جنگ روسیه و اوکراین به کجا میرسد؟ / پای ایران به جنگ باز میشود؟
بسیاری از ایرانیها و مردمان دیگر کشورها، صبح روز پنجشنبه خود را با خبر تکاندهنده حمله روسیه به اوکراین شروع کردند. در واقع، هر چند نهادهای اطلاعاتی کشورهایی مانند آمریکا و استرالیا از ۲۴ ساعت پیش از حمله به اوکراین نسبت به آغاز جنگ هشدار داده بودند، باز هم تقریبا همه شوکه شدند. به گزارش
بسیاری از ایرانیها و مردمان دیگر کشورها، صبح روز پنجشنبه خود را با خبر تکاندهنده حمله روسیه به اوکراین شروع کردند. در واقع، هر چند نهادهای اطلاعاتی کشورهایی مانند آمریکا و استرالیا از ۲۴ ساعت پیش از حمله به اوکراین نسبت به آغاز جنگ هشدار داده بودند، باز هم تقریبا همه شوکه شدند.
به گزارش تجارتنیوز، با وجود آنکه مسکو اصرار دارد این جنگ را یک «عملیات نظامی» معرفی کند (که بر اساس قاعده و تعریف باید ابعاد کوچکتر و مدتزمان محدودتری داشته باشد)، تا همین حالا منازعه گریبان مردم عادی را هم در اوکراین گرفته است.
«جنگ تمامعیار» یا «عملیات نظامی»؟
جنگندههای روسی و موشکهای این کشور (تا لحظه تنظیم این گزارش)، دستکم ۱۱ فرودگاه در سراسر اوکراین را در هم کوبیدهاند و انبارهای مهمات، رادارها و دیگر زیرساختهای حیاتی اوکراین هم هدف قرار گرفتهاند.
مقامات اروپایی میگویند این یک «جنگ تمامعیار» (Total war) است، اصطلاحی نظامی که به معنیِ بسیجشدنِ تمام نیروهای نظامی و غیرنظامیِ یک کشور در مقابل دشمن است. به عبارت ساده، تلقی «ناتو» و آمریکا این است که باید پاسخی «تمامعیار» هم به روسیه داده شود.
مردی در اوکراین، روی یک جسد را میپوشاند.
در رویدادی بیسابقه، «بوریس جانسون»، نخستوزیر بریتانیا، در یک پیام ویدئویی، «ولادیمیر پوتین» را «دیکتاتور روسیه» نامید. بعید است «جانسون» بتواند از این اظهارنظر عقبنشینی کند و اگر چنین نکند، یعنی بریتانیا ناچار است شمشیرش علیه روسیه را از رو ببندد.
«اولاف شولتز»، صدراعظم آلمان هم در یک پیامِ ویدئویی، گفت «پوتین برنده این جنگ نخواهد بود»، پیامی که دستکم بخشی از آن با اعلام اینکه «خط لوله نورداستریم ۲ مرده است»، در عمل همین حالا کلید خورده است.
چه پیش خواهد آمد؟
سوال اصلیِ همه کسانی که ماجرا را دنبال میکنند اما این است که در روزهای آینده چه اتفاقاتی رخ خواهد داد. برای پاسخ به این پرسش، مهمترین متغیر این است که حمله به اوکراین، توسط یکی از ۵ عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد (یعنی توسط روسیه) انجام شده و این رخداد، از فردایِ جنگ جهانی دوم تا امروز بیسابقه بوده است.
به عبارت دیگر، روسیه مانند سوریه، لیبی، افغانستان، عراق یا یمن نیست که بشود بلافاصله در مقابلش ائتلاف نظامی تشکیل داد و با هواپیماهای بدون سرنشین آنها را بمباران کرد. روسیه، با حق وتوی خود میتواند هر اجماعی علیه خودش را فروبشکند.
قوای نظامی اوکراین، در مقابل ارتش روسیه شانس چندانی ندارند.
در واقع، اگر ضد حملهای از سویِ آمریکا، «ناتو» یا متحدانِ این دو علیه روسیه شکل بگیرد، از نظر قوانین عرفیِ بینالمللی «نامشروع» تلقی می شود، چرا که بدون اجماع در شورای امنیت سازمان ملل متحد اتخاذ شده و این به معنیِ فروپاشی «نظم جهانی» هم خواهد بود.
