«غنا» به بزرگترین سرمایهگذار خارجی در ایران بدل شد؟
ایرانیها به احتمال زیاد نام «غنا» (Ghana) را شنیدهاند و میدانند که کشوری در آفریقا است. با این حال، اگر از مردم بخواهید «غنا» را روی نقشه جغرافیا نشان بدهند، بعید است جواب درست بدهند. به گزارش تجارتنیوز، اما همین کشوری که نامش را شنیدهایم ولی شاید ندانیم که دقیقا کجا واقع شده، حالا بدل
ایرانیها به احتمال زیاد نام «غنا» (Ghana) را شنیدهاند و میدانند که کشوری در آفریقا است. با این حال، اگر از مردم بخواهید «غنا» را روی نقشه جغرافیا نشان بدهند، بعید است جواب درست بدهند.
به گزارش تجارتنیوز، اما همین کشوری که نامش را شنیدهایم ولی شاید ندانیم که دقیقا کجا واقع شده، حالا بدل به بزرگترین سرمایهگذار خارجی در اقتصاد ایران شده است.
دادههای آماری وزارت صنعت، معدن و تجارت نشان میدهند که «غنا» در سال گذشته (سال ۱۴۰۰ خورشیدی) حدود ۱٫۶ میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری کرده، رقمی که با احتساب دلار ۳۰ هزار تومانی، تقریبا برابر است با ۴۸ هزار میلیارد تومان.
اما چرا ناگهان یک کشور آفریقایی که با هیچ معیاری ثروتمند هم به حساب نمیآید، به بزرگترین سرمایهگذار خارجی در اقتصاد ایران بدل شده است؟
از کشت فراسرزمینی تا پیشنهاد فوتبالی
همین چندی پیش بود که «ابراهیم محمد اول» وزیر فرهنگ، هنر و گردشگری غنا که ریاست کمیسیون همکاریهای مشترک ایران-غنا را هم بر عهده دارد، به ایران آمد. اصلیترین رایزنیهای مقام غنایی اما با «محمد مخبر»، معاون اول رییسجمهور ایران بود و در آن دیدار، از قضا این ایران بود که به «غنا» قول سرمایهگذاری داد و نه برعکس.
مخبر گفته بود که ایران آماده است «با توجه به امکانات و ظرفیتهای کشور غنا در زمینه کشت فراسرزمینی، توسعه خدمات فنی-مهندسی و سرمایهگذاری بخش خصوصی، در این کشور حضور و فعالیت گستردهتری داشته باشد.»
از طرفی چون تیم ملی «غنا» هم به جام جهانی ۲۰۲۲ فوتبال در قطر راه پیدا کرده، معاون اول رییسجمهور ایران به وزیر غنایی گفت که تیم ملی این کشور میتواند به ایران بیاید و برای اقامت، در ایران بماند.
از «غنا» تا «سنگال»
«غنا» اساسا از ایران بسیار دور است، چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر سیاسی. حوزه نفوذ ایران در قاره آفریقا، معمولا در کشورهای شمال غربی و شمالِ این قاره خلاصه میشود. (یا دستکم، میتوان گفت کشورهایی که ایران میخواهد در آنها نفوذ سیاسی-اقتصادی داشته باشد، در این ناحیه از قاره آفریقا واقع شدهاند.)
مهمترینِ این کشورها، مصر، الجزایر، لیبی و مراکش هستند که همگی در رده کشورهای عرب-زبان قرار میگیرند. در رده بعدی، کشورهایی مانند سودان، سودان جنوبی، اریتره، جیبوتی، اتیوپی، سومالی، کنیا و تانزانیا قرار دارند.
خودرو «دنا» تولید ایران در «سنگال»
کشورهایِ این رده، عمدتا در حاشیه «اقیانوس هند»، «خلیج عدن» و «دریای سرخ» قرار دارند که از نظر ژئوپولتیک برای ایران حائز اهمیت است.
اما غرب آفریقا، برای ایران یک سرزمین ناشناخته است.
ایران در سالهای اخیر سعی داشته در آنجا هم نفوذ پیدا کند، از جمله با احداث کارخانه خودروسازی در «سنگال» با هزینه ۱۰۰ میلیون دلاری، آن هم در حالی بعدا مشخص شد این هزینه عملا دور ریخته شده، چرا که زیرساخت انتقال برق برای کارخانه در «سنگال» وجود نداشت.
بحران اقتصادی و مالی یک دهه اخیر در ایران اما در عمل موجب شده که بلندپروازیهای ایران محدودتر شوند و فاصله جغرافیایی تلاشهای ایران برای تاثیرگذاری بر جهان هم به مرزهای کشور نزدیکتر شوند.
سرمایهگذاری، ۱۰ هزار کیلومتر آنسوتر
جالب اما اینجا است که حالا با انتشار جزئیات جذب سرمایه خارجی در اقتصاد ایران، نام «غنا» در جایگاه نخست و بالاتر از کشوری مانند امارات متحده عربی قرار گرفته، در حالی که این دومی منافع بیشتری در ایران دارد.
