کد مطلب: ۳۳۱۸۰۱

گفتگو با رامین‌حمیدی جو، بنیان‌گذار استارتاپی که به گل نشست:

«یکتا کارت» در دره مرگ استارتاپ‌ها/بین سیاه و سفید، خاکستری ماندیم!

«یکتا کارت» در دره مرگ استارتاپ‌ها/بین سیاه و سفید، خاکستری ماندیم!

رامین حمیدی جو، بنیان‌گذار یک استارتاپ شکست‌خورده است و سکان هدایت پروژه بزرگی با نام شرکت یکتا الکترونیک سپهر یا همان یکتا کارت را در دست داشت. امروز سال‌ها از به‌گل نشستن این استارتاپ می‌گذرد؛ اما حمید‌جو تجربیات زیادی در چنته دارد که در گفتگو با تجارت‌نیوز از آنها می‌گوید.

تجربه شکست استارتاپ‌ ها و روایت شکل‌گیری و تولد آنها، نحوه حرکت، بیزینس مدل و در نهایت سقوطشان در دره مرگ در کنار جذابیتش دربردارنده تجربیات طلایی زیادی است و مسیر درست حرکت و صد البته اشتباه نکردن را به بقیه می‌آموزد.

رامین حمیدی جو، بنیان‌گذار یک استارتاپ شکست‌خورده است و سکان هدایت پروژه بزرگی با نام شرکت یکتا الکترونیک سپهر یا همان یکتا کارت را در دست داشت. امروز سال‌ها از به‌گل نشستن این استارتاپ می‌گذرد؛ اما حمید‌جو تجربیات زیادی در چنته دارد که در گفتگو با تجارت‌نیوز از آنها می‌گوید:

استارتاپی نبودیم!

حمیدی جو صحبت‌هایش رابا اشاره به این نکته که زمانی که کارش را استارت زد با معنی دقیق استارتاپ آشنا نبود و حتی نمی‌دانست کاری که انجام می‌دهد استارتاپ نام دارد، آغاز می‌کند: از سال 86 درگیر ساخت فضای کارم شدم. آن زمان کسب‌و‍‌کار اینترنتی باب نبود و من حتی نمی‌دانستم کاری که انجام می‌دهم استارتاپ نام دارد! آبان‌ماه سال 88 استارت کارمان را رسما زدیم و شرکت یکتا الکترونیک سپهر و پروژه یکتا کارت را آغاز کردیم.

داستان شکل گیری این پروژه را حمیدجو این گونه روایت می‌کند: ما در سازمانی دانشجویی که زیرمجموعه وزارت علوم بود، فعالیت می‌کردیم. در این مجموعه خدماتی تخفیف‌دار به دانشجوها ارائه می‌دادیم. همان زمان به این ایده رسیدیم که عموم مردم را از خدمات تخفیفی بهره‌مند کنیم.

فاز مغناطیسی و اسمارت

حمیدی جو نوع بیزینس مدل پروژه شکست‌خورده‌اش را این گونه معرفی می‌کند: پروژه ما دو فاز داشت. مغناطیسی و اسمارت. تولید کارت‌های بانکی تخفیف‌دار که در مرحله بعدی علاوه بر نوار مغناطیسی قرار بود چیپ (تراشه) اسمارت را اضافه کنیم. هدف ما این بود هر فرد به جای استفاده از چندین کارت متفاوت مثل کارت ملی، کارت عابر و… یک کارت مصرفی داشته باشد. نکته‌ای که امروز بعد از گذشت هشت سال از شکست ما، تازه بقیه به آن رسیده‌اند و قصد اجرا دارند! هدف ما این بود یک‌سری مراکز را به عنوان مراکز پذیرنده این کارت معرفی کنیم و مردم با یکتا کارتی که از طرف بانک رسمی‌شان برایشان صادر می‌شد؛ خرید تخفیف‌دار انجام دهند. قصد داشتیم با بالا رفتن میزان استفاده مردم، فروشگاه‌ها و مراکز بیشتری را با خود همراه کنیم و با تخفیف‌های بیشتر هم به نفع مراکز فروش و هم مردم کار کنیم.

