشورهای دیگری که با معضل خروج نخبگان مواجه هستند، چه سیاستهایی را برای جلوگیری از این روند طراحی کردهاند؟ آیا آنها هم میگویند هر کس که میخواهد به سودایِ فرصتهای بهتر کشورش را ترک کند، باید مالیات بدهد؟
نخست اینکه به نظر میرسد تصویری که از مهاجرت نخبگان در ایران به دست داده شده، به شدت مخدوش است و ایران، به هیچوجه در زمره کشورهایی نیست که بیشترین به اصطلاح «فرار مغزها» را داشته باشد.
یکی از گزارشهای «بانک جهانی» (The World Bank) در سال ۲۰۱۹ میلادی نشان میدهد که برخی کشورهای منطقه «بالکان» در شرق اروپا، نرخهای مهاجرتی را شاهد هستند که شاید حتی تصورشان برای ایرانیها دشوار باشد.
به عنوان نمونه، بر اساس این گزارش، در «بوسنی و هرزگوین» حدود ۵۰ درصد از جمعیت مهاجرت کردهاند و این نسبت در «آلبانی» هم به حدود ۴۰ درصد از کل جمعیت میرسد. اگر «مقدونیه شمالی» را هم به این کشورها اضافه کنیم، در مجموع حدود ۳۰ درصد از تمامِ جمعیت دانشگاهرفتههای این کشورها در سال ۲۰۱۷ میلادی در خارج از خاکِ این کشورها زندگی میکردهاند که آماری تکاندهنده به شمار میرود.
در کشورهایی مانند «بوسنی و هرزگوین»، حدود ۵۰ درصد از جمعیت، از کشور مهاجرت کردهاند.
این در حالی است که اگر تمام جمعیت دارای مدرک دانشگاهی در ایران را حدود ۱۵ میلیون نفر تخمین بزنیم، شاید در بدترین حالت تنها یک نفر از هر ۱۰ نفر (معادل ۱٫۵ میلیون نفر) از آنها در خارج از کشور زندگی کنند. (در بدترین و دستبالاترینِ سناریو)
گزارش «بانک جهانی» اما اضافه میکند که در کشورهایی مانند «رومانی»، «بلغارستان» و «کرواسی» هم یک نفر از هر پنج نفر دارای تحصیل دانشگاهی، در خارج از این کشورها زندگی و کار میکند.
تورهایی برای حفظ مهاجران
اما در همین گزارش تاکید شده که برای جلوگیری از خروج نخبگان، راههای متعددی وجود دارد. نخستین روش، توسعه ظرفیتهای دانشگاهی در بالاترین سطوح است، چه از نظر تنوع رشتهای، چه از نظر زیرساختها و چه از نظر مزایایی که نخبگان ممکن است دریافت کنند.
راهحل بعدی، درنظر گرفتن مشوقهایی برای بازگرداندن نخبگان به کشور مبدا است که به باور کارشناسان «بانک جهانی»، میتواند روند توسعه کشورهای مبدا را هم تسریع کند. (در پرانتز، میتوان تجربه کشورهایی مانند «کرهجنوبی» و «ژاپن» اشاره کرد که با بازگشت گسترده نخبگانِ تحصیلکرده در «غرب»، پیشرفتهای تکنولوژیک گستردهای را شاهد بودند.)
تایوان، یکی از بهترین سرمشقها برای ایران در زمینه بازگرداندن نخبگان به کشور است.
موضع دیگر هم میتواند استفاده از ظرفیت پراکندگی نخبگان در جهان، به جایِ تقبیح آن باشد. شبکه نیروی انسانیِ مهاجر، میتواند زمینه را برای انتقال فناوری به کشور مبدا فراهم کند؛ جامعه علمیِ کشور مبدا را به جامعه علمی در سطح جهان متصل کند و حتی به عنوان یک «اهرم فشار» در مواقع ضروری عمل کند. (کافی است به این فکر کنیم که حضور ایرانیان در نهادهای لابیگر در آمریکا یا اتحادیه اروپا، چقدر ممکن است ترمز «جنگطلبانِ» آمریکایی و اروپایی را بکشد.)
برخی کشورها که از قضا با معضل مهاجرت نخبگان به شکلِ نگرانکننده آن هم مواجه نیستند، حتی راهحلهای بوروکراتیک (دیوانسالارانه) هوشمندانهای هم برای رفع مشکل در نظر گرفتهاند. به عنوان نمونه، دولت «ایرلند» یک سِمتِ کمکیِ و جانبی دارد که هدف از آن، تنها رفع و رجوع مشکلات ایرلندیهای خارجنشین و نیز ساماندادن به کمکهای انساندوستانه در سطح جهانی است.
در سال ۲۰۲۰ میلادی، «کالم برافی» ( Colm Brophy ) در دولت ایرلند، عهدهدار سمتِ Minister of State with special responsibility for Overseas development aid and the diaspora بود.
نمونه «تایوان» هم از این نظر جالبتوجه است: نشریه «هاروارد بیزینس ریویو» (Harvard Business Review) در گزارشی در این مورد، با ذکر نمونه این کشور کوچک در شرق آسیا، از سیاستهایی نام میبرد که دولت این کشور چندین دهه است برای جذب نخبگان مهاجرِ خود به کار برده است. این در حالی است که در سال ۱۹۷۹ میلادی، تنها ۱۰ درصد از نخبگان مهاجر در این کشور، به وطن خود بر میگشتند.
آیا با حذف برخی رشتههای دانشگاهی و شغلی برای زنان، همچنان میتوان انتظار عدم مهاجرت آنها از ایران را داشت؟!
به عنوان نمونه، سطح دستمزدها برای نخبگان تایوانی در دهههای گذشته با کمک یارانههای دولتی افزایش پیدا کرده؛ به آنها برای سفر (از «تایوان» به خارج یا بالعکس) یارانه داده میشود؛ پارکهای فناوری برای جذب نخبگان در شرکتهای تایوانی با دستمزدهای بالا تاسیس شده و پیش از همه اینها، با تشکیل یک بنیاد (مشابه «بنیاد ملی نخبگان» در ایران)، تلاش شده تا یک بانک اطلاعاتی کامل از نخبگان تایوانی در دسترس دولت باشد.
فراتر از اینها اما نمیتوان منکرِ تاثیر فضایِ عمومیِ سیاست یا اقتصاد در جذب یا دفع نخبگان شد: وقتی ثبات سیاسی وجود ندارد، اقتصاد به بدترین شکل ممکن اداره میشود و کسانی که کمترین تخصصی ندارند در صدر نهادهای دولتی و غیردولتی قرار میگیرند، نخبگان باید هم مهاجرت کنند. با این همه، نفسِ طرح موضوع در افکار عمومی را شاید بشود به فال نیک گرفت.
نظرات