یک استدلال معکوس: چرا ایران باید قیمت انرژی را برای صنایع ارزان نگه دارد؟
همزمان با اوجگیری جنگ در اوکراین و روشنشدنِ این واقعیت که درگیریِ «غرب» با ولادیمیر پوتین حتی در صورت پایانیافتن این جنگ هم ادامه مییابد، جایگاه ایران به عنوان تامینکننده انرژی برای اروپا دوباره بر سر زبانها افتاده است. به گزارش تجارتنیوز، بسیاری از تحلیلگرانِ تراز اول انرژی در جهان معتقدند اگر اروپاییها بخواهند گاز
همزمان با اوجگیری جنگ در اوکراین و روشنشدنِ این واقعیت که درگیریِ «غرب» با ولادیمیر پوتین حتی در صورت پایانیافتن این جنگ هم ادامه مییابد، جایگاه ایران به عنوان تامینکننده انرژی برای اروپا دوباره بر سر زبانها افتاده است.
به گزارش تجارتنیوز ، بسیاری از تحلیلگرانِ تراز اول انرژی در جهان معتقدند اگر اروپاییها بخواهند گاز روسیه را تحریم کنند، در میانمدت و درازمدت، اصلیترین گزینه برای جایگزینیِ گاز وارداتی، ایران خواهد بود.
این چشمانداز صد البته مسائل خودش را دارد: ایران تحت تحریم است و تقابل ایران با «غرب»، شبیه تقابل روسیه با «غرب» است. بنابراین، چرا اروپاییها باید دوباره در چاهی بیفتند که حالا در آن افتادهاند؟
با این همه، وقتی واقعیتهای اقتصادی را کنار هم میگذاریم، واردکنندگان انرژی در جهان، نمیتوانند ایران را کنار بگذارند.
اما در این نوشتار قرار نیست به صادرات گاز ایران به اروپا بپردازیم، بلکه دقیقا برعکس: میخواهیم ببینیم اگر ایران به جای صادرات گاز آن را در داخل مصرف کند، چه رخ میدهد؟
مشتری رفت که رفت
اروپا کمکم واردات نفت از روسیه را کنار گذاشته و بررسیها نشان میدهند که روسها از این حیث دچار مشکلی جدی شدهاند. جایگزینکردنِ مشتری نفتی کار سادهای نیست و این بلا پیش از این بر سرِ ایران آمده بود.
وقتی صنعت نفت ایران تحریم شد، مشتریهای پیشینِ نفت ایران به سرعت به دیگر تامینکنندگان نفت (همچون عربستان و عراق) روی آوردند.
ایران به دلیل تحریمها، بسیاری از مشتریان نفتی خودش را از دست داده است.
پالایشگاههای کشورهایی مانند ژاپن و کرهجنوبی، حالا با کیفیت (و « عدد اکتانِ » خاص نفت) در کشورهایی مانند عربستان و عراق سازگار شدهاند و تغییرِ دوباره به سمت نفت ایران، برای این پالایشگاهها هزینهساز است.
به صورت خلاصه، در حوزه نفت میتوان اینطور گفت: اگر مشتری را از دست بدهی، واقعا از دستش دادهای و دیگر نمیتوانی کاری بکنی.
داستان گاز متفاوت است
داستان گاز اما تا حدی متفاوت است. برخی از کشورهای اروپاییِ واردکننده گاز، «محصور در خشکی» (یا به اصطلاح landlocked) هستند و بندری ندارند. برای این کشورها، واردات انرژی بدون خطلوله نفت یا خطلوله گاز، یک مساله جدی است.
در اروپا، اتریش، مجارستان، بلاروس، جمهوریچک، اسلواکی، سوئیس و البته ۸ کشور کوچکترِ دیگر، محصور در خشکیاند.
