یک ایده رادیکال برای بسط عدالت آموزشی: بُن تحصیلی ۵۰ میلیون تومانی برای همه دانشآموزان ایرانی
کنکور سال ۱۴۰۱ یکی از پرحاشیه ترینها در نوع خود بود: در ابتدا شایعه شدهبود که سوال ها لو رفتهاند و این ماجرا هنوز هم در حال پیگیری است؛ بعد هم صحبت از شیوه های عجیب و غریب تقلب بهمیان آمد و ۴۸۰ کنکوری بازداشت شدند و دست آخر که نتایج اعلام شدند، مشخص شد
کنکور سال ۱۴۰۱ یکی از پرحاشیه ترینها در نوع خود بود: در ابتدا شایعه شدهبود که سوال ها لو رفتهاند و این ماجرا هنوز هم در حال پیگیری است؛ بعد هم صحبت از شیوه های عجیب و غریب تقلب بهمیان آمد و ۴۸۰ کنکوری بازداشت شدند و دست آخر که نتایج اعلام شدند، مشخص شد که از میان ۴۰ داوطلب برتر کنکوری در رشته های مختلف، تنها ۲ نفر (یکی در مدرسه دولتی و دیگری در مدرسه نیمهدولتی) درس خواندهاند.
به گزارش تجارت نیوز ، آمار تفکیکی هم حاکی از آن است که ۷۲ درصد از رتبههای برتر در مدارس استعدادهای درخشان (سمپاد) و ۲۳ درصد هم در مدارس غیرانتفاعی درس خواندهاند.
با اعلام این آمار، موجی از انتقادها روانهنظام آموزشی کشور شد.
خیلیها گفتند چرا کنکور بهعنوان سیستمی که قرار است بههمه فرصت برابر برای بالا رفتن از «نردبان اجتماعی» را بدهد، در عمل خودش بهیک دغدغهاضافی در این زمینهبدل شدهاست.
اما در حالی که ماهیت کنکور در طول ۵۳ سالی که از برگزاری آن در ایران می گذرد، تقریبا ثابت مانده، ظاهرا خیلی چیزها در حاشیهاین آزمون سرنوشت ساز در زندگی نوجوانان ایرانی تغییر کردهاست.
کنکور پوست می اندازد
نخست اینکهکنکور قرار است از سال آینده (سال ۱۴۰۲) تا حد زیادی تغییر کند.
مهمترین تغییر، برگزاری ۲ نوبت آزمون کنکور در هر سال آموزشی است که در واقع، امکان جبران به افراد میدهد.
تغییر دوم هم این است که نتیجه آزمون قرار است به مدت ۲ سال برای فرد متقاضی اعتبار داشتهباشد. (هر چند در این مورد توضیح داده نشدهکه دانشگاه ها چگونه قرار است با انباشت تقاضا بهدنبال این تصمیم کنار بیایند.)
کنکور سال ۱۴۰۱ نشان داد که ثروتمندان شانس بیشتری برای ورود به دانشگاه دارند.
تصمیمات مهم دیگری هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی در رابطه با کنکور اتخاذ شد، از جملهافزایش تاثیر کارنامه۱۲ ساله آموزشی افراد به ۶۰ درصد (در مقابل ۴۰ درصد سهم آزمون سراسری) و همین طور اعطای اختیار بهدانشگاه ها در مورد اعمال یک کف برای معدل متقاضیان.
بنابراین، واضح است کهکنکور سال ۱۴۰۲، کنکوری متفاوت خواهد بود.
اما نگرانیهای عمیقتر از اینها است.
نردبانی که شکسته است
در جامعهشناسی مفهومی وجود دارد به عنوان «تحرک اجتماعی» (Social mobility) که منظور از آن این است که شهروندان بتوانند موقعیت اجتماعی خود را تغییر بدهند. (گاهی از اصطلاح «نردبان اجتماعی» یا Social-ladder هم استفادهمی شود، یعنی نردبانی که افراد را به موقعیت های بالاتر اجتماعی می رساند.)
