واقعبینی در رابطه اقتصادی ایران و امارات
آیا در روابط تجاری میان ایران و امارات گشایشی رخ داده است؟
از ابتدای هفته گذشته که دوستان تجارتنیوز از بنده خواستند که پاسخی به پرسش فوق بدهم، تمامی اخبار مربوط به روابط اقتصادی ایران و امارات در یک ماه گذشته را مرور کردم و تا این لحظه، تنها به دو خبر با بار روانی مثبت برخوردم. آنجا که جناب آقای عرفان شاکری، نایب رئیس دوم اتاق مشترک ایران و امارات متحده عربی در مصاحبه ای اظهار کردهاند: امارات متحده عربی در مبادلات تجاری و اقتصادیاش تجدیدنظر کرده و نیازمند بازار ایران است.
در مصاحبه دیگری هم، جناب آقای شهاب قربانی، دبیرکل کانون صرافان ایران، از اعلام آمادگی دو بانک اماراتی برای از سرگیری مبادلات پولی با ایران خبر داده اند.
متأسفانه با این دو بزرگوار آشنایی شخصی ندارم و نتوانستم منبع این خبر یا دلیل این تحلیل را شخصاً از ایشان جویا شوم. ناگزیر من هم باید در شرایطی که هیچ خبر موثقی در خصوص بهبود شرایط تجاری موجود نیست، پاسخ پرسش فوق را بدهم.
واقع مطلب این است که وقتی در شرایط بسیار بد و سختی قرار میگیریم و در هجوم مداوم اخبار ناگوار و بعضاً ترسناک به سر میبریم، شنیدن هر خبر به ظاهر مثبتی، هر چند غیرموثق، میتواند اندکی حال شنونده را بهتر کند، دردهایش را قدری تسکین بدهد و دوباره نور امید را در دلش زنده کند.
به نظر من این حال امروز ما در نسبت با این خبر است. وقتی تک تک شهروندان ایرانی، به مدد توسعه فضای مجازی، هر روزه در معرض جدیدترین اخبار از اقصی نقاط عالم هستند، اخباری که بیش از 95 درصد آنها بار منفی دارد، اخباری نظیر سرنگونی پهبادها و توقیف کشتیها و تهدیدهای نظامی و خطر بروز جنگ، طبیعی است که به کوچکترین اخبار مثبت، واکنشی چندین و چند برابر نشان بدهند.
در همین رابطه از یک حوزه دیگر مثال بزنم: در حالی که سالانه و حتی روزانه شاهد مهاجرت تعداد قابل توجهی از مردان و زنان تحصیلکرده، باهوش و صاحب صلاحیت از کشور هستیم، در این چند روزه بسیاری هموطنان دل خود را به این خبر نیمه دقیق خوش کردهاند که: یک دختر ایرانیالاصل ساکن انگلستان صاحب بالاترین ضریب هوشی در جهان است! به قول همان انگلیسیها: So What?!
جزییاتی از روابط تجاری ایران و امارات
برگردیم به موضوع اصلی. برای بررسی روابط تجاری میان ایران و امارات لازم است تا چند نکته را بهتر ببینیم.
اول اینکه در میان امارات عربی متحده، امارت ابوظبی با دارا بودن 86 درصد خاک کشور و اندکی بیش از این حد، منابع نفتی، دست بالا را داشته و به نحوی برادر بزرگتر سایر امارات است. از سوی دیگر هم ساختار اقتصادی امیرنشین ابوظبی بسیار مشابه عربستان است (وابستگی بسیار زیاد به صادرات نفت خام در عین کسب درآمدهای بالا از این روش) هم ساختار سیاسی آن.
در حالی که در عربستان به دلیل کهولت و کسالت ملک پیر، ولیعهد جوان، محمد بن سلمان، کنترل امور را در دست دارد، در ابوظبی هم از سال 2014 خلیفه بن زاید، امیر ابوظبی و رییس امارات، به دلیل عارضه سکته عملاً قدرت را به برادرش محمد بن زاید، واگذار کرده است. جالب است که بدانیم از محمد بن زاید در محافل سیاسی خاورمیانه به عنوان مرشد معنوی محمد بن سلمان یاد میشود!