برای پیشبینیِ رخدادهای بعدی، واکنشهای کنونیِ هم اهمیت دارند: «ناتو» اعلام کرده که پاسخ نظامی نخواهد داد؛ چین عملا موضع دو پهلو گرفته و شواهد متعددی هم وجود دارد که نشان میدهد تحریمها (اگر در سطح فعلی باقی بمانند)، نمیتواند اقتصاد روسیه را از پا در بیاورد.
پوتین برای جنگ آماده بود
تا همینجا، اعلان جنگ و اعلام تحریمها علیه روسیه، موجب ریزش ۳۵ درصدی بورس روسیه و افت تقریبا ۱۲ درصدی ارزش «روبل روسیه» در مقابل «دلار آمریکا» شدهاند. با این همه، روسیه پس از رخدادهای مرتبط با «کریمه» در سال ۲۰۱۴ میلادی، خود را برای تحریمهایی بسیار شدید آماده کرده و حالا زمانِ آن رسیده که آمادگیاش را محک بزند.
در واقع، رفتار روسها نشان میدهد که نزدیک به ۸ سال است برای چنین روزی آماده شدهاند: روسیه چند سالی است که از حجم ذخایر دلاریِ خود کم کرده و شروع به انباشت یورو و سایر ارزها (نظیر «یوان چین») کرده تا بتواند تحریمهایی از این دست را تاب بیاورد.
روبل روسیه به دنبال آغاز جنگ بخشی از ارزش خود را از دست داده، اما روسیه خود را برای تحریم اقتصادی آماده کرده است.
علاوه بر این، بانک مرکزی روسیه با سرعتی بیش از همیشه، طلا ذخیره کرده است. بر اساس آمارهایی که این بانک منتشر کرده، ارزش ذخایر مالی روسیه در قالب ارز و طلا، تا ماه ژانویه سال ۲۰۲۲ میلادی، بیش از ۶۳۰ میلیارد دلار بوده است.
با چنین حجمی از ذخایر ارزی، روسیه میتواند برای مدتی طولانی تحت شدیدترین تحریمهای اقتصادی دوام بیاورد. این در حالی است که اگر در روزهای آینده دسترسی روسیه به شبکه بینالمللی «سوئیفت» هم قطع شود، روسها از مدتها پیش آماده بودهاند که با مسیرهای جایگزین، این مشکل را برای مدتی پوشش بدهند.
آیا «اروپا» اصلا میتواند کاری بکند؟
ماجرای بحران اوکراین آنقدر ناگهانی و آنقدر پردامنه است و خواهد بود که برای بررسی همه ابعاد آن به گذشت زمان نیاز است. با این همه، تا همینجا چند حدس میتوان زد: نخست اینکه این جنگ کوتاهمدت خواهد بود. پوتین احتمالا «نمایش قدرت» میخواهد و نه کشورگشایی.
از آنسو، عدم مداخله نظامی از سویِ رهبران آمریکا، «ناتو» و قدرتهای اروپایی، عملا به معنی تضعیف وجه آنها خواهد بود. در آمریکا، «جو بایدن» برچسبِ «ضعف در مقابل دیکتاتور روسیه» را از همین حالا هم بر پیشانی دارد: «ترامپ» چند روز پیش در مصاحبهای گفته بود که اگر او به جای «بایدن» رییسجمهور بود، بحران اوکراین اصلا پیش نمیآمد. میتوان تیتر مصاحبههای بعدی «ترامپ» در مورد بحران اوکراین را از همین حالا حدس زد.
به نظر میرسد اروپا انگیزه و توان لازم برای ایستادن در مقابل روسیه را نداشته باشد.
در اروپا هم وضعیتی مشابه برای «بوریس جانسون» نخستوزیر بریتانیا، «اولاف شولتز» صدراعظم آلمان و «امانوئل ماکرون» رییسجمهور فرانسه پیش خواهد آمد. «جانسون» به دلیل مدیریت کرونایی همین حالا زیر تیغ است؛ «شولتز» میراثدارِ «آنگلا مرکل» است و در هر حالت، او را با «قدرت زنانه مرکل» مقایسه خواهند کرد. «ماکرون» هم به زودی باید وارد رقابتهای انتخاباتی شود و نشاندادنِ هرگونه ضعفی در ماجرای اوکراین، برایش گران تمام خواهد شد.