بر اساس اطلاعاتی که وزارت صمت به تازگی منتشر کرده، ایران در سال ۱۴۰۰ موفق شده حدود ۷ میلیارد دلار سرمایه خارجی جذب کند، در حالی که سهم بخش صنعت، معدن و تجارت از این رقم، حدود ۵۳ درصد (معادل حدود ۳٫۷ میلیارد دلار) بوده است.
این، بالاترین میزان سرمایه خارجی جذب شده در اقتصاد ایران از سال ۱۳۹۰ به این سو است و در واقع، یک رکورد یک دههای شکسته شده است. سهم «غنا» از این جذب سرمایه هم ۱٫۶ میلیارد دلار بوده که ظاهرا در استان سیستان و بلوچستان سرمایهگذاری شده است.
پس از این کشور، کشورهای امارات متحده عربی، انگلستان، آفریقای جنوبی و افغانستان قرار دارند.
اما و اگرهایِ یک سرمایهگذاری کلان
اما چرا «غنا» باید در استان سیستان و بلوچستان ایران سرمایهگذاری کند؟ چیزی در این مورد منتشر نشده و هر چه هست، حدس و گمان است.
نزدیکترین حدسی که میتوان زد، این است که یک کشور ثالث، نقشی مهم در این زمینه داشته باشد: چین. چین بزرگترین سرمایهگذار خارجی در قاره آفریقا است و قرار است به بزرگترین سرمایهگذار خارجی در تاریخ اقتصاد ایران هم بدل شود. (همان طرح قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین)
ایران در ماههای اخیر، تغییرات قابل توجهی در سیاست خارجی خود اعمال کرده که بر اساس برخی شواهد، میتوان آنها را به گردش به سمت چین تعبیر کرد.
رخدادهایی که باید تفسیرشان کرد
ایران و عربستان سعودی پس از نزدیک به یک دهه تخاصم جدی و جنگ نیابتی، ناگهان به دروازههای صلح رسیدند.
همزمان، سفرهای رسمی رییسجمهور ایران به قطر و عمان و سفر وزیر خارجه ایران به امارات متحده عربی به ثبت رسید که باز هم در نوع خودشان و در یک بازه زمانی کوتاه، کمسابقه بودند.
کسانی میگفتند این «دراز کردنِ دست دوستی» را باید به چین نسبت داد، چرا که چین قرار است به بزرگترین متحد اقتصادی ایران بدل شود و حجم مبادلات اقتصادیاش با عربستان و امارات هم دوچندان شود.
روابط ایران با کشورهای عربی به ناگهان در حال بهبودِ است، اما چرا؟
بنابراین، ظاهرا چین از ایران خواسته برای پیوستن به «بلوک متحدان چین»، برخی کدورتهای دیپلماتیک را در منطقه رفع و رجوع کند. این قبیل رویدادها اما منحصر به فرد هم نیستند.
سایه چین و روسیه بر روابط خارجی ایران
در ماههای اخیر، روابط ایران و تاجیکستان هم روندی مشابه را طی کرد. نخست اینکه تاجیکستان (به عنوان یکی از اعضای «سازمان همکاری شانگهای») با عضویت ایران در این سازمان موافقت کرد، آن هم در حالی که در دستکم ۵ سال اخیر، مخالفت این کشور سدِ راه عضویت ایران بود.
بعد هم سفر بالاترین مقام نظامی ایران به تاجیکستان به ثبت رسید که در جریان آن، ایران یک کارخانه تولید پهپادهای نظامیِ «ابابیل ۲» را در این کشور افتتاح کرد.
همین یکی دو روز اخیر هم «امامعلی رحمان»، رییسجمهور تاجیکستان به ایران سفر کرد، آن هم پس از ۹ سال فاصله از سفر قبلی و چند سال روابط نه چندان گرم میان ایران و تاجیکستان.
کارشناسان میگفتند این بار روسیه خواسته که ایران و تاجیکستان به هم نزدیک شوند، چرا که به دلیل جنگ در اوکراین، مسکو میخواهد در حیاطخلوت خود در آسیای مرکزی، ثبات بیشتری را شاهد باشد.
اما اگر چنین باشد، باید ماجرا را گستردهتر دید.
نخست اینکه ایران پس از گذشت ۱۵ سال از ثبت درخواست، همین چند ماه پیش به «سازمان همکاری شانگهای» پیوست، پیمانی که هر چند ماهیت نظامی ندارد، عمدتا در مقابل «ناتو» تعریف میشود. (پس چیزی باید پس از ۱۵ سال تغییر کرده باشد.)
دوم، یک هفته پیش از حمله به اوکراین، چین و روسیه یک سند همکاری ۱۱۷ میلیارد دلاری در زمینه نفت و گاز امضا کردند و چین پشتیبانی خود از مسکو را اعلام کرد.
و حالا، رفع کدورتها میان برخی کشورها در منطقه (که از قضا رفع کدورت میان رژیم اسرائیل و برخی کشورهای عربی را هم شامل میشود)، میتوان در همین راستا دید.
این چیزها در سیاست عجیب نیستند.
پای منافع که در میان باشد، ۱۰ هزار کیلومتر و ۱۵ هزار کیلومتر، فاصلهای به حساب نمیآیند.
نظرات