دوم اینکه شرایط اقتصادی و به تبع آن شرایط سیاسی در امیرنشین دبی به عنوان برادر دوم و البته پرجمعیتترین امیرنشین کاملاً با ابوظبی متفاوت است. مهمترین این تفاوت هم در سهم تنها دو درصدی صادرات نفت خام در رشد اقتصادی این امیرنشین است. ناچاراً این امیرنشین برای توسعه خود متوسل به جذب سرمایهگذاران خارجی و گسترش زیرساختهای تسهیل تجارت شده است.
به همین دلیل بزرگترین بندر، بزرگترین فرودگاه، بزرگترین شرکت هواپیمایی و مدرنترین مناطق آزاد تجاری در این امارت شکل گرفتهاند. به همین دلیل است که این امیرنشین با علم به توانایی که از اخذ درآمد از طریق گردشگران ورودی خود دارد (بالغ بر 30 میلیون نفر در سال، یعنی چهار برابر کل گردشگران ورودی به ایران!)، از ابتدای ژانویه 2018 میلادی اقدام به اخذ مالیات ارزش افزوده پنج درصدی از مبادلات تجاری کرد. عاملی که بسیاری از فعالیتهای تجاری ایرانیان را که از دبی به عنوان سرپل مبادله پول یا جابهجایی کالا استفاده میکردند، را از توجیه انداخت و آنها را ناچار به تغییر محل کسب وکارشان کرد.
بدیهی است که توسعه بازار و جذب سرمایهگذار نیازمند به فضای امن و آرام و دور از هرگونه تنش و درگیری و حتی اخبار بد دارد. قطعاً اشخاصی که مدتی را در دبی زندگی کردهاند تصدیق میکنند که حکومت دبی در پوشاندن کوچکترین اخبار مربوط به ناامنی، قتل یا سایر اتفاقات ناگوار چه جهد بلیغی دارد.
سوم اینکه در میان هفت برادر، قطعاً آن کس که دستش بیشتر به دهانش میرسد، در همه موضوعات و تصمیمگیریها دست بالا را دارد. یادمان نرفته است که در بحبوحه بحران اقتصادی سال 2008 هم این ابوظبی بود که به داد دبی رسید و با خرید سهام بسیاری از سرمایهگذاریها از جمله هواپیمایی امارات، برادر کوچکتر را از ورشکستگی نجات داد.
چهارم اینکه خوب است همیشه نگاهی هم به اعداد بیاندازیم. چون اعداد به روشنی با ما حرف میزنند. مجموع مراودات تجاری ایران و امارات در سال 1397 در حدود 12.5 میلیارد دلار بوده است، با کاهشی 12 درصدی در میزان صادرات و 34 درصدی در میزان واردات.
این عدد در مقایسه با حجم 87 میلیاردی تجارت غیرنفتی کشور، سهم بیش از 14 درصدی امارات را در تجارت خارجی کشورمان نشان میدهد. حتی اگر در خوشبینانهترین حالت صادرات نفت در سال 1397 را هم 50 میلیارد دلار فرض کنیم، سهم امارات از مجموع مبادلات بازرگانی ما، 9 درصد خواهد شد.
از سوی دیگر امارات سالانه بالغ بر 540 میلیارد دلار صادرات (شامل 150 میلیارد دلار صادرات نفت خام و گاز طبیعی) دارد، که در مقام مقایسه، سهم دو درصدی ایران (با احتساب نفت و گاز) و سهم سه درصدی ایران (بدون احتساب نفت و گاز) از تجارت خارجی امارات را نشان میدهد. مقایسه رشد ناخالص داخلی ایران (452 میلیارد دلار) و امارات (424 میلیارد دلار) در سال 2018 هم میتواند مفید باشد. بررسی این اعداد به روشنی نشان میدهد که کدام طرف وابستگی بیشتری به طرف مقابل داشته و به تعبیر عامیانهتر به وی محتاجتر است.