لاک‌پشت‌وار حرکت کردیم

حمیدی جو با اشاره به این نکته که نزدیک سه سال از ایده تا اجرا فاصله افتاد و همین تاخیر یکی از دلایل زمین‌خوردنشان را شکل داد، ادامه داد: با چند بانک صحبت کرده و به توافق رسیده بودیم. حتی تا مرحله چاپ کارت هم پیش رفتیم. دو سه اختلال بزرگ در کار داشتیم. اولین مشکل ما این بود که خیلی کند و لاک‌پشت‌وار برای هر کاری حرکت می‌کردیم. پلن را داشتیم و حتی در شهرهایی مثل تبریز، کرمانشاه، هرمزگان و… اقدام‌هایی برای تیم‌سازی انجام داده بودیم. دومین مورد که اصلا فکرش را هم نمی‌کردیم یک روزی با آن روبه‌رو شویم؛ مسئله وبسایت و برنامه‌نویسی بود.

وی تصریح می‌کند: شرکتی که مسئولیت کارمان را سپرده بودیم، از بین 10 شرکت گزینش شده بود. اما متاسفانه کار را به موقع تحویل نداد و بعد از تحویل، سایت به انداره‌ای کند بود و ارور می‌داد که خودمان نمی‌توانستیم فعالیت کنیم، چه برسد به اینکه ریسک کنیم و سرمایه‌گذار را وارد میدان کنیم. همین دست‌دست کردن ما و تلاش برای درست کردن مسایل سایت و… باعث شد از منفعت کارت بانک صادرات پرده‌برداری و تمام آنچه که ما در سه سال رشته بودیم، به همین راحتی پنبه شد!

او در ادامه تصریح می‌کند: در نهایت سرمایه‌گذار از ادامه مسیر منصرف شد و جا زد. ما هم تمام داشته و نداشته‌های مالی خود را در این راه خرج کرده بودیم و برای ادامه راه از لحاظ مالی کم داشتیم.

یکتا کارت استارتاپ شکست‌خورده

یکتا کارت پروژه شکست‌خورده دهه 80 حوزه استارتاپی!

خاکستری شدیم

وی در پاسخ به این سوال که آیا زمان نامناسب ورود و عدم آشنایی مردم و سرمایه‌گذار با کارهای اینترنتی می‌تواند یکی از دلایل شکست باشد؟ می‌گوید: نه اتفاقا! زمان ورود ما زمان خوبی بود و مردم کم‌کم به اینترنت روی می‌آوردند و کسب‌و‌کارهای اینترنتی هم آرام‌آرام در حال شکل‌گیری بود. ما در مرحله چرخه محصول زمین‌گیر شدیم و به مرحله معرفی محصول برای عموم نتوانستیم برسیم. به نوعی ما به شکست نرسیدیم. اگر راهمان را ادامه می‌دادیم و دنبال جذب سرمایه‌گذار می‌رفتیم می‌توانستیم به موفقیت برسیم. بحث این بود که ما از لحاظ ذهنی شکست را پذیرفته بودیم! اگر موفقیت را سفید و شکست را مشکی در نظر بگیریم، ما در میان این دو ماندیم و کاملا خاکستری شدیم.

وی بیان می‌کند: موفقیت در دسترس ما بود. منتها ما دو شریکی بودیم که حتی ماشین زیر پایمان را سرمایه راه خود کرده بودیم و سه سال بود در این مسیر تلاش می‌کردیم، بدون اینکه درآمدی کسب کنیم. همین که پروژه‌مان در سه سال هیچ بازخورد مثبت پولی و مالی‌ای همراه نداشت؛ ما را دلسرد کرده بود. از طرف خانواده‌هایمان تحت فشار بودیم و بار روحی زیادی روی دوشمان بود. تمام این مسائل دست‌به‌دست هم داد و عدم حمایت سرمایه‌گذار در پله آخر باعث شد خیلی راحت با شکست کنار بیاییم و دست از کار بکشیم.