از «ارتش واحد اروپایی» تا دوشیدنِ اروپاییها
اما ماجرا میتواند ابعادی دیگر هم پیدا کند. پس از ماجرای خروج ناگهانی آمریکا از افغانستان، اروپاییها (که ظاهرا با آنها مشورت نشده و منافعشان در نظر گرفته نشده بود)، زمزمه اجرای یک طرح قدیمی را به میان آوردند: «ارتش واحد اروپایی» (European army).
این طرحِ قدیمی، قرار بود مشتمل بر آمادهکردنِ یک نیروی مثلا ۲ هزار نفری زبده نظامی، خارج از ساختار «ناتو» باشد که بتوان در موقعیتهای حساس (مثل بحران لیبی، بحران تخلیه افغانستان یا همین بحران اخیر در اوکراین) آنها را به سرعت به کار گرفت.
بحران اوکراین
میتوان حدس زد که برآیندِ بحران اخیر در اوکراین، زندهشدن و اجرای این طرح در آینده میانمدت باشد. علاوه بر این، «ناتو» هم قطعا تغییر ساختار را شاهد خواهد بود و مثلا، ممکن است حتی ادوات و تجهیزات نظامی بیشتری در کشورهایی مانند «لهستان» یا «استونی» مستقر شوند.
همزمان، این ایده مطرح شده که آمریکا تا حدی از شرایط کنونی راضی است. همچون دو جنگ جهانیِ اول و دوم، کانون بحران در اروپا است و آمریکا عمدتا از وضعیت منتفع میشود. در روزهایِ اخیر، بحثهایی هم در این باب درگرفته بود که آمریکا میتواند رقیب روسیه برای صادرات گاز به اروپا باشد.
علاوه بر این، آمریکا در سالهای اخیر نشان داده که قصد دارد هزینههای نظامی خود برای حفظ نظم امور در جهان را به دوش دیگران بیندازد: از صراحت لهجه «ترامپ» در این مورد بگیرید، تا رویکرد چراغخاموش «بایدن» که احتمالا میخواهد اروپاییها سرِ کیسه را اندکی شُل کنند و پول بیشتری در «ناتو» هزینه کنند.
اوکراین و ایران: از نفت ۱۰۰ دلاری تا پرونده هستهای
«تجارتنیوز» در روزهای آینده به صورت جداگانه به تاثیر بحران اوکراین بر سیاست خارجی و اقتصاد ایران خواهد پرداخت. اما تا همینجا، به نظر میرسد که پایِ ایران هم خواسته یا ناخواسته به این ماجرا کشیده شود.
از یکسو، مذاکرات هستهای ایران میتواند به صورت جدی تحت تاثیر بحران اوکراین قرار بگیرد. اگر اروپا و آمریکا تحریمها علیه روسیه را گسترش بدهند یا دستبهاسلحه شوند، روسیه میتواند در مذاکرات هستهای بیشتر به سمتِ ایران غش کند و البته، این خطر هم وجود دارد که مذاکرات «کان لم یکن» شوند.
پیامد بحران اوکراین برای پرونده هستهای ایران چه خواهد بود؟
از دیگر سو، ممکن است پیشنهادهای بهتری از سویِ اروپا و آمریکا روی میز ایران بیاید. در یک مورد، ایران این توانایی را دارد که به سرعت بخشی از نفت و گاز مورد نیاز اروپا را (در صورت قطع جریان گاز از روسیه به اروپا) تامین کند. اما آمریکاییها قطعا در این مورد باید به ایران امتیازاتی بدهند و سنگاندازی روسها در این زمینه را هم باید در نظر گرفت.
علاوه بر این، نفتی که ۱۰۰ دلار را رد کرده و سقف قیمت ۸ ساله را شکسته، دستکم در کوتاهمدت به نفع اقتصاد ایران خواهد بود. در هر حال، باید منتظر روزها (و حتی ساعتهای آینده) ماند و دید این بحران به کدام سو میرود.
نظرات