کرهجنوبی، ژاپن، هند، چین و آفریقای جنوبی، که به صورت سنتی از ایران نفت وارد میکردند، هیچیک محصور در خشکی نبودند و برایشان فرقی نمیکرد و نمیکند که از کدام کشور نفت بخرند.
استراتژی ایران در دهههای اخیر، عمدتا مصرف گاز به جای صادرات آن بوده است.
اما برای کشورهای محصور در خشکی در اروپا که حالا با بحران انرژی هم مواجه شدهاند، اگر خط لوله نفت یا گازی نباشد، یعنی زنگ خطر به صدا در آمده است. بنابراین، در میانمدت و درازمدت، این کشورها باید حتما با خط لوله، به یک تامینکننده بزرگ انرژی فسیلی متصل باشند.
حدس میزنید (اگر روسیه را در نظر نگیریم) بزرگترین دارنده منابع انرژی فسیلی در جهان کدام کشور باشد؟
به گواهیِ آمارها، ایران.
ایران، تیغ دو لبه در صادرات انرژی
رویکردها متفاوتاند. برخی میگویند فرصتی که جنگ اوکراین برای ایران ایجاد کرده، آناندازه هست که ایران بتواند دوباره به صادرکننده انرژی به اروپا بدل شود، چرا که تقابل با روسیه «پوتینیستی» ممکن است سالها ادامه داشته باشد.
وبسایتِ آلمانیِ «دویچهوله»، در یک گزارش تصویری به این موضوع پرداخته بود که آیا ایران میتواند تحت بحران جدید، دوباره به اروپا نفت (و نه گاز) صادر کند؟ پاسخ البته سرراست نیست. ( اینجا را ببینید.)
آیا اروپا از ایران نفت و گاز میخرد؟ واقعیت این است که این موضوع چندان اهمیت ندارد.
در مقابل، برخی هم میگویند اروپا اساسا به ایران به عنوان یک گزینه برای تامین انرژی نگاه نمیکند، چرا که مشکلات سیاسی با ایران، برای اروپاییها شبیه به مشکلات سیاسی با روسیه هستند. علاوه بر این، مشکلات فنی و اقتصادی هم در کارند. (مثلا به این مقاله در «میدلایستآی» نگاه کنید.)
راهحل جایگزین برای ایران
اما جدا از اینکه اروپایی ها نفت و گاز ایران را می خواهند یا نه، ایران می تواند یک راه حل جایگزین دیگر هم داشته باشد.
ایران می تواند با پایین نگه داشتنِ قیمت انرژی، قیمت محصولات تولید داخل را رقابتی کند و بعد این محصولات را در بازار بفروشد. این راه حل، البته سالها است که اجرایی شده.
وقتی پایِ مقایسه رقابتپذیری محصولات تولید ایران و محصولات مشابه خارجی به میان میآید، خیلیها میگویند اگر انرژی در ایران این قدر ارزان نبود، محصولات ایرانی اساسا توان رقابت با محصولات مشابه خارجی را نداشتند. (در مواردی، حتی همین حالا هم ندارند!)
اما این استدلال یک ایراد اساسی دارد.
چرا ایران باید به صنایعش سوبسید انرژی بدهد؟
در اقتصاد، قیمتها تقریبا بازتابدهنده همه شرایطاند. اینکه چرا پسته گرانتر از سیبزمینی است، از منظر اقتصادی کاملا قابل توضیح است: پسته دیرتر محصول میدهد؛ در مقابل تغییرات آب و هوایی حساستر است؛ فرآوری آن دشوارتر است و الی آخر.
بر اساس همین منطق، اینکه چرا برخی کالاهای تولید ترکیه توان رقابتپذیریِ بالاتری از کالاهای تولید ایران دارند، در واقع بازتابِ هزار و یک شرایط بیرونی است: کارخانههای ترکیه به بنادرش نزدیکترند؛ هزینههای گمرکیِ صادرات به اروپا برای ترکیه کمتر از ایران است و الی آخر.