هر چهمیزان «تحرک اجتماعی» در یک جامعه بالاتر باشد، آن جامعه عادلانهتر تلقی می شود. بهاین معنی کهفردی از طبقات اجتماعی پایین (به قول جامعه شناسان) یا دهکهای درآمدی پایین (بهقول اقتصاددانان)، راحتتر میتواند خودش را به مراتب بالاتر برساند و راه برایش باز است.
نسبت جمعیت با تحصیلات دانشگاهی در کشورهای مختلف
اگر اصطلاح «رویای آمریکایی» (American Dream) را شنیده باشید، می دانید که منظور از آن تقریبا همین است: می گویند آمریکای سرزمینی است که بههمه این فرصت را میدهد که از «نردبان اجتماعی» بالا بروند و بهقله برسند. (در اینجا کاری به درستی یا نادرستی این مدعا نداریم.)
اما چهمیشود اگر «نردبان اجتماعی» بشکند و نتوان از آن بالا رفت؟
ماجرای «انوشیروان» و پسری که نتوانست درس بخواند
مثال روشن و مشخص را خودِ ما ایرانی ها در فرهنگ مان داریم: حکایتی هست که می گوید مردی کفشگر (کفاش)، از «انوشیروان ساسانی» خواست اجازهدهد فرزندش درس بخواند و بهرده«دبیران» وارد شود.
بر اساس پیش فرضِ این حکایت، نظام سیاسی-اجتماعی ساسانی بهاندازهای سلسهمراتبی بود کهکسی نمیتوانست از رده«صنعتگران» (جایی که «کفشگر» و پسرش در آن قرار داشتند) بهرده«دبیران» (معادل طبقه دیوان سالاران یا «تکنوکرات ها») راه پیدا کند.
انوشیروان (که از قضا به «دادگری» و عدالت هم معروف بود)، در نهایت بهپسرک کفشگر اجازهنداد که با وجود لیاقتش، به ردهدبیران وارد شود، چرا کهپسرک و پدرش در ردهای پایین تر در سلسله مراتب اجتماعی قرار داشتند.
پیام اخلاقی حکایت (که باز هم درستی یا نادرستی آن بحث ما نیست) این است: در یک جامعه سلسله مراتبی (hierarchical) هر چقدر هم که توانا و لایق باشی، نمی توانی از پلکان ترقی بالا بروی.
…و اما کنکور!
اما داستان نیمه-خیالی «انوشیروان ساسانی و پسرک کفشگر»، چهارتباطی با ایرانِ ۱۴۰۱ و کنکور در آن دارد؟
اگر بهآمارهای ابتدای این نوشتار برگردیم، ظاهرا آن حکایت در ایرانِ ۱۴۰۱ صورت واقع بهخود گرفتهاست.
وقتی رتبههای برتر کنکور را کسانی کسب میکنند کهپیشاپیش در بهترین مدارس کشور درس خواندهاند. همچنین بالاترین شهریهها را هم پرداخت کردهاند، واضح است که مسیر ورود بهدانشگاه بهعنوان راهی برای بالا رفتن از پلکان ترقی، بستهمیشود.
این اتفاق البتهکمابیش در دیگر نقاط دنیا هم رخ میدهد.
مثلا برخی بررسیها در آمریکا نشان میدهند که فرصتهای تحصیلی در دانشگاه های موسوم به «آیوی لیگ» (Ivy League) در آمریکا (که جزو برترین دانشگاه های این کشور هستند)، معمولا در اختیار طبقه ثروتمند آمریکایی است.
دسترسی به تحصیلات دانشگاهی در کشورهایی مانند آمریکا هم چندان عادلانه نیست.
اما تفاوت در اینجا است که در آمریکا نیازی نیست شما حتما تحصیلات دانشگاهی داشته باشید تا یک زندگی در حد متوسط را از نظر مالی برای خودتان رقم بزنید.
در ایران هم الزاما تحصیلات دانشگاهی رفاه مالی به همراهندارد، اما تحصیلات یکی از معدود راهها برای بالا رفتن از «نردبان اجتماعی» است، راهی کهدر واقع بسته شدهاست.
چه می شود کرد؟
در آزمون های کنکور در ایران پیشاپیش راه حلی برای این معضل اندیشیده شده است: منطقه بندی تحصیلی.