حمیدی جو اضافه می‌کند: ایده ما هنوز هم قابلیت اجرا دارد. همین چند وقت پیش پروژه شبیه این را بانک سرمایه اجرا کرد. منتها سرمایه‌ای که باید را ندارم و کاملا بی‌خیالش شده‌ام.

دورنمای مشخص کار

حمیدی جو ادامه می‌دهد: در کشورهای خارجی گاهی در پروژه‌های خاصی مثل مورد ما احتمال دارد استارتاپ حتی هشت سال کار کند تا به نقطه سربه‌سر برسد. اما در ایران فاکتورهای پیش‌بینی نشده زیادی سر راه استارتاپ‌ها سبز می‌شود و استارتاپ را در زمانی که حتی فکرش را نمی‌کند زمین‌گیر می‌کند.

وی با اشاره به مشکلات استارتاپ‌ها می‌گوید: یکی از مشکلاتی که استارتاپ‌ها را راهی دره مرگ می‌کند، تعهد کاری پایین است که اغلب در شرکت‌های طرف قرارداد و حتی گاهی در پرسنل دیده می‌شود. فشار ریالی بر استارتاپ‌ها را هم نباید فراموش کرد. زمانی که در مقابل کار و زحمت به هیچ درآمدی نرسد، بالاخره به شکست می‌رسد، حداقل به شکست ذهنی و همین پذیرش ذهنی در ادامه سقوط کلی را به دنبال دارد.

وی همچنین می‌گوید: یکی دیگر از تجارب طلایی من در این مسیر برمی‌گردد به شراکت در کار استارتاپی! سلیقه طرفین و شراکت‌ها همیشه یکی و مثبت نیست. معتقدم تمام مسئولیت‌ها باید به‌عهده یک نفر باشد ولو اینکه سرمایه‌گذار نباشد. ضمن اینکه مرز بین دوستی و شراکت باید رعایت شود و طرفین چارچوب کاری مشخصی داشته باشند.

آنچه باید قبل از راه‌اندازی استارتاپ بدانید!

حمیدی جو که امروز مشغول فعالیت در یکی از استارتاپ‌های خوردویی است و به فکر برنامه‌ریزی برای استارت جدیدش، ادامه می‌دهد: تجربه‌ای که امروز از شکست سال‌های قبل و فعالیت در اکوسیستم استارتاپی عایدم شده عبارت از این است که حتما باید قبل از استارت کار با یک مشاور مورد اطمینان و متخصص مشورت کنید. با تحقیق و مطالعه کتاب‌های متفاوت و آشنایی درست با اقتصاد خرد و کلان دیدتان را نسبت به بازار و بازاریابی عوض کنید. نتیجه‌گیری امروز من این است که متاسفانه رویاهای روی کاغذ استارتاپی بدون تحقیقات بازاری، بدون شناخت نیاز مشتری، بدون برنامه‌ریزی و بدون علم و دانش شکل می‌گیرد.

وی اضافه می‌کند: بازار سیستم خاص خود و قوانین به خصوص خود را دارد. برای فعالیت در بازار، خصوصا بازار پیچیده ایران باید مطالعات دقیق اقتصادی داشت. در فعالیت خیلی از استارتاپ‌ها باید مولفه‌های اقتصادی را لحاظ کرد؛ این که سیستم مدیریت دولتی ایران چگونه فعالیت می‌کند و چه فرصت‌هایی در اختیار تیم قرار می‌دهد، نکات مهمی هستند که باید حتما آنها را شناخت و با شناخت کامل وارد مسیر شد. امروز که به فکر راه‌اندازی استارتاپ جدیدم هستم، تمام این نکات را سرمشق راهم کرده‌ام تا این بار موفقیت را لمس کنیم.

وی در پایان می‌گوید: این بار از ایده منحصربه‌فردم مطمئنم و کاملا بخش‌های بکر بازار را شناسایی و مورد هدف قرار داده‌ام. می‌شود گفت هدف ما ورود به اقیانوس آبی است.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.