نکته پنجم اینکه بسیاری در داخل کشور بر این باورند که دبی با پول ایرانیها ساخته شده است! ولی اعتقاد شخص من این است که اشخاصی که چنین گزارهای را به کار میبرند نه اعداد را میفهمند و نه اقتصاد را میشناسند.
بر اساس گزارش سازمان زمینهای دوبی، تنها مرجع رسمی موجود در این زمینه، حجم سرمایهگذاریهای ایرانیها در املاک و مستغلات این امیرنشین سالانه کمتر از چهار درصد کل سرمایهگذاریهای خارجی انجام شده در این زمینه است. البته من هم بر این باورم که حجم قابل توجهی از درآمدهایی که از بخشهای پنهان و نیمه پنهان اقتصاد ایران عاید میشود صرف خرید املاک یا سایر سرمایهگذاریها در خارج از کشور میشود، اما اعتقاد شخصیام بر این است که سهم ایرانیها در توسعه منطقه ریچموند هیل تورنتو بیش از سهم آنها در توسعه جاده شیخ زاید دبی بوده است!
و نکته آخر هم این است که تحلیلگران سیاسی، خروج امارات از ائتلاف نیروهای نظامی به رهبری عربستان که با حوثیها در شمال یمن در جنگ هستند را نتیجه اختلاف سلیقه سیاسی محمد بن زاید و محمد بن سلمان در حمایت از نیروهای یمنی میدانند، نه چرخش امارات به سمت ایران. جایی که امارات از مجلس انتقالی جنوب که طرفدار تجزیه مجدد یمن و تشکیل یمن جنوبی است و رهبران آن در ابوظبی به ملاقات مقامات خارجی میروند در برابر نظامیان وفادار به منصور هادی و دولت خودخواندهاش که مقر آن در ریاض است، حمایت میکند. جنگی که در عدن (پایتخت سابق یمن جنوبی) میان طرفین در جریان است و فعلاً طرفداران امارات در آن دست بالا را دارند. جنگی داخلی در درون جنگ داخلی بزرگتر.
نتیجهگیری
به زعم نگارنده، ساختار سیاسی و اقتصادی امارات، عمق روابط سیاسیاش با عربستان سعودی، ایالات متحده امریکا و رژیم اشغالگر قدس و میزان تعاملات بازرگانیاش با جهان خارج به نوعی است که معمولا در جبهه مقابل جمهوری اسلامی ایران قرار خواهد داشت. اما به دلیل کوچک بودن و آسیبپذیریاش همیشه سعی خواهد کرد هیچگاه در خط اول تقابل با ما قرار نگیرد و حتی در لفظ و ظاهر هم که شده ابراز تمایل به تنشزدایی و رفتار برادرانه کند و چنگ و دندان نشان دادن را به برادرهای بزرگترش واگذار کند.
اما از طرف دیگر با توجه به جایگاه مهم، بلکه حیاتی امارات در بازرگانی خارجی ایران و تا زمانی که جانشین مناسبی برای این کشور ایجاد نشده و در شرایطی که در تحریمهای سنگینی علیه تجارت خارجی کشورمان وضع شده و در حال تشدید هم است، ما هم نیاز داریم که تا حد امکان در مسیر تنشزدایی بکوشیم و از همین میزان ظرفیت تجاری، مالی و بانکی باقیمانده حداکثر استفاده را برای تداوم فعالیتهای اقتصادی و بهبود وضعیت معیشتی مردم، ببریم.
و مهمتر از این هر دو نکته این است که مهم نیست عوام مردم چگونه فکر میکنند، این وظیفه مسوولان و دانایان جامعه است که اذهان مردم را با واقعیتها روشن کنند.
و کلام آخر اینکه خوشبینی افراطی، سمی است فلجکننده، پس عاقلانه این است که واقعبین باشیم.
نظرات