سهمیه مناطق مختلف تحصیلی در کنکور ایران متفاوت است و در واقع اگر کسی از منطقه محروم تر در آزمون شرکت کند، مشمول «تبعیض مثبت» می شود و شانس بیشتری برای ورود به دانشگاه خواهد داشت.
با این همه، صرف اینکه دانش آموزانِ مناطق ثروتمندتر همچنان سهم بیشتری از رتبه های برتر در اختیار دارند، نشان دهنده این است که این «تبعیض مثبت» کافی نیست.
اما شاید راهحل های معطوف به «بازار» در اینجا بتوانند کمک حال باشند.
«میلتون فریدمن» (Milton Friedman) اقتصاددان برنده جایزه نوبل در سال ۱۹۷۶ میلادی، که اقتصاددانی به شدت راست گرا هم هست، زمانی پیشنهادی داشت که اینجا می توان در موردش فکر کرد.
میلتون فریدمن، یک اقتصاددان به شدت راست گرا، سال ها پیش ایده «بن تحصیلی» را مطرح کرده بود.
فریدمن پیشنهاد داده بود که دولت اساسا صرف هزینهبرای آموزش را رها کند و به اصطلاح، در این حوزه «خصوصی سازی» انجام دهد. (پیشنهاد ما البته این نیست!)
این نوبلیست اقتصادی اما پیشنهاد کردهبود که دولت یک «بن» ( Voucher ) به هر آمریکاییِ متولد شده اختصاص بدهد تا او بتواند در سرتاسر دوران حیاتش، مثلا ۱۰ هزار دلار هزینه تحصیل کند.
اینکه فرد می خواهد ۱۰ هزار دلارش را در دانشگاه خرج کند یا در پیش دبستان، به انتخاب شخصیِ خود او (یا مثلا پدر و مادرش) بستگی خواهد داشت.
بن ۵۰ میلیون تومانی برای تحصیل
دولت ایران هم سالها است که عملا حوزهآموزش (در همه سطوح) را خصوصی کردهو شما برای درس خواندن در هر مقطعی باید از جیب هزینه کنید. (حدود ۸۵ درصد از تمام ظرفیت دانشگاهی کشور پولی است!)
حالا که این طور است و آموزش و پرورش کشور هم نمی تواند فرصت آموزشی با کیفیت یکسان را برای همه ایرانی ها فراهم کند، می توان به کالابرگ یا بُن تحصیلی هم فکر کرد.
ایدهمیتواند این باشد: دولت برای هر ایرانی که در سن تحصیل قرار دارد یا برای هر ایرانی که مثلا از ابتدای سال ۱۴۰۲ به دنیا می آید، مبلغی را (با توجه به نرخ تورم) در قالب یک بن خرید خدمات تحصیلی اختصاص خواهد داد.
فرض کنیم این عدد برای سال آینده ۵۰ میلیون تومان باشد.
به این ترتیب، دانش آموزی که سال آینده میخواهد وارد دانشگاه شود، می تواند به خرج دولت ۵۰ میلیون تومان برای تحصیلش هزینه کند.
این هزینه، می تواند مثلا شهریه دانشگاه را پوشش بدهد و یا برای خرید لوازم تحصیل کنار گذاشتهشود.
اما این پول از کجا قرار است تامین شود؟
مثل هر مورد دیگری از «خصوصی سازی»، خدمات دولتی باید در جایی دیگر قطع شود و پیشنهاد این است که دانشگاه ها دیگر رایگان نباشند.
آیا با ایده بن تحصیلی ۵۰ میلیون تومانی، می توان عدالت آموزشی و تحصیلی را در ایران گسترش داد؟
این پیشنهاد خیلی ها را می ترساند. اما کافی است به تمام سهمیههای خاصی فکر کنیم که همین حالا برای «از ما بهتران» در زمینه ورود به دانشگاه کنار گذاشتهمیشوند.
اگر دانشگاه رایگان نداشته باشیم، کسانی که هزینه های چندده میلیونی کرده اند تا وارد دانشگاه بشوند. این کار را از جیب خودشان انجام دادهاند و زمین بازی برای همه مسطح شدهاست.
ایدههای معطوف بهبازار (که گاهی نئولیبرالیستی خواندهمی شوند) «ممکن است» بتوانند عدالت را برقرار کنند.
نظرات