آیا در این شرایط، ایران نمیتواند و نباید از برگ برنده خود، یعنی دسترسی به ا نرژی ارزان، استفاده کند و کالاهایش را در سطح جهانی رقابتپذیرتر کند؟!
صادرات کالا به جای گاز
سعید لیلاز، تاریخدان و تحلیلگر اقتصادی، چندی پیش در گفتوگو با روزنامه شرق، به همین موضوع اشاره کرده و گفته بود: «ایران در بنبست گازی است و این مربوط به جمهوری اسلامی نیست. دوره شاه هم همین بود. ما اولین بار در دهه ۴۰ به این نکته رسیدیم که ایران در بنبست گازی است و آنجا به این جمعبندی رسیدند که ایران به لحاظ فنی قابلیت صدور گاز را ندارد. محمدرضا پهلوی به این جمعبندی رسیده بود که گاز را تبدیل به صنعت قابل صدور کند و به سمت پتروشیمی رفتند که همین استراتژی قویا بعد از انقلاب هم اجرا شد.»
برخی معتقدند که صنایع پتروشیمی در ایران، به دلیل نرخ خوراک، رانتی هستند.
او ادامه داده بود: «درآمد ایران از پتروشیمی همین الان خیلی زیاد است و این همان صادرات گاز است. باید مساله را درست دید و این بر اساس یک استراتژی قبل از انقلاب است که گاز را به کالای قابل صادرات تبدیل کنیم. صادرات کاشی، پتروشیمی و فولاد ما بالای ۲۵ میلیارد دلار در سال است که همه آن به شکلی متاثر از گاز است. اینها همان صادرات گازی است. نزدیک به ۲۵ تا ۳۰ میلیارد دلار از صادرات ما از گاز است و این سیاست گازی از ۷۰ سال پیش شروع شده است.»
رانت یا شانس؟
این بحث البته همین جا پایان نمیپذیرد.
مثلا، بسیاری معتقدند نرخ پایینِ خوراک پتروشیمیها (منظور در اینجا نرخ گاز است) موجب شده که صنایع پتروشیمی در ایران رانتی شوند و به همین دلیل سودآور جلوه کنند. به نظر این عده، اگر ایران گاز نداشت، صنایع پتروشیمی ما هم توان رقابت در سطح جهانی را نداشتند.
اما چرا برعکس استدلال نکنیم؟!
ایران این شانس را داشته که رویِ اقیانوسی از انرژی واقع شده باشد. آمریکا هم این شانس را داشته که تنها با دو کشور (کانادا و مکزیک) مرز زمینی مشترک داشته باشد و بنابراین، همچون آلمان درگیرِ منازعات نظامی در تاریخ خود نباشد.
هزاران مثال دیگر هم میتوان زد: مصر اگر «نیل» را نداشت، از تشنگی میمرد. هند هم اگر دومین کشور پرجمعیت در جهان نبود، با وضعیت کنونیِ اقتصادیاش چشماندازی برای توسعه نمیداشت و الی آخر.
مصرف نفت و گاز در داخل و تبدیل آن به کالاهای قابل صادرات، میتواند یک استراتژی خوب برای ایران باشد.
ایران باید تا پایانیافتنِ «پنجره فرصت» برای سوختهای فسیلی، از منابع نفت و گازش حداکثر استفاده را بکند. اگر توانستیم صادر میکنیم، اگر هم نه، قیمت انرژی را (برای صنایع) آنقدر پایین نگه میداریم که صنایعمان رقابتپذیری جهانی داشته باشند.
مباحث محیطزیستی (همچون تعهد ایران به کاهش انتشار گازهای گلخانهای) یا رانتیشدن برخی صنایع (همچون صنایع پتروشیمی و فولادی) هم بسیار جدیاند. با این همه، به نظر میرسد اگر حداکثر درآمدزایی در دستور کار باشد، الویت هم همانجا است.